صفحه 3 از 9 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 82

موضوع: قصّه كربلا

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    July 2023
    شماره عضویت
    17942
    نوشته
    278
    تشکر
    214
    مورد تشکر
    186 در 55
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    شهادت حجر بن عدى كندى(4)


    در اين ميان دست نشانده‏هاى معاويه به دستور او سختگيرى بيشترى نسبت به شيعيان خصوصاً شيعيان كوفه انجام مى‏دادند و بعضى از چهره‏هاى سرشناس شيعه را به بهانه‏هاى پوچ و بى‏اساس از ميان برداشتند، يكى از آنان حجر بن عدى كندى است كه زياد بن ابيه او و تعدادى از ياران وفادارش را با تشكيل پرونده‏هاى ساختگى به دمشق فرستاد و به دستور معاويه آنها را در «مرج عذراء»(5) دمشق به شهادت رسانيدند(6) ، و مورّخان شيعه و سنّى اين ماجرا را در آثار خود ذكر كرده ‏اند.

    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    July 2023
    شماره عضویت
    17942
    نوشته
    278
    تشکر
    214
    مورد تشکر
    186 در 55
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    انتقاد از معاويه‏


    شهادت حجر تأثير بسيارى در روحيّه مردم گذاشت و موج نفرتى از خاندان اموى سراسر جامعه اسلامى را فرا گرفت بطورى كه عايشه هنگامى كه با معاويه ملاقات نمود در مراسم حج به او گفت: چرا حجر و ياران او را كشتى و شكيبائى از خود نشان ندادى؟ آگاه باش كه از رسول خدا (ص) شنيدم كه مى‏فرمود: در «مرج عذراء» جماعتى كشته مى‏شوند كه فرشتگان آسمان از كشته شدن آنها در خشم خواهند شد.
    معاويه براى اينكه عمل زشت و ننگين خود را توجيه كند گفت: در آن زمان مرد عاقلى و كاردانى نزد من نبود كه مرا از اين كار باز دارد.(7)
    بهر حال اين جنايت معاويه و بازتاب وسيع آن را در افكار مردم كه انزجار جامعه اسلامى را از حكومت معاويه به همراه داشت مى‏توان يكى از زمينه‏هاى حركت و قيام امام حسين (ع) بشمار آورد.
    ابن اثير در حوادث سنه 51 مى‏نويسد كه: در اين سال، حجر بن عدى و اصحابش كشته شدند.(8)
    معاويه در ملاقاتى كه با حسين بن على (ع) داشت به او گفت: اى اباعبداللَّه! مى‏دانى كه ما شيعيان پدرت را كشته و آنان را حنوط و كفن كرده و بر آنها نماز خوانده و دفن كرديم؟
    امام حسين (ع) در پاسخ فرمود: امّا بخداى كعبه اگر ما شيعيان تو را بكشيم نه آنان را حنوط كرده و نه كفن نموده و نه نماز بر آنها گزارده و نه آنان را دفن مى ‏نمائيم.(9)

    امضاء


  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    July 2023
    شماره عضویت
    17942
    نوشته
    278
    تشکر
    214
    مورد تشکر
    186 در 55
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    شهادت عمرو بن الحمق الخزاعي‏


    پس از شهادت حجر بن عدى، معاويه در صدد دستگيرى عمرو بن الحمق(10) - كه از صحابه رسول خدا (ص) و از ياران خاصّ على (ع) و از دوستان حجر بن عدى بود - برآمد، و سرانجام او را به دستور معاويه در اطراف موصل به قتل رسانيدند و سر او را از بدن جدا كرده به نيزه زدند و براى زهر چشم گرفتن از مردم در معابر عمومى به گردش در آوردند و بعد به شام بردند و آن را در دامن همسرش كه زندانىِ معاويه بود، انداختند، و همسر شجاع و وفادارش براى معاويه اين پيام را فرستاد كه: جنايتى بس بزرگ را مرتكب شدى و انسانى نيكوكار و پاك را به قتل رسانيدى.(11)
    شهادت اين صحابى بزرگ نيز توانست افكار عمومى را - كه با شهادت حجر بن عدى كاملاً تحريك شده بود - نسبت به حكومت اموى بيشتر بدبين كند.
    نيرنگ معاويه‏
    يكى ديگر از كارهاى بسيار ناشايستى كه معاويه انجام داد اين بود كه زياد بن ابيه را - كه پدرش معلوم نبود چه كسى است - برادر خود خواند و او را بعنوان فرزند پدرش به مردم معرّفى كرد! و اين عمل معاويه مخالفت آشكار با احكام اسلامى بود، بطورى كه ابن اثير اين حركت معاويه را اولين حركت در محو احكام اسلامى آنهم به صورت علنى مى‏شمارد زيرا رسول خدا(ص) حكم كرد كه ولد مُلحق به فراش است.(12)

    امضاء


  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    July 2023
    شماره عضویت
    17942
    نوشته
    278
    تشکر
    214
    مورد تشکر
    186 در 55
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    تغيير شكل حكومتى‏


    در سال 56 هجرى به دستور معاويه مردم با يزيد بعنوان ولى عهد او بيعت كردند.(13) و اين فكر كه بايد خلافت يا به تعبير ديگر حكومت و سلطنت موروثى شود در زمان معاويه شكل گرفت و خلفاى گذشته هيچيك به چنين كارى تن نداده بودند.
    هنگامى كه عبدالرحمن بن ابى‏بكر(14) خبر بيعت مردم با يزيد را شنيد به مروان بن حكم (امير معاويه در مدينه) گفت: «تو و معاويه در اين تصميم خيرخواه امّت پيامبر اسلام (ص) نبوديد بلكه هدفتان اين بود كه سلطنت را موروثى كنيد همانند پادشاهان روم»(15) و اين پيشنهاد (موروثى شدن خلافت) ابتدا توسط مغيرة بن شعبه(17) كه از طرف معاويه فرمانرواى كوفه بود مطرح شد، آنهم براى تثبيت موقعيت و امارت خود، زيرا معاويه قصد بركنارى او را داشت.
    در اين رابطه ابن اثير مى‏نويسد: مغيره در كوفه از طرف معاويه فرمانروائى مى‏كرد و معاويه تصميم گرفته بود كه او را بركنار كرده و سعيد بن عاص را به كوفه بفرستد، چون اين خبر به مغيره رسيد با خود گفت كه: مصلحت در اين است كه براى حفظ آبروى خود نزد معاويه بروم و از ادامه مسئوليت خود و فرمانروائى كوفه اظهار بى‏ميلى نموده و از او درخواست كنم كه با استعفاى من موافقت كند تا در نزد مردم چنين وانمود شود كه من خود داوطلبانه از فرمانروائى كوفه كناره گرفتم.
    با همين خيال بسوى شام حركت كرد و در شام ابتدا با نزديكان و ياران خود ملاقات كرد و به آنها گفت: اگر در اين اوضاع و احوال نتوانم فرمانروائى كوفه را براى خود نگه دارم ديگر هرگز به آن مقام دست نخواهم يافت. و بعد نزد يزيد بن معاويه رفت و بدو گفت: بيشتر ياران پيامبر از دنيا رفته‏اند و فرزندان آنها بجاى مانده‏اند و تو از همه آنها در فضل و رأى و دين و سياست داناترى و من نمى‏دانم چرا پدرت معاويه براى تو از مردم بيعت نمى‏گيرد؟!
    يزيد گفت: آيا به نظر تو اين كار شدنى است؟
    مغيره گفت: آرى.
    يزيد كه سخت تحت تأثير حرفهاى مغيره قرار گرفته بود به نزد پدرش معاويه رفت و كلام مغيره را بازگو نمود. معاويه دستور داد تا مغيره را حاضر سازند، و مغيره پيشنهاد خود را براى معاويه شرح داد و اضافه كرد كه: شما شاهد بوديد كه بعد از قتل عثمان، امّت اسلامى دچار چه اختلافهاى شديدى گرديد و چه خونهاى زيادى ريخته شد، يزيد جانشين خوبى براى تو خواهد بود تا بعد از تو پناهگاهى براى مردم باشد و از خونريزى و فتنه جلوگيرى شود.
    معاويه گفت: چه كسانى در اين كار مرا يارى خواهند كرد؟
    مغيره گفت: من تعهّد مى‏كنم كه از مردم كوفه براى يزيد بيعت بگيرم و زياد بن ابيه نيز از مردم بصره براى وليعهدى يزيد بيعت خواهد گرفت و از اين دو شهر گذشته مردم هيچ شهرى با بيعت يزيد مخالفت نخواهند كرد.
    معاويه مغيره را در پست فرمانروائى كوفه تثبيت كرد و از تصميم بركنارى او به جهت بيعت گرفتن براى يزيد منصرف گرديد.
    مغيره نزد ياران خود بازگشت و در جواب يارانش كه از ماجراى بركناريش پرسش مى‏كردند گفت: من پاى معاويه را در ركابى قرار دادم كه حكومت اموى سالهاى سال به تكتازى خود ادامه دهد و دريدم چيزى را كه هرگز دوخته نخواهد شد!(18).
    سپس مغيره به كوفه آمد و با ياران خود و هواداران بنى‏اميّه مسأله بيعت با يزيد را مطرح كرد و آنها پيشنهاد او را اجابت كردند، او فرزندش موسى بن مغيره بهمراه يك هيئت ده نفره را (و به قولى بيش از ده نفر) بسوى شام فرستاد و سى هزار درهم در اختيار آنان گذاشت. آنان نزد معاويه رفتند و از بيعت با يزيد سخن گفتند و معاويه را تشويق كردند كه هر چه زودتر اين كار را انجام دهد و معاويه در پاسخ گفت: اين مطلب را فعلاً اظهار نكنيد ولى بر همين رأى و انديشه باشيد؛ سپس از فرزند مغيره سؤال كرد كه: پدرت دين اين افراد را به چه قيمتى خريده است؟! گفت: به سى هزار درهم! معاويه در جواب گفت: به راستى كه دين بر اين اشخاص بسى بى‏ارزش بوده است كه آن را به اين قيمت ناچيز فروخته‏اند.(19)


    امضاء


  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    July 2023
    شماره عضویت
    17942
    نوشته
    278
    تشکر
    214
    مورد تشکر
    186 در 55
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نامه معاويه به امام (ع)


    معاويه نامه‏اى به امام (ع) نوشت كه در قسمتى از آن آمده است:
    «... درباره فعاليتهاى شما خبرهايى به من رسيده كه اگر راست باشد بايد بگويم كه هرگز چنين انتظارى از شما نداشتم و اگر نادرست باشد بجاست، چرا كه شما را از اينگونه امور دور مى‏بينم! به عهدى كه با خدا بسته‏اى وفا كن و مرا بر آن مدار كه مقابله به مثل كنم! اگر مرا و حكومت مرا تأييد نكنى من هم در تكذيب تو خواهم كوشيد و اگر از سر نيرنگ با من رفتار كنى، همان رفتار را با شما خواهم داشت! از خدا بترس تا امّت اسلامى را گرفتار اختلاف و اسير فتنه نسازى!»(20).

    امضاء


  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    July 2023
    شماره عضویت
    17942
    نوشته
    278
    تشکر
    214
    مورد تشکر
    186 در 55
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    جواب امام (ع) به معاويه‏


    در قسمتى از جواب امام (ع) به معاويه آمده است:
    «... نامه تو به دستم رسيد، يادآور شده بودى كه درباره من به تو خبرهائى رسيده كه براى تو ناخوشايند بوده است در حالى كه من از اينگونه اعمالى كه به من نسبت داده‏اند دورم و فقط خداست كه آدمى را بسوى خوبيها هدايت مى‏كند، گزارش اينگونه خبرها كار سخن چينانى است كه تصميم دارند در ميان امّت اسلامى اختلاف ايجاد كنند.
    من آهنگ جنگ و مخالفت با تو را نكردم و اين در حالى است كه از خداى خود بيمناكم، تو بودى كه پيمان را زير پا گذاردى و حجر بن عدى و ياران نمازگزار و بندگان صالح خدا را كه سوگند ياد كرده بودى از خشم تو در امان خواهند بود، كشتى، همان كسانى كه با بيدادگران و بدعتگزاران مبارزه مى‏كردند و امّت اسلامى را با امر به معروف و نهى از منكر به راه خير و رستگارى فرا مى‏خواندند و در اين مسير، تمام ناملايمات و ملامت افراد نادان را به جان مى‏خريدند.
    مگر تو نبودى كه عمرو بن حمق، اين صحابى پيامبر و عبد صالح خدا را كه در اثر عبادت بدنش رنجور و رنگ رخسارش زرد شده بود، كشتى، و امانى را كه داده بودى ناجوانمردانه ناديده گرفتى؟! اگر پرنده‏هاى آسمان از امان نامه تو اطّلاع داشتند ترك آشيانه كرده از قلّه‏هاى رفيع كوهها فرود مى‏آمدند! ولى تو اين خصلت ستوده عرب را كه پايبندى به پيمان بود، از راه فريب و با برنامه‏هاى دقيقى كه از پيش آماده كرده بودى، ناديده گرفتى چرا كه جامه جوانمردى بر ناكسان زيبنده نيست.
    آيا تو نبودى كه براى رسيدن به اهداف غير انسانى خود زياد بن سميّه را - كه معلوم نبود فرزند كيست(21).

    امضاء


  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    July 2023
    شماره عضویت
    17942
    نوشته
    278
    تشکر
    214
    مورد تشکر
    186 در 55
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    گردهمائى در مكه‏


    سليم بن قيس نقل مى‏كند كه: يك سال قبل از مرگ معاويه، حسين بن على (ع) بهمراه عبداللَّه بن عباس و عبداللَّه بن جعفر براى شركت در مراسم حج به مكه آمدند، امام حسين (ع) در اين سفر افراد بنى‏هاشم چه مرد و چه زن و تمام ياران خود را به مجلسى دعوت كرد و از آنان خواست تا اصحاب رسول خدا كه به نيكنامى شهره‏اند را در آنجا حاضر كنند. در اين فراخوانى امّت اسلامى، بيش از هفتصد مرد در زير يك چادر در «منى» اجتماع كردند كه اكثر آنها از تابعين(22) بودند و نزديك دويست نفر آنها از صحابه(23) پيامبر اكرم (ص). پس امام حسين (ع) ايستاد و خطبه رسائى خواند و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
    «اين مرد سركش - يعنى معاويه - در حقّ ما و شيعيان ما كارهايى انجام داده است كه شما از آنها اطّلاع داريد و من اينجا مى‏خواهم از شما پرسشى كنم كه اگر درست باشد تصديق كنيد و اگر نادرست، تكذيب كنيد. گفتارم را بشنويد و بنويسيد و پس از مراجعت از سفر حج، آن را در اختيار افراد مورد اعتماد خود قرار دهيد و آنها را به يارى كردن ما و دفاع از حريم حق دعوت كنيد زيرا بيم آن دارم كه احكام اسلامى بدست فراموشى سپرده شود، و خداوند عنايتش را با نور هدايت كامل مى‏كند هر چند براى كافران ناخوشايند باشد».

    سپس آياتى را كه درباره اهل بيت پيامبر نازل شده بود و همچنين گفتار رسول خدا را درباره پدر و برادرش و خود و اهل بيتش براى حاضران بازگو كرد، و مواردى كه امام حسين(ع) در اين خطبه عنوان كرد مورد تصديق حاضران قرار گرفت، و بعد ادامه داد:
    «شما را بخدا سوگند مى‏دهم كه آنچه را از من شنيديد و تصديق كرديد به افراد با ايمان و مورد اطمينان بازگو كنيد»(24).

    امضاء


  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    July 2023
    شماره عضویت
    17942
    نوشته
    278
    تشکر
    214
    مورد تشکر
    186 در 55
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    وفود(25) نزد معاويه‏


    در اجراى طرح پيشنهادى مغيرة بن شعبه و اقدامات پيگيرى كه او و كارگزاران معاويه در اين رابطه انجام دادند هيئتهايى از افراد سرشناس شهرهاى مختلف به شام آمدند و ظاهراً معاويه در شكل اين هيئتها و عزيمت آنها به شام نقش اوّل را بازى كرده است تا براى ولايت عهدى يزيد از آنان بيعت بگيرد.
    او به ضحاك بن قيس فهرى(26) گفت: هنگامى كه اين افراد سرشناس و چهره‏هاى مشهور در اينجا حضور يافتند، ابتدا من شروع به سخن گفتن مى‏كنم و زمانى كه دم از سخن گفتن مى‏كنم و زمانى كه دم از سخن گفتن فرو بستم، تو برخيز و مردم را به بيعت كردن با يزيد دعوت كن و از من بخواه كه در اين امر كوتاهى نكنم!
    معاويه در سخنان خود از عظمت اسلام و حرمت خلافت سخن گفت و اضافه كرد كه: بايد از كارگزاران من اطاعت كنيد چرا كه اين فرمان خداست! و در ادامه سخنان خود از علم و فضل و سياست يزيد سخن به ميان آورد و مسأله بيعت با او را طرح كرد. در اين اثناء، ضحاك بن قيس برخاست و بعد از حمد و ثناى الهى به معاويه خطاب كرد و گفت: اى امير! بايد بعد تو از براى مردم رهبرى باشد و ما آزموده‏ايم تصميمى كه در يك اجتماع گرفته مى‏شود پى‏آمدى بسيار خوب را به همراه خواهد داشت و از اختلاف و خونريزى جلوگيرى مى‏كند، يزيد كه فرزند توست از نظر اخلاق و رفتار و علم و دورانديشى و بردبارى بر همه ما كه برگزيدگان امّتيم، برترى دارد! و اكنون بر توست كه او را بعنوان جانشين خود معرّفى كنى تا ما و امّت اسلامى بعد از تو در سايه او زندگى راحت و شرافتمندانه‏اى داشته باشيم!
    بعد از او عمرو بن سعيد الاشدق برخاست و همانند ضحاك سخن گفت، و بعد شخصى به نام يزيد بن مقنّع عذرى برخاست و با اشاره به معاويه گفت: اين اميرالمؤمنين است، و با اشاره به يزيد گفت: پس از او، اين است. و در ادامه سخنان خود در حالى كه اشاره به شمشيرش مى‏كرد گفت: اگر كسى به اين امر تن در ندهد ميان ما و او اين است.
    معاويه در جواب گفت: بنشين كه تو سروَر خطبائى!
    و بعد بعضى از حاضران جلسه در همين رابطه سخنان ستايش‏آميزى بر زبان راندند و بر بيعت با يزيد پافشارى كردند.

    امضاء


  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    July 2023
    شماره عضویت
    17942
    نوشته
    278
    تشکر
    214
    مورد تشکر
    186 در 55
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    احنف بن قيس(27)


    معاويه كه اوضاع را كاملاً بر وفق مراد مى‏ديد رو به احنف بن قيس كرده گفت: چه مى‏گويى؟
    احنف گفت: اگر شما را تصديق كنيم بخاطر ترس از شماست، و اگر شما را تكذيب كنيم بجهت ترس از خداست! و تو خود بهتر از هر كس ديگر يزيد را مى‏شناسى، اگر مى‏دانى كه او اهليّت و قابليّت ولايت عهدى تو را دارد ديگر مشورت لازم نيست، و اگر او را براى خلافت، صالح نمى‏دانى براى دنياى خودت چنين توشه‏اى مگذار كه روزى رهسپار ديار آخرت خواهى شد، و تكليف ما اين است كه بگوئيم: مى‏شنويم و اطاعت مى‏كنيم!
    در اين هنگام مردى از اهل شام برخاست و گفت: ما نمى‏دانيم اين مرد عراقى چه مى‏گويد؟! آنچه ما احساس مى‏كنيم شنيدن و اطاعت و بعد يورش بردن و ضربه زدن بر مراكز حسّاس مخالفان است.(28)

    امضاء


  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    July 2023
    شماره عضویت
    17942
    نوشته
    278
    تشکر
    214
    مورد تشکر
    186 در 55
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نامه معاويه به حاكم مدينه‏


    معاويه نامه‏اى به مروان بن حكم كارگزار خود در مدينه نوشت تا از مردم براى يزيد بيعت بگيرد، و او را در جريان بيعت اهل شام و عراق قرار داد. مروان نيز در مسجد خطبه خواند و مردم را بر اطاعت از معاويه و پرهيز از اختلاف و خونريزى فراخواند، و آنها را براى بيعت با يزيد دعوت كرد و در ادامه سخنان خود گفت كه: اين طريقه ابوبكر است.
    در اين هنگام عبدالرحمن پسر ابوبكر كه در جمع حضور داشت از جاى برخاست و گفت: دروغ مى‏گويى زيرا او با مردى از بنى‏عدى بيعت كرد و اهل و عشيره خود را ترك گفت.
    سپس حسين بن على (ع) و عبداللَّه بن زبير و عبداللَّه بن عمر سخن گفتند و با بيعت با يزيد مخالفت كردند.
    مروان نيز آنچه را كه رخ داده بود به تفصيل براى معاويه نوشت.(29)

    امضاء


صفحه 3 از 9 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi