صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 36

موضوع: ویژه نامه شهادت مظلومانه امام حسن عسکری علیه السلام{خزان خورشید سامرا

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,802
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,472
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    حلقه محاصره، تنگ‏تر و تنگ‏تر می‏شد. حتی دیوارهای
    خانه‏ ات، چشم و گوش دشمنانت شده بود.

    در جایی که سربازان دشمن، حلقه شده بودند در و
    دیوار خانه‏ات را؛


    جایی که نفس‏هایت را می‏شمردند، ذکرهایت را، پلک زدن‏هایت را،
    نمازهای طولانی‏ات را، آیات خیس قرآنی که می‏خواندی.

    بیشتر از هر کس و هر پرنده‏ای، حال پرنده‏ های
    گرفتار را می‏فهمیدی.

    دنیایت را تنگ‏تر از قفس کرده بودند؛
    حتی حرف زدن را با اطرافیانت برایت دشوار کرده بودند.

    دور تا دورت، سپاه بود و سرباز
    و تو همچون سرداری،در محاصره این همه سرباز بودی؛

    سرداری بی‏سپاه که با هیچ‏کس سر جنگ نداشت،
    سرداری که هیچ خونی نریخت و هیچ قلعه‏ای را فتح نکرد،

    با سربازانی که اطرافش بودند. اگر فتحی هم داشت
    دل‏های عاشقانی بود که بوی حقیقت را
    از نفس‏هایش فهمیده بودند.

    سردار فاتح جان‏های بی‏قرار بود؛ سرداری بی‏سپاه،
    سردار عاشق، سردار بی‏شمشیر، آشنای پرنده‏ های در قفس.

    رودها، مسافر دریای چشم‏هایت شدند، ابرها، شانه ‏هایت
    را می‏پرسیدند.بهارها، رد پایت را می‏جستند تا سبز شوند.


    نسیم‏ها، آرزوی بوسیدن لب‏هایت را داشتند. ستاره‏ ها، در آرزوی
    مردن بر سقف خانه ‏ات،به خواب می‏رفتند و ماه، از آه‏ هایت زنده می‏شد.

    هنوز خاک‏های باران خورده، بوی روزهای دلتنگی
    ابرهای بی‏قرار دیدنت را می‏دهند.


    روزهاست که تنهایی، بر تن ورم کرده زمین عرق می‏کند؛
    اما تو نیستی تا غربت در سایه بلندت ساعتی تلخی‏ها را فراموش کند.


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,802
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,472
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض


    حجت الله یگـــــــــــــــــانه برم مهدی جان
    بنشین در دم آخــــــــــــر ببرم مهدی جان

    دشمن از زهر جفا کار مــــرا ساخته است
    زهر افکنده شرر بر جـــــگرم مهدی جان

    کاســــــۀ آب بـــــــــــدستم بنگر می لرزد
    لـــــرزه افتاده ز پا تا به سرم مهـــدی جان

    بنشین تا نگرم سیر رُخ چـــــون ماه تو را
    توشه از عارض مــــاهت ببرم مهدی جان

    گویم امروز ز جــــان دعوت حق را لبیک
    از سر و جان و جهان در گذرم مهدی جان

    صاحب عــسکرم و جز تو مرا یاری نیست
    مونــــــس و همدم شام و سحرم مهدی جان

    بعــد من سر به بیابان بگذاری شب و روز
    بـــــــاشد از حالت زارت خبرم مهدی جان

    تــــــوئی آن منتقم آل محـــمد به جهان
    ای جگر گوشــــــــۀ والا گهرم مهدی جان


    روی از ثــــــابت غـمدیده متاب از رحمت
    که بود از دل و جان نوحه گرم مهدی جان

    شاعر : ثابت



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,802
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,472
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    چشمان سامرا
    از بغض‌های جاری، تمام شدنی نیست.

    التهاب و داغدیدگی،
    به فراخور این غم در کوچه‌های شهر بیداد می‌کند.

    باد نوحه گر،
    گذارش به نخل‌ های گیسوپریش می‌افتد
    که ردیف به ردیف، دست خوش فراق شده‌اند.

    دجله در غروب فرو رفته است
    و خورشید، گسترده‌تر از همیشه،
    شعله‌هایش را می‌پراکند.

    مدت ها بود که خانه خلوت زده
    امام خود را اسیر چنگال اختناق می‌دید،
    اما امروز این خانه از رنج محدودیت، رهایی می‌یابد؛
    با این حال در این رهایی شاد نیست
    و دیگر جمال دل آرای عسکری را نمی‌بیند.

    این خانه شاد نیست،
    اما قهقهه بیگانگان جاه طلب را می‌شنود؛
    درست همان گونه که بنی امیه در عاشورا می‌خندیدند.

    شانه‌های شیعیان، بوی غربت سامرا می‌دهد.
    تمام سرمایه امروز شیعه،
    همین بوسه‌های دل سوخته است
    که برای باغ خزان زده سامرا،
    گل‌های تسلیت آورده‌اند.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,802
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,472
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    دریا به دریا، موج غم از سینه خالی می کنم
    صحرا به صحرا با غمت، آشفته حالی می کنم

    با نغمه های نوحه گر، هم رنگ باران می شوم
    یاد از نگاه عاشقت، یاد از زلالی می کنم!


    تا بشنوم یک پاسخی، از داغ بی پایان تو
    هر جمله از بغض گلویم را، سئوالی می کنم


    آه، ای تمام تنهایی! ای تمام غربت!
    آیا کسی از ژرفای غریبی ات آگاه شد؟
    آیا کسی غریبانه های اندوهت را شناخت؟


    آیا کسی پی به راز نگاهت برد؛
    آن گاه که عطر حضورت را فوج فوج دشمن، در میان گرفته بود
    و چون گل، در احاطه چشمانی خوارتر از خار،
    درس مهر و عاطفه، به آسمان و زمین می آموختی؟

    انگار، آستان کبریایی خانه ات، دانشگاه احساس فرشتگان بود؛
    فرشتگانی که عاشق شدن را از تو آموختند و با تو،
    عشق الهی را تجربه کردند؛ عشقی که تو را در حصار تنهایی ـ
    دور از وطن و تحت نظر ـ قرار داده بود،


    عشقی که تمام موجودات را وادار می کرد،
    تا به ارتفاع نگاهت سجده، و ژرفای شکوهت را در عرش، جستجو کنند.


    مولای من! اگر آفتاب می درخشد، به نام توست!
    اگر ماه می دمد، به احترام توست!


    اگر گل می خندد، اگر آبشار می رقصد و اگر
    پرنده می خواند،به خاطر تو و عشق آسمانی توست
    که جلوه جاودانی حیات را به تماشا گذاشته است!

    ... آن روز، تن رنجوری که داغ غربت بر دل،
    خستگی هایش را پشت سر می گذاشت،
    در بهار جوانی، به تجربه خزان نشست
    و همسایگی عرش را برگزید؛


    مردی که کوردلان «بنی عباس»، به آفتاب جمالش رشک می بردند؛
    کوردلانی که با چهره های سیاه، اندیشه های سیاه،
    دست های سیاه و جامه های سیاه، جهل مجسّم تاریخ بودند؛
    جهلی که حتی «بوجهل و بولهب» را شگفت زده می کرد!


    آن روز، نگاه تاریخ، شاهد غربت امامی بود، که هم چون جدش،
    امام موسی کاظم علیه السلام ، تشییع می شد؛

    امام غریبی که تنهایی اش را آسمان، هیچ گاه فراموش نخواهد کرد!
    امام غریبی که تنها فرشتگان الهی، پرستارانِ خلوت رنجوریش بودند!


    اَلسَّلامُ عَلیْکَ یا وَلیَّ النِّعَم؛ السلام علیکَ یا هادیَ الْاُمَمْ؛
    السلام عَلیک یا سَفینَةُ الْحِلْم؛ السلام علیک یا اَبَا الاِمامِ الْمُنْتَظَر؛





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,802
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,472
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    وا کن کمی از راه تماشا، ای اشک!
    امروز دلم دوباره، مهمان دارد

    درود بر تمام تنهایی ات،
    که حتی از دیدن فرزند، محرومت کردند!


    درود بر غربت دیر آشنایت،
    که یاد مدینه را در نگاهت زنده می کرد!

    درود بر عطر کلامت، که حضور بهاری ات را
    به سراسر گیتی، بشارت می داد!


    درود بر جهاد فی سبیل اللّه تو،
    که پایانش به «شهادت» ختم شد.

    مولا جان! دست هامان خالی، چشم هامان پر از اشک
    و سینه هامان از داغ شهادتت، لبریز است.

    فانوس به خون نشسته مژه هامان را نذر سقاخانه عشق می کنیم
    و پیشانی ارادت به آستان آسمانی ات می ساییم؛
    گوشه چشمی به ما کن، مولا!

    سیدعلی اصغر موسوی






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,115
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,355
    مورد تشکر
    3,514 در 1,544
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض







    تجلی یازدهم




    تجلی یازدهم که بر طلوعی بی زوال تکیه دارد، درد را چه عمیق
    درک کرده است، تبسم قدسی لحظاتش، همه صبر بود و
    اشک های هماره نیمه شب هایش، تمام شوق وصال!


    می دید و می نگریست که حقارت دنیا، در تغافل
    مردم به ارزشی جدال برانگیز تبدیل شده است.


    رنج می برد از این که انسان، آن سوی این هیچستان خاک
    را جست وجو نمی کند و به فراتر از خود نمی اندیشد!

    مهربانی محض بود و صبر تمام! زنجیرهای اسارت را بر دست
    و پای خود تحمل کرد تا مردم زمین گیر نشوند؛
    تا جهانی را از اسارت در خاک برهاند.

    در موضع علم و مناظره، مقتدرانه قد علم کرد تا انسان
    را از جهالت دست و پاگیر خویش نجات دهد.

    پایگاه های مردمی اش، گسترده ترین مدرسه های
    خودسازی و جامعه پروری بود.

    اما افسوس که کم بودند آنان که این را فهمیدند!

    محبوبه زارع




    امضاء

  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,115
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,355
    مورد تشکر
    3,514 در 1,544
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض







    حضور آسمانی



    گویا واقعه ای رخ داده است که بادها این گونه پریشانند
    که رودها این قدر بی تابانه می خروشند، که ابرها ناله کنان
    می گریند که زمین این قدر احساس غریبی می کند!


    گویا واقعه ای رخ داده است که صدای بی تابی و
    ضجه فرشتگان، در آسمان ها پیچیده، که اندوه و غم، بر
    در و دیوارها سایه انداخته، که سامرا سر در گریبان حزن فرو برده!


    شاید مصیبتی بزرگ، دامن گیر خاک شده است.
    آه، ای یازدهمین ستاره درخشان عشق!

    روشنان حضورت را از آسمان سامرا مگیر؛
    تاریکی، افق های پس از تو را تاب نمی آورد.


    سایه مهربانی ات را از سر دنیا نگیر؛ دست های یتیمی
    خاک، تا ابد به جست وجوی وجود بهارانه ات، در به در خواهد شد.


    اگرچه سخت می گذرد برایت، اگرچه لحظه هایت سرخند
    و دلگیر، اگرچه دورت حصاری کشیدند تا فاصله ای باشد
    بین تو و دنیا، اگرچه دست های «معتمد»ها


    تو را پنهان کردند از چشم ها؛ تنها از ترس حقیقت محضی
    که از خانه تو برخواهد خاست تا عدالت را در زمین فراگیر
    کند، کسی که پاره تن تو بود و وارث بعد از تو!
    سایه ات را از سرِ زمین مگیر!


    هر چند دیوارهای فاصله «بنی عباس» بلندتر می شد
    عطر حضور آسمانی تو بیشتر منتشر می شد.


    هر چه دایره محاصره «معتمد»ها تنگ تر می شد
    میدان جاذبه عشق و محبت تو گسترده تر می شد.


    تو در احاطه کینه ها و نفرت ها، در حصار جهل و
    دشمنی گرفتار بودی و آن گاه، با سرانگشت معجزه و
    غیب، بند از پای گرفتاران می گشودی.


    آه، مولا! ماجرای تو و کودک دلبندت، آتشی انداخته بود به جان
    کوردلان که می پنداشتند می توانند حقیقت محتوم جهان را عوض کنند.


    چه زیبا جان ها را به عطر حضور یگانه فرزندت آشنا کردی!
    چه زیبا فلسفه غیبت و ظهور موعود را بیان کردی؛

    جان ها هنوز در آتش انتظار موعود شعله ورند.
    و امروز، روز توست؛

    روز تشییع غریبانه تو بر بال فرشته ها
    روز رهایی تو از حصار «معتمد»ها.


    خدیجه پنجی







    امضاء

  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,115
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,355
    مورد تشکر
    3,514 در 1,544
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    باعرض سلام و ادب


    امشب که زمین و آسمان می گرید
    از ماتم عسگری جهان می گرید


    جا دارد اگر شیعه خون گریه کند

    چون مهدی صاحب الزمان می گرید


    سالروز شهادت یازدهمین گل بوستان امامت و ولایت، تسلیت باد

    آجرک الله یا صاحب الزمان(عج)



    تسلیت ای حجت ثانی عش یابن الحسن
    زود بود از بهرت تو داغ پدر یابن الحسن

    قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد
    سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن

    کودک شش ساله بودی بر پدر خواندی نماز
    ریختی از چشم خود خون جگر یابن الحسن

    زود گرد بی کسی بر ماه رخسارت نشست
    زود کردی جامه ماتم به بر یابن الحسن

    قرنها چشم تو گریان است بر جدّت حسین
    لحظه لحظه ریختی اشک بصر یابن الحسن

    طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد
    تو نگه کردی او زد بال و پر یابن الحسن

    مخفی از چشم همه چشم تو بر بابا گریست
    سوختی چون شمع سوزان تا سحر یابن الحسن

    قرن ها فریاد زهرا مادرت آید به گوش
    از مدینه بین آن دیوار و در یابن الحسن

    یوسف زهرا بیا با ما بگو آخر چرا
    تربت زهراست مخفی از نظر یابن الحسن

    ای سرشک چارده معصوم از چشمت روان
    ای زده هجر تو بر دلها شرر یابن الحسن

    روز میثم تیره تر می باشد از شام فراق
    تا شود خورشید رویت جلوه گر یابن الحسن





    امضاء

  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,115
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,355
    مورد تشکر
    3,514 در 1,544
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض





    پدر غم های شیرین روزهای انتظار

    هر شب که دلم برای تو تنگ می شود، ابرها، با من گریه می کنند.
    کاش به جای خاک، از کلمه آفریده می شدم
    تا سراپا شعر می شدم در ستایش تو!

    تو، پدر غم های شیرین روزهای انتظاری.
    گاهی نوشتن دشوار است و از تو نوشتن دشوارتر.

    اشک هایم، کبوترانی اند که آرزو دارند گره دخیل هایی
    شوند که به ضریحت بسته شده است.

    بالش شب هایم خیس می شود از خیال 26 بهاری که کوتاه تر
    از همه پروازها، گذشت. عمری گذشته است و هنوز جهان
    نتوانسته از 6 سال امامت مهربانی هایت بگوید.

    هنوز تنگنای روزهای زندان های پی در پی تو، گلوی
    جهان را می فشارد.از روزی که تو مسموم شدی،
    بادها هر ثانیه سرفه می کنند.

    شش سال، خورشید امامتت، بی وقفه می تابید تا لبخندهایت
    جهانی را معطر کنند.

    اما دیوارهای زندان، حصار آسمان امامتت شده بودند
    تا هیچ روزنی، عطر نورانی ات را حس نکند.

    سامره، شش سال زندان پی در پی ات شد و دیوارهای
    زندان، خستگی مدامشان را در عبادات مدامت گریه می کردند.

    منبع: اشارات شماره 95 - عباس محمدی



    امضاء

  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,115
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,355
    مورد تشکر
    3,514 در 1,544
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض






    غروب خورشید یازدهم

    ابوسهل نوبختی نیز چون بسیاری از شیعیان، از بدی
    حال جسمانی امام حسن عسکری علیه السلام آگاه بود.
    دیگر تاب نداشت؛ وگرنه به خود اجازه نمی داد به خانه امام برود.

    وارد اتاق که شد، همسر امام، «نرجس خاتون» و «عقید» غلام
    فداکار حضرت را دید که در گوشه ای، ساکت نشسته اند.

    نگاهش که به چهره امام افتاد، بی اختیار اشک از
    چشمانش سرازیر شد.«آه خدایا! آیا این همان حجت تو
    بر زمین است که به دست سفاکان و ظالمان به این حال
    و روز درآمده؟ مگر نه اینکه 28 سال بیشتر ندارد؟
    آیا تقدیر او هم شهادت در جوانی است؟»

    نگاه عقید را که دید، فهمید باید خود را کنترل کند.
    بغض گلوگیر خود را فروخورد و در حالی که شاهد آب
    شدن شمع وجود امام زمانش بود، زیرلب زمزمه کرد:

    «اَلا لَعْنَةُ اللّه عَلَی القَومِ الظالمین».

    اشارات - شماره 95





    امضاء

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi