3- واجبان انقلابى ...
انقلاب اسلامى ايران تاثيرهايى در جهان معاصر - در كشورها اسلامى و غير اسلامى - برجاى گذاشته است ، و قدرتهاى جهانى را نگران ساخته است ؛ اين انقلاب مدعى شده است كه اسلام مى تواند حركتهاى فرازمانى نيز داشته باشد، و در هر عصرى - با هر شرايطى و با هر گونه انسانى و با هر فرهنگ و نگرش و زندگى - به نجات بشريت دست يازد. اين ادعا وظايفى سنگين و واجباتى جدى در پى دارد. ادعاى ياد شده بايد عمل كردن قاطع به آن وظايف و واجبات - بى هيچ مسامحه و ملاحظه - همراه باشد يعنى همان عمل به اسلام . انقلاب اسلامى بايد به اسلام عمل كند، و بى تخطى تحقق بخش اهداف قرآنى باشد؛ و آيا اين انتظارى بى مورد است ؟ پس انتظار با مورد از يك انقلاب اسلامى چيست ؟
درباره انقلاب اسلامى ايران و تاثيرهاى بالفعل و بالقوه آن سخنان بسيارى گفته اند. عيب ندارد كه براى توجه و تنبه ، اندكى از آن بسيار در اينجا آورده شود. يكى از صاحب نظران مسلمان در كشورهاى اروپايى - ضمن سخنانى مفصل - مى گويد:
... اكنون ميدانيم كه تاريخ ، انديشه خاص و قانونمندى تمام خود را دارد. و اسلام عليرغم خطاها انحرافاتى كه درون آن صورت گرفته بود، به عنوان يك نظام عقيدتى ، از آن چنان قدرتى برخوردار است كه مى بايست خود را يا درمانى را براى بيماريهاى امت ارائه دهد. در طول اين مدت بايد به اين واقعيت پى مى برديم كه اسلام ، اگر براستى حقيقت كامل و يك مكتب الهى است ، همچنين بايد از يك قدرت درونى برخوردار باشد تا در مقاطع حساس تاريخ ، مراحلى را جهت اصلاح مسير توده هاى مسلمان بوجود آورد... در اين اواخر بسيارى از افراد و نهضتهاى الهام گرفته از آنان ، تلاش ناموفقى را در جهت بر عهده گرفتن نقش مركزى ((عامل اصلاحگر)) به عمل آورده اند، از جمله مى توان از حسن البناء (بنيانگذار اخوان المسلمين مصر)، و مولانا ابوالاعلى مودودى (بنيانگذار جماعت اسلام هندى ) نام برد. ولى چنين به نظر مى رسد كه نقش مركزى عامل اصلاحگر را تنها ((حكومت اسلامى )) قادر است ايفا نمايد. شكست كسانى كه در اين راه تلاش نمودند دقيقا بدين علت بود كه آنها نتوانستند ((حكومت اسلامى )) تشكيل دهند. تشكيل حكومت اسلامى (بعنوان قدم اول ) براى توفيق در كسب نقش مركزى عامل اصلاحگر كه بتواند به اشتباهات و يا انحرافات درون امت پايان دهد، يك عمل ضرورى است .