صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 51

موضوع: ویژه نامه شام غریبان{شام غریبان سحر ندارد}

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,814
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    شام را بنگر که آذین بسته اند
    شامیان بر بامها بنشته اند

    شادمانی کرده ودف می زنند
    مرد وزن،پیر وجوان دف می زنند


    جملگی جمعند دور کاروان
    کاروانی از زنان وکودکان

    کاروانی که رسولان غمند
    چند روزی است غرق ماتمند


    ماتم کرببلا،قتل حسین(ع)
    ماتم جانسوز شاه عالمین

    کاروان اهل بیت مصطفی(ص)
    چون اسیرانند در شام بلا

    حضرت سجاد میر کاروان
    در غل وزنجیر گشته نیمه جان

    زخم، دوش او ززنجیر ستم
    می رود خون جراحت دمبدم

    عمه سادات در این کاروان
    گشته مضطر از جفای شامیان

    پیش چشمانش بود راس حسین
    اشک ریزان است بر آن نور عین


    سنگها می بارد از هر کوی وبام
    از سوی این شامیان بی مرام

    سنگ بر راس شهیدان می خورد
    زین اصابت قلب زینب می درد


    می کندسوزان دل اهل ولا
    خاطرات سختی شام بلا

    شاعر : اسماعیل
    تقوایی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,814
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    دقایق سنگینی بود.

    سنگ بود که می‏بارید.

    نیزه بود که خون می‏چکاند.

    و شلاق‏ها که می‏چرخیدند و زخم می‏شدند .

    و ناله‏ها که می‏روییدند و خون می‏شکفتند

    و چشم‏ها که آوار می‏شدند و شعله می‏زاییدند

    خدا نخواست از این بیشتر، بی‏پناهی‏ات را ببیند

    آسمان نتوانست بیش از این حوصله کند.

    زمین نتوانست از این بیشتر، شاهد رنج تو باشد.

    باران خون، کوچه‏ها را درنوردید.

    سیل اشک، پنجره‏ها را در هم کوبید.

    توفان، پنجه بر گیسوان شام انداخت.

    تاریکی از در و دیوار بالا رفت.

    مصیبت، زمین را مچاله کرد.

    شام غریبی بود.

    شام سنگدلی‏ها و شقاوت ها

    شام دربدری‏ها و مصیبت‏ها

    شام دل آزاری ها

    شلاق‏ها، احترام تورا نگه نداشتند

    کوچه‏های شقی، انگشتان به خار خلیده‏ات را نادیده گرفتند

    خرابه ‏ها، کفش‏های سه‏سالگی‏ات را طعنه زدند.

    تازیانه‏ ها، پیش پایت سر خم نکردند

    دهان ‏های تهمت، از چشم‏های معصومت شرم نکردند.

    دندان‏های تیز و گرسنه، روشنان گیسوانت را دریدند

    رگبارهای شب و تازیانه، کوتاه نیامدند.

    مردان شقاوت، کودکی‏ات را رحم نکردند.

    شامِ بی‏حرمتی بود.

    شامِ بی‏خبری بود.

    شامِ گرسنگی دروغ بود.

    شامِ سیری دیوسیرتی بود.

    شامِ حیوان سیرتی بود.

    شامِ درنده خویی بود.

    کوچه‏ ها، زخمه آتش می‏زدند.

    لبخند ‏ها، مست متولد می‏شدند.

    چشم ‏ها، مست به بار می‏نشستند.

    شامِ دل گرفتگی مداوم بود؛

    شامِ دست‏های نیازمندِ حریص.

    شامِ تالارهای سیاه‏بخت.

    شامِ دریچه‏های تاریک اشرافی.

    شامِ پنجره‏های فروبسته.

    تو بودی و زنی صبور

    که آواز گوشواره‏ هایت را

    در گوش باد می‏خواند.

    تو بودی و کفش ‏های سه سالگی

    که بر شانه‏های کاروان رها بودند.

    تو بودی و دستان کوچکی

    که پرندگی مشق می‏کرد.

    تو بودی و گونه‏ های سرخی

    که شادی می‏پراکند.

    شام ساده ‏لوحی بود.

    شام فخر فروشی بود

    شام فریادهای جگرخراش!

    کوچه ‏ها، گرگ می‏شدند

    مرگ در ویرانه ‏ها، پناه می‏گرفت

    دهان‏ها، به لکنت می‏افتادند

    کاروان بر مرگ فایق می‏آمد

    زنجیرها را در هم می‏شکست

    تشنگی دیدار پدر
    بر تو غلبه می‏کرد.

    شراره شمشیر بود
    و ضربه‏ های مهلک تازیانه

    و سنگبارانِ بدن‏های معصوم

    و دقایق بی‏رغبتِ اندوه

    و صدای روشن کودکانه‏ات:

    پدر! چه کسی تو را به خاک و خون کشید؟

    پدر! چه کسی رگ‏های تو را برید؟

    پدر! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟

    پدر....



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,814
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    دختر دردی‌کش جام الست
    بود از شوق لقای دوست، مست

    در طبق، هستیّ آن دردانه بود
    رأس بابا، شمع و او، پروانه بود

    چون صدف، لعل لبش را باز کرد
    با پدر این‌سان سخن آغاز کرد:

    ای پدر! شادم که در بر آمدی
    چون نبودت پا تو با سر آمدی

    غم مخور، ای گل! گلابت می‌دهم
    از سبوی دیده، آبت می‌دهم

    گر چه داغت کرده دل‌خونم، پدر!
    از وفای عمّه ممنونم، پدر!

    این بگفت و سر به آغوشش گرفت
    بوسه از لعل لب نوشش گرفت

    لب به لب‌هایش نهاد و برنداشت
    مرگ او را هیچ کس باور نداشت





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,814
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    جاده ‏های بیابانی،
    حرمتِ پاهای زخمی را نگاه نداشته‏ اند.

    تازیانه‏ها پیکرِ سه‏ ساله را خوب می‏شناسند
    و خورشیدی که آتش می‏گرید
    و عطش را در حنجره ‏ها سنگین‏ تر می‏کند.



    و اینک، شبِ شام، سنگین بر شهر لمیده است؛
    چنان که سقفِ ویرانه را توانِ تحمّل نیست.

    لهیبِ ماتمی که از خرابه می‏ترواند،
    قصرِ ابلیسِ علیه‏السلام را به آتش کشیده است.

    بادها زوزه می‏کشند و ابرها، سیاه اشک می‏ریزند.
    امّا میان این همه غوغا، ضجّه‏ای کودکانه،
    ستون‏های متزلزل شام را به لرزه نشانده است.

    کسی پیش‏تر اگر رفت، خواهد شنید و خواهد دید،
    دخترکی سیاه‏پوش که هر لحظه،
    نامِ پدر بردنش، عطوفت را در دلِ
    حتّی سنگ‏ها، به آتشفشانی بدل می‏کند.



    پیش‏تر باید رفت؛ باید دید.
    اینک این فرزندِ سه ساله حسین علیه‏السلام است
    که چنین خسته و عطشناک، زانو به آغوش کشیده است.

    باید شنید این دخترِ تازه زادِ حسین علیه‏السلام است
    که هنوز کامی به شیرینی از دنیا نگرفته،
    به ماتمی سوزاننده، جراحتِ فراغِ پدر را
    در حنجره مزمزه می‏کند.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,814
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    خیمه ها می سوزد و شمع شب تارم شده
    در شب بیماریم آتش پرستارم شده

    ما که خود از سوز دل آتش به جان افتاده ایم
    از چه دیگر شعله ها یار دل زارم شده

    پیش از این سقای ما بودی علمدار حسین
    امشب اما جای او آتش علمدارم شده

    ای فلک جان مرا هر چند می خواهی بسوز
    مدتی هست از قضا دل سوختن کارم شده

    جز غم امشب پیش ما یار وفاداری نماند
    در شب تنهائیم تنها همین یارم شده

    من که شب را تا سحر بی خواب و سوزانم چو شمع
    از چه دیگر شعله ها شمع شب تارم شده

    بس که اشک آید به چشمم خواب شب را راه نیست
    دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده؟

    جز دو چشمم هیچ کس آبی بر این آتش نریخت
    مردم چشمان من تنها وفا دارم شده

    گر گلستان شد به ابراهیم آتش ها ولی
    سوخت گلزار من و آتش پدیدارم شده

    شعله های کربلا آتش به جانم زد حسان
    آتشین از این جهت ابیات اشعارم شده

    حبیب الله چایچیان (حسان)



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,814
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    دختر دردی‌کش جام الست
    بود از شوق لقای دوست، مست

    در طبق، هستیّ آن دردانه بود
    رأس بابا، شمع و او، پروانه بود

    چون صدف، لعل لبش را باز کرد
    با پدر این‌سان سخن آغاز کرد:

    ای پدر! شادم که در بر آمدی
    چون نبودت پا تو با سر آمدی

    غم مخور، ای گل! گلابت می‌دهم
    از سبوی دیده، آبت می‌دهم

    گر چه داغت کرده دل‌خونم، پدر!
    از وفای عمّه ممنونم، پدر!

    این بگفت و سر به آغوشش گرفت
    بوسه از لعل لب نوشش گرفت

    لب به لب‌هایش نهاد و برنداشت
    مرگ او را هیچ کس باور نداشت





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,814
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    شام عاشوراست، یا شام غریبان حسین
    عالم هستی شده سر در گریبان حسین

    آفرینش از صدای واحسینا پر شده
    گوئیا در قتلگه، زهراست، مهمان حسین

    ماه! خاکسترنشین شو، آسمان، با من بسوز
    کز تنورآید به گوشم صوت قرآن حسین

    شعله آتش بر آید از دل آب فرات
    خونْجگر دریاست، بر لب‌های عطشان حسین

    مهر، از دریای خون بگذشته و کرده غروب
    ماه، تابد از فلک بر جسم عریان حسین

    نیزه‌ها شمشیرها کردند جسمش چاک‌چاک
    اسب‌ها دیگر چه می‌خواهند از جان حسین

    نیست آثاری دگر از بوسۀ خون خدا
    جای سیلی مانده بر رخسار طفلان حسین

    همسر خولی نگه کن بر روی خاک تنور
    اشک غربت می‌چکد از چشم‌گریان حسین

    باغبان وحی، کو؟ تا بنگرد یک نیمْروز
    گشته پرپر، این‌همه گل از گلستان حسین

    آتش از روز ولادت در درونش ریختند
    «میثم» دلسوخته شد مرثیه‌خوان حسین

    غلامرضا سازگار




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,814
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    بگذار تا این باده آتشگون بماند

    همرنگ با افسانه و افسون بماند

    بگذار تا در جبر ذهن کج‌ مداران

    این کارها بر گردن گردون بماند

    رفتند یاران پرخروش و برنگشتند

    این داغ تا کی بر دل کارون بماند؟

    شهرت ندارد عاشقی بی نام معشوق

    لیلی تجلی کرد تا مجنون بماند



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,814
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    در کوفه داغ بر جگرم میگذاشتند
    با چکمه پا به روی پرم میگذاشتند

    حتی محله ی خودمان هم محل نداد
    شاگردهام سر به سرم میگذاشتند

    تا بین راه داد مرا در بیاورند
    آوازه خوان به دور و برم میگذاشتند

    از ناقه ها پیاده شدن مشکل است، کاش
    یک محرمی برای حرم میگذاشتند

    ای کاش کهنه پیروهن یوسف مرا
    بهر دوای چشم ترم میگذاشتند

    در کوچه های کوفه پریشان شدم حسین
    با دستِ بسته راهیِ زندان شدم حسین



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,814
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    الفبای نینوا....

    خال لب تو نقطه ی آغاز درسمان
    اول "الف" مثال "ابالفضل "، " آسمان "

    "با" مثل بانوان حرم مثل بی کفن
    "تا" مثل تاولی که زده پای کودکان

    "ث " ثار الله است و ثریای عاشقی
    "جیم " جای پای اسب عدو ،جسم نیمه جان

    "ح" مثل حجمه ،حمله و حیرانی و حسین
    "خ" مثل خون و خستگی و خصم و خیزران

    "د" مثل درد و داغ و دل و دست بی علم
    "ذ" مثل ذوالجناح که شد ذوب از فغان

    "ر" مثل راه شام ،رقیه که آب شد
    "ز" مثل زردی رخ گل های بوستان

    "س" مثل سایه ی سر و سر نیزه و سنین
    "ش" مثل شاخه ای که شده خشک از خزان

    "ص" مثل صبر و صدمه و صهبا و صاعقه
    "ض" مثل ضجه ناله و فریاد عرشیان

    "طا" مثل طوف دور سر و طیف نور سرخ
    "ظا" مثل ظالمی که زده سر روی سنان

    "ع" عشق، عاطفه، علم و علم و عالمه
    "غ" غارت و غم و غضب و سنگ کوفیان

    "ف" فاطمه، فدایی و فریاد و فاجعه
    "قاف" مثل قصه قافله ققنوس کاروان

    "کاف " کربلا، کبودی، یا کاشف الکروب
    "لام" لاله ای که له شده زیر مهاجمان

    "میم " مثل مشک، موی سفید و منای عشق
    "ن" ناله ندبه نعره و نامردی ددان

    "و" مثل وای از دل زینب ،ولای دوست
    "ه" مثل هروله پی سرهای بر سنان

    " ی" مثا یاس، یاور، یاران کربلا
    این بود درس ما ز الفبای نینوا

    مجید خضرایی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi