صفحه 9 از 9 نخستنخست ... 56789
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 82 , از مجموع 82

موضوع: قصّه كربلا

  1. Top | #81

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    July 2023
    شماره عضویت
    17942
    نوشته
    278
    تشکر
    214
    مورد تشکر
    186 در 55
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    علت خوددارى مسلم از قتل عبيدالله


    پس از خروج عبيدالله از خانه هانى، مسلم از مخفيگاه خود بيرون آمد و شريك با بر آشفتگى علت عدم اقدام او را جهت كشتن عبيدالله پرسيد، مسلم در پاسخ گفت: دو عامل مرا از اين كار باز داشت: اول آنكه هانى كراهت داشت كه عبيدالله در خانه او كشته شود، دوم آنكه حديثى بود كه مردم از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرده‏اند كه: «ايمان، مكر و حيله رامهار مى‏كند، و مؤمن اهل حيله نيست» (85).
    شريك گفت: بخدا سوگند كه اگر او را مى‏كشتى، مردى قاسق و كافر و بدكارى را كشته بودى(86) .
    و برخى نقل كرده‏اند كه: پس از خروج عبيدالله بن زياد از خانه هانى بن عروه، مسلم از مخفيگاه خود خارج شد در حالى كه شمشيرى در دستش بود، شريك از او پرسيد كه: چه چيزى تو را از كشتن عبيدالله باز داشت ؟
    مسلم در پاسخ گفت: هنگامى كه از مخفيگاه خود بيرون آمدم زنى (شايد همان كنيزى كه قدح آب در دست داشت) نزديك آمد و گفت: تو را بخدا سوگند مى‏دهم كه عبيدالله بن زياد در خانه ما كشته نشود، و گريست، و من هم شمشيرم را رها كردم و نشستم.
    هانى گفت: اى واى بر او كه هم مرا كشت و هم خود را و ناخواسته از چيزى كه مى‏گريختم با آن روبرو شدم(87)


    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #82

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    July 2023
    شماره عضویت
    17942
    نوشته
    278
    تشکر
    214
    مورد تشکر
    186 در 55
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    وفات شريك بن اعور


    برخى از مورخين نوشته‏اند كه: شريك بن اعور سه روز پس از اين ماجرا، در گذشت و عبيدالله بر جنازه او نماز خواند، و چون دريافت كه شريك، مسلم را بر كشتن او ترغيب نموده بود گفت: بخدا سوگند كه ديگر جنازه هيچ عراقى نماز نخواهم خواند و اگر قبر پدرم زياد (88) در آنجا كه شريك دفن شده است، نبود، هر آينه قبر او را نبش كرده چسدش را بيرون مى‏آوردم(89) .
    و باز نوشته‏اند كه: چون عبيدالله بن زياد از نزد شريك به دارالاماره باز گشت، شخصى به نام مالك بن يربوع تميمى نامه‏اى به دست او داد كه آن را از دست عبدالله بن يقطر گرفته بود، و در آن نامه به امام حسين عليه‏السلام نوشته شده بود كه: گروهى از اهل كوفه با شما بيعت كرده‏اند، چون نامه به شما رسيد، شتاب كن، شتاب! زيرا كه مردم با شمايند و رغبتى نسبت به يزيد ندارند (90)
    ابن زياد دستور داد تا عبدالله بن يقطر را به قتل برسانند (91).
    معقل، جاسوس عبيدالله
    عبيدالله كه از مخفيگاه مسلم آگاهى نداشت، معقل (92) را نزد خود فراخواند و سه هزار درهم به او داد و فرمان داد كه با شيعيان ملاقات كرده و خود را بعنوان مردى از شام و غلامان ذو الكلاع معرفى نمايد و بگويد: خدا به سبب حب اهل بيت رسولش نعمتها به من عطا نموده است، و بگويد: شنيده‏ام مردى از ياوران امام حسين به اين شهر آمده است كه مردم را به بيعت با او تشويق مى‏نمايد و در نزد من مالى است كه مى‏خواهم آن مرد را ملاقات نموده و اين مال را به او بسپارم!
    معقل از دار الاماره بيرون آمد و داخل مسجد جامع اعظم كوفه شد و مسلم بن عوسجه اسدى (93) را ديد كه مشغول نماز است؛ چون از نماز فارغ شد، معقل حال خود را براى او بيان كرد و مسلم بن عوسجه براى او دعاى خير و طلب توفيق كرد و او را به نزد مسلم بن عقيل سلام الله عليه برد.
    معقل مالى را كه به همراه داشت به مسلم سپرد و با او بيعت كرد؛ مسلم بن عقيل، مال را به ابو ثمامه صائدى تسليم نمود. ابو ثمامه، مردى بصير و شجاع و از بزرگان شيعه بود و حضرت مسلم او را براى اخذ اموال و خريد سلاح معين كرده بود.
    معقل از آن روز به بعد به مخفيگاه مسلم رفت و آمد مى‏كرد و هيچكس مانع او نمى شد، و او هم اخبار را گرفته و هر شامگاه براى ابن زياد گزارش مى‏كرد (94).
    توطئه عليه هانى بن عروه
    همين كه عبيدالله از مكان مسلم بن عقيل در خانه هانى بن عروه آگاهى يافت تصميم به دستگيرى هانى گرفت چرا كه خانه او مركز تجمع شيعيان و مقر سفير امام حسين عليه‏السلام شده بود (95) و او به بهانه بيمارى از رفتن به نزد عبيدالله بن زياد نيز خوددارى مى‏كرد.
    ابن زياد، محمد به اشعث (96) و اسما بن خارجه - و به روايتى عمرو بن حجاج زبيدى(97) - را نزد خود خواند و از علت نيامدن هانى به قصر دارالاماره سؤال كرد، آنها گفتند كه او بيمار است، عبيدالله گفت: ولى به من خبر رسيده است كه او بهبودى پيدا كرده و در خانه‏اش مى‏نشيند، شما به ملاقات او برويد و به او خاطر نشان سازيد تا وظيفه خود را در قبال ما به انجام برساند و به ديدار ما به دارالاماره بيايد (98).
    پاورقى:‌

    32- ارشاد شيخ مفيد 2/38؛ تاريخ طبرى 6/198.
    33- ابن قتيبه مادر او را «نبطيه» ذكر كرده، و «نبط» گروهى بودند كه در اواسط بلاد عرب در كنار جبل «آجا» و «سلمى» كه قبيله طى نيز در آنجا سكونت داشتند، زندگى مى‏كردند، سپس به سرزمين عراق روى آوردند و در آنجا اقامت گزيدند. نام مادر حضرت مسلم بن عقيل سلام الله عليه را ابوالفرج «علية» ذكر كرده است. (الشهيد مسليم بن عقيل مقرم 42).
    34- الملهوف 31.
    35- مقتل الحسين مقرم 145 به نقل از مقتل الحسين خوارزمى 1/196.
    36- ارشاد شيخ مفيد 2/39؛ مقتل الحسين مقرم 146.
    37- آنچه در متن آورديم يعنى «بطن الخبيت» بر اساس نقل ابن اثير است ؛ و بعضى آن را «بطن الخبت» و يا «مضيق الخبت» ذكر كرده‏اند چنانچه در ارشاد 2/40 آمده است.
    38- كامل ابن اثير 4/21.
    39- مرد هاشمى بعد از ائمه اهل بيت است، چنانچه بلاذرى او را شجاعترين بنى عقيل دانسته است. بنابر اين بايد اين نامه را جعلى دانست كه خواسته‏اند با انتساب ترس به حضرت مسلم، شخصيت اين بزرگ مرد را كه از مفاخر امت اسلامى بشمار مى‏رود پايين بياورند. (حياة الامام الحسين 2/343).
    40- ارشاد شيخ مفيد 2/40.
    41- مروج الذهب 3/45.
    42- تاريخ طبرى 6/199.
    43- مقتل الحسين مقرم 147.
    44- حياة الامام الحسين 2/345.
    45- الملهوف 16.
    46- جمعى از مورخين تعداد بيعت كنندگان بامسلم را هجده هزار نفر نوشته‏اند (ارشاد شيخ مفيد 2/41) و گروهى ديگر تعداد اين افراد را بيست و پنجهزار نفر ذكر كرده‏اند (نفس المهموم 95).
    برخى از تعداد بيست و هشتهزار نفر سخن به ميان آورده‏اند، گروهى از آمار سى هزار ياد كرده‏اند (حياة الامام الحسين 2/347 به نقل از تاريخ ابى الفداء و دائرة المعارف وجدى).
    و در حديثى ديگر اين تعداد را بالغ بر چهل هزار نفر نوشته‏اند (حياة الامام الحسين 2/347 به نقل از شرح شافيه ابى فراس).
    47- ترجمه عابس ابن شبيب كه از شهداى كربلاست تحت عنوان شهدا مذكور خواهد شد.
    48- نفس المهموم 83.
    49- حياة الامام الحسين 2/345.
    50- بحار الانوار 44/336؛ البداية و النهاية 8/163.
    51- مثير الاحزان 32.
    52- كامل ابن اثير 4/22.
    53- ارشاد شيخ مفيد 2/41.
    54- سرجون بن منصور از نصاراى شام بود كه معاويه او را در تقويت و مصلحت حكومت خود بكار گرفته بود و پدرش منصور از طرف هر قل قبل از فتح شام مسئوليت بيت المال را بر عهده داشت، پسر سرجون نيز در دولت اموى داراى پست و مقامى بود با اينكه عمر بن الخطاب دستور داده بود كه از استخدام افراد مسيحى خوددارى كنند مگر آنكه مسلمان شوند. (پاورقى مقتل الحسين مقرم 148).
    55- مسلم بن عمرو باهلى پدر قتيبه، و قتيبه پدر مسلم عبدالله صاحب كتاب معروف «الامامة و السياسة» است. (نفس المهموم 87).
    56- كامل ابن اثير 4/22.
    55- مسلم بن عمرو باهلى قتيبه، و قتيبه پدر مسلم عبدالله صاحب كتاب معروف «الامامة و السياسة» است. (نفس المهموم 87).
    56- كامل ابن اثير 4/22.
    57- همين جمله، كينه قبلى يزيد نسبت به عبيدالله را آشكار مى‏كند.
    58-رفعت و جاوزت السحاب و فوقه
    فما لك الا مرقب الشمس مقعد ».
    59- مقتل الحسين مقرم 148.
    60- حياة الامام الحسين 2/355.
    61- كامل ابن اثير 4/23.
    62- شريك بن اعور از خواص اصحاب امير المؤمنين عليه‏السلام و در جنگ جمل و صفين در خدمت آن حضرت بوده است. ابوالفرج گفته است كه عبيدالله بن زياد او را گرامى مى‏دانست. شريك در تشيع بسيار شديد و محكم بود. صاحب مناقب او را همدانى دانسته و ديگر مورخين او را حارثى گفته‏اند. (تنقيح المقال 2/84 به اختصار).
    شريك در پيروى از على عليه‏السلام ثابت قدم بود و در جنگ صفين همراه با عمار شمشير مى‏زد و سخنانش با معاويه در كتب تاريخ ثبت است. (نفس المهوم 96).
    نوشته‏اند كه: به جهت شخصيت و شرافتى كه شريك بن اعور داشت، عبيدالله بن زياد از طرف معاويه او را به حكومت كرمان گماشته بود و او با هانى بن عروه دوستى و مصاحبت داشت. (مقتل الحسين مقرم 152).
    63- مقتل الحسين مقرم 149.
    64- مثير الاحزان 30.
    65- بحار الانوار 44/340.
    66- قصر دار الاماره كوفه از بناهاى قديمى اسلامى است كه توسط سعد بن ابى و قاص بنا گرديده است.
    67- ارشاد شيخ مفيد 2/44.
    68- اعلام الورى 222.
    69- سوره انعام:164.
    70- الفتوح 5/67.
    71- مثير الاحزان 30.
    72- عرفاء» جمع عريف و به كسى گفته مى‏شود كه مسئوليت گزارش امور مردم و قبيله را به سلطان دارد. (مجمع البحرين - عرف).
    73- زاره» موضعى است در عمان، و تبعيدگاه مرقع بن ثمامه اسدى بود. مرقع در كربلا با امام حسين عليه‏السلام بود و چون تيرهاى او تمام شد با شمشير جنگ مى‏كرد، بعضى از افراد قبيله او كه در لشكر عمر بن سعد بودند او را امان دادند، و او بسوى آنان رفت، عمر بن سعد چون اسرا را به كوفه آورد و خبر مرقع بن ثمامه را به عبيدالله داد، عبيدالله او را به «زاره» تبعيد نمود.
    74- كامل ابن اثير 4/24؛ ارشاد شيخ مفيد 2/45.
    75- هانى بن عروه مذ حجى، مردى بود كه در تشيع گامى استوار داشت و از قراء بنام و اشراف كوفه بشمار ميرفت و رهبرى تعداد زيادى از مردم را بر عهده داشت، هنگامى كه سوار مى‏شد چهار هزار نفر سوار و هشتهزار نفر پياده همراه او بودند و چون هم پيمانان خود را از قبيله كنده فرا مى‏خواند سى هزار نفر گرد او جمع مى‏شدند. او از خواص اصحاب امير المؤمنين عليه السلام بشمار ميرفت و در جنگ جمل و صفين و نهروان ملازم ركاب آن حضرت بود و محضر رسول خدا را درك كرده بود و از صحابه آن حضرت نيز بشمار ميرفت و از عمر او در روزى كه به دست عبيدالله بن زياد به شهادت رسيد، نود سال مى‏گذشت. (مقتل الحسين مقرم 151).
    76- بحار الانوار 44/341.
    77- الملهوف 19.
    78- مناقب ابن شهر آشوب 4/91.
    79- مقاتل الطالبين 97.
    80- نفس المهموم 96.
    81- كامل ابن اثير 4/26.
    83- مقتل الحسين مقرم 152.
    84- نفس المهموم 97.
    85- ان الايمان قيد الفتك فلا يقتلك مؤمن». و در كامل ابن اثير 4/27 آمده است كه: «فلا يقتك مؤمن بمؤمن».
    86- مقاتل الطالبين 99.
    87- مثير الاحزان 32.
    88- قبر زياد بن ابيه - پدر عبيدالله - در «ثويه» بوده و آنجا مكانى است نزديك كوفه، و مغيره و ابو موسى اشعرى در همانجا دفن شده‏اند، و گفته شده است كه اين مكان زندان نعمان بوده است (مراصد الاطلاع 1/302).
    89- كامل ابن اثير 4/27.
    90- ولى چنانچه خواهد آمد عبدالله بن يقطر نامه از امام عليه‏السلام براى مردم كوفه مى‏آورد كه دستگير و كشته شد.
    91- مناقب ابن شهر آشوب 4/93.
    92- ابن نما نقل كرده است كه عبيدالله به معقل گفت: خود را بعنوان مردى از اهل حمص معرفى كن و بگو كه براى بيعت و بخشيدن مال آمده‏ام. (مثير الاحزان 32).
    93- او مسلم بن عوسجه بن سعد بن ثعلبه، از اصحاب رسول خداست. محمد بن سعد در «طبقات» آورده است كه او مردى شجاع و از نامداران در جنگها و فتوحات بوده است، و او مردى عابد و قارى قرآن و متنسك بوده و در كربلا با امام حسين عليه‏السلام به شهادت رسيد. (تنقيح المقال 3/214).
    94- مقتل الحسين مقرم 153.
    95- حياة الامام الحسين 2/271.
    96- پدر او اشعث بن قيس از قبيله كنده مى‏باشد، ابوبكر خواهر خود ام فروة را به او تزويج كرد و امير المؤمنين على عليه‏السلام او را لعنت نمود. ابن ابى الحديد مى‏گويد: هر فسادى كه در خلافت امير المؤمنين رخ داد و هر اضطرابى بوجود آمد، اصل و ريشه آن اشعث بوده است. كلينى از امام صادق عليه‏السلام نقل كرده است كه فرمود: اشعث بن قيس در خون امير المؤمنين شريك بود و دختر او جعده امام حسن عليه السلام را زهر داد و و محمد بن اشعث در خون امام حسين عليه‏السلام شريك بود. (الكنى و الالقاب 2/34).
    97- او عمرو بن حجاج زبيدى رئيس قبيله «زبيد» و در ميان قبيله خود داراى شرف و عزتى بوده است و در جنگها نيز از او ياد مى‏شده است. (ابصار العين 19).
    98- كامل ابن اثير 4/37.






    امضاء


صفحه 9 از 9 نخستنخست ... 56789

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi