صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 48 , از مجموع 48

موضوع: استعاذه (پناهندگى به خدا)

  1. Top | #41

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,977
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض



    همه بيچاره‏ايم و مانده بر جاى‏


    اگر گاه گاهى كسى در اين موضوعات تأمل كافى بكند، واقعا مى‏گويد: أمن يجيب المضطر... (57) خدايا! چه كنيم؟ اين خوراكها ظلمت است و نورى ندارد. اثرش را هم روى زبان مى‏گذارد، مى‏شود لغو، فحش، غيبت، تهمت، دروغ و... روى چشم اثرش خيانت، روى گوش اثرش استماع لغو و لهو و غيبت و خلاصه روى تمام اعضا اثرش يا حرام يا مكروه يا لااقل مباحاتى است كه از ياد خدا غافل كننده است. تمام اعضا و جوارح را شيطانى مى‏كند.
    امضاء





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #42

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,977
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض



    طهارت و نجاست در خوراك‏


    رشته ديگر از خوراك حرام: طعام نجس يا متنجس است. خوراك ناپاك اگر از گلو پايين رود، بذر شيطان است كه اثر خودش را خواهد بخشيد. حتى ولى بچه حق ندارد خوراك نجس به او بخوراند. نگو بچه كه تكليف ندارد، تو كه تكليف دارى. وظيفه‏ات از هم‏اكنون اين است كه گوشت و پوست بچه‏ات را از غذاى پاك و حلال پرورش دهى؛ زيرا بالأخره خوراك اثر وضعى‏خودش را خواهد داشت. بلى به حيوان مانعى ندارد بدهى.
    از مواردى كه بايد در خوراك پرهيز كرد، اكل بر شبع است؛ يعنى هنگام سيرى باز چيز خوردن. اين مكروه و شيطانى است و بعض مراتبش كه موجب ضرر فاحش گردد، يقينا حرام است.

    امضاء




  4. Top | #43

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,977
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض



    جلسه هفتم: لزوم دشمنى با شيطان‏


    ان الذين اتقوا اذا مسهم طئف من الشيطن تذكروا فاذا هم مبصرون‏ (58).
    گفتيم كه انسان تا از اطاعت شيطان دورى نكند، حقيقت استعاذه در او پيدا نمى‏شود. كسى‏كه مرتكب گناه مى‏شود، در حال خضوع به شيطان است.
    قرآن مجيد مى‏فرمايد: ...فاتخذوه عدوا... (59)؛ او را دشمن بگيريد. او دشمن سرسخت شماست، شما هم با او دشمنى كنيد نه دوستى. اطاعتش دوستى با اوست. بدانيد اين دشمن سرسخت دائما در كمين است. يك لحظه بشر را راحت نخواهد گذاشت. اگر خودت را در امان بدانى. جاهل بى‏خبرى.


    امضاء




  5. Top | #44

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,977
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض


    آيا شيطان مى‏خوابد؟


    از يكى از علما پرسيدند آيا اخبار وارده درباره شيطان رسيده است كه مثل بشر و حيوان خواب دارد يا نه؟ تبسمى كرد و جواب لطيفى داد و گفت: اگر شيطان خواب داشت كه ما قدرى راحت بوديم!.
    تو خواب هستى و او بيدار. او خوابى ندارد بلكه هميشه نگران تو است.
    به درستى كه او شما را مى‏بيند از جايى كه شما او را نمى‏بينيد (60).
    بلى تا نفس آخر، رهايت نمى‏كند.

    امضاء




  6. Top | #45

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,977
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض



    لزوم مسلح شدن در برابر دشمن قوى و هوشيار


    پس چه بايد كرد؟ حالا كه دشمن، قوى و هشيار و در كمين است تكليف چيست؟
    تكليف اين است كه بايد مسلح شد بلكه هميشه بايد مسلح بود. دشمنى كه مهيا و منتظر غافلگير كردن تو است، تو هم بايد هيچ‏وقت اسلحه را زمين نگذارى. اگر يك لحظه اسلحه را كنار گذاشتى، يا لحظه‏اى رو به او رفتى، كارت خراب است. تقوا اسلحه انسان است، آماده باش در برابر ابليس.
    بلكه انجام مستحبات به مقدار توانايى در دفع دشمن و آماده باشى اثر دارد و ترك مكروهات نيز. حتى ترك غفلات نيز در اين مورد نهايت تأثير را داراست.
    اگر غفلتى از دشمن كند و نهى را مرتكب شود، به همان اندازه خود را به دهان اژدها نزديك كرده و به شيطان مقرب شده و او هم پس از قرب تا دست از سر دوستش بردارد، هيهات است.

    امضاء




  7. Top | #46

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,977
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض



    حملات تدريجى و شديد شيطان‏


    شيطان، اول سعى دارد مؤمن را در مكروهى بيندازد، سپس راه را براى ارتكاب گناه صغيره باز مى‏كند. پس از آن اصرار بر صغيره و كوچك گرفتن آن - كه خود كبيره‏اى است - برايش پيش مى‏آورد (61). و آنگاه گناهان كبيره برايش عادى مى‏گردد. سپس دستبرد به قلب و اصل ايمان شروع مى‏شود. و خلاصه مؤمن را به وسوسه و شك مى‏اندازد، بدون اين‏كه طرف بفهمد در چه دامى افتاده است.
    اهل تقوايند كه مى‏توانند با اسلحه خود از شر شيطان محفوظ بمانند؛ اما اشخاص بى‏بند و بار كجا مى‏توانند با اين دشمن، مخاصمه و جدال نمايند.

    امضاء




  8. Top | #47

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,977
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض



    وضو اسلحه برنده مؤمن‏

    بسيارى از مستحبات در دفع دشمن، اسلحه مهمى به شمار مى‏روند؛ مثلا وضو. از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله وسلم) مروى است كه: الوضوء سلاح المؤمن؛ وضو اسلحه مؤمن است. در برابر اوست؛ يعنى هميشه بايد با وضو بود لذا مستحب است كه انسان دائما با طهارت باشد.
    از اين بالاتر، اگر فاصله‏اى شد هر چند وضويش باطل نشده، مستحب است تجديد كند: الوضوء على الوضوء نور على نور (62). اين نور در برابر ظلمت است.
    هنگام خواب هم مستحب است با وضو بخوابى. با اسلحه بخواب كه نور وضوى تو به اندازه خودش شيطان را در خواب از تو طرد مى‏كند.

    امضاء




  9. Top | #48

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,977
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض



    روزه و صدقه شيطان شكن‏


    از جمله اسلحه‏ها چند چيز است كه از خاتم الأنبياء محمد (صلى الله عليه و آله وسلم) روايت شده است‏ (63).
    روزه اگر موفق شوى، روى دشمنت را سياه مى‏كند. اگر پرده عقب رود، شيطان خود را ببينى رويش سياه شده است، ليكن شيطان هم به اين ضعيفى نيست كه به سادگى رويش سياه و كمرش شكسته گردد. مرد مى‏خواهد كه عمل را خالص انجام دهد و از حجابهاى هفتگانه بگذراند و پشت ابليس را به خاك بمالد.
    ديگر صدقه است كه مى‏فرمايد: پشت شيطان را مى‏شكند، كمرش را خرد مى‏كند. بلى اگر صدقه مقبوله باشد.



    رؤيت مادر شيطانها


    در انوار جزائرى است كه: در سال قحطى، در مسجدى، واعظى روى منبر بود و مى‏گفت: كسى‏كه بخواهد صدقه بدهد، هفتاد شيطان به دستش مى‏چسبند و نمى‏گذارند صدقه بدهد. مؤمنى پاى منبر اين سخنان را شنيد و تعجب كنان به رفقايش گفت: صدقه دادن كه اين چيزها را ندارد، اينك من مقدارى گندم دارم مى‏روم و براى فقرا به مسجد خواهم آورد و از جايش حركت كرد. وقتى كه به خانه رسيد و زنش از قصدش آگاه شد، شروع به سرزنش او كرد كه در اين سال قحطى، رعايت زن و بچه و خودت را نمى‏كنى؟ شايد قحطى طولانى شد، آن‏وقت ما از گرسنگى بميريم و چه و چه. خلاصه، به قدرى او را وسوسه كرد كه آن مرد مؤمن، دست خالى به مسجد نزد رفقا برگشت.

    از او پرسيدند چه شد؟ ديدى هفتاد شيطانك به دستت چسبيدند و نگذاشتند. پاسخ داد: من شيطانها را نديدم ليكن مادرشان را ديدم كه نگذاشت.
    خلاصه، مرد مى‏خواهد در برابر شياطين مقاومت كند. مى‏بيند به زبان زن يا رفيق زن صفتى، مصلحت بينى مى‏كند و نمى‏گذارد.
    لزوم پرداختن صدقه نيكو
    صدقه هم كه مى‏گويند، نه اين است كه در جيبش بگردد يك ريال و دو ريال پيدا كند و در آورد. خداوند متعال مى‏فرمايد:

    هرگز به نيكى نمى‏رسيد تا از آنچه دوست مى‏داريد در راه خدا انفاق كنيد (64).
    تمكن و توانايى تو چه مقدار است. اگر توانايى دارى، تا اسكناس پانصد و هزارى از جيب بيرون نياورى، كمر شيطان شكسته نمى‏شود، آن هم به شرطى كه با منت گذاشتن و اذيت كردن آن را باطل نكنى تا چه رسد به ريا و سمعه.
    توبه صادقانه اسلحه كارساز
    شيطان بدبخت جان مى‏كند تا بشر را در گناه يا گناهانى مى‏اندازد، آنگاه اگر انسان توبه صادقه‏اى كند، راستى كه بند دل شيطان را پاره مى‏كند.

    البته دشمن هم زرنگ است تا بتواند نمى‏گذارد حال توبه در طرف پيدا شود. به تو القا مى‏كند مگر چه كرده‏اى؟ ببين ديگران چه كارها كه مى‏كنند. يا اين‏كه تو هنوز جوانى، صحيح و سالم هستى، بگذار پير بشوى، ناتوان بشوى، آن‏وقت توبه مى‏كنى.
    دوستى در راه خدا و مواظبت بر كار نيك‏
    دو اسلحه قوى آخر كه در روايت مروى از پيغمبر (صلى الله عليه و آله وسلم) ذكر شده و به كلى شيطان را نابود مى‏كند، دو چيز است: يكى دوستى كردن در راه خدا و براى خدا و ديگر مواظبت كردن بر كار نيك:
    ما كشته نفسيم و بس آوخ كه برآيد *** از ما به قيامت كه چرا نفس نكشتيم
    اين جهاد اكبر است؛ دوستى براى خدا نه براى نفس و هوا، مهمتر از جهاد با كفار و جهاد با دشمن واقعى و داخلى است. اگر اين درست نشد، جهاد با كفار هم درست نمى‏شود بلكه گاهى همان هم به امر شيطان است.
    حضرت سجاد (عليه السلام) در دعا عرض مى‏كند: پروردگارا! به تو پناه مى‏برم از اين دشمن. اى صاحبخانه! اين سگ دارد به من حمله مى‏كند، تو به فريادم برس! (65).
    حكايت شيطان و امام سجاد (عليه السلام)
    در مدينة المعاجز است كه: امام زين العابدين (عليه السلام) در نماز بود، ابليس خواست كارى كند كه امام (عليه السلام) حال استغراقش كم شود؛ (البته شيطان كوچكتر از آن است كه بتواند امام را در مكروهى بيندازد. بلى! او به همين هم راضى است كه از حال تمام توجه و استغراق او به درگاه خداوند، كم گردد).
    مروى است كه خودش را به شكل اژدهاى عظيمى كرد (قبلا گفتيم كه شياطين مى‏توانند خود را به هر شكلى درآورند) و خود را مقابل حضرت رسانيد. حضرت اصلا از حال خود تكان نخورد. شيطان نزديكتر آمد و آخر كار، نشست پاى امام را جويد.
    اين‏جا بود كه نهيب قهر الهى او را رد كرد و بين زمين و آسمان ندا بلند شد: أنت زين العابدين! (66).
    مع‏الوصف همين آقا عرض مى‏كند: خدايا! تو مرا پناه ده اى صاحبخانه! اين سگ به من حمله مى‏كند (67).

    آگاه كردن مردم از دامهاى شيطان‏
    اين حال حضرت سجاد (عليه السلام) بود؛ اما من و توى جاهل چطور؟ اسير جهل و بى‏خبرى خود هستيم كه به واسطه همين جهل، شيطان صفتها ما را از راه به در مى‏برند.

    اى اهل عقل! دامهاى شيطانى را به مردم برسانيد. اين اسباب فساد اخلاق، چشم شيطان را روشن كرده است، شما ديگر كار شيطان را امضا نكنيد. نهى از منكر بر هر فردى واجب است و آن مرتبه‏اى كه هيچ شرطى ندارد، انكار قلبى است. شما بايد از اين وضع بدتان بيايد. هركس منكرى را ببيند و به آن خشنود گردد، با گناه آن شخص شريك است.
    گاه مى‏شود شخص به واسطه جهات شخصى، از آبرو و وضع اجتماعى نمى‏تواند سينما و تئاتر يا ساير مراكز فسق و فجور برود ليكن انكار قلبى نيز ندارد، در گناه آنان نيز سهيم است.
    از مو باريكتر و از شمشير تيزتر
    نكند زير پرده ما هم رفيق شيطان باشيم و او در دل و رگ و پوست ما باشد. به خيال خود كارهاى خيرى هم انجام مى‏دهيم. نكند اينها همه به امر شيطان باشد. به قدرى دقيق است كه از مو باريكتر و از شمشير تيزتر همين است. به يك نقطه محرم، مجرم شود.
    به فرمايش حاجى نورى: شيطان بعضى را مغرور مى‏كند كه حب على (عليه السلام) داريم ما را بس است‏ (68). بيچاره! اصل ايمانت در خطر است. اگر ساعت مرگ، تو را به وسوسه انداخت چه مى‏كنى؟ به خيالت حب على (عليه السلام) دارى.
    اين‏كه زبان است، دلت براى كى خاشع است. دلت كجا مى‏رود و از كى اطاعت مى‏نمايد. همان محبوب تو است ان شاءالله كه حب على (عليه السلام) نيز هست؛ اما مبادا مغلوب باشد. شهوات را بيشتر دوست مى‏دارى يا على (عليه السلام) را؟ دينت را بيشتر مى‏خواهى يا دنيايت را؟ اگر دنيايت مرتب شد، آيا ديگر فكر آخرت دارى؟
    امور آخرتى با نيت دنيوى!
    دلها را شياطين صيد كرده‏اند. چيزى كه نيست غصه آخرت است. وقتى كه به قصد مجلس روضه براى توسل به حضرت اباالفضل (عليه السلام) مى‏رود كه فلان حاجت دنيوى درست شود، پس تو براى درست شدن حاجت دنيوى كارى مى‏كنى، بهانه‏اش را توسل مى‏گذارى كه اگر بدون توسل هم انجام مى‏گرفت، كارى به حضرت عباس (عليه السلام) نداشتى.

    آيا گاهى شد كه به اين قصد متوسل شوى كه با حب على (عليه السلام) بميرم، مبادا همين مختصر دوستى نيز ساعت مرگ، مورد دستبرد شياطين شود.

    در روايات چنين رسيده كه: بعضى سيصدهزار سال بر آنان مى‏گذرد تا به على (عليه السلام) برسند.
    اين مطلب عين حقيقت است. يك هزارم دلش على (عليه السلام) بوده است. اين حجابها بايد بر طرف گردد. اين دوستيهاى غير، بايد زدوده شود تا به على (عليه السلام) برسد. يا اميرالمؤمنين (عليه السلام)! خودت نظر لطفى بفرما. چه خوب سروده:
    جز مهر حسين هر آنچه باشد به دلم *** خون ساز وز راه ديده‏ام بيرون كن
    اميد است كه ساعت مرگ، با دوستى اهل‏بيت (عليه السلام) بميريم. بمنه و كرمه.
    جلسه هشتم: تقوا؛ نخستين ركن استعاذه‏
    ان الذين اتقوا اذا مسهم طئف من الشيطن تذكروا فاذا هم مبصرون‏ (69).
    خلاصه بحث اين شد كه نخستين ركن استعاذه تقواست. اول بايد ستون درست شود، بعد ساختمان روى آن قرار گيرد.
    تقوا از وقايه به معناى نگهدارى و خوددارى است. تقوا؛ يعنى پرهيز از امر و نهى خدا؛ البته بايد به مرتبه ملكه و عادت برسد، تا جايى كه گناه در كامش تلخ شود. اگر همه جمع شوند و بخواهند او را وادارند كه غيبت كند، نتوانند؛ يعنى حالتى در نفس پيدا شود كه بر طرف كردنش محال يا خيلى به سختى صورت گيرد. در اثر مداومت و تكرار، قدرت بر نفس و شيطان پيدا مى‏كند. اين را ملكه تقوا گويند.
    ترك مكروهات براى ترك محرمات‏
    آنگاه براى رسيدن به اين مقام بايد مكروهات را ترك كند تا ترك حرام برايش آسان و با تكرار و استمرار، ملكه و عادتش شود. اگر مكروه را كه انجام دادنش عقاب ندارد، ترك كرد، ديگر ترك حرام برايش خيلى آسان مى‏گردد و به تدريج عادتش مى‏شود.

    يا تا بتواند مستحبات را ترك نمى‏كند، به بركت انجام مستحبات، ديگر محال است واجبى را ترك كند؛ كسى‏كه نماز نافله را ترك نمى‏كند، آيا نماز واجب از او فوت مى‏شود؟!
    صحراى پر از خار و پاى برهنه‏
    يكى از علما براى تقوا معناى لطيفى كرده و مثال جالبى مى‏زند، مى‏فرمايد:
    هرگاه با پاى برهنه در بيابان پر از خار و خاشاك باشى، چطور راه مى‏روى؟ آيا همين‏طور سر بالا مى‏كنى و مى‏دوى؟ يا اين‏كه كاملا مواظبت مى‏كنى و جلوت را مى‏نگرى تا هركجا خار نباشد، آهسته پا را در آن‏جا مى‏گذارى تا صدمه نبينى؛ يعنى احتياط مى‏كنى كه خار به پايت نرود و ناراحتت نكند!؟.
    تقوا؛ يعنى مواظب خار و خاشاك دامهاى شيطان بودن و از آن كناره گرفتن.
    دانه و دام ابليس‏
    به قدرى دامهاى شيطان مهم است كه امام سجاد (عليه السلام) در دعاى صحيفه‏اش عرض مى‏كند:
    پروردگارا! من به تو از مصايد (دامهاى) ابليس پناه مى‏برم‏ (70).
    ديده‏ايد شكارچى، دام را پنهان مى‏كند و رويش دانه مى‏ريزد، شكار دانه را مى‏بيند ولى از دام بى‏خبر است، به طمع دانه مى‏آيد ولى هنوز آن را نگرفته به دام مى‏افتد.
    ابليس دامهاى فراوان دارد. گودالهاى فراوانى حفر كرده كه رويش را پوشيده است. دانه‏هايى روى اين تله‏ها افكنده كه بيچاره انسان به هوس ظاهر فريبنده و دلربايش به دام افتد.
    تقوا، ديدن دام است‏
    تقوا؛ يعنى چشمت را باز كن. نگاه به ظاهر و زرق و برق فريبنده‏اش نكن. دام را ببين. مرد آخر بين مبارك بنده‏اى است. اين است كه در دعا عرض مى‏كنى: و بصيرة فى دينى؛ خداوند! يك روشنايى در دينم به من عطا بفرما!؛ يعنى دامهاى ابليس را ببينم، نه اين‏كه كوركورانه به طمع دانه در آن بيفتم.
    ناچارم مثالهايى بزنم:
    از رسول خدا (صلى الله عليه و آله وسلم) مروى است كه بازار، ميدان ابليس است‏ (71).
    از همين جهت است كه توقف زياد در بازار مكروه است (سوق جايى است كه محل معاملات است و اختصاص به بازار سرپوشيده ندارد).
    و نيز پيش از همه بازار رفتن و آخر از همه بيرون شدن، مكروه است، چنين كسى شيطان با اوست؛ چنانچه در روايت است:

    على (عليه السلام) روز هيجدهم ماه مبارك رمضان در بازار كوفه ابن ملجم را ديد گردش مى‏كند، به او فرمود: اين‏جا چه مى‏كنى؟.
    عرض كرد: مى‏گردم.
    حضرت فرمود: بازار محل شياطين است‏ (72).
    يعنى ماندن در بازار بدون ضرورت، خواهى نخواهى سرگرميهايى دارد آن هم در بازار اين روزها با اين وضعى كه مى‏دانيد. اگر مى‏خواهى تقوا پيدا كنى، بايد احتياط كنى همان طورى كه در زمين پر از خار با احتياط پا را مى‏گذارى.
    استعاذه هنگام ورود به بازار
    تا پا را در بازار مى‏گذارى، به خدا پناه ببر و بگو: پروردگارا! تو مرا نگهدار كه به حرام نيفتم. در معامله غش و تدليس نكنم. دروغ نگويم. هتك ديگرى ننمايم. كلاهبردارى و تبليغات پوچ نكنم. حرص و ولع نزنم....اينها همه مصايد و دامهاى ابليس است. نمى‏گويم بازار نرويد و معامله نكنيد بلكه مى‏گويم حواستان را به خود بدهيد و احتياط كنيد.
    راوى به حضرت صادق (عليه السلام) عرض مى‏كند: زنى با من معامله دارد و من ناچارم او را نگاه كنم، ببينم خودش هست يا نه؟ حضرت مى‏فرمايد: اتق الله؛ از خدا بترس! احتياط كن!.
    مى‏بينيد همين نگاه او را به تكرار نظر و سپس نظر شهوت و حظ نفس مى‏كشد تا بالأخره او را بدبخت مى‏كند.
    حتى در مسيرتان متوجه باشيد اگر در راهتان دام ابليس است از راه ديگرى هر چند دورتر است، زنهاى لخت يا عكسهاى مهيج شهوت است، از راه ديگر برويد كه اصلا چشمتان به اين مناظر نيفتد. تو نگو من كجا و اين حرفها كجا، دل را مى‏كشاند، حداقل غفلت مى‏آورد.
    رفيق بد، دامى خطرناكتر
    گاهى رفيق انسان، دام ابليس است. بد زبان و غيبت كننده و نااهل است. چنين رفيقى را بايد هرچه زودتر عوض كرد.
    دو نفر كه پهلوى هم مى‏نشينند - مخصوصا زنها كه كم قدرتند - اين‏جا دام ابليس پيش مى‏آيد. احوال فلان و بهمان را مى‏گيرند. كم‏كم از سخنان مباح به حرام مى‏كشد. به غيبت و تهمت، استهزا و افشاى راز و هتك حرمت مى‏رساند.
    دام ابليس چنين است كه اول به دانه استيناس و همصحبتى و خوش مجلسى احوالپرسى مى‏كند و بعد كار را به حرام مى‏كشاند.
    مى‏بينيد يك ساعت نزد هم نشسته‏اند و هر دو تا اسفل السافلين دوزخ رفته‏اند. آنگاه تا بيرون بيايند خيلى طول دارد. حالا اگر با همان شيطان رفيقش هم به مسجد بيايد خيال نكنيد خداپرست شده بلكه اين صورت است.
    مراقب خود باشيد
    بالجمله، ابليس تله‏هاى فراوانى دارد كه اگر انسان تقوا نداشته باشد و مراقبت نكند چنان او را مى‏گيرد كه تا به قعر جهنم نبرد، رهايش نمى‏كند.
    اهل عقل! احتياط كنيد احتياط! زبان را مخصوصا به خود بگيريد و بترسيد. به ديگران چكار داريد؟! هركس حساب جداگانه‏اى دارد. وزر ديگرى را به گردن تو نمى‏اندازد: ...لا تزر وازرة وزر أخرى... (73).
    بدانيد كه اعراض خلق، دام ابليس است. در مجلسى كه با يكديگر هستيد، مواظب اين دام باشيد.
    زن، خطرناكترين دام‏
    از مهمترين و راستى به قول خود ابليس، خطرناكترين دام شيطان، جنس زن است. مگر زنهايى كه عمرى مردانه با ابليس مبارزه كرده باشند. مرد، ديرتر صيد مى‏شود ليكن زن زودتر شكار شده آنگاه خودش دامى براى مرد بيچاره مى‏شود.

    نشنيده‏ايد شيطان هرچه كرد نتوانست آدم را بفريبد، آخر الامر حوا را فريفت و توسط او آدم بيچاره را فريب داد.
    در روايت رسيده كه شيطان به يحيى گفت: هر وقت از اغواى هركس عاجز شوم، دست به دامن زنها مى‏شوم‏ (74).
    آرى، شيطان به بركت زنها هدف خود را پيش مى‏برد و به مراد مى‏رسد: و لقد صدق عليهم ابليس ظنه.
    همنشينى با زن، مقدمه گناه‏
    و لذا در روايات اهل‏بيت (عليه السلام) است كه: زياد پهلوى زن نشستن، قساوت قلب مى‏آورد. نه اين‏كه از زن بايد كناره گرفت بلكه بايد احتياط كرد كه دام شيطان است. مى‏بينيد با يك حرف، پيش آمدهايى مى‏شود؛ تو را عصبانى مى‏كند و مقدمه گناهان بسيارى مى‏شود.

    واى اگر زن نامحرم و بيگانه باشد و از حيث مكان هم اگر خلوت باشد كه تله بسيار خطرناكى است.
    مصافحه با اجنبيه؛ يعنى دست دادن با زن بيگانه حرام است. به اين حيواناتى كه تقوا ندارند نگاه نكنيد. اينها در دام شيطانند. اگر بدنت با زن اجنبيه مس كرد، مصيد شيطان است.

    داستان برصيصاى عابد
    عابدى گوشه‏گير - كه هميشه سرگرم عبادت بود - به نام برصيصا. او را مستجاب الدعوه مى‏دانستند. دختر سلطان وقت به مرض سختى مبتلا شد، آنچه مداوا كردند چاره نشد و علاج را منحصر به دعاى برصيصاى عابد دانستند. او هم كه به شهر و بارگاه سلطان نمى‏آمد، دختر را با همان حال بيمارى به صومعه عابد آوردند كه دعا كند لذا دختر را گذاشتند و رفتند.
    اين عابد بدبخت اگر تقواى حقيقى داشت بايد فرياد كند دختر اجنبيه كه در صومعه من لازم نيست باشد. مى‏شود دعا كرد در حالى كه او نباشد. اين‏جا احتياط نكرد. مقتضاى تقوا اين است كه با دختر بيگانه در جاى خلوت نماند؛ چون رعايت نكرد، در دام افتاد.

    به دختر نگريست. دوباره نگاه كرد. خيلى جلب توجهش كرد. بيچاره عابد در عمرش به چنين دامى نيفتاده بود. اين‏جا شيطان دلال بود. عبادت چندين ساله نتوانست جلوش را بگيرد و بالأخره كار حرام را مرتكب شد.
    سپس شيطان او را وسوسه كرد: ديدى خودت را رسوا كردى؟ فردا مى‏فهمند كه با دختر سلطان زنا كرده‏اى تو را مى‏كشند. اگر مى‏خواهى خلاص شوى او را بكش و زيرِ خاك كن و بگو نفهميدم كجا رفته است.
    بالأخره به قدرى او را وسوسه كرد كه دختر سلطان را كه در خواب بود خفه كرد! بعد او را در گودالى انداخت و خاك و سنگ رويش ريخت و او را پوشانيد.
    بلى دشمن به يك دام اكتفا نمى‏كند. تا او را به همان جايى كه خودش هست نبرد رهايش نمى‏كند. تا ذره ايمانى در دلش هست، طمع مى‏برد.
    فردا كه آمدند احوال دختر را پرسيدند، عابد تجاهل كرد و گفت: من دعا كردم خوب شد، ديگر نمى‏دانم.

    مروى است كه شيطان جلو يك نفر از مراجعين ممثل شد و گفت: من مى‏دانم دختر كجاست.
    آنها را بر سر گور دختر آورد و جنازه را نشانشان داد.
    مردم به صومعه عابد ريختند. او را كشان كشان نزد حاكم آوردند و آب دهان به صورتش مى‏افكندند.
    آرى يك لحظه هوسرانى، يك عمر پشيمانى. يك ساعت لذت نفس، پشت سرش چه مفاسدى هست؟!
    بالجمله، حاكم دستور اعدامش را صادر كرد و او را بردار كشيدند.
    دارهاى سابق غير از حالا بود كه زود خفه‏اش كند بلكه چندى آويزان بود تا هلاك شود.
    بيچاره عابد بر سر دار فريادرسى نداشت. هنگامى كه در نهايت فشار جانش مى‏خواست بيرون رود، شيطان جلوش ممثل شد و گفت اگر به من سجده كنى تو را نجات مى‏دهم.

    بالأخره ايمان عابد بيچاره را هم از او گرفت تا در اسفل‏السافلين همنشين خودش باشد (75).

    جلسه نهم: دل بى‏تقوا آشيانه شيطان‏
    ان الذين اتقوا اذا مسهم طئف من الشيطن تذكروا فاذا هم مبصرون (76).
    خلاصه بحث ديشب اين شد كه ركن اول استعاذه، تقواست. اگر تقوا باشد، حالت استعاذه و پناهندگى به خدا از شر شيطان و تلفظ جمله اعوذ بالله من الشيطان الرجيم نتيجه مى‏دهد وگرنه هزار دفعه هم اعوذ بالله بگو نتيجه‏اى ندارد.
    امشب بيان ديگرى كه از اين آيه شريفه استفاده مى‏شود را عرض مى‏كنم:
    دلى كه تقوا ندارد، يقين بدانيد آشيانه شيطان است. چطور شيطان به اين زوديها رخت بر مى‏بندد؟ دل بى‏تقوا؛ يعنى دلى كه در او ياد خدا نيست بلكه شهوات و آمال و آرزوها و هوا و هوسها، خودخواهيها و خودبينيها است. حب دنيا و زر و زيور عالم طبيعت است، اين دل، مركز و ايستگاه ابليس است و تا از اين امراض خالى نگردد، از آنچه مطمح نظر شيطان است، نمى‏شود حقيقت استعاذه در او پيدا شود.

    خوراك چرب و سگ گرسنه‏
    شايد تجربه كرده باشيد، اگر سگى گرسنه‏رو به شما آورد و همراهتان نان يا گوشت باشد، آيا به گفتن چخ! سگ رد مى‏شود؟! چوب هم بلند كنى فايده ندارد. او گرسنه است و چشمش به غذاست. چوبش هم بزنند فايده ندارد و دست بردار نيست.
    اما اگر هيچ همراه نداشته باشى، سگ كه به شما رو مى‏آورد با آن شامه قوى كه دارد چون مى‏فهمد چيزى ندارى، تا گفتى چخ! فورا مى‏رود.
    دلهاى بيمار، خوراك شيطان‏
    دل شما مورد نظر شيطان است. نگاهى به دل مى‏كند. اگر آذوقه او در آن است، حب مال و پارك و زر و زيور و شهرت و مقام است، مى‏بيند خوب جايى است، اين‏جا حرص است. هرچه به دست آورد هنوز برايش كم است. مى‏بيند اين‏جا بخل است. حسادت است. به‏به! چه جاى خوبى براى شيطان است. همان‏جا متمركز مى‏شود. صدهزار بار هم بگو اعوذ بالله من الشيطان الرجيم به اين چخ‏ها رد نمى‏شود. اين دشمن خيلى سرسخت است:

    ان الشيطن لكم عدو... (77).
    ...انه لكم عدو مبين‏ (78).
    بلى اگر طعمه‏اش را دور كردى، آنگاه مى‏بيند وسيله ماندن ندارد، با يك استعاذه فرار مى‏كند.
    دلى كه در آن دوستى دنيا نيست، شيطان چه بهره‏اى مى‏تواند از آن داشته باشد؟!

    پرسش حضرت يحيى (عليه السلام) و پاسخ شيطان‏
    روايتى است كه شيطان وقتى جلو حضرت يحيى بن زكريا ممثل شد، يحيى از او رفتارش را با بنى‏آدم پرسيد.
    شيطان گفت: بشر در برابر ما سه دسته‏اند:
    دسته اول: كسانى هستند كه ما را با ايشان دستبردى نيست و آنها انبيا و معصومينند.
    گروه دوم: كسانى هستند كه ما رو به آنها مى‏رويم و با زحمت زياد آنها را منحرف مى‏كنيم ليكن زحمتهاى ما را هدر مى‏دهند و با توبه و انابه به درگاه خدا، آب رفته را به جوى بر مى‏گردانند.
    طايفه سوم: كسانى هستند كه دلشان آشيانه ماست و اكثر خلق چنينند.
    اى اهل ايمان! كارى كنيد كه دلتان آشيانه شيطان نشود كه اگر شد استعاذه به زبان فايده ندارد.
    براى اين‏كه دل، آشيانه شيطان نشود، نخست بايد تقوا داشت؛ يعنى از هرچه خلاف رضاى خداست از هوا و هوس، از اخلاق زشت و ملكات رذيله، صفاتى كه انسان را به حرام وا مى‏دارد، خالى شد.

    اگر دل تخليه شد و پاك گرديد چون تقوا در آن است، ترس از خدا و روز جزا در آن است، شيطان چه مى‏تواند بكند؟ از جهتى طمع دارد ولى راه ندارد مانند دزدى كه مى‏خواهد دستبرد بزند جاى پا و سوراخى مى‏جويد و مى‏چرخد تا بالأخره راهى پيدا مى‏كند، اگر ديد صاحب خانه بيدار است، خود را به بيرون پرتاب مى‏كند.
    ان الذين أتقوا... آنهايى كه دلشان از هر گناه پاك است، اگر دل پاك گردد، جوارح و اعضا نيز اصلاح مى‏گردد. شر و خلافى از او سر نمى‏زند. زبانش، چشمش، گوشش، دست و پايش از گناه پاك مى‏شود.
    ...اذا مسهم طئف...طائف؛ يعنى طواف كننده، چرخ زننده دور خانه دل.
    ...من الشيطن...؛ يعنى از ابليس. دزد خائن، دور خانه دل مؤمن مى‏چرخد كه راهى پيدا كند ولى ناگاه: ...تذكروا...؛ يادآور مى‏شود، متذكر مى‏گردد و مى‏گويد: ياالله!، استغفرالله، اعوذ بالله من الشيطان الرجيم.

    ...فاذا هم مبصرون‏ (79) ناگاه روشن مى‏شود و از دزد با خبر مى‏گردد.
    غرضم كلمه ...طئف من الشيطن... است؛ يعنى چرخ زننده دور دل مؤمن براى القاى وسوسه و دستبرد.
    ولى اگر تقوا باشد، دل پاك است. چراغ تقوا برق مى‏زند. دزد رسوا مى‏شود و فرار مى‏كند، واى از دلى كه در آن تقوا نباشد! در آن حب دنيا باشد! تا هلاكش نكند رهايش نمى‏سازد.
    خودكشى به خاطر مال دنيا
    وقتى بيچاره‏اى در معامله‏اى، جنسى را به دويست هزار تومان تفاوت قيمت؛ يعنى صدهزار تومان مى‏فروشد و سه روز بعد دست دوم به سيصدهزار تومان فروختند، اين بيچاره در فكر و اندوه اين بود كه چرا نفع نبرده است. آشنايانش آنچه كردند آرام نگرفت. همه‏اش گريه و ناله. نه خواب داشت نه خوراك و نه راحتى كه چرا من شتاب كردم و دويست هزار تومان را از كف دادم. بالأخره آهك و زرنيخ خورد و رفت آنجايى كه شيطان است.

    چرا؟ چون دوستى مال در دل است. مركز و محل اوست، تا خفه‏اش نكند رهايش نمى‏سازد.

    همه ما بايد بيدار گرديم. حب الدنيا رأس كل خطيئة (80).
    ريشه هر گناهى، دوستى دنياست.
    دل را از هر آلودگى پاك نگهدار وگرنه اگر از زبان تنها كارى مى‏آمد، مگر نه اول نماز مى‏گوييم اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. چطور است كه در نماز حواست همه جا هست جز در نماز، پس معلوم مى‏شود زبان تنها به درد نمى‏خورد.
    نظير همان شخصى كه از صبح تا پسين دنبال هميان گمشده‏اش مى‏گشت، نزديكهاى غروب كه به نماز ايستاد، يادش آمد، سلام كه داد غلامش را صدا زد كه برو فلان جا و هميان را بياور. غلام گفت: آقا! نماز مى‏خواندى يا دنبال هميان مى‏گشتى؟!

    موانع تا نگردانى ز خود دور
    درون خانه دل نايدت نور
    موانع چون در اين عالم چهار است طهارت كردن از وى هم چهار است
    نخستين پاكى از انجاس و احداث دوم از معصيت وز شر وسواس
    سوم پاكى ز اخلاق رذيله است
    كه با وى آدمى همچون بهيمه است
    اينها همه حقيقت است. تا اين دل، گرفتار رذايل اخلاقى است، از حقيقت استعاذه بى‏بهره است. ساعتى هم كه مى‏ميرد در دار شيطان است نه دار رحمان يحشر الناس على نياتهم‏ (81).
    مردم بر نيتهايشان (باطنهايشان) محشور مى‏شوند.
    خدا به ظاهر شما نمى‏نگرد بلكه به دلتان مى‏نگرد.
    ان الله ينظر الى قلوبكم لا الى صوركم‏ (82).

    ياد مرگ، علاج امراض‏؛
    على (عليه السلام) در خطبه‏هاى نهج‏البلاغه، كمتر خطبه‏اى است كه اين معنا را يادآورى نكند: مرگ را فراموش نكنيد. بزرگترين علاج امراض دل است.
    اگر كسى اين حقيقت را كه سفارش مى‏فرمايد، مداومت نمايد، راه را براى اصلاح خود باز كرده است.
    شب كه به خانه مى‏روى، اين معنا را فراموش نكن كه شايد صبح جنازه‏ات را از در خانه بيرون بردند و صبح كه از خانه بيرون مى‏آيى. فراموش نكن كه ممكن است ديگر به خانه برنگردى. اگر اين معنا ملكه انسان گردد، خرد خرد حسد، بخل حرص، نفاق، كينه، وساوس و غفلت براى چه خواهد بود؟

    من كه معلوم نيست فردا باشم يا نه، چرا حرص بزنم؟ چرا براى هيچ و پوچ خودم و ديگران را ناراحت نمايم؟!
    مثال ديگر: ديده‏ايد چطور پشه‏ها اطراف چربى و شيرينى را رها نمى‏كنند، هرچه باد بزنى باز ول نمى‏كنند. شيرينى و چربى را بردار تا مگس مأيوس شود و با اشاره‏اى رد شود.

    اى مؤمن! دل را از كثافات پاك كن تا اين شياطين با يك استعاذه‏اى، دلت را ول كنند.
    امام سجاد (عليه السلام) در دعاى حزين - كه بعد از نماز شب مى‏خواندند و در حاشيه مفاتيح‏الجنان است - عرض مى‏كند:
    فياغوثاه! ثم و اغوثاه! بك يا الله! من هوى قد غلبنى و من عدو قد استكلب على‏ (83).
    پروردگارا! تو به دادم برس! شيطان به دلم حمله مى‏كند. بلى چون در دل مؤمن چيزى كه خوراك شيطان باشد نيست و اهل ذكر است، تا حمله كند، به يك استعاذه و پناهندگى به خدا او را طرد مى‏كند.







    امضاء




صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi