|۩|*** قلب طپنده عاشورا ***|۩|
|۩| ویژه نامه عاشورای حسینی |۩|
❤ |
|۩|*** قلب طپنده عاشورا ***|۩|
|۩| ویژه نامه عاشورای حسینی |۩|
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
موضوعات تصادفی این انجمن:
- ویژه نامه ماه محرم{ محفل سرخ عاشقان }
- ۩ ๑۩๑ ۩ لیست تاپیک های انجمن مناسبت ها...
- زمین کربلا که باشی ...
- اولين و آخرين شهيد كربلا چه كساني بودند؟
- در روز تاسوعا چه گذشت؟⁉️
- اسيران و جانبازان کربلا{ویژه نامه دهه دوم و...
- اعمال روز عاشورا
- وقایع ایام محرم سال 61 هجری
- قصّه كربلا
- چرا بعد از شهادت امامحسین (ع)، عزاداریها...
❤ |
یک جرعه معرفت ازاقیانوس کلام سیدالشهداء
قال الامام حسین بن علی علیه السلام
مَنْ طَلَبَ رِضَى اللهِ بِسَخَطِ النّاسِ کَفاهُ الله اُمُورَ النّاسِ،
وَ مَنْ طَلَبَ رِضَى النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ وَ کَّلَهُ اللهُ إلَى النّاسِ.
اقا امام حسین علیه السلام فرموده اند:
هرکس رضایت وخوشنودى خداوند را در أمورزندگى طلب نماید
گرچه همه افراد از او رنجیده شوند،
خداوند مهمّات و مشکلات او را کفایت خواهد نمود.
و کسى که رضایت و خوشنودى مردم را طالب گردد
گرچه مورد خشم و غضب پروردگار باشد،
خداوند أمور این شخص را به مردم واگذار مى کند.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
تا عصر عاشورا، پرچم به دوش حسین بود، اما پس
از آن، بیرق سرخ جهاد به دست های حیدری زینب سپرده شد.
امان از حیرانی و سرگردانی عصر عاشورا؛
نمی دانم بر زینب چه گذشت که آن شب، نماز شب را نشسته خواند؟
زینب، کاری حسینی کرد و انقلاب حسین ع) را، جهانی و جاودانه.
از زینب چه بگویم؛
عرفان زینب تا آنجاست که وقتی پیکر پاره پاره حسین
را بر دست می گیرد، سر به آسمان برمی دارد که:
«خدایا! این قربانی را از ما خاندان بپذیر!»
این بانوی صبر و حماسه کیست؟
بانویی که با کلامش چنان آتشی در خرمن یزیدیان
افکند که هستی شان یک سره بر باد رفت.
بانویی که صدای گام هایش و جلال کلامش، خاطره
علی بزرگ را در یادها زنده می کرد.
سری که زینب بر چوبه محمل کوبید، زیباترین عشق بازی این خواهر
داغ دیده است که آدمی را در حیرت فرو می برد؛
او که منزل به منزل, سر حسین را بر نیزه می دید و می سوخت؛
او که به جای همه تازیانه می خورد و بی واهمه در برابر دنیای همه یزیدها می ایستاد.
از خون، حجاب صورت خود کرده یا حسین!
جز خواهرت که دیده به عفت، زن این چنین؟
پس از حسین، کربلایی دیگر در رکاب زینب آغاز شد.
یزیدیان گمان می بردند کار حسین را تمام کرده اند، بی خبر
از اینکه زینب، وارث حسین است.
عصر عاشوراست.
صدای چکاچک شمشیرها و هیاهوی تیرها و سنگ ها،
جای خود را به غارت خیمه ها داده است؛
آن هم در سایه شعله های آتش.
حسین و یارانش هر یک در گوشه ای از دشت، بی سر
در خاک و خون خفته اند. شهیدان, دیگر تشنه نیستند.
چه بد مردمی بودند که قدر یوسف خود را نشناختند
وبا او کردند آنچه نمی باید!
مگر حسین، زینت دوش نبی و پاره تن فاطمه نبود؟!
مگر عباس، نور چشم علی و ماه بنی هاشم نبود؟!
مگر زینب، ناموس خدا نبود؟!
چه بر امت پیامبر آخرالزمان رفته است که فرزندش را با لب تشنه
در میان دو نهر آب سر می برند، بی آنکه آب از آب تکان بخورد؟!
بگذار تا وقتی دیگر که هر روز عاشوراست
و هر سرزمین، کربلا و حسین دیگری در راه!
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
عاشورا، روح زمان
عاشورا، تنها حکایت عطش، ستم و اسارتی نیست
که بر خاندان پیامبر ص) رفت؛
عاشورا، تجلی گاه ایمان، عشق و حماسه نیز هست.
عاشورا، تمام روح زمان است در کالبد زمین.
عاشورا، هویت ماست. عاشورا، یک پیام است؛
پیامی آسمانی در زمین که پژواک آن همواره به گوش وجدان های
بیدار آزادگان در هر زمان و مکان می رسد و آنان را به خود فرا می خواند.
عاشورا، یک روز در یک جغرافیای خاص نیست.
گستره عاشورا چنان وسیع است که تاریخ ظرفیت آن را ندارد.
فرهنگ عاشورا و مفاهیم والای مکتبی اش به آدمی می آموزد
تا زمانی که به حق, عمل و از باطل دوری نمی شود، اهل
ایمان باید به دیدار پروردگارشان مشتاق و راغب باشند
که سرور و سالار شهیدان، مرگ را در چنین شرایطی جز سعادت
و زندگی در کنار ظالمان را جز سیه روزی و ننگ نمی دانست.
عاشورا، حجت را بر انسان تمام کرد تا هیچ کس را هیچ گاه بهانه نماند.
اینجا شیرخواره نیز می تواند فریاد بزند، بگرید و در صفیر زهرآگین
تیری سه شعبه، مظلومیت حق را بازگو کند.
اینجا نوجوانی می تواند اسب عشق زین کند و در دریایی از تیغ
و سنگ و نیزه و قهقهه فرو رود.
اینجا مردی می تواند تشنگی اش را در امواج رودخانه، پیش
پای عطش روح، قربانی کند و تشنه کام از آب بیرون آید
و بازوانش را در دفاع از حریم ایمان رها کند و مشکی
از رشادت و حماسه و عشق را به خیمه های فردا برساند.
سهیلا بهشتی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
موسم عاشورا
سلام بر زمزمی که از کربلا میجوشد.
سلام بر موسم عاشورا.
سلام بر غزلهای عاشقانه حسینی.
سلام بر سجاده های مرطوب گریه.
سلام بر ترکهای قلب حزن و اندوه. سلام بر سفینه بر ساحل نشسته.
و سلام بر شما که در قامت شمشیر و در هیبت نور به خیمه های
آه و گداز پیوسته اید و مهیّای کارزار شده اید.
سلام بر شما کربلاییان، تاسوعاییان و عاشوراییان؛
مقتل خوانیتان قبول درگه حق باد.
بخوانید این زیارت را، بگریید این زیارت را و فریاد کنید که این شرمساران
ابدی ننگتان باد. آن کدام آتش است که شما را بسوزاند تا رسوای جهنمیان شوید.
راه حسین، راه دل است و هرگاه عاشقی به دل توجه کند، او
را مییابد. آری، قبر او در دلِ دوستداران اوست.
سلام از راه دور و از نزدیک بَهرِ او بُوَد یکسان بلی، قبر شریف او دِل اهل یقین باشد.
بیاییم در مکتب انسان سازِ او، از اکسیر محبتش مس
وجودمان را طلای ناب و زر خالص گردانیم.
تو را ز باب حسینی بَرند جانب جنّت تو را که عاشق اویی، تو را که شیعه اویی
در راهِ خدا چو نیست شد هستِ حسین
شد عالم هستی همه پابست حسین
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
چشم ما تا که به زخم بدنت گریان است
اشک ما گوهر رخشان یم عرفان است
به همان آیه که خواندی به سر نیزه قسم
خون پاک تو، حیات دگر قرآن است
دین ز خون بدنت جامه گلگون پوشید
گرچه در دامن صحرا بدنت عریان است
حوض کوثر شود از اشک محبان تو پر
ساقی اش دست خدای اَحد منّان است
هرکه را نیست به دل داغ تو، داغش به جگر
هر کجا نیست عزاخانه تو زندان است
کفن عاشق تو، پیرهن سینه زنی است
خاک زنجیرزنت، درد مرا درمان است
آب تا روز قیامت جگرش می سوزد
که تو خود خضر حیاتی و لبت عطشان است
اولین روضه جانسوز تو را خوانده خدا
اولین گریه کن تو پدر انسان است
حَیَوان بهر تو گریند، خدا می داند
منکر گریه به تو پست تر از حیوان است
چه به دوزخ ببرندش، چه به گلزار بهشت
چشم “میثم” به جراحات تنت گریان است
سازگار
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
ای زینت جوانان، ای زیباترین جوان...
چه خوش است از تو سرودن،
چه شیرین است نشستن و از تو گفتن و از تو شنودن.
در کربلا شراب عمرت را به جام حماسه ای ریختن
که با خون نگاشته شده و از آن پس کتاب ها از تو نوشتند.
در گرما گرم شیهه اسبان، نیزه انداختی و نیزه انداختند.
در چکاچک برنده و تیز شمشیرها، تیغ کشیدی و تیغ کشیدند
از هیبت تو صحرا سراسیمه فریاد برآورد،
چنان که گویی طوفانیدر صحرا وزیدن گرفته است.
اما فرو افتادی و افول کردی
و هیچ ستاره ای در افق نماند جز آنکه بر تو گریست
و همچنان اشکش سرازیر است.
تو به ظاهر به خط پایان نرسیدی اما
تا ابد همه سواران در پی نشانه مقصد، چشم به الگوی تو دارند.
سر تو به تیغ از تن جدا شد و سرهای یارانت را بریدند،
که دل کینه به ستم چیره است.
دریغا، آن سرهای بریده و خون چکان بر نیزه ها
نخل هایی سبز را می مانست که خرمای سرخ برآورده اند.
و دخترکان سوگوار که آه نفس هایشان شعله ور بود
و چنان می گریستند که اشک، گونه هایشان را می خراشید.
دل جاده ها بر حالشان می سوخت و چشم بیابان برایشان می گریست
و صلیب دیرهای صحرا به احترامشان خم می شد.
تا اینکه به دربار بیداد رسیدند و پرده ها فرو افتادند
و گمراهی غاصب جنایتکار هویدا شد.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
باغبان آمد سری بر باغ زد
شوربختی را نمک بر داغ زد
از جَنان تا رو به سوی باغ کرد
دشت را چون لاله ها پر داغ کرد
مادرش آمد برای دیدنش
دیدنش، بوییدنش، بوسیدنش
آمد اما طاقت دیدن نداشت
رفت و باغ خود به بلبل واگذاشت
بلبلی دلسوخته جان سوخته
آشیانش همچو بستان سوخته
کرد با شمعِ دل خود جستجو
خاک را با یاد گل می کرد بو
تاب دیگر در دل بلبل نبود
بوی گل می آمد اما گل نبود
ناگهان از زیر شاخ و برگ ها
آمد این آوا که این سویم بیا
آمد و زد شاخه ها را برکنار
تا که شد گمگشته ی او آشکار
یافت آن گل را ولی پرپر شده
پاره پاره پیکری بی سر شده
گل ولی از بس به خون آغشته بود
یاس بر لاله مبدل گشته بود
گفت آیا یوسف زهرا تویی؟
آنکه من می جویمش آیا تویی؟
ماند از یوسف به جا پیرهنی
از تو نه پیراهن است و نه تنی
ای همه گل ها به نزدت کم زخار
زخم تو چون داغ زینب بی شمار
پای تا سر غرق در خونی چرا؟
آفتاب من شفق گونی چرا؟
جای سالم از چه در این جسم نیست ؟
باقی از این جسم غیر از اسم نیست
گر چه سر تا پای تو بوسیدنی است
بهر من جایی برای بوسه نیست
ای که نامت جان به عیسی می دهد
قتلگاهت بوی زهرا می دهد
گریم و پرسی اگر از سرگذشت
در غمت ای تشنه آب از سر گذشت
آنچنان شد دیده ی من اشک ریز
کز غمم شد چشم دشمن اشک ریز
عاشقان را بعد از این آوازه نیست
در کتاب عاشقی شیرازه نیست
انسانی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
السلام علیک یا صریع الدمعة العبری.
السلام علیک یا مذیب الکبد الحری.
السلام علیک یا صریع العبره السابکة وقرین المصیبة الراتبه.
دیدگانت پر اشک، لبانت خشکیده،
سینه ات گداخته، قلبت شعلهور،
روحت پرتلاطم، لیکن مهار نفست برمشت.
سرود ایمان بر لب، نوای توحید در کام،
یاد خدا در دل، دستار پیامبر بر سر،
کهنهپیرهن امانت مادر بر تن، بزم اشکواره در پیش.
ای حسین، ای رازدار منزل وحی؛
غم سرای خیمه هایت، سوزش قلب زنانت،
گریهنوباوگانت، آه و سوز خواهرانت،
العطش از دخترانت، عالمی را اشک ریزان میکند!
ای حسین ای رهنمای راه ایمان،
ای حسین ای جرعه نوش جام یزدان،
کوفیانبد صفت، نامردمان بی مروت،
گران بی فتوت، حیا از مادرت زهرا س نکردند!
ای حسین جان ای خون یزدان!
واژگان در چکامة شور تو ناتوان،
شعر گویان در ستایش صبر تو حیران،
و ادیبان دربیان ایثار تو سرگردان.
یا حسین! نیایت به شهادت پذیری ات جان یافت،
زکریا(ع) به غم آمیخته بانامت ره جست،
فطرس به برکت گاهواره تو بال یافت.
گویی که در قربانگاه زمینِ
آرزوحاجیان قربانی به یاد تو کنند؛
و گویی احرام به تن داران
در سرزمین عرفات دنبال راه توروند
که تو فرزند مکه و بطحایی،
فرزند زمزم و صفایی، پور حل و منایی.
گرگان بیشة شهوت،
پارگان تنت را تن پاره کردند،
روبهان مرغزار حیله دعوتنامهها را به شمشیر باز کردند
و حرامیان بستر کفر دست پلید خویش را
برای بیعت بهسوی تو گشودند
که چه نیک فرمودی:
«ان الدعی بن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله والذله
و هیهات منا الذلة یابیاللّه ورسوله والمؤمنون وحجور طابت
وطهرت وانوف حمیة ونفوس ابیه من ان توثر طاعةاللئام علی مصارع الکرام
آگاه باشيد كه زنازاده ي پسر زنازاده، مرا بين دو چيز قرار داده است؛
كشته شدن يا تسليم شدن با ذلت و خواري، ليكن ذلت از ما دور است،
خدا راضي نيست كه ما ذليلانه تسليم شويم و پيغمبر خدا،مؤمنان
و دامن هاي پاك و پاكيزه اي كه در آن پرورش يافته ايم
و آن مرداني كه از تن دادن به زيربار ستم منزه اند، راضي نيستند
كه ما اطاعت افراد پست را بر قتلگاه كريمان و بزرگواران برگزينيم
محمدبن طاوس، لهوف،ص 86
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)