صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 51

موضوع: ویژه نامه شام غریبان{شام غریبان سحر ندارد}

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    دختر دردی‌کش جام الست
    بود از شوق لقای دوست، مست

    در طبق، هستیّ آن دردانه بود
    رأس بابا، شمع و او، پروانه بود

    چون صدف، لعل لبش را باز کرد
    با پدر این‌سان سخن آغاز کرد:

    ای پدر! شادم که در بر آمدی
    چون نبودت پا تو با سر آمدی

    غم مخور، ای گل! گلابت می‌دهم
    از سبوی دیده، آبت می‌دهم

    گر چه داغت کرده دل‌خونم، پدر!
    از وفای عمّه ممنونم، پدر!

    این بگفت و سر به آغوشش گرفت
    بوسه از لعل لب نوشش گرفت

    لب به لب‌هایش نهاد و برنداشت
    مرگ او را هیچ کس باور نداشت










    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    اى خدا شب شده و من چه کنم؟
    یکتن و این همه دشمن چه کنم؟

    اهل کوفه همه پیمان شکنند
    خوب نمک خوار و نمک دان شکنند

    صبح با من همگى پیوستند
    شب در خانه برویم بستند

    صبح من شمع و همه پروانه
    شب بیگانه تر از بیگانه

    صبح بر دامن من چنگ زدند
    شام از بام مرا سنگ زدند

    طوعه امشب تو مرا خانه بده
    مرغ پر بسته ام و لانه بده



    امضاء

  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    امشب که شبـــــ شام غریبان حسیــن است
    با فاطمـه هم ناله یتیمان حسیــن است

    از خیمه رود سوی شما شعله آتـــــش
    سوزان دل طفلان پریشان حسیـــــن است

    یا ربـــــ به سر سیـد سجـــــاد چه آمد
    در خیمه سرا آن گل بوستان حسیـــن است

    گلها شده پرپر زدم نیزه و خنجــــر
    بر روی زمین پیکر عریان حسیــــن است

    در آن صحرا چه کند زینبــــــ کبری
    بی یار و معین خواهـر گریان حسیــن است

    ای کرببلا اهل حـــــرم را تـو خبر کن
    زهرا ز جنان آمده میهمان حسیـن است







    امضاء

  5. Top | #34

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    دستان باد موی تـو را شانه میکند

    خون بر دل پیاله و پیمانه میکند

    از داغ جانگداز جبین شکسته ات

    زخمی عمیق بر جگرم خانه می کند

    رگهای حنجر تـو بـه گودال گوییا

    با دوست گفتگوی صمیمانه میکند

    ذبحت عظیم بود و زبان مرا برید

    حالا ببین چـه با دل دردانه می کند

    از آتش خیام حرم دشت روشن اسـت

    این شعله ها چـه با گل و پروانه می کند





    امضاء

  6. Top | #35

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    در غروبی میان آتش و دود

    پسری را به نیزه ها بردند

    روز مـا شد سیاه از وقتی

    سحری را به نیزه ها بردند

    بی تعادل شد آسمان، یعنی

    قمری را به نیزه ها بردند

    همره شیرخواره ای انگار

    مادری را به نیزه ها بردند

    چشم زینب اگر کـه کم سو شد

    نظری را به نیزه ها بردند

    دختری بین خیمه شد تنها

    پدری را به نیزه ها بردند

    چـه بگویم ز ماتم زینب

    چـه سری را به نیزه ها بردند

    اصغری را به نیزه ها بستند

    اکبری را به نیزه ها بردند




    امضاء

  7. Top | #36

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    همین ‌که روز بر آن دشت، طرحی از شب ریخت
    هزار کوه مصیبت به دوش زینب ریخت

    نظاره کرد چو «شمس الشّموس» بی‌سر را
    به گوش گوش فلک، ناله ناله یا رب ریخت

    جهان برای همیشه سیاه شد چون شب
    ز چشم‌های ترش هرچه داشت کوکب ریخت

    چه بود نیّت ناآشکار ساقی غم؟
    که جام زینب غم‌دیده را لبالب ریخت

    کشاند کرب و بلا را به شام و بام فلک
    هزار فصل طراوت به باغ مذهب ریخت

    زبانه‌های کلامش به جان دم‌سردان
    شراره‌ها شد و آتش‌نشانی از تب ریخت

    اگر همیشه ببارند ابرهای جهان
    نمی‌رسند به آن اشک‌ها که زینب ریخت









    امضاء

  8. Top | #37

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    شام را بنگر که آذین بسته اند
    شامیان بر بامها بنشته اند

    شادمانی کرده ودف می زنند
    مرد وزن،پیر وجوان دف می زنند


    جملگی جمعند دور کاروان
    کاروانی از زنان وکودکان

    کاروانی که رسولان غمند
    چند روزی است غرق ماتمند


    ماتم کرببلا،قتل حسین(ع)
    ماتم جانسوز شاه عالمین

    کاروان اهل بیت مصطفی(ص)
    چون اسیرانند در شام بلا

    حضرت سجاد میر کاروان
    در غل وزنجیر گشته نیمه جان

    زخم، دوش او ززنجیر ستم
    می رود خون جراحت دمبدم

    عمه سادات در این کاروان
    گشته مضطر از جفای شامیان

    پیش چشمانش بود راس حسین
    اشک ریزان است بر آن نور عین


    سنگها می بارد از هر کوی وبام
    از سوی این شامیان بی مرام

    سنگ بر راس شهیدان می خورد
    زین اصابت قلب زینب می درد


    می کندسوزان دل اهل ولا
    خاطرات سختی شام بلا

    شاعر : اسماعیل
    تقوایی



    امضاء

  9. Top | #38

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    طفل صغیری ز حسین گم شده، ساربان
    قامت زینب ز اَلَم خم شده، ساربان

    شام غریبان حسین امشب است
    ای خدا، ای خدا
    ***
    زینب غمدیده به غم مبتلا، با نوا
    بود گرفتارِ کفِ اشقیا، از جفا

    جمله یتیمان به بغل داده جان، از وفا
    غم سرِ غم آمده افزون شده، ساربان
    ***
    گفت که ای خواهر محزون زار، بی‌قرار
    از غم عباس تویی داغدار، اشک‌بار

    محنت عالم شده بر ما دچار، این دیار
    کودک زارم سوی هامون شده، ساربان
    ***
    شب شده عالم همه خوف از سپاه، دین تباه
    طفلک نالان به دل پر زآه، بی‌پناه

    رو سوی هامون شده با سوز و آه،بی‌گناه
    درد یتیمیش فراوان شده، ساربان
    ***
    گر کُند از من شهِ بی‌کس سؤال، زین مقال
    خواهر محزونه ام ای خوش‌خصال، باکمال

    خوش شده ای حافظ طفلان به حال، در مآل
    طفلکم از هجر پریشان شده،ساربان







    امضاء

  10. Top | #39

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    به نیزه‌ دار بگو نیزه را تکان ندهد
    به کودکی که به خوابِ خوش است جان ندهد

    رُباب بندِ طناب و خدا کُنَد امشب
    به این بُریده نفَس بچه را نشان ندهد

    برایِ بردنِ یک سر چقدر خورجین است
    بگو سنان که تو را دستِ این و آن ندهد

    حرامی آمده سمتِ حرم دعایی کن
    که دخترانِ تو را دستِ خیزران ندهد

    بگو چه ‌کار کنم زیر آتشِ خیمه
    که خیمه ‌ای که می ‌اُفتد به کَس امان ندهد

    بگو چه کار کنم تا نسوزد این دختر
    که شعله فرصتِ ماندن به گیسوان ندهد

    خدا کُنَد که یتیمی که راه گم کرده
    به زیرِ بوته‌ ی آتش گرفته جان ندهد

    خدا کُنَد که در آید زِ دست انگشتر
    که شمر خنجرِ خود را به ساربان ندهد

    رُباب آب ننوشیده تا نیاید شیر
    به نیزه دار بگو بچه را نشان ندهد

    حسن لطفی





    امضاء

  11. Top | #40

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,684
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,057
    مورد تشکر
    1,911 در 1,054
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    بر خانه ها بر کوچه ها باریده نفرین سکوت

    شام غریبان شد مگر کین سان خموش شد خانه ها

    سر در گریبان هر کسی مبهوت و مات آنچه شد

    دودی اگر آید برون از آه سینه سوز ما

    از اضطراب حادثه امشب نمی خوابد کسی

    ناباورانه زیر لب، فردا رود آن مقتدا؟



    امضاء

صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi