صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 62

موضوع: حضرت مهدى (ع) فروغ تابان ولايت

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    4- قسم چهارم از روايات :

    پاره اى از روايات كه در اين مورد به ما رسيده دلالت دارند كه خود ائمه اطهار عليهم السلام يا اصحابشان در موارد متعددى حضرت مهدى (عج ) را بنام ياد كرده اند.
    بى آنكه ائمه عليهم السلام اصحاب خود را از اين كار نهى كنند به اين چند نمونه از روايات ذيل كه اين معنى را تاءييد مى كند دقت كنيد:
    (( ان ابا محمد الحسن بن على العسكرى بعث الى بعض من سماه ، شاة مذبوحة و قال : هذه من عقيقة ابنى محمد؛))
    حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام براى بعضى از افراد كه نام آنها را برده ، گوسفند ذبح شده اى را فرستاده و فرمود: اين گوسفند عقيقه (70) فرزندم محمد (حضرت مهدى (عج ) است .(71)
    اين روايت دلالت دارد كه ائمه عليهم السلام صريحا اسم حضرت مهدى (عج ) را مى بردند و ضمنا اجازه به ديگران نيز داده اند.
    2- مرحوم صدوق نقل مى كند: ابوغانم خادم گفت :
    (( ولد لابى محمد عليه السلام مولود فسماه محمدا و عرضه على اصحابه يوم الثالث و قال هذا صاحبكم من بعدى و خليفتى عليكم و هو القائم (عج )؛))
    براى امام عسكرى عليه السلام فرزندى متولد شد، او را محمد ناميد، روز سوم او را به اصحاب خود نشان داده و فرمود: اين نوزاد بعد از من سرپرست و رهبر شما و جانشين من نسبت به شماست و قائم ((عج )) همين است .)) (72)
    اين حديث گر چه دلالت آشكار ندارد كه ائمه اطهار عليهم السلام نام مبارك حضرت مهدى (عج ) را برده اند، ولى اگر نام بردن آن حضرت ممنوع بود ابوغانم خادم ، نام او را بر زبان نمى آورد، بلكه اين حديث ((بطور اجمال )) دليل آن است كه امام حسن عسكرى عليه السلام براى ابوغانم و امثال او تصريح به نام حضرت مهدى (عج ) كرده است .

    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    3- مرحوم صدوق رحمة اللّه از مرحوم كلينى رحمة اللّه و او از اعلان بن رازى رحمة اللّه و او از بعضى اصحاب نقل مى كند:
    ((وقتى همسر حضرت امام عسكرى عليه السلام باردار شد، امام حسن عليه السلام به او فرمود:
    (( ستحملين ولدا و اسمه محمد و هو القائم من بعدى ؛))
    بزودى پسرى را حمل مى كنى كه نامش ((محمد)) است قائم بعد از من اوست .)) (73)
    نقل اين احاديث بطور اجمال گواه بر جواز نام بردن آن حضرت است .
    4- نيز مرحوم صدوق رحمة اللّه از ابن نصره رحمة اللّه و او از امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه جابر بن عبداللّه انصارى رحمة اللّه گفت :
    ((در نزد حضرت فاطمه زهراء عليهاالسلام صحيفه درخشانى يافتم كه در آن نام ائمه اطهار عليهم السلام از فرزندانش مذكور بود، آنگاه جابر آنها را به رديف خواند تا گفت :
    (( ابوالقاسم محمد بن الحسن حجد اللّه على خلقه القائم امه جارية اسمها نرجس ؛))
    ابوالقاسم محمد فرزند امام حسن عسكرى ، حجت خدا بر آفريده هايش كه قائم است ، مادرش كنيز و نرجس نام داشت .))
    نقل كردن همه راويان اين روايات به اضافه جابر، دليل آن است كه چنين نيست كه نام بردن حضرت مهدى (عج ) به طور كلى در همه جا و همه حالات ممنوع مى باشد.
    5- نيز مرحوم صدوق رحمة اللّه از ابن جارود رحمة اللّه و او از امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه فرمود:
    ((پدرم از پدرش نقل كرد كه امام على عليه السلام روى منبر فرمود: در آخر زمان مردى از فرزندانم خروج و قيام مى كند سپس اوصاف و احوال حضرت قائم (عج ) را تشريح كرد و آنگاه فرمود:
    (( له اسمان ، اسم يخفى فاحمد و اما الذى يعلن فمحمد...؛))
    او دو نام دارد يك نامش پنهان است كه عبارت از احمد مى باشد، اما نام ديگرى كه آشكار است محمد است .)) (74)
    امضاء



  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اين روايت دلالت دارد كه تصريح بنام حضرت به گفتن محمد، حتى بالاى منبر جايز است .
    6- نيز مرحوم صدوق رحمة اللّه با اسناد بسيارى از حسن بن محبوب رحمة اللّه و او از ابن داود رحمة اللّه و او از امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه جابر رحمة اللّه گفت :
    ((بحضور حضرت فاطمه عليهاالسلام شرفياب شده و در مقابل او لوح و صفحه اى ديدم كه در آن نامهاى اوصياء از فرزندان آن بانوى بزرگوار مذكور بود، شمردم دوازده نفر بودند كه آخر آنها حضرت قائم (عج ) بود.
    (( ثلته منهم محمد و اربعة منهم على ؛))
    نام سه نفر از آنها محمد بود (يعنى امام پنجم و امام نهم و امام مهدى (عج ) و نام چهارم نفر آنها على بود يعنى امام اول و چهارم و هشتم و دهم .)) (75)
    7- نيز مرحوم صدوق رحمة اللّه از مفضل بن عمر رحمة اللّه نقل مى كند كه گفت :
    به حضور امام صادق عليه السلام شرفياب شدم و عرض كردم : براى ما ائمه بعد از خود را معرفى بفرمائيد، فرمود: (( الامام بعدى ابنى موسى و الخلف الماءمول المنتظر محمد بن الحسن بن على بن محمد بن على بن موسى ؛))
    امام بعد از من فرزند موسى عليه السلام است ، جانشينى كه مورد آرزو و انتظار مردم است ، او محمد فرزند حسن ، فرزند على ، فرزند محمد، فرزند على ، فرزند موسى مى باشد. (76)
    8- علامه طبرسى رحمة اللّه در كتاب اعلام الورى از محمد بن عثمان عمرى رحمة اللّه و او از پدرش نقل مى كند كه امام عسكرى عليه السلام در خبرى كه از پدرانش نقل مى فرمود بيان داشت :
    ((زمين هيچگاه خالى از حجت خدا بر مخلوقاتش نيست و كسى كه از دنيا برود ولى امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است ، و اين مطلب حق است همانگونه كه روز، حق است .
    شخصى از آن حضرت پرسيد: امام و حجت بعد از تو كيست ؟ فرمود:
    (( ابنى محمد هو الامام و الحجة بعدى فمن مات و لم يعرفه مات ميتة جاهلية ؛))
    پسرم محمد امام و حجت بعد از من است كسى كه از دنيا برود ولى او را نشناخته باشد، مانند مردگان دوران جاهليت مرده است .)) (77)
    و روايت ديگرى كه به اين مطلب دلالت دارند.



    امضاء



  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نظر علامه بزرگوار شيخ حر عاملى رحمة اللّه :


    محدث و دانشمند معروف شيخ حر عاملى صاحب كتاب وسائل الشيعه در آخر باب 33 از ابواب امر به معروف ، مطلب بسيار خوبى گفته است آنجا كه مى گويد:
    ((درباره تصريح بنام حضرت مهدى (عج )، امر بنام بردن آن حضرت به طور عموم ، يا خصوص ، يا صراحت ، يا اشاره و ابتداء، و يا به عنوان تقرير و بيان كردن ، در روايات و زيارتها و دعاها و تعقيبات نماز و تلقين ميت و... جدا بسيار است .)) (78)
    و در پاورقى (وسائل ، ج 11، ص 492) به نقل از شيخ حر عاملى رحمة اللّه آمده :
    جماعتى از علماء ما در كتاب حديث و اصول و كلام و... تصريح بنام حضرت مهدى (عج ) كرده اند كه از آنها علامه حلى رحمة اللّه و محقق رحمة اللّه و مقداد رحمة اللّه و سيد مرتضى رحمة اللّه و شيخ مفيد و ابن طاووس رحمة اللّه و... مى باشند، ولى علمايى كه نام بردن آن حضرت را حرام دانسته كم هستند، ما اين مطالب را در رساله جداگانه اى بحث كرده ايم .
    اين بود آنچه كه در اين مورد از روايات مختلف و گفتار اصحاب وارد شده است .
    شكى نيست كه قول به حرمت نام بردن آن حضرت (عج ) تعبدا، سخنى خالى از تحقيق است ، گر چه بعضى از بزرگان به آن تصريح نموده اند، بلكه ظاهر آن است كه : ممنوعيت نام بردن آن حضرت بستگى به وجود ملاك تقيه دارد، ولى در غير موارد تقيه مانند امثال زمان ما بنابر تحقيق حرام نيست .


    امضاء



  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ايرداى بر كلام علامه مجلسى رحمة اللّه


    آنچه علامه مجلسى پس از ذكر پاره اى از روايات كه دلالت بر ممنوعيت نام بردن آن حضرت تا هنگام ظورش دارد (79) مى گويد:
    ((قول به اينكه لحن روايات صراحت دارند كه حرمت نام بردن امام عصر(عج ) مخصوص زمان غيبت صغرى نيست كه بعضى آن را به اتكا برخى علل استنباط كرده و با استبعاد و عمى اختصاص به اين زمان داده اند)) جدا مردود است ، چه آنكه دانستنى كه اين اختصاص به اتكاء علل استنباط شده و استبعاد و همى نيست بلكه در روايات متعدد كه كمتر از روايات ديگر نيست تصريح به عدم اختصاص ممنوعيت بردن نام آن حضرت به عصر غيبت صغرى شده است ، به اضافه رواياتى كه به روشنى دلالت بر جواز و تصريح بنام آن حضرت دارند (كه در قسم چهارم از روايات ، آنها را شناختى كه از نظر عدد زيادتر و از نظر دلالت قوى تر از روايات ديگر بودند).

    امضاء



  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نتيجه بحثها:

    كوتاه سخن آنكه : ممنوعيت و حرمت نام بردن حضرت مهدى (عج ) بستگى به خوف و ترس رسيدن ضرر به خود آن حضرت يا طبق ميزانهاى معتبرى كه در تقيه گفته شده دارد و در غير مورد تقيه جايز است به چند دليل :
    1- اين مطلب (حرمت در موارد تقيه ، جواز در غير آن موارد) يگانه راه جمع بين روايات و حمل كردن روايات مطلق آن بر روايات مقيد مى باشد (به عبارت روشنتر) روايات مطلق (بدون قيد) يعنى همان قسم اول از روايات و قسم دوم نيز كه خاطر نشان شد (80) بوسيله قسم سوم كه دلالت داشتند بر اين كه حرمت نام بردن حضرت مهدى (عج ) بستگى به موارد تقيه دارد، مقيد مى گردد نتيجه اينكه منظور از عدم جواز نام بردن ، در قسم اول و دوم از روايات در مورد تقيه است .
    و اگر اين راه را نپذيريم (طبق دستور تعارض روايات ) وقتى كه قسم اول و دوم از روايات با قسم سوم تعارض كردند از اعتبار ساقط مى شوند اگر گفتيم كه هر يك از اين اقسام به حساب زياد بودن آنها قطعى يا همانند قطعى هستند. (81)
    بنابراين كه اسناد اين روايات ظنى است (نه قطعى ) قائل به تخيير (و انتخاب هر كدام از روايات ) مى شويم و در اين صورت نيز حكم ، به جواز تصريح به نام حضرت مهدى (عج ) خواهد بود.
    قوى ترين قرائن و علائم بر صحت راه جمعى كه خاطر نشان ساختيم قسم چهارم از روايات است كه دلالت صريح و روشن بر جواز اجمالى نام بردن حضرت را داشتند.
    كاش مى دانستم كه قائل به حرمت نام حضرت قائم (عج ) بطور مطلق در همه شرايط و زمانها درباره اين روايات قسم چهارم كه جدا بسيار هستند چه مى گويد؟ آيا طرد و ناديده گرفتن همه آنها با اكثريتى كه دارند ممكن است ؟ به علاوه فتواى بسيار از اصحاب ما بر طبق آن روايات است ، آيا ممكن است كه در مقام تعارض غير قسم چهارم از روايات را بر قسم چهارم ترجيح دهيم ؟
    چنين نيست ، بلكه هيچ راه حلى جز همان راه جمعى كه ذكر كرديم نيست .
    2- احاديث بسيارى از طرق اهل بيت عليهم السلام و اهل تسنن وارد شده كه در آنها تصريح گشته است كه اسم مهدى (عج ) همان اسم پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم و كنيه حضرت مهدى (عج ) نيز همان كنيه پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم مى باشد.
    و روشن است كه اين مطلب در قوه و رديف نام بردن حضرت مهدى (عج ) است ، زيرا ظاهر بعضى از رواياتى كه دلالت بر ممنوعيت نام بردن آن حضرت را دارند آن است كه اين ممنوعيت بايد طورى باشد كه انسانهاى مورد خطاب ندانند كه اسم شريف آن حضرت چيست ، نه اينكه محض ‍ تلفظ بنام آن حضرت ممنوع باشد.
    مگر اين كه گفته شود: گر چه مفاد بعضى از اخبار دلالت بر ممنوعيتى دارد كه ندانند نام حضرت مهدى (عج ) چيست ؟ ولى اين روايات با بعضى ديگر از رواياتى كه تنها تلفظ بنام امام عليه السلام را حرام مى دانند نه دلالت بر آن را اگر چه به قسمى از اقسام كنايه باشد، منافات دارد (دقت كنيد).
    3- قول به حرمت تلفظ بنام شريف آن حضرت بى آنكه موارد تقيه يا محذور ديگرى باشد با قول به جواز تلفظ به لفظ كنائى كه دلالت بر اسم مى كند و يا مثل : ((م ح م د)) احتياج به تعبد به اسم كنايه مانند كدورتى در تلفظ اسم آن حضرت است با اينكه تلفظ به اسم او به كنايه مانند اين كه بگوئيم او همنام رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم است يا با حرفى از هم جدا (م ح م د) جايز است ، با فرض اين كه در ظاهر حتما هيچگونه محذورى در كار نيست ، آيا اين حكم در احكام شرعى شبيهى دارد؟
    مثل اين نوع استبعاد و بعيد دانستن حرمت تلفظ به اسم در همه جا يا جواز تلفظ با آن با كنايه گر چه به تنهائى در احكام فقهى دليل نخواهد بود، ولى ممكن است آن را تاءييد گفتار خود قرار دهيم .
    نيز اين مطلب را تاييد مى كند بعضى از رواياتى كه در مورد عدم جواز تصريح به نام ائمه عليه السلام ديگر غير از امام قائم (عج ) در مورد تقيه وارد شده اند، بنابراين حكم عدم جواز، اختصاص به اسم شريف آن حضرت ندارد.
    مانند روايت كه مرحوم كلينى رحمة اللّه با اسناد زياد از عنبسه نقل مى كند كه امام صادق عليه السلام فرمود:
    (( اياكم و ذكر على و فاطمة فان الناس ليس شيئى ابغض اليهم من ذكر على و فاطمة ؛))
    پرهيز كنيد از بردن نام امام على عليه السلام و فاطمه عليه السلام چه آنكه چيزى براى مردم مانند ذكر نام على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام مبغوضتر نيست .)) (82)
    عجيب اين كه مطابق با آنچه از مرحوم صدوق رحمة اللّه حكايت شده ، ايشان بعد از اقرار به اين كه در روايت لوح (83) تصريح بنام مهدى (عج ) شده است گويد:
    ((ولى حديث با تصريح بنام آن حضرت وارد شده ولى نظر من آن است كه از نام بردن او نهى شده است .))
    قبلا دانستى كه تصريح به نام شريف آن حضرت منحصر به روايت لوح بلكه منحصر به روايات قسم چهارم كه ذكر شدند و در آنها تصريح به اسم شده بود نيست ، با اين حال معلوم نيست كه چرا مرحوم صدوق رحمة اللّه قول به جواز را در غير موارد تقيه اختيار نكرده ، همان گونه كه صاحب وسائل اختيار كرده است و اين قول به جواز از بيان بسيارى از اصحاب ظاهر مى شود.
    شايد مرحوم صدوق عدم جواز را موافق با احتياط ديده است گر چه قول به عدم جواز احتياط در عمل با احتياط در فتوا دو چيزند.
    خلاصه اينكه : جدا اين احتياط ضعيف است و رعايت آن واجب نيست .
    كوتاه سخن اينكه : از همه مطالبى كه خاطرنشان گرديد، استفاده مى شود كه بردن نام شريف حضرت مهدى (عج ) كه عبارت از محمد(عج ) فرزند امام حسن عسكرى عليه السلام مى باشد در امثال زمان ما كه از اين جهات مورد تقيه نيست جايز است . (84)
    نگارنده گويد: نظر صاحب كشف الغمه عالم بزرگ تشيع (على بن عيسى اربلى ) نيز همين است چنانكه در كشف الغمه ، جلد 3، صفحه 438، گويد: ((فتواى من اين است كه منع تلفظ بنام مهدى (عج ) (محمد) از روى تقيه بوده است ولى اكنون اشكال ندارد.)) (واللّه اعلم ).

    امضاء



  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    غيبت صغرى و غيبت كبرى

    سه دوره

    دوران زندگى امام زمان عليه السلام را مى توان به سه دوره تقسيم كرد:
    1- دوره كودكى (از سال 255 تا سال 260).
    2- دوره غيبت صغرى (از سال 260 تا 329).
    3- دوره غيبت كبرى (از سال 329 هجرى قمرى شروع مى شود تا وقتى كه فرمان و نهضت جهانى آن حضرت از طرف خداوند متعال صادر گردد).
    اخبار و روايات در اين مورد بسيار است كه براى آن حضرت دو غيبت خواهد بود، يكى كوتاه ، دومى طولانى ، در غيبت طولانى در غيبت صغرى (كوتاه ) خواص شيعه و نواب خاص آن حضرت با او تماس داشته اند، ولى در غيبت طولانى او، توده مردم از اقامتگاه او بى خبرند جز دوستان مورد اعتماد كه متصدى خدمتگذارى از اقامتگاه او مى باشند، و طبق روايتى همواره سى تن از شيعيان و نزديكان در حضور آن حضرت هستند كه هر گاه عمر يكى از آنان بسر آمد يكى ديگر بجاى او تعيين مى شود. (85)
    و به گفته صاحب مستدرك ، مرحوم نورى رحمه اللّه اگر تقدير نباشد كه اين سى نفر مانند خود امام زمان عليه السلام عمر طولانى داشته باشند در هر قرنى 30 نفر از مؤ منين پرهيزكار و بسيار سعادتمند، به سعادت خدمتگذارى و مصاحبت آن حضرت نائل مى شوند. (86)
    به هر حال اين افراد همان اوتادند كه در محضر آن حضرت به سر مى برند، اكنون درباره غيبت صغرى و كبرى به شرح كوتاهى مى پردازيم .

    امضاء



  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    چگونگى غيبت صغرى و نواب چهارگانه

    وضع زمان و عدم پذيرش مردم باعث شد كه امام زمان عليه السلام از نظرها پنهان گردد، اين پنهانى كه از آن به عنوان غيبت ، ياد مى شود تا وقتى كه مردم آماده شدند و شرايط ظهور مهيا گرديد ادامه دارد.
    ولى طبيعى است كه وقتى امام مردم غايب شد، مردم را به حال خود نمى گذارد، بلكه افرادى مخصوص را بين خود و مردم واسطه قرار مى دهد، وظيفه مردم هم اين است كه با كنجكاوى دقيق اين افراد را بشناسند و تكليف خود را از آنها بگيرند.
    بر همين اساس پس از آنكه امام زمان عليه السلام در سال 260 هنگام رحلت پدر بزرگوارشان ، از نظرها پنهان شدند (و غيبت صغرى به وجود آمد) تا نيمه شعبان سال 329 چهار نفر از علماء و فقهاء ربانى به ترتيب زير از جانب آن حضرت تعيين شده و واسطه بين آن حضرت و مردم شدند:
    2- محمد بن عثمان رحمه اللّه كه 5 سال عهده دار نيابت خاص بود و در سال 305 درگذشت .
    3 حسين بن روح رحمه اللّه كه در شعبان سال 326 وفات كرد.
    4- على بن محمد سميرى رحمه اللّه كه در نيمه شعبان سال 329 از دنيا رفت ، و امام به او دستور داد كه ديگر كسى از جانشين خود نكند.
    از اين وقت به بعد دوران غيبت كبرى (طولانى ) آغاز شد (دستور و توقيع امام (عج ) به چهارمين نائبش در كتاب اعلام الورى صفحه 417 و... آمده است ).
    غيبت كبرى كه از نيمه شعبان سال 329 شروع شد تا هنگام ظهور حضرت مهدى عليه السلام ادامه دارد.(87)اينك پرسيد كه شيعيان در اين زمان به چه كسى مراجعه كنند و وظائف دينى خود را از چه كسى بپرسند و به آن عمل كنند؟ پاسخ آنكه : خوشبختانه امام قائم (عج ) در اين مورد مردم را به اطاعت از ولى فقيه فرا خوانده است اينجا است كه مسئله معروف ((ولايت فقيه )) پيش مى آيد و درباره آن اكنون اندكى توضيح مى دهيم .
    امضاء



  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    شرح كوتاهى درباره ولايت فقيه

    ولايت يعنى رهبرى و حكومت ، فقيه يعنى كسى كه داراى شرايط استنباط احكام از ادله اسلامى باشد، به علاوه عادل و پرهيزكار نيز باشد.
    بنابراين ولى فقيه يعنى مرجع تقليدى كه شايستگى نيابت عام امام زمان عليه السلام را دارد، چنين فردى مى تواند به جانشينى از امام زمان عليه السلام زمام امور مردم را بدست گيرد، البته عقل و حتى آيات و روايات هم بيانگر اين است كه در ميان افراد، اعلم موجودين تقدم دارند.
    درباره اصل ولايت فقيه دلائل فراوان داريم از جمله در روايت آمده است كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم سه بار فرمود:
    ((خدايا جانشينان مرا مورد رحمتت قرار ده ، شخصى پرسيد جانشينان شما كيانند؟
    فرمود: آنانكه پس از من مى آيند، گفتار و سنت (روش و سيره ) مرا نقل مى كنند و پس از من آن را به مردم مى آموزند.))
    اسحاق بن يعقوب رحمه اللّه گويد از عثمان بن سعد رحمه اللّه اولين نائب خاص امام زمان عليه السلام خواستم نامه اى به امام عصر(عج ) برساند.
    و در ضمن نامه پرسيدم در زمان غيبت به چه كسى مراجعه كنيم ؟ امام (عج ) با خط خودشان در پاسخ چنين مرقوم فرمود:
    (( ...و امام الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الى رواة احاديثنا، فانهم حجتى عليكم و انا حجة اللّه ؛))
    ... در حوادث به راويان احاديث ما مراجعه كنيد كه آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم بر شما)). (88)
    البته دلائل ولايت فقيه بسيار زياد است در اين باره به كتاب شريف ولايت فقيه امام خمينى رحمه اللّه مراجعه كنيد.
    در احتجاج طبرسى آمده : امام عسكرى عليه السلام در ضمن حديث ولانى فرمود:
    (( فاما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه ، حافظا لدينه مخالفا لهواه ، مطيعا لامر مولاه فللعوام ان يقلدوه ، و ذلك لا يكون الا بعض فقهاء الشيعة لا جميعهم ؛ ))
    ((هر كدام از فقهاء كه نگهدارنده نفس خود از انحرافات و صبر انقلابى دارند و حافظ دين خود و مخالف هوى و هوس خود و مطيع فرمان خدايش باشد، بر عوام است كه از وى تقليد كنند و چنين صفاتى را بعضى از فقهاى شيعه دارند، نه همه آنها.)) (89)
    با توجه به واژه ((تقليد)) كه به معنى پيروى است ، مى فهميم كه امور مردم در زمان غيبت به فقهاء ربانى سپرده شده و آنها ولايت بر مردم دارند.
    اين حديث ، شرايط يك فقيه را كه مى تواند جانشين امام زمان عليه السلام باشد بيان مى كند.
    از آنجا كه توضيح اين روايت خود كتاب مفصلى مى خواهد بطور خلاصه بايد حكومتش بر مردم همانند حكومت امام على عليه السلام باشد، آنجا كه برادرش عقيل ، كه از گرسنگى رنگ بچه هاى او پريده شده و مطالبه كمك اضافى از بيت المال مى كند، آهن سرخ گداخته در دستش مى گذارد. (90)
    و آنجا كه با خبر مى شود خلخال يك زن يهودى به دست دشمن از پايش در آمده سخت عصبانى مى شود. (91)
    و آنجا كه مى بيند كارگزارانش به بيت المال تجاوز كرده اند و بنفع خويشاوندان برداشت كرده اند هر چند پسر عموى آن حضرت باشد نامه اى آتشين مى نويسد و به او اعتراض مى كند و از كار بركنارش مى سازد و مى نويسد: ((اين تبعيض را از دو فرزندم حسن و حسين عليهماالسلام هم نمى پذيرم .)) (92)
    و آنجا كه مى بيند فرماندارش به ميهمانى پولدارى رفته فريادش به اعتراض ‍ بلند مى گردد. (93)
    نامه هاى آن حضرت ، (كه در نهج البلاغه آمده ) به استانداران و بخشداران و فرماندارانش گوياى اين گونه حقائق است كه نائب بر حق امام زمان عليه السلام رعايت مى كند.
    بنابراين ولايت فقيه همان دنباله امامت است . يعنى مجتهد اعلم به نيابت عام از امام زمان عليه السلام امور رهبرى امت را بدست مى گيرد.

    امضاء



  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    توضيح چند اشكال


    آنانكه از اسلام دل خوشى نداشتند و ندارند، و آنها كه حسن نيت دارند ولى شناخت ندارند، شروع به ايراد تراشى به اين مسئله كه دنباله مساءله امامت است كرده اند. بيشتر اين ايرادات بى اساس ، از آنان است كه از اسلام مى ترسند، يعنى با تشكيل حكومت اسلامى منافع خود را در خطر مى بينند.
    وقتى كه اين ايرادات را بررسى مى كنيم برگشت همه آنها به اين چهار ايراد است :
    1- ولايت فقيه يك نوع حكومت روحانيت و انحصارطلبى است .
    2- ولايت فقيه موجب استبداد و ديكتاتورى است .
    3- ولايت فقيه با حاكميت ملى سازگار نيست .
    4- ولايت فقيه موجب تعدد مراكز قدرت و تصميم گيرى مى شود.


    امضاء



صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi