صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 48

موضوع: آگاه شويم

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    توجه آگاه شويم


    امضاء




  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض


    1. دوستى و دشمنى با آل پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) چرا؟
    مقدمه
    نمونه اى از دوستان واقعى ائمه (عليهم السلام )
    سيد حميرى در حال احتضار چه ديد
    همه بايد به اين خانواده متوسل شوند
    با دوستان خود چگونه رفتار مى كنند
    نتيجه ارتباط و توسل به اين خانواده (عليهم السلام )
    شرط نگهدارى ولايت ائمه (عليهم السلام ) دقيق است
    محبت با اين خاندان چه مى كند؟
    قبولى اعمال بستگى به ولايت دارد
    راه واقعى براى نجات كدامست ؟
    معنى حديث لاتعادو الايام
    اى خوشا بحال شيعيان على (عليه السلام )
    با دشمنان اينطور مى كنند با دوستان چه خواهند كرد؟
    تقليد از على (عليه السلام ) كرد
    بايد خدمتكارى چنين خانواده اى را كرد
    ارادت دوستان و توجه ائمه (عليه السلام ) به آنها
    براى مرگ دوستان چه مى كنند؟
    فرزندان خود را اين چنين تربيت كنيد
    اسم شيعه بر هر كسى صادق نيست
    داستان قبل را تاءييد مى كند
    نعمت واقعى چيست ؟
    چند روايت در دوستى اهلبيت (عليهم السلام )
    2. خدمت به پدر و مادر چرا؟
    خدمتكار پدر و مادر همنشين انبيا است
    بيمارى فضل بن يحيى و نارضايتى پدر
    قاتل پدر جوانمرگ مى شود
    عدم رضايت والدين مرگ را دشوار مى كند
    اين هم ... حكايتى است
    پدر و مادر كافر نيز... بايد احترام و خدمت شوند
    جبهه جنگ يا... خدمت پدر و مادر؟
    وسعت رزق در اطاعت پدر و مادر
    امام (عليه السلام ) چه كسى را دوست دارد؟
    سفارش ولى عصر (عليه السلام ) نسبت به پدر
    اويس قرنى و اطاعت مادر
    اثر نفرين پدر
    مادر حق بزرگى دارد؟
    حقوق اين پدران را ادا كنيد
    چند روايت در خدمت پدر و مادر
    3. عزت نفس ، بلند همتى ، شرافت چرا؟
    دو بلند همتى در يك صفحه تاريخ
    بى نيازى و عزت نفس سيد رضى ((رحمة الله عليه ))
    كيفر پستى و پاداش عزت نفس
    اين داستان با مردم امروز چه تناسب دارد؟
    درسى كه دين به ما مى آموزد
    همت نعمان بن بشير
    بلند همتى و حسن عقيده كميت
    زنى شرافتمند و خوش عقيده
    از پيغمبر هم تقاضاى كمك مالى نبايد كرد
    چند روايت درباره عزت نفس و بلند همتى
    4. خوردن مال مردم چرا؟
    دو بلند همتى در يك صفحه تاريخ
    بى نيازى و عزت نفس سيد رضى ((رحمة الله عليه ))
    كيفر پستى و پاداش عزت نفس
    اين داستان با مردم امروز چه تناسب دارد؟
    درسى كه دين به ما مى آموزد
    همت نعمان بن بشير
    بلند همتى و حسن عقيده كميت
    زنى شرافتمند و خوش عقيده
    از پيغمبر هم تقاضاى كمك مالى نبايد كرد
    چند روايت درباره عزت نفس و بلند همتى
    5. حقوق همسايه و برادر دينى يا معاشرت خوب چرا؟
    رفتار سمرة ابن جندب با همسايه اش
    سمرة ابن جندب را بشناسيد
    حق همسايگى چيست ؟
    تا چند خانه همسايه هستند
    از اين داستان پند بگيريد
    دستور چنگيزخان مغول
    در همسايگى حقوق مالى را هم رعايت كنيد
    چگونه از آزار همسايه راحت شد
    تفصيلى از حقوق برادران دينى
    ارزش شادمان كردن مومن
    اينطور دل بدست آوريد
    سزاى كسى كه حفظ حقوق برادران را نكند
    اين هم يك نوع نيكى به برادران است
    با حسن معاشرت به اسلام دعوت كنيد
    توجه امام (عليه السلام ) به حُسن معاشرت
    رفتار موسى بن جعفر (عليه السلام ) با پيرمرد
    معاشرت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
    پروين اعتصامى مى گويد
    روش مسافرت را بياموزيد
    چند روايت درباره حقوق همسايه و برادران دينى و...
    6. وفاى به عهد و پيمان چرا؟
    پيمان صفوان بن يحيى
    پيمان شكنى زن
    وفاى زن و غريزه جنسى
    وفادارى عربى باديه نشين
    توجه ائمه عليهم السلام به نذر و پيمان دوستان
    وفاى به عهد از جوانمردى است
    از نصايح فردوسى طوسى
    قراردادهاى خود را بنويسيد
    پيمان اسماء بنت عميس با خديجه كبرى
    پيمانى كه بسته شد بايد وفا كرد
    زمامداران كشور بياموزند
    به پيمانى كه با خدا بستيد وفا كنيد
    وفاء به عهد بقاء نعمت است
    اسماعيل صادق الوعد
    7. مهمان نوازى چرا؟
    عرب باديه نشين
    لباس مهمان را ملاك پذيرائى قرار ندهيد
    بلند همتى درباره مهمان
    مهمان چقدر حساس است
    مهمان نوازى حسن بن على (عليه السلام )
    مهمان بودن چند روز است
    احترام مهمان بر هر شخصى لازم است
    در چنين موقعيتى مهمان را پذيرائى مى كنند
    مهمان را چگونه پذيرائى كنيم
    مخارج مهمانى را ولى عصر (عليه السلام ) داد
    باديه نشينان چه مى كنند
    ميهمان ارجمندتر است يا ميزبان ؟
    از پذيرائى ميهمان سرپيچى نكنيد
    چند روايت درباره مهمان نوازى
    8. حرص و قناعت چرا؟
    بهلول و دزد حريص
    با هزاران وسيله خدا روزى مى رساند
    جديت حريص چه فائده مى دهد؟
    حريص هوش صحيحى ندارد
    ابراهيم ادهم و توبه او
    كداميك از ايندو بهتر است ؟
    جوابى به يك پيك مستمندان
    عيسى (عليه السلام ) و مرد حريص
    قناعت چيست ؟
    حرص در افزايش مال چگونه است ؟
    چه نحو زندگى را پيغمبر براى ما مى خواهد
    تاج داران واقعى
    بى نيازى ابوذر از درهم و دينار
    ورقى از تاريخ در بى ارزشى دنيا
    چند روايت درباره حرص و قناعت

    9. اسراف و سخت گذرانى چرا؟
    بهلول بر ديوار قصر هارون چه نوشت ؟
    اين هم نمونه اى از زياده روى خلفا
    انفاق كردن تمام ثروت اسراف است
    كداميك از اين دو اسرافست ؟
    اين هم اسراف محسوب مى شود
    اسراف در خوراك موجب امراض است
    عبادت هر كس به اندازه ايمان او بايد باشد
    اقتصاد در زندگى مورد نظر خداست
    چگونه زندگى كنيم تا اقتصاد رعايت شود
    به هر يك از دو برادر دستور ميانه روى داد
    اين مناظره درس زندگى مى دهد
    چند روايت درباره اسراف و سخت گذرانى
    10. صدقه و انفاق چرا؟
    آيا به غير از مومنين مى توان صدقه داد؟
    مادر مسلمان اين چنين تربيت مى كنند
    صدقه و انفال بايد از مالحلال باشد
    از اينها پول مى گرفتند و صدقه مى دادند
    صدقه بلاى آسمانى را دفع مى كند
    اموال خود را از هر گزند با صدقه حفظ كنيد
    هفتاد سال ، هفت روز يك نان
    براى رفع هر نحوست صدقه بدهيد
    بى منت بايد صدقه و انفاق كرد
    گرفتارى يوسف و اندوه يعقوب چه علت داشت
    ممكن است گاهى اينطور نيز بشود
    درخواست اشخاص را چگونه بايد انجام داد
    امام زين العابدين (عليه السلام ) و كفالت بينوايان
    حيات فرزندان خود را با صدقه بخريد
    با صدقه روزى خود را فراوان كنيد
    درخواست و سؤ ال نكردن شرط بهشت است
    وظيفه سائل چيست
    چند روايت درباره صدقه و نفاق
    11. پيروى يا مخالفت با نفس چرا؟
    هواپرستى به شرمسارى مبدل شد
    خواسته هاى دل چه شكلى دارند؟
    پيروى هواى نفس با زليخا چه كرد؟
    نائره شهوت چقدر قوى است !
    خواسته دل قوى تر است يا تربيت نفس
    اين هم عاقبت شهوترانى
    نمونه زيان بنى اميه براى اسلام
    چقدر بيچاره شد؟
    پيشواى هوى پرستان
    پيشواى پرهيزكاران حسن مجتبى (عليه السلام )
    هوى پرستى به بت پرستى كشانيد
    نتيجه مخالفت با نفس رسيدن به مقصود است
    داستانى از بشر حافى
    مخالفت با هواى نفس براى كافر نيز سود دارد
    مخالفت عابد بنى اسرائيل با نفس
    قدرت تسلط بر نفس را ببين !
    نيابت ولى عصر (عليه السلام ) به چنين مردانى مى رسد
    اين غلام بر خواسته نفس چيره شد
    در مبارزه ثروت و ايمان كدام چيره شد؟
    قدرت يك زن آلوده
    آهن تافته هم نمى سوزاند
    در آغوش نوعروس يا ميدان نبرد
    چند روايت در پيروى با مخالفت با نفس
    12. احترام و نيكى به سادات چرا؟
    تاجر ورشكسته و حساب سادات
    دوستى و كمك كافر به خاندان نبوت پذيرفته مى شود
    گواه خواستن شيخ براى سيادت يك زن با دخترانش
    عبدالله بن مبارك و زن سيده
    مادر متوكل عباسى با سادات چه كرد؟
    مراعات همسايه بودن با سادات را بكنيد
    نصرالله ابن عنين و سادات بنى داود
    با سادات چگونه رفتار كنيم
    سادات بايد قدر خويش را بدانند
    اين هم نتيجه جسارت به سادات
    از حضرت باقر (عليه السلام ) بشنويد
    چند روايت درباره احترام و نيكى به سادات
    13. رعايت زيردستان و يتيمان چرا؟
    با چنين وضعى ائمه (عليهم السلام ) كمك مى كنند
    سيد جواد عاملى و همسايه فقير
    زندگى فقير در اسلام
    ترحم به سگى گرسنه
    مولى مقدس اردبيلى و سال قحط
    عملى كه از علامه مجلسى خداوند پذيرفت
    به مستمند قبل از درخواست كمك كنيد
    چه اشخاصى را بايد ترحم كرد؟
    از على (عليه السلام ) بياموزيد
    نوازش ايتام و آمرزش خدا
    حسين بن على (عليه السلام ) و يتيمان مسلم
    اين را هم بخوانيد
    از جد خويش به ارث برده اند
    از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) بياموزيد
    سند كتبى شفاعت در محشر
    گردن بند پربركت
    چند روايت درباره زيردستان و يتيمان
    14. دعا و توسل چرا؟
    اثر اين دعا شگفت انگيز بود
    دعا صفاى دل مى خواهد نه صورت زيبا
    مركبى راهوار برايش رسيد
    دعا و نيايش فرعون هم مستجاب مى شود
    يكى از علتهاى تاءخير اجابت دعا
    دعاى ما چرا مستجاب نمى شود
    در هر پيش آمد بايد متوسل شد
    با يك توسل چگونه نجات يافت ؟
    تا دعا نكرد نجات نيافت
    اين نيز از شرايط مستجاب شدن دعا است
    چگونه دعا كنيم ؟
    چند روايت درباره دعا و توسل

    امضاء




  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض

    مقدمه
    بسم الله الرحمن الرحيم
    با عنايت حضرت حق تعداد چهارده جلد كتاب در موضوعات مختلف اجتماعى و اخلاقى در سطح همگان كه كم و بيش نياز به عمل يا رعايت يا دانستن آن داريم با نام ((آگاه شويم )) همراه با سند از منابع معتبر كه داراى شهرت هستند ترتيب يافته است كه انشاء الله اميدوارم مورد قبول حضرت امام زمان عجل الله تعالى الشريف و شما خوانندگان آگاه قرار بگيرد كه بتوانيد با اين مجموعه بهره اى ببريد و دعاگوى ما باشيد. براى اطلاع عزيزان نام موضوعات به شرح زير است :
    1. دوستى و دشمنى با آل پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) چرا؟
    2. خدمت به پدر و مادر چرا؟
    3. عزت نفس ، بلند همتى ، شرافت چرا؟
    4. خوردن مال مردم چرا؟
    5. حقوق همسايه و برادر دينى يا معاشرت خوب چرا؟
    6. وفاى به عهد و پيمان چرا؟
    7. مهمان نوازى چرا؟
    8. حرص و قناعت چرا؟
    9. اسراف و سخت گذرانى چرا؟
    10. صدقه و انفاق چرا؟
    11. پيروى يا مخالفت با نفس چرا؟
    12. احترام و نيكى به سادات چرا؟
    13. رعايت زيردستان و يتيمان چرا؟
    14. دعا و توسل چرا؟
    حسن اميدوار
    فروردين ماه 1383


    امضاء




  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض




    نمونه اى از دوستان واقعى ائمه (عليهم السلام )

    حكيم بن عتيبه گفت : خدمت حضرت باقر (عليه السلام ) بودم ، خانه پر از جمعيت بود در اين هنگام پيرمردى كه تكيه بر عصاى آهنين خود داشت وارد شد بر در خانه ايستاده ، گفت : السلام عليك يابن رسول الله و رحمة الله و بركاته و سكوت كرد. حضرت باقر (عليه السلام ) فرمود: عليك السلام و رحمة الله و بركاته .
    پيرمرد رو به طرف حضار مجلس نموده بر همه سلام كرد و آنها جواب سلامش را دادند آنگاه متوجه حضرت شده و عرض كرد يابن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) مرا به نزديك خود جاى ده .
    فوالله انى لاحبكم و احب من يحبكم و والله ما احبكم و لا احب من يحبكم لطمع فى دنيا والله انى لا بغض عدوكم و ابرء منه والله ما ابغضه و ابرء منه لوتر، كان بينى و بينه والله انى لاحل حلالكم و احرم حرامكم و انتظر امركم فهل تر جولى جعلنى الله فداك به خدا سوگند شما را دوست دارم و دوستان شما را نيز دوست دارم ، اين علاقه و محبت من نسبت به شما و دوستانتان نه براى طمع در دنيا است . به خدا قسم دشمنان شما را دشمن دارم و از آنها بيزارم . اين دشمنى و بيزارى كه نسبت به آنها ابراز مى كنم خداى را شاهد مى گيريم كه نه به واسطه كينه و خصومتى است كه بين من و آنها باشد. آنچه شما حلال بدانيد حلال مى دانم و آنچه حرام بدانيد حرام مى دانم و انتظار فرج شما خانواده را مى كشم يابن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) فدايت شوم با اين خصوصيت آيا اميد نجاتى برايم هست ؟!
    حضرت باقر (عليه السلام ) فرمود: جلو بيا؛ او را پيش خواند تا در پهلوى خود نشانيد. آنگاه فرمود: پيرمرد.
    شخصى خدمت پدرم على بن الحسين (عليه السلام ) رسيد همين سوالى كه تو كردى از ايشان نمود. پدرم در جوابش فرمود: اگر از دنيا بروى وارد بر پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و على و امام حسن و امام حسين و على بن الحسين (عليهم السلام ) مى شوى ، قلبت خنك خواهد شد و دلت از التهاب مى افتد شاد خواهى شد و چشمهايت روشن مى گردد، با كرام الكاتبين به خوبى و خوشى روبرو خواهى شد آنگاه كه جانت به اينجا برسد (در اين هنگام با دست اشاره به گلوى خود نمود) در زندگى نيز چيزهائى خواهى ديد كه باعث روشنى چشمت هست و با ما در مقامى بلند و ارجمند خواهى بود.
    پيرمرد از شنيدن اين مقامات چنان غرق در شادى شد كه خواست براى مرتبه دوم عين جملات را از زبان امام (عليه السلام ) شنيده باشد، از اين رو عرض كرد يابن رسول الله چه فرموديد؟!
    حضرت باقر (عليه السلام ) سخنان خود را تكرار كرد. پيرمرد عرض كرد اگر من بميرم بر پيغمبر و على و حسن و حسين و على بن الحسين (عليهم السلام ) وارد مى شوم . چشمم روشن و دلم شاد و قلبم خنك مى شود و كرام الكاتبين را با شادى و خوشى ملاقات مى كنم وقتى جانم به گلويم برسد.
    اگر زنده بمانم خدا چشمم را روشن مى نمايد و با شما در درجه اى بلند خواهم بود؟!
    در اين هنگام پيرمرد را چنان گريه اى گرفت كه مانند ژاله اشك مى ريخت و با صداى بلند هاى هاى گريه مى كرد. آنقدر گريه كرد كه بر زمين افتاد. قطرات پياپى اشك و ناله هاى جانگداز كه حاكى از قلب پر محبت و ولاى پيرمرد بود چنان اطرافيان را تحت تاءثير قرار داد كه همه با صداى بلند شروع به گريه كردند. حضرت باقر (عليه السلام ) رو به طرف پيرمرد نموده با دست مبارك قطرات اشك را از مژگانش مى گرفت و مى پاشيد.
    پيرمرد سربلند نموده و عرض كرد يابن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) دست مباركت را به من بده . حضرت دست خود را به طرفش دراز كرد.
    پيرمرد گرفته شروع به بوسيدن كرد و بر چشمهاى خود گذاشت ، سينه و شكم خويش را گشود، دست آن جناب را بر روى سينه و شكم خود گذاشت آنگاه از جاى حركت كرده سلام داد و رفت .
    حضرت باقر (عليه السلام ) تا موقعى كه پيرمرد در حال رفتن ديده مى شد او را با توجه مخصوصى تماشا مى كرد، پس از آن روى به جمعيت نموده فرمود:
    هر كس مايل است مردى از اهل بهشت را ببيند به اين شخص نگاه كند، حكيم بن عتيبه راوى حديث مى گويد هيچ مجلس عزائى را نديده بودم كه از نظر سوز و گداز و سيلاب اشك شباهت به اين مجلس داشته باشد.
    (1)


    امضاء




  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض


    سيد حميرى در حال احتضار چه ديد

    محدث قمى ((رحمة الله عليه )) در تتمة المنتهى مى نويسد سيد اسماعيل حميرى مردى جليل القدر و عظيم المنزله و از مادحين اهل بيت (عليهم السلام ) است ، سابقه ندارد احدى از اصحاب ائمه حضرت باقر (عليه السلام ) مانند سيد حميرى نشر فضائل امير المؤ منين و اهل بيت طاهرين (عليهم السلام ) را نموده باشد.
    علامه امينى قدس سره در جلد دوم الغدير ص 222 در فضيلت و مقام سيد روايتى نقل مى كند كه مضمونش اين است .
    حضرت رضا (عليه السلام ) فرمود در خواب ديدم نردبانى داراى صد پله در محلى گذاشته شده از آن بالا رفتم وقتى به آخر نردبان رسيدم وارد قبه سبزى شدم كه خمسه طيبه (عليهم السلام ) در آنجا نشسته بودند مردى در مقابل ايشان ايستاده بود و اين قصيده را مى خواند.
    لام عمر و باللوى مربع طامسة اعلامها بلقع (2)
    پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) همين كه مرا مشاهده نمود فرمود: مرحبا پسر جان على ابن موسى الرضا بر پدرت على و مادرت فاطمه و بر حسن و حسين (عليهم السلام ) سلام كن ، سلام كردم فرمود بر شاعر و مادح ما در دنيا سيد حميرى نيز سلام كن . به او هم سلام كرده نشستم . پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود قصيده را بخوان . سيد شروع كرد به خواندن ، وقتى كه به اين شعر رسيد.
    و راية يقدمها حيدر و وجهه كالشمس اذ تطلع
    پرچمى است بر دوش على (عليه السلام ) صورت آن آقا همچون خورشيد درخشان است در اين هنگام حضرت رسول و فاطمه زهرا و ديگران دانه هاى اشك از مژگان فرو ريختند به اين قسمت شعر كه رسيد.
    قالوا له لو شئت اعلمتنا الى من الغابة و المفزع
    مردم گفتند خوبست براى ما تعيين كنى پس از تو پناهگاه و دادرس ‍ كيست ؟ پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) دستها را بلند كرده فرمود:
    الهى انت الشاهد على و عليهم انى اعلمتهم ان الغاية و المفزع على ابن ابيطالب ((خدايا تو بر من و آنها گواهى كه اعلام كردم به ايشان پناه و فريادرس على بن ابيطالب است )) اشاره نمود به امير المؤ منين (عليه السلام ). چون سيد از خواندن قصيده فارغ شد حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) به من فرمود على ابن موسى اين قصيده را حفظ كند و به خواندنش مداومت داشته باشد بهشت را براى او در عهده مى گيرم . برايم تكرار نمود تا حفظ كردم .
    عون مى گويد
    (3) در مرضى كه به همان مرض سيد فوت شد به عيادتش ‍ رفتم عده اى از همسايگانش كه عثمانى مذهب بودند حضور داشتند. سيد مردى خوش صورت و گشاده پيشانى بود. وقتى من وارد شدم در حال احتضار بود.
    در اين موقع نقطه سياهى در پيشانيش هويدا گشت كم كم زياد شد تا تمام صورتش را فرا گرفت . شيعيانى كه حاضر بودند از اين پيش آمد محزون شدند بر عكس ناصبى ها شادمان گرديده شروع به سرزنش كردند. چيزى نگذشت كه از همان محل نقطه سياه ، يك روشنى پديد آمد رفته رفته زياد شد و تمام صورت سيد نورانى گشت . زبان او باز شده شروع به لبخند نمود و اين شعر را در همان حال گفت
    (4)
    كذب الزاعمون : ان عليا لن ينجى محبه من هنات
    قدور بى دخلت جنة عدن و عفى لى الاله عن سيآتى
    فابشرو اليوم اولياء على و تولوا عليا حتى الممات
    ثم من بعده تولوا بنيه واحدا بعد واحدا بالصفات
    دروغ گفتند آنهائى كه خيال مى كنند على (عليه السلام ) دوستانش را از گرفتاريها نجات نمى دهد. سوگند به پروردگار داخل بهشت شدم و بخشيد خداوند گناهان مرا. اينك اى دوستان على شاد باشيد و آن آقا را تا هنگام مرگ دوست بداريد. پس از او فرزندانش را يكايك با صفاتى كه براى آنها معين شده تشخيص دهيد و نسبت به آن بزرگواران نيز ولايت پيدا كنيد.


    امضاء




  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض


    همه بايد به اين خانواده متوسل شوند

    حضرت امام زين العابدين (عليه السلام ) از پدر خود و آنجناب از على (عليه السلام ) و ايشان از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل كرد كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: آدم (عليه السلام ) هنگامى كه مشاهده كرد انوارى از صلب او ساطع و درخشان است ، چون خداوند اشباح ما را از اعلاى عرش به پشت او انتقال داده بود در آن هنگام درخشش انوارى را مشاهده كرد پروردگارا اين نورها چيست ؟ خطاب رسيد شبحهاى نورى است كه از بهترين مكانهاى عرش ‍ به پشت تو انتقام داده ام و لذلك امرت الملائكة بالسجود لك اذ كنت وعاء لتلك الاشباح براى همين نورها بود كه دستور دادم ملائكه ترا سجده كنند زيرا حامل و ظرف اين اشباح بودى .
    عرض كرد خدايا كاش انوار را براى من آشكار مى كردى ؟ خطاب رسيد آدم به بالاى عرش نگاه كن . صورت اشباح انوار ما از پشت آدم بر بالاى عرش منعكس شد. چشم آدم بر آنها افتاد. سئوال كرد خداوندا اين اشخاص كه نورهاى آنها منعكس شده كيانند؟ خداوند فرمود، آدم اينها اشباح بهترين مخلوق من و شريفترين مردمند. اين محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) است من محمودم در كارهايم نام او را از نام خود جدا كرده ام . آن ديگرى على است و من على عظيم اسمش را از اسم خود جدا كرده ام و اين فاطمه است ، من فاطر السموات و الارضم انا فاطم اعدائى من رحمتى يوم القضاء و فاطم اوليائى مما يبيرهم و يشينهم دشمنان خود را روز قيامت از رحمت خويش قطع مى كنم و دوستانم را از چيزهائى كه باعث هلاكت و عار آنها شود جدا مى نمايم ، از براى فاطمه نيز اسمى از اسمهاى خود جدا كرده ام .

    امضاء




  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض


    اين دو حسن و حسين اند، منهم محسن و مجملهم و از من است احسان ، اسم آن دو را نيز از اسم خود جدا كرده ام هولاء خيار خلقى و كرائم بريتى بهم آخذ و بهم اعطى و بهم اعاقب و بهم اثيب فتوسل بهم الى ياد آدم و اذا دهتك داهية فاجعلهم شفعاؤ ك فانى آليت على نفسى نفسا حقا لااخيب بهم آملا و لا اردلهم سائلا ايشان بهترين مخلوق من و ارجمندترين خلائقند. ميزان ثواب به اندازه مهر و علاقه به آنهاست و عقاب به اندازه دورى و دشمنى با ايشان است به واسطه آنها مردم را مورد مؤ اخذه قرار مى دهم و هم به سبب آنها عطا مى نمايم و به واسطه ايشان كيفر مى كنم و پاداش مى دهم .
    آدم ! بوسيله ايشان به من متوسل شو، هرگاه ترا گرفتارى پيش آمد كرد آنها را واسطه قرار ده زيرا من سوگند به حق بر خود ياد كرده ام كه اميدوار به آنها را نااميد نكنم و سوال كننده به وسيله ايشان را رد ننمايم .
    آنگاه كه از آدم ترك اولى صادر شد و مورد عتاب قرار گرفت خداى را به همان اسماء خواند. خداوند او را بخشيد.
    مفضل گفت از حضرت صادق (عليه السلام ) سوال كردم تفسير اين آيه چيست و اذا ابتلى ابراهيم ربه بكلمات الايه فرمود: اين كلمات همان كلماتى بود كه آدم تلقى كرد و خداى را به آنها خواند تا از او گذشت و او اين چنين بر زبان جارى كرد يا رب اساءلك بحق محمد و على و فاطمة و الحسن و الحسين الاتبت على خدايا به حق محمد و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام ) ترا سوگند مى دهم كه از من درگذرى خداوند او را بخشيد او بخشاينده و مهربان است .
    مفضل مى گويد عرض كردم يابن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) پس در اين آيه كه مى فرمايد (فاتمهن ) منظور چيست ؟ فرمود:
    يعنى خداوند آن كلمات را تمام و تكميل كرد تا حضرت مهدى عجل الله له الفرج دوازده امام كه نه نفر آنها از اولاد حسين بن على (عليهم السلام ) هستند.
    (5)
    گر منظر افلاك بود منزل تو وز كوثر اگر سرشته باشد گل تو
    چون مهر على نباشد اندر دل تو مسكين تو و سعيهاى بى حاصل تو
    با دوستان خود چگونه رفتار مى كنند



    امضاء




  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض


    صفوان بين يحيى مى گويد: عبدى
    (6) نقل كرد كه زنم به من گفت مدت مديدى است حضرت صادق (عليه السلام ) را زيارت نكرده ايم ، خوب است به حج برويم و در ضمن خدمت آنجناب رسيده تجديد عهدى بنمائيم . گفتم خدا شاهد است كه چيزى ندارم تا بتوانم به وسيله آن مخارج را تاءمين نمايم . گفت من مقدارى لباس و زيور دارم همانها را به فروش و زاد راه قرار داده . همين كار را كردم .
    همين كه نزديك مدينه رسيديم زنم مريض شد. به طورى مرضش شدت يافت كه مشرف به مرگ گرديد. وارد مدينه شديم ؛ او را در منزل به حال احتضار گذاشتم با اينكه نااميد از بهبوديش بودم خدمت حضرت صادق (عليه السلام ) رسيدم . وقتى شرفياب شدم ديدم آن جناب دو جامه سرخ رنگ پوشيده است . سلام كردم . جواب داد. از زنم سوال كرد. جريان را به عرضش رساندم و اضافه كردم كه در موقع آمدن خدمت شما از زندگى او نااميد بودم .
    آنجناب سر به زير انداخته كمى تاءمل كرد. آنگاه سربرداشت فرموده به واسطه بيمارى زنت محزونى ؟ عرض كردم آرى . فرمود غمگين مباش ‍ خوب مى شود من از خدا خواستم او را شفا دهد. اينك مراجعت كن خواهى ديد كنيز به او شكر طبرزد مى دهد. با عجله برگشتم ديدم به هوش ‍ آمده و نشسته است . كنيز مشغول شكر دادن به او است پرسيدم حالت چطور است . گفت خدا مرا سلامتى بخشيد اشتها به اين شكر پيدا كردم .
    گفتم وقتى از پيش تو رفتم ماءيوس بودم . حضرت صادق (عليه السلام ) از تو پرسيد حالت را شرح دادم . فرمود خوب مى شود برگرد خواهى ديد شكر مى خورد. گفت وقتى تو رفتى من جان مى دادم ناگاه ديدم مردى كه دو جامه سرخ رنگ پوشيده بود وارد شد، به من گفت حالت چطور است . گفتم مرده اى هستم هم اكنون ملك الموت براى قبض روحم آمده . آن مرد رو به ملك الموت نموده به او فرمود ملك الموت ! عرض كرد لبيك ايهاالامام . فرمود مگر تو ماءمور نيستى كه از ما اطاعت كنى و حرف ما را بشنوى ؟ عرض كرد آرى .
    فرمود؛ من امر مى كنم كه اجل او را تا بيست سال ديگر به تاءخير اندازى . ملك الموت عرض كرد به ديده منت مطيع فرمان شمايم . آن مرد با ملك الموت بيرون شد من به هوش آمد.
    (7)

    امضاء




  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض


    نتيجه ارتباط و توسل به اين خانواده (عليهم السلام )

    داود رقى گفت دو برادرم به عنوان زيارت بيرون شدند، در بين راه يكى از آنها بسيار تشنه شد به طورى كه نتوانست بر روى الاغ خود را نگهدارد از مال سوارى بر زمين افتاد. برادر ديگر درباره او حيران گرديد كه چاره بينديشد. بالاخره به نماز ايستاد و خدا را به محمد و على و ائمه (عليهم السلام ) قسم داد و به وجاهت و آبروى آنها درخواست كرد كه برادرش از تشنگى نجات دهد. يكايك ائمه (عليهم السلام ) را نام برد تا به حضرت صادق (عليه السلام ) رسيد، آنجناب را پيوسته مى خواند و به او پناه مى برد. در اين هنگام مردى را مشاهده كرد كه پيش آمده از حالش جويا شد. جريان تشنگى برادر خود را برايش شرح داد. آن مرد چوبى بدست او داده گفت اين چوب را بين دو لب برادرت بگذار. همين كه چوب را گذارد چيزى نگذشت كه چشمهايش باز شد از جا حركت كرده و نشست و اثرى از تشنگى در او نبود.
    با يكديگر به راه افتادند زيارتى را كه قصد داشتند انجام دادند. در مراجعت وقتى به كوفه رسيدند آن برادرى كه متوسل شده و دعا مى كرد به مدينه رفت . خدمت حضرت صادق (عليه السلام ) رسيد. پس از شرفياب شدن حضرت فرمود بنشين حال برادرت چطور است ، چوب را چه كردى ؟
    عرض كرد وقتى برادرم به آن حال در آمد من سخت اندوهگين شدم همين كه از تشنگى نجات يافت و زندگى از سرگرفت از خوشحالى چوب را فراموش كردم .
    فرمود: وقتى تو از گرفتارى برادرت غمناك شدى خضر پيش من آمد. آن چوب كه قطعه اى از شجره طوبى بود به وسيله او فرستادم . غلامى را صدا زده فرمود آن كيسه چرمى را بياور. غلام آورد. حضرت آن را گشوده عينا همان چوب را بيرون آورد و به من نشان داد و دو مرتبه در ميان كيسه گذارد.
    (8)

    امضاء




  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض



    شرط نگهدارى ولايت ائمه (عليهم السلام ) دقيق است

    امام زين العابدين (عليه السلام ) فرمود: هنگامى كه جنازه براء بن معرور را آوردند تا حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر او نماز بخواند. فرمود على بن ابيطالب (عليه السلام ) كجاست ؟ عرض كردند براى انجام درخواست يكى از مسلمين به قبا رفته ، فرمود: خداوند مرا امر كرده كه نماز خواندن بر جنازه براء را تاءخير بيندازم تا على (عليه السلام ) بيايد و از سخنى كه براء در حضور پيغمبر خدا به او گفته در گذرد و او را ببخشد و مرگ با، سم را خداوند كفاره همان سخن قرار دهد.
    عرض كردند براء مردى شوخ بود، آن سخن را از روى مزاح گفت نه جدا تا خداوند بر گفته اش او را مواخذه نمايد.
    فرمود اگر جدى گفته بود خداوند تمام اعمالش را تباه مى كرد اگر چه به مقدار فاصله بين زمين و عرش طلا و نقره صدقه داده باشد ولى چون مردى شوخ بود و آن سخن را به شوخى گفت من ميل دارم همه بدانيد كه على (عليه السلام ) از او در خشم نيست و در حضور شما دو مرتبه او را حلال نمايد و از برايش طلب آمرزش كند تا باعث قرب و بلندى درجه او در نزد خدا گردد.
    (9)

    امضاء




صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi