صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 46

موضوع: ویژه نامه شهادت مظلومانه امام صادق علیه السلام{غروب غم انگیز صادق اله طاها}

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    مولاجان!

    مولاجان، امام مهربان!
    گیتی فروز علم الهی!
    ای منبع صداقت انوار مُتّقین!

    جاری ترین زلال ازل تا ابد، تویی
    نامیده کردگار جهان،
    چون که «جعفرت علیه السلام »

    ماییم و داغ حسرتِ عُمری سفر، که دل
    آید کنار تربت پاک و معطّرت

    ماییم و زخم غربت لختی نگاه گرم!
    تا جان فدا کنیم ز غیرت، برابرت!

    مولاجان، یا اباعبداللّه ، یا جعفر بن محمد علیهماالسلام !

    ای «ضمیر پاک صداقت» از وجود تو گشسته پیدا!

    ای نهایت ایمان و عشق و علم و عالمِ تقوا!

    ای افتخار کوثر و یاسین و فجر و طاها!

    دین از توانِ علم تو محکم، مذهب. به نام پاک تو زیبا!




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    اندوهی جانکاه بر تار و پود مدینه چنگ می زند
    و حُزنی غم انگیز، افلاک را می آشوبد.

    آسمان سیاه پوش می شود و فوج فوج،
    فرشته های عزدار، در نقطه ای به نام بقیع، فرود می آیند!

    و بقیع، با دیده گریان، انتظار ورود
    عزیزی را به سوگ می نشیند!



    در کوچه کوچه یثرب، بوی غربت و یتیمی می وزد!
    از درها، دیوارها، پنجره ها، ملال و ماتم می بارد!

    سینه ها، داغ بزرگی را به دفترش می کشند و جان ها،
    در آتش مصیبتی عظیم می گدازند!

    چشم ها به خون می نشینند و دست ها،
    بی تابی شان را به سرها می کوبند!

    شاید بلایی بزرگ نازل شده؟
    شاید خورشید نقاب بر چهره افکنده؟


    شاید ماه برای همیشه در محاق افتاده؟
    یا عرش ترک برداشته، که این گونه
    آشوب در ذرّات عالم به پا شده است.



    بقیع! ای گنجینه دردها و اندوه ها،
    ای نهان خانه اسرار آسمانی!



    لب باز کن! از ناگفتنی ها بگو!
    از دردهای نهانت بگو!
    امشب میزبان کدام عزیزی؟



    امشب، کدام بهشت گمشده در تو پدیدار خواهد شد؟
    کدام آفتاب، در خاکت طلوع خواهد کرد؟



    لب باز کن، مهبط فرشتگان!
    زیارتگاه قدسیان! آرام جان افلاکیان!



    با من سخن بگو!
    آن چه را که تو می دانی و ما نمی دانیم!

    از اندوه های بی شماری که جگرت را به آتش می کشد!
    از زخم های فراوانی که بر پیکرت نشسته است!

    بقیع! ای سرزمین اندوه های آسمانی!
    امشب، سر به دامان کدام عزیز خواهی گذاشت!
    در ذهن لحظه هایت، حضور افلاکی کدام مهربان جاری است!

    امشب، گویا میهمان عزیزی داری!


    چشم به راهی امشب پایان می گیرد!

    انتظارت به سر می آید!
    امشب او حتما خواهد آمد!
    صدای گریه را نمی شنوی؟
    صدا از خانه ششمین خورشید زمین است!
    صدا از خانه فرزند فاطمه است!






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    پر از شميم بهشت است منبرت آقا
    به بركت نفحات معطرت آقا

    هنوز عطر و شميم محمدي دارد
    گلِ دميده ز لب‌هاي أطهرت آقا


    شبيه حضرت خاتم مدينه العلمي
    علوم مي‌چكد از خاك معبرت آقا

    چهار هزار حكيم و فقيه و دانشمند
    رهين مكتب انديشه گسترت آقا


    اشاره‌هاي نگاهت زُراره مي‌سازد
    شنيدني است كرامات محضرت آقا

    و ديده‌ايم به وقت جهاد انديشه
    هزار مرتبه ما فتح خيبرت آقا


    ببين كه شيعه‌ صبح نگاه تو هستيم
    در آسمان هميشه منورت آقا

    هنوز شيعه و «قال الامامُ صادق» هست
    كنار چشمه‌ جاري ِ كوثرت آقا

    سبد سبد گل لاله به باغ دل دارم
    به احترام دل داغ پرورت آقا

    نبود غير گل آه و غنچه‌ شيون
    به باغ بغض گلوگير حنجرت آقا


    مگر نه شيعه‌‌ تو در تنور آتش رفت
    چگونه سوخت بهشت معطرت آقا

    در آن شبي كه تو را پا برهنه مي‌بردند
    بهشت عاطفه‌ها بود پرپرت آقا

    چه كرد با دل تو كوچه‌ بني هاشم
    چه كرد با دل تو داغ مادرت آقا

    هنوز غربت و غم ارث خاندان علي است
    طناب و كوچه و دست مطهرت آقا


    من از حضور شريفت اجازه مي‌خواهم
    كه روضه خوان شوم امشب برابرت آقا

    اگر چه حرمتتان را شكسته‌اند آن شب
    نبسته‌اند ولي دست خواهرت آقا


    چه خوب شد كه نشد در مقابل چشمت
    كبود ، چهره‌ معصوم دخترت آقا

    گل گلوي تو را دشنه‌اي نبوسيده
    و ماهِ نيزه نشينان نشد سرت آقا


    به حرمت لب تو، چوب پا نزد آنجا
    و داغ نعل نديده است پيكرت آقا

    شاعر:یوسف رحیمی







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    مدینه از برکت نفس او سبز می شد
    و آفتاب صداقت از منزلگاه اندیشه اش برمی تابیدد.

    با کلامش حق را بالنده می کرد
    و با قیامش در نیمه شب های تاریک و با کوله باری از هدیه،
    مستمندان و بینوایان را دلشاد می ساخت.

    بیل در دست می گرفت و به تلاش معاش می ایستاد
    و عشق به زندگانی والا و پر معنا را
    در جان ها زنده نگاه می داشت.


    کوهی از وقار بود، دریایی از علوم،
    اقیانوسی از حکمت و فضیلت،
    گستره ای از رحمت و عبادت.
    که لحظه لحظه حیاتش از یاد
    و نام خدا، سبز و سرشار بود.



    چهره ای دوست داشتنی، رفتاری سنجیده و متین،
    سینه ای انبوه ازیقین و تلاشی گسترده درراه دین داشت.



    آری! نخل وجود والای آن پیشوای،
    چنان ثمر داد که مذهب ما را با نام خویشتن مزیّن کرد.
    شهادتش تسلیت باد



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    ضمیر پاک صداقت


    ... باز هم، بغضی پریشان می کند اندیشه ام را؛
    باز هم، غربت سرای چامه های جانگدازم!


    باز هم، آیینه چشمان من ابریِ ابری ست!
    باز هم، در غربت تاریخ می پویم؛

    شکوهِ مصرعی از اشک هایم را!بخوان سمتِ غمت
    حالا که در لذّت اشکی، به عشقِ جاودان خویش می بالم!


    بخوان سمتِ غمت، مولا!بخوان! با یاد تو؛ زیباترین پاسخ
    به احساسم، فقط اندوه است!تو را من دوست می دارم؛

    به قدر آسمان هایی که چتر نور خود را بر مزارت؛
    باز می سازند روز و شب!


    مولاجان!مولاجان، امام مهربان!
    گیتی فروز علم الهی! ای منبع صداقت انوار مُتّقین!


    مولاجان، یا اباعبداللّه ، یا جعفر بن محمد علیهماالسلام !



    ای «ضمیر پاک صداقت» از وجود تو گشسته پیدا!
    ای نهایت ایمان و عشق و علم و عالمِ تقوا!
    ای افتخار کوثر و یاسین و فجر و طاها!


    دین از توانِ علم تو محکم، مذهب. به نام پاک تو زیبا!
    مولاجان، یا صادق آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم !

    چگونه مویه نکنم؟! در سوگ مولایی که عظمت نامش، آسمان
    را به تواضع وامی دارد! چگونه به این اشک های ناقابل بسنده کنم،
    که وسعت مصیبتت، فراتر از ادراک خاکیِ ما ناسوتیان است!


    مولاجان به روزهایی می اندیشم؛ که مردمان در حق تو کوتاهی
    کردند! تا جایی که نااهلانِ حکومت «عباسی»
    حریم حرمتت را شکستند!

    مولاجان! شرمنده! کسانی که آن روز، قدر تو را نفهمیدند
    و شرمنده؛ امروز، کسانی که از حسادت، توان دیدنِ
    این همه شکوهِ تربتت را ندارند!


    مولاجان! قسم به بقیع! قسم به فجر! قسم به اولین سپیده عدالت
    که معجزه مهدوی علیه السلام ، به وقوع خواهد پیوست

    و آستان کبریایی تو برای همیشه؛
    در آغوش آرزومندان خواهد بود!

    سید علی اصغر موسوی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,637
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,047
    مورد تشکر
    1,882 در 1,042
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    باز تکه‏ های ابر سیاه در دل آسمان،
    می‏خواهند حکایت تلخی را بسرایند،
    نوری بر دستان مدینه تشییع می‏شود.


    اینک امام علم و دیانت و سراینده سرود زیبای خدا پرستی،
    به سوی معبود می‏شتابد.


    اکنون فرزند دیگری از خاندان آل عبا و عالم دین خدا
    زهر تلخ دسیسه‏ های پلیدان را می‏نوشد،

    او امام همه خوبی‏ها و خانه همه دانش‏ها،
    امام جعفر صادق علیه ‏السلام است.


    اندیشه تشیع در پله ششم، تاریخ را به ماتم می‏خواند،
    ماتمِ چشمه جوشان کلام شیعه ماتم خزانه‏دار علم علی،
    فاتح قله‏ های بلند دانش خداوندی، وارث بزرگ پدر،


    هنوز آخرین حرف‏های امام، در گوش‏های زمان پژواک می‏کند:
    «اِنَّ شَفاعَتَنا لا یَنالُ مُسْتَخِفّا بالصَّلوةِ»؛
    همانا شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد، نخواهد رسید.

    بقیع همیشه گریان، امروز خورشید را در خود جای می‏دهد.
    درود بر تو ای ششمین پیام خدا بر زمین!


    امروز اشک‏های تمام عاشقان خاندان علی
    از ابرهای غمگین آسمان بقیع می‏بارد


    و هر باربه یاد آن لحظه که زهر خصم را نوشیدی،
    جگرهامان به خون می‏نشیند و با چشمانی نمناک فریاد می‏زنیم:


    اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللّه‏
    یا وَجیها عِنْدَ اللّه‏، اشفع لنا عند اللّه‏

    حبیب مقیمی



    امضاء

  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,637
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,047
    مورد تشکر
    1,882 در 1,042
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    کوچ غریبانه

    اگر چه اصل و نسب از تبار اُلفت داشت
    به بی وفائی این روزگار عادت داشت

    دوباره سینه ی دریائی اش پر از غوغاست
    که بین آن همه شاگرد باز هم تنهاست


    شب و سکوت و مناجات دل نوازش بود
    فضای شهر پر از عطر جانمازش بود

    ز سوز اشک، تن پیرمرد می لرزید
    وَ پا به پای تنش خاک سرد می لرزید

    نشانه ها همه آیات شام آخر بود
    که این همه به لبش ذکر وای مادر بود

    سر نماز و دعا بود دوره اش کردند
    چقدر مردم این قوم پست و نامردند


    چقدر ساده شکستند خلوت او را
    وَ زیر پای نهادند حرمت او را

    طناب و این همه آدم دگر برای چیست؟
    برای بردن یک پیرمرد لازم نیست

    دوباره داغ مدینه خدا به خیر کند
    امام و دشمن و کینه خدا به خیر کند

    برو فرشته بیاور عبای آقا را
    دوباره جفت نما کفش های آقا را

    کسی نمی دهد این جا بها به موی سپید
    که باز کار امامی به قتلگاه کشید

    امام پیر پیاده نفس نفس می زد
    زمین که خورد اجازه نداشت برخیزد


    به روی خاک کشیدند جسم مولا را
    دوباره تازه نمودند داغ زهرا را

    شبانه رفت و غریبانه تا خدا پر زد
    از این قفس وَ از این شهر بی صفا پر زد


    دوباره باز عزا بین عرش بر پا شد
    امام پیر هم از بی حرم ترین ها شد

    محمد ناصری





    امضاء

  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,637
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,047
    مورد تشکر
    1,882 در 1,042
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    «بوی غربت و یتیمی»




    اندوهی جانکاه بر تار و پود مدینه چنگ می‏زند و حُزنی غم‏انگیز،
    افلاک را می‏ آشوبد. آسمان سیاه‏پوش می‏شود و فوج فوج، فرشته‏های عزدار
    درنقطه‏ای به نام بقیع، فرود می‏آیند! و بقیع، با دیده گریان، انتظار
    ورود عزیزی را به سوگ می‏نشیند!

    در کوچه کوچه یثرب، بوی غربت و یتیمی می‏وزد!
    از درها، دیوارها، پنجره‏ها، ملال و ماتم می‏بارد!


    سینه‏ها، داغ بزرگی را به دفترش می‏کشند و جان‏ها، در
    آتش مصیبتی عظیم می‏گدازند! چشم‏ها به خون می‏نشینند
    و دست‏ها، بی‏تابی‏شان را به سرها می‏کوبند!

    شاید بلایی بزرگ نازل شده؟ شاید خورشید نقاب بر چهره افکنده؟
    شاید ماه برای همیشه در محاق افتاده؟

    یا عرش ترک برداشته، که این گونه آشوب در ذرّات عالم به پا شده است.
    بقیع! ای گنجینه دردها و اندوه‏ها، ای نهان خانه اسرار آسمانی!

    لب باز کن! از ناگفتنی‏ها بگو! از دردهای نهانت بگو!
    امشب میزبان کدام عزیزی؟


    امشب، کدام بهشت گمشده در تو پدیدار خواهد شد؟
    کدام آفتاب، در خاکت طلوع خواهد کرد؟

    لب باز کن، مهبط فرشتگان! زیارتگاه قدسیان! آرام جان افلاکیان!
    با من سخن بگو! آن چه را که تو می‏دانی و ما نمی‏دانیم!


    از اندوه‏های بی‏شماری که جگرت را به آتش می‏کشد!
    از زخم‏های فراوانی که بر پیکرت نشسته است!

    بقیع! ای سرزمین اندوه‏های آسمانی!
    امشب، سر به دامان کدام عزیز خواهی گذاشت!


    در ذهن لحظه ‏هایت، حضور افلاکی کدام مهربان جاری است!
    امشب، گویا میهمان عزیزی داری!
    چشم به راهی امشب پایان می‏گیرد!

    انتظارت به سر می‏آید!
    امشب او حتما خواهد آمد! صدای گریه را نمی‏شنوی؟


    صدا از خانه ششمین خورشید زمین است!
    صدا از خانه فرزند فاطمه است!
    می‏آید ... ، با جگری سوخته از زهر کینه!

    ساغر جان امام غریب و بزرگ، لبریز از آتش زهر روزگار شده است!
    می‏آید! معدن رسالت، دریای سخاوت، کوه حلم، اقیانوس معرفت... می‏آید!...


    دنیا همیشه برای درک وسعت آسمانیان حقیر است، اندک است.
    بقیع! آماده باش! بزم پذیرایی بیارای! دیده را فرش راهش کن!

    آغوش بگشا! و جسم بی‏جانِ جان عالم را، در برگیر! آرام‏تر!
    که این پیکر مطهر، زخم فراوان دیده است! زخم کینه‏توزی دنیا!
    زخمِ نامردمی‏ها! زخم اسلام نمایان بی‏دین!

    زخم نابرابری‏ها! شقاوت‏ها!
    صدای گریه می‏آید!... صدای ضجه فرشتگان!

    بقیع، امشب دوباره، در خاک تو خورشیدی خواهد دمید
    و ستاره‏ای به آسمان خواهد شتافت!






    امضاء

  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,637
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,047
    مورد تشکر
    1,882 در 1,042
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    «وقتی تو رفتی...»





    یک روز، وقتی کبوتران و سروها بیدار شدند، کسی به دیدن‏شان
    نیامد و احوال تنهایی دل‏شان را نپرسید.

    یک روز، وقتی کوه‏ها با آمدن خورشید پلک گشودند
    نسیم، عطر تو را برای‏شان به ارمغان نبرد.


    یک روز، وقتی زمین نفس کشید، عطر لبخند تو را حس نکرد
    و سوز زمستان، تا مغز استخوانش را لرزاند.

    تو که نیامدی، دنیا مثل همه دیوارهای گلی
    زیر برف‏های فراموشی لرزید.







    عباس محمدی

    امضاء

  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,637
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,047
    مورد تشکر
    1,882 در 1,042
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    «وصیت واپسین»




    زمین دیگر بزرگی آن همه عظمت را در این مقام راستین تاب نمی‏ آورد.

    آخرین لحظه ‏ها از زیستن امام علیه‏السلام به روی خاک،
    از صفحه زمان عبور می‏کرد که زمزمه‏ای عارفانه از زبانی که هماره
    معطربه ذکر خدا بود، اهالی خانه را به خویش فراخواند.

    ساعتی دیگر، خانه پر شد از دوستان و آشنایانی که همه
    حواس خودشان را به شنیدن سخن امام آورده بودند و امامی که
    همه توان خود را در بیان این جمله ریخت:

    «شفاعت ما شامل حال کسی که به نماز بی ‏اعتنا باشد، نخواهد شد... .»

    لحظه‏ ای بعد، چشمان فرو بسته امام علیه ‏السلام
    به روی دنیا بود و آغوش باز خداوند، به روی او.






    معصومه زارع


    امضاء

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi