صفحه 7 از 9 نخستنخست ... 3456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 82

موضوع: برزخ{پس از مرگ چه می گذرد}

  1. Top | #61

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    بدهكاري به مردم سبب گرفتاري در برزخ

    مرحوم ثقه الاسلام نوري در «دارالسَّلام»
    (2) نقل فرموده كه سيّد
    ص: 83

    1- داستان عارفان، ص 214، به نقل از كتاب عذابهاي قبر.
    2- دارالسلام، ج 2، ص 165.
    فاضل امير سيّد حسن الحسيني الاصفهاني برايم نقل كرد و گفت كه چون پدرم وفات كرد، من در نجف اشرف ساكن بوده مشغول درس خواندن بودم و امور آن مرحوم به دست بعضي از برادران بود، به همين دليل من به طور كامل و مفصل از آن اطلاع نداشتم؛ و چون هفت ماه از وفات آن بزرگوار گذشت مادرم هم به رحمت الهي پيوست. جنازه آن مرحومه را به نجف آوردند دفن كردند. در يكي از روزها در خواب ديدم در اطاق خودم نشسته ام كه ناگهان مرحوم پدرم وارد شد. من برخاستم و سلام كردم، او بالاي مجلس نشست و نواش رد مرا و در اين حال من متوجه شدم كه ايشان مرده است: گفتم شما در اصفهان وفات كرديد، چگونه شد كه شما را در اينجا مي بينم؟
    فرمود: بله؛ لكن ما را بعد از وفات در نجف اشرف منزل دادند و مكان ما الان در نجف است.
    گفتمكه والده نزد شماست؟ فرمود: نه.
    وحشت كردم از آنكه گفت نه. فرمود: او در نجف است لكن در مكان ديگري است؛آن وقت فهميدم علتش آن است كه پدرم عالم است و محل عالم بالاتر است از محل جاهل؛ پس سئوال كردم از حال آن مرحوم؛ فرمود: من در ضيق و تنگي بودم و الآن الحمدالله حالم خوب است، و از آن شدت و تنگي گشايش و فرجي برايم حاصل شده.
    من از روي تعجب گفتم كه آيا شما هم در ضيق و شدت واقع شديد؟ فرمود: بلي؛ حاج رضا پسر آقا بابا مشهور به نعلبند، از من طلبي داشت، به خاطر طلب او حال من به بدي گرائيد؛ من زياد تعجب كردم و با حال ترس و تعجب از خواب بيدار شدم، و صورت خواب را براي برادرم كه وصي آن مرحوم بود نوشتم و از او درخواست نمودم كه براي
    ص: 84
    من بنويسد كه آيا حاج رضاي مذكور از مرحوم والد طلب دارد يا نه؟
    برادرم براي من نوشت كه من به دفتري كه اساسي طلبكاران بود مراجعه كردم. هر چه تفحّص كردم اسم اين مرد در آنجا نبود.
    من براي بار دوم نوشتم كه از خود آن شخص سئوال كند.
    برادرم بعد از آن براي من نوشت كه من از او سئوال كردم، گفت: بله من هيجده تومان از ان مرحوم طلبكار بودم و غير از خدا هيچكس بر آن مطلع نبود، بعد از فوت ايشان پرسيدم كه آيا اسم من در دفتر طلبكاران آن مرحوم هست؟ شما گفتيد: نه. من با خود گفتم كه اگر ادعاي طلب كنم قدرت بر اثبات ندارم؛ چون دليل و مدركي نداشتم و اعتمادي به آن مرحوم بود كه در دفتر خود ثبت مي كند، معلوم شد كه مسامحه نموده ، من نيز از وصول خود مايوس شدم و آن را اظهار نكردم.
    چون من جريان خواب شما را براي او نقل كردم و خواستم كه وجه طلب او را بپردازم، گفت: من ايشان را بري ء الذمّه كردم
    (1) به خاطر خبر دادنش از طلب من.
    داستاني ديگر از گرفتاري برزخي به خاطر حق الناس
    و نيز شيخ اجلّ محدّث الاسلام نوري در «دارالسّلام» از عالم فاضل صالح و پرهيزكار و با تقوا، حاج ملا ابوالحسن مازندراني نقل كرده كه گفت: من دوستي داشتم از اهل فضل و تقوا، به نام جعفر فرزند عالم صالح ملا محمّد حسين طبرستاني از اهل قريه اي كه آن را «تيلك» مي گويند، وقتي كه طاعون عظيمي آمد كه تمام بلاد را فرا گرفت، اتفاقاً جماعت بسياري كه او را وصّي خود قرار داده بودند، پيش از او وفات
    ص: 85

    1- او را حلال كردم و از طلبي كه داشتم گذاشتم.
    كردند و او بر حسب وصيّت آنها اموال ايشان را جمع نموده و هنوز به محلّ مصرف نرسيده بود، او نيز پس از آنها بر اثر طاعون وفات كرد و آن مال ها ضايع شد، و به مصارفي كه بايد برسد نرسيد.
    چون حق تعالي بر من منّت نهاد و مرا زيارت عتبات عاليات و مجاورت قبر اباعبدالله الحسين عليه السلام روزي فرمود، شبي در كربلا در خواب ديدم كه مردي بر گردنش زنجيري است كه آتش از آن شعله مي كشد و دو طرف آن به دست دو نفر است، و آن شخصي كه زنجير به گردنش است زبانش بلند و آويخته شده تا سينه اش؛ چون مرا ديد به قصد ملاقات من نزديك آمد، چون نزديك رسيد ديدم رفيقم ملاّ جعفر است.
    تعجّب كردم از حال او، خواست با من سخن بگويد وكمك بطلبد، كه آن دو شخص زنجيرش را كشيدند و او را از عقب برگرداندند، و نگذاشتند كه سخن بگويد. بار دوم ملاّ جعفر نزديك من آمد و خواست حرف بزند، او را كشيدند و نگذاشتند، تا سه بار.
    من از مشاهده آن حال و آن صورت هولناك سخت ترسيدم و فرياد كشيدم و بيدار شدم و از صيحه من يك نفر از علما كه نزديك من خوابيده بود بيدار شد، من قضيه خواب را براي او نقل كردم، و اتفاقاً وقتي كه من از خواب برخاستم وقت بازكردن درهاي صحن مطهّر و حرم شريف بود، پس من به رفيقم گفتم خوب است به حرم مُشَرّف شويم و زيارت و استغفار كنيم براي ملاّ محمد جعفر، شايد حق تعالي بر او ترحّم فرمايد اگر اين خواب روياي صادقانه باشد.
    پس به حرم مشرّف شديم و آنچه را قصد داشتيم انجام داديم و از اين جريان قريب بيست سال گذشت و براي من از حال ملاّ جعفر چيزي معلوم نشد ومن در تصور خود چنين فهميدم كه اين عذاب
    ص: 86
    به خاطر تقصير و كوتاهي او باشد در ردّ اموال مردم.
    و خلاصه، چون حق تعالي به زيارت خانه اش بر من منّت نهاد، و از اعمال حجّ فرغ شدم، و در مراجعت به مدينه مشرفه موفّق شديم، بيماري سختي بر من عارض شد، به حدي كه مرا از حركت و راه رفتن بازداشت.
    من از رفقاي خود خواهش كردم كه مرا شست و شو دهيد و لباسهايم را عوض كنيد و مرا به دوش بگيريد و به حرم مطهّر حضرت رسول صلي الله عليه وآله ببريد، پيش از آنكه مرگ مرا دريابد.
    رفقا آنچه گفته بودم انجام دادند و وقتي داخل حرم مطهّر شدم بي هوش افتادم و رفقا مرا گذاشتند و پي كار خود رفتند.
    چون به هوش آمدم مرا بدوش گرفتند و بردند نزد شبكه ضريح مقدس تا زيارت كنم، آنگاه مرا بردند به طرف پشت نزديك بيت حضرت فاطمه زهرا عليها السلام كه محلّ زيارت آن مظلومه است، نشستم و زيارت كردم آن حضرت را و براي خود طلب شفا نمودم و به آن بي بي خطاب كردم كه از اخبار كثرت محبّت شما به فرزندتان امام حسين عليه السلام به ما رسيده و من مجاور قبر شريف آن حضرتم
    (1)، پس به حقّ آن بزرگوار شفاي مرا از خداوند تعالي بخواهيد؛ سپس به جانب رسول خداعليه السلام توجّه كرده و آنچه حاجت داشتم عرض كردم، از جمله شفاعت آن حضرت را براي جماعتي از رفقايم كه وفات كرده بودند طلب نمودم و اسم هاي آنها يكي يكي ذكر مي كردم تا رسيدم به اسم ملاّ جعفر؛ در اين حال يادم آمد خوابي كه از او ديده بودم، حالم منقلب شد، پس بسيار الحاح و پافشاري كردم در طلب مغفرت و تقاضاي شفاعت براي او، و عرض كردم كه من بيست سال پيش از اين او را به حال بدي ديدم و نمي دانمم.
    ص: 87

    1- يعني در شهر كربلا زندگي مي كنم.
    خوابم راست بوده يا از اضغاث احلام
    (1) و خواب هاي پريشان بوده؛ به هر جهت آنچه برايم ممكن بود از تضرّع و دعا در حقّ او به جاي آوردم، در همين حال در خود خفّتي (2) ديدم، برخاستم تنها بدون كمك رفيق به منزل آمدم، و بيماري ام به بركت حضرت زهرا عليها السلام بر طرف شد. و چون خواستيم از مدينه حركت كنيم در اُحُد منزل كرديم، و چون وارد احد شديم و زيارت كرديم شهداء آنجا را، خوابيدم؛ رفيق خود ملاّ جعفر را در خواب ديدم، به هيئت خوبي، جامه هاي سفيد بر تن دارد و عمّامه با حَنَك بر سر دارد و عصائي در دست گرفته نزد من آمد و بر من سلام كرد و گفت: «مَرحَباً بِالاُخُوَّهِ وَ الصَّداقَهِ»؛ (3) شايسته است كه رفيق با رفيق خود چنيني كند كه تو با من كردي. من در اين مدّت در تنگي و بلا و شدّت و محنت بودم، امّا تو از حرم مطهر بيرون نيامدي تا اينكه مرا از آن گرفتاري ها آزاد كردي و الآن دو سه روز است كه مرا فرستاده اند به حمّام و مرا از آلودگي ها و كثافت پاكيزه كردند، و حضرت رسول صلي الله عليه وآله اين عبا را براي من مرحمت فرموده و شكر خدا حال من به خوبي و عافيت منجر شد، و من براي مشايعت تو آمده ام تا آنكه بشارت دهم تو را، خوشحال باش كه به سلامت به سوي اهل خود بر مي گردي و آنها هم سالم مي باشند. من هم شكرگويان و خوشحالبيدار شدم. (4)
    شيخ مرحوم فرموده كه: شايسته است براي شخص زيرك و آگاه كه تامل كند در نكات اين رويا؛ زيرا كه اين رويا شامل چيزهايي است كه 5.
    ص: 88

    1- خواب هاي بيهوده و بي تعبير.
    2- راحتي و سبكي كه نشانه خوب شدن از بيماري است.
    3- آفرين بر اين برادري و دوستي كه تو به جاي آوردي.
    4- دارالسّلام نوري، ج 2، ص 155.

    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #62

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض



    كوري دل و خاشاك چشم را بر طرف مي كند.
    (1)

    ثمره سهل انگاري در دادن نماز و روزه ميت
    در كتاب شريف «داراسّلام»، شيخ بزرگوار و با تقوا جناب حاج ملاّعلي از پدر بزرگوارش جناب حاج ميرزا خليل تهراني نقل نموده كه من در كربلاي معلّي بودم و مادرم ساكن تهران بود.
    شبي در خواب ديدم كه مادرم نزد من آمد و گفت: «پسرم! من مُردم و مرا به سوي تو آوردند و در بين راه بيني مرا شكستند»؛ من با حالت ترس از خواب بيدار شدم.
    زمان زيادي از اين خواب نگذشته بود كه نامه اي از برادران به دستم رسيد كه نوشته بودند: مادرتان وفات كرده، جنازه اش را به نزد شما فرستاديم.
    وقتي ماموران حمل جنازه رسيدند، گفتند جنازه مادر شما را در نجف
    (2) مي باشيد.
    من راستي و صدق خواب خود را دريافتم ولي در معناي كلام آن مرحومه كه گفته بود: بيني ام را شكستند متحيّر ماندم.
    تا اينكه جنازه را آوردند، كفن را از روي او گشودم، ديدم بيني ايشان شكسته شده، علت آن را از حمل كنندگان جنازه پرسيدم، گفتند ما علتش را نمي دانيم، فقط يك چيز به ذهنمان مي رسد كه در يكي از كاروانسراها تابوت آن مرحومه را روي تابوت هاي ديگر گذاشته بوديم
    ص: 89

    1- از كتاب شريف منازل الآخره.
    2- نام محلي نزديك شهر نجف كه حضرت ذي الكفل نبي عليه السلام در آنجاست.
    مالها
    (1) با هم لگد كاري كردند و جنازه را به زمين افكندند، شايد در آن وقت آسيب به آن مرحومه رسيده، ديگر بجز اين سببي ديگر براي اين واقعه نمي دانيم.
    من جنازه مادرم را آوردم حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام و مقابل آن جناب گذاشته و عرض كردم: اي حضرت ابوالفضل! مادر من نماز و روزه اش را نيكو به جاي نياورده، ولي اكنون پناهنده به شماست؛ اذيت و عذاب او را بر طرف كنيد ومن تعهد مي دهم اي آقاي من كه اگر شما ضمانت او را بكنيد، من پنجاه سال براي او روزه و نماز بدهم.
    سپس او را دفن كردم؛ ولي در دادن نماز و روزه براي او مسامحه و سهل انگاري شد. مدتي گذشت. شبي در خواب ديدم كه شور و غوغائي در خانه من برپاست. از خانه بيرون آمدم ببينم چيست؟ ديدم مادرم را بر درختي بسته اند و به او تازيانه مي زنند.
    گفتم: براي چه او را تازيانه مي زنند.
    گفتند: ما از جانب حضرت ابوالفضل عليه السلام ماموريم كه او را بزنيم تا فلان مبلغ پول بدهد. من داخل خانه شدم و آن پولي كه طلب مي كردند، آوردم . به ايشان دادم و مادرم را از درخت باز كردم.
    آن مقدار پولي را كه در خواب از من گرفتند مساوي بود با پول پنجاه سال عبادت
    (2) (كه با خود عهد بسته بودم بدهم).د.
    ص: 90

    1- چهارپايان.
    2- عبادت در اينجا يعني حق الله، يعني واجباتي كه دين اسلام بر عهده افراد بالغ قرار داده از جمله نماز، روزه، حج، زكات، خمس و... كه انسان مي تواند براي كسي كه از دنيا رفته و نماز و روزه نخوانده و نگرفته و يا سهل انگاري مي كرده و با غلط و بدون توجه به احكام انجام مي داده، خودش يا شخص ديگري نماز بخواند و روزه بگيرد؛ به فتواي همه مراجع نماز و روزه پدر بر پسر بزرگ واجب مي باشد اما در مورد مادر بعضي از مراجع قائل به وجوب آن و اكثراً به استجاب آن هستند.
    وقتي از خواب بيدار شدمف آ ن مبلغ را برداشتم و خدمت سيّد بزرگوار آقا ميرزا سيّد علي (صاحب كتاب «رياض» بردم و گفتم: اين پول پنجاه سال عبادت است، تقاضا مي كنم لطف فرموده براي مادرم بدهيد.»
    و شيخ بزرگوار در «داراسَّلام» كه خدا او را در خانه سلامت جاي دهد فرموده: و در اين رويا كه حاوي امور دقيق و بزرگي است، سزاوار است به ديده عبرت نگريسته شود، و بداند كه در آنچه بر خود براي خدا عهد بسته نبايد سستي نمود و همين طور بر كسي كه به ديده عبرت بنگرد بلندي مقام اولياء خاص خدا روشن مي شود.
    (1)
    تاثير دادن نماز و روزه براي متوفي
    از يكي از بزرگان نقل شده كه فرمود: «در تهران، در يكي از حمام ها، خادمي بود كهاسمش «علي طالب» بود و او نماز و روزه بجا نمي آورد. روزي نزد يكي از معمارها آمد و گفت: مي خواهم براي من حمّامي بنا كني. معمار گفت: تو از كجا پول مي آوري؟ گفت تو جه كار داري پول بگير و حمام بساز. معمار هم براي او حمّامي به اسم او ساخت.
    مرحوم حاج ملاّ خليل مي گويد كه وقتي در نجف اشرف بودم خواب ديدم «علي طالب» به وادي السّلام نجف اشرف آمده، من تعجّب كردم و گفتم: تو چگونه به اين مكان شريف آمده اي و حال آنكه تو نه نماز مي خواندي و نه روزه مي گرفتي؟
    گفت فلاني! من كه مُردم، مرا گفتند با غُل و زنجيرها كه ببرند به سوي عذاب، كه حاج ملا محمّد كرمانشاهي كه خداجزاي خيرش
    ص: 91

    1- از كتاب شريف منازل الآخره.
    دهد فلان شخص را نائب گرفت كه براي من حجّ به جاي آورد، و فلان شخص را اجير كرد برايم روزه بگيرد و نماز بخواند و براي من زكات و ردّ مظالم داد به فلاني و فلاني، و ديگر چيزي بر ذمّه و عهده من نگذاشت مگر آنكه همه را ادا كرد، و مرا از عذاب خلاص نمود؛ خداوند جزاي خير به او بدهد.
    من ترسان از خواب بيدار شدم و از آن خواب تعجّب كردم، تا اينكه بعد از مدتي جماعتي از تهران آمدند. احوال «علي طالب» را از ايشان پرسيدم، و آنها همانطور كه من در خواب ديده بودم، مرا خبر دادند؛ حتّي اشخاصي كه نائب شده بودند براي حجّ و نماز و روزه او دقيقاً مطابق بودبا آنچه در خواب به من گفته و نام برده بود؛ و من از درستي روياي خود و مطابق بودنش با واقع تعجب كردم.»
    لازم به ذكر است كه اين خواب رواياتي را كه درباره رسيدن ثواب روزه و نماز و حجّ و ساير خيرات به ميّت است را تصديق مي كند كه اگر مرده در تنگي و شدت باشد به واسطه آن اعمال براي او فَرَج و گشايش حاصل مي شود؛ و نيز تصديق مي كند رواياتي را كه فرمودند: «هيچ مومني نيست كه در شرق و غرب عالم بميرد مگر آنكه روحش را به وادي السّلام مي برند»؛
    (1) و در بعضي از اخبار آمده است كه گويا مي بينيم ايشان را كه حلقه حلقه نشسته اند و با هم سخن مي گويند. و حاج ملاّ محمد كرمانشاهي مذكور از علماي اهل خير و افراد صالح و نيكوكار تهران بودند.(2)ر.
    ص: 92

    1- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 6، ص 268.
    2- از كتاب عذاب هاي قبر.
    سخن عمل با انسان
    امام صادق عليه السلام فرمودند: هنگامي كه انسان از دنيا مي رود، و او را در ميان قبرش مي نهند، شخصي در برابر او مجسّم مي شود و مي گويد: «يا هذا كنا ثلاثه، كان رزقك فانقطع بانقطاع اجلك، و كان اهلك فخلفوك و انصرفوا عنك، و كنت عملك فبقيت معك اما انّي كنت اهون الثلاثه»
    (1)
    «اي آقا! ما سه چيز بوديم: 1- رزق و روزي تو كه با فرا رسيدن مرگ تو، قطع شد. 2- بستگان تو كه تو را در اينجا نهادند و از تو روي برگرداندند و رفتند.3- و من عمل تو هستم كه همراه تو خواهم ماند هر چند كه من نزد تو بي ارزشتر از دو چيز ديگر بودم».
    (2)
    عمل انسان، قرين و رفيق او از برزخ تا قيامت
    همچنين در روايت ديگري امام صادق عليه السلام مي فرمايند:
    « اعمال مومن در قبر به صورت شخصي زيبا ظاهر مي شود. ميت به او مي گويد: تو كيستي؟ مي گويد: من عمل صالح تو هستم كه در دنيا انجام داده اي. آنگاه روح و ريحان از بهشت بر او ظاهر مي كند.
    و اعمال كافر به صورت شخصي بسيار زشت و بدبو ظاهر مي شود كه ميت از او وحشت مي كند و مي گويد: تو كيستي؟ پاسخ مي دهد: من اعمال ناشايست تو هستم كه در دنيا به جاي مي آوردي. آنگاه بادي از آتش جهنم به او داخل مي كند كه با آن معذب مي شود
    (3)
    حضرت علي عليه السلام مي فرمايند: «هنگامي كه كسي مي ميرد و در آخرين روز دنيا و اولين روز آخرت قرار مي گيرد، و فرزند و مال و عملش
    ص: 93

    1- محمد بن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 3،ص 243.
    2- از كتاب داستان هاي شگفت از عالم برزخ.
    3- كفايه الموحدين، ص 232، از كتاب داستان هاي شگفت انگيز از عالم برزخ.
    در مقابل او تجسم و تمثل پيدا مي كند، او متوجه به مالش مي شود و مي گويد: من خيلي نسبت به تو حريص بودم و با تمام حرص و ولع تورا جمع كردم اكنون كه دستم از دنيا كوتاه شده سهم من از تو چه مقدار است؟ مال مي گويد: به اندازه يك كفن، كفنت را از من بگير و برو.
    سپس متوجه فرزندانش مي شود مي گويد: والله من خيلي شما ها را دوست مي داشتم وخيلي از شما حمايت مي كردم الان سهم و نصيب من در پيش شما چيست؟ مي گويند: همين مقدار كه تو را پيش قبلت ببريم و در قبر گذاريم.
    آنگاه به سوي عملش متوجه مي شود و مي گويد: والله من خيلي در مورد توسختي و محروميت كشيدم و تو براي من خيلي سنگين و دشوار بودي اكنون من در پيش تو چه دارم؟ مي گويد: من قرين و رفيق تو هستم در قبرت و در روزي كه محشور مي شوي تا اينكه من و تو بر پروردگارت عرضه شويم.
    پس اگر اين مرده از اولياي خدا باشد يك فردي كه خيلي خوش عطر و بو و خوش چهره و خوش منظر و خيلي با زينت و آراسته است پيش او ظاهر مي شود. او خطاب به آن فرد خوش سيما مي گويد: توچه كسي هستي؟ او پاسخ مي دهد: من عمل صالح تو هستم. آن گاه وارد بهشت (برزخي) مي شود و از آنجا غسل دهنده خودش را مي بيند و مي شناسد و كساني را كه مي خواهند او را تشعيع جنازه كرده و در قبر دفن كنند تشويق و وادارشان مي كند كه عجله كنند. و هنگامي كه وارد قبر مي شود نكير و منكر مي آيند و سوال و جواب مي كنند؛ آنگاه قبرش باز و گشاده مي شود تا آنجايي كه چشم كار مي كند و دري از قبر به بهشت باز مي شود و به او مي گويند: در اينجا راحت و آسوده باش.
    ص: 94
    اما اگر اي مرده از دشمنان خدا باشد عملش به صورت زشت ترين و قبيح ترين خلق و بدبوترين موجود و بد هيكل ترين فرد در پيش او ظاهر مي شود و به او مي گويد: من ورود به جهنم و نوشيدن آب حميم آن را به تو بشارت مي دهم و او هم غسل دهنده اش را مي بيند و مي شناسد و به تشييع كنندگان و حاملان جنازه مي گويد: صبر كنيد و جنازه را نبريد.
    و وقتي كه داخل قبر مي شود و نكير ومنكر مي آيند و سئوال و جواب انجام مي شود و او قادر به پاسخگويي نمي شود با گرزهاي آتشين او را مي زنند كه تمام حيوانات از صداي آن به وحشت مي آيند. سپس دري از قبرش به سوي آتش باز مي شود و نكير و منكر به او مي گويند: با بدترين حال در اينجا باش آنگاه قبر او چنان تنگ مي شود و چنان او را فشار مي دهد كه مغزش از لاي ناخن ها و گوشت بدنش بيرون مي آيد.
    و خداوند مارها و عقرب ها و حشرات زمين را بر او مسلط مي كند و او را نيش مي زنند تا روز قيامت و
    ...» (1)
    تجسّم عمل و بيان حالات مختلف مرگ و برزخ
    علامه حلي در پشت بعضي از مولفات خود نوشته است: روزي در شهر«حله» گذرم بر قبر مخروبه و كهنه اي اقتاد و به ذهنم رسيد كه كاش حالات صاحب اين قبر بر من ظاهر مي گرديد و مي دانستم كه كيست و حالن او چگونه است؟
    در خواب ديدم كه بر آن قبر ايستاده ام ناگاه ديدم كه آن قبر شكافته شد و جواني خوشرو از آن قبر بيرون آمد و بر من سلام كرد.
    پس گفت: بدان كه اين قبر از آن من است و من شخصي بودم از
    ص: 95

    1- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار؛ ج 6، ص 225. از كتاب داستان هاي شگفت از عالم برزخ.
    طالب مشرق زمين كه براي طلب عالم به حله آمده بودم و فقير و بي كس بودم. مريض شدم چند روز اول كه مرض شديد نبود از براي دوا و غذا و طبيب بيرون مي رفتم تا آن كه مرض شديد شده و من بستري شدم و كار مشكل شد.
    روزي در اوج بيماري شخصي خوشرو و نوراني را ديدم كه از بيرون آمده و بر من سلام كرد و بر بالينمن بنشست و احوال پرسي نموده و مهرباني كرد.
    از شدت مرض و بي كسي و غربت به او شكايت كردم مرا دلداري داد و تسليت نمود و امر به صبر كرد.
    گفت: مي خواهي براي تو طبيبي بياورم كه تو را معالجه كند؟ گفتم: منت دارم. زود رفت و با شخصي ديگر برگشت و گفت: اين طبيب است مي خواهد تو را معالجه كند.
    پس آن طبيب نزد پاهاي من نشسته و انگشتان پاهايم ما را ماليدو كم كم دستش را بالا آورد و هر جا كه دست او مي رسيد مرض از آن موضع دور مي گرديد و آسوده مي گرديدم.
    تا آن كه دست او به حلقوم من رسيد ناگاه خود را ديدم كه ترسان در كنج آن منزل ايستاده ام و آن شخص دوم هم رفت و آن شخص اول به نزد من آمده ايستاده و باعث تسلي خاطر من شد و ديدم در بستر من جنازه اي افتاده است.
    ناگاه شخصي از در آمد و گفت: آه اين بيچاره مرد. چيزي نگذشت كه آن شخص اول هم با ايشان روانه شد و به من گفت: اي غريب تو هم براي تشييع جنازه بيا. من هم با اكراه رفتم؛ تا اينكه آن را بردند و غسل داده و كفن كردند و به قبرستان آورده دفن كردند. و هر لحظه بر وحشت
    ص: 96
    من افزون مي گرديد.
    تا آنكه ديگران برگشتند من هم خواستم برگردم آن شخص مانع گرديد و گفت: بمان تا آنكه اين جنازه را تلقين كنيم.
    پس به بالاي قبر رفتيم ناگاه ديدم كه قبر شكافته شد و آن شخص مرا به داخل شدن در قبر امر نمود. من ابا كردم اما اجباراً مرا با خود به قبر برد و قبر به هم آمد و من خود را در آن قبر خوابيده ديدم؛ متحير ماندم.
    پس آن شخص به من گفت: تو آن بودي كه مردي. گفتم: تو كيستي؟ گفت: عمل صالح تو. آن شخص ديگر؟ گفت: عزرائيل بود. گفتم: پس چه مي شود؟
    گفت: خير است. پس اشاره كرد، بابي در قبر گشوده شد و مُلكي نمايان گرديد و من داخل آن ملك شدم وو در باغ و قصوري وارد شدم و حوريه اي مرا استقبال كرد تا اينكه مامور به ملاقات و مكالمه با تو شدم. اين را گفت و داخل قبر خود گرديد و من از خواب بيدار شدم.
    (1)



    امضاء


  4. Top | #63

    عنوان کاربر
    مدير محتوایی سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    272
    نوشته
    1,463
    صلوات
    200
    دلنوشته
    1
    یا صاحب الزمان ادکنا
    تشکر
    12,343
    مورد تشکر
    3,366 در 936
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    9- تفاوت طول عالم برزخ براي افراد

    از مباحث گذشته روشن شد كه مدت برزخ محدود است و انسان ها از هنگام مرگ تا قيام ساعت (قيامت) در عالم برزخ به سر مي برند؛
    ص: 57

    1- همان، ج 6، ص 234.
    2- ر.ك: همان، ص 234 و242.
    3- همان، ج 6 ص 243.
    4- همان ص 269 و محمد بن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 3، ص 244.
    عالمي كه ويژگي هاي خود را دارد و انسان ها ناچارند آن را همانند دنيا طي كنند تا به آخرين مرحله مسير حركت خود و مقصد اصلي (قيامت) برسند؛ اما پس از طي مراحل و رسيدن به مقصد نهايي، عده اي مدت توقف در برزخ را كم مي بينند. (1)

    ویرایش توسط ناظرسایت : 06-03-2024 در ساعت 20:06
    امضاء
    پرکشیدن مجال می خواهد
    آسمانی زلال می خواهد

    اشتیاق پرنده کافی نیست
    چون که پرواز بال می خواهد


  5. Top | #64

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض



    به داستاني در اين زمينه توجه كنيد:

    روزي حضرت علي عليه السلام با جمعي از ياران خود به قبرستان رفتند، و رو به آنان فرمودند: آيا نمي خواهيد چيزي را بر شما بنمايانم كه هرگز نديده ايد؟ عرض كردند بلي يا امير المومنين! حضرت بر سر قبر كهنه اي كه نشان مي داد صاحب ان مدت ها پيش رحلت كرده رفت و فرمود:
    «يا عبداللله قم باذن الله»؛ اي بنده خدا به اذن خدا برخيز.
    در همان حال قبر شكافته شد و پيرمردي با محاسن سفيد از قبر بيرون آمد و عرض كرد:
    «السلام عليك يا ولي الله» سلام بر تو اي ولي خدا.
    حضرت جواب او را داد و فرمود: چند سال است كه از دنيا رفته اي؟
    گفت فدايت شوم سال نشد. فرمود: چند ماه است؟ عرض كرد: به ماه نرسيده. فرمود: چند روز است؟ گفت روز هم نشده. فرمود چند ساعت شده؟ عرض كرد به ساعت هم نرسيده. چون داخل قبر خود شدم بعد از سوال نكيرين، حوري خوب روي و خوش صورتي را در قبر ديدم. با وي در آويختم، كه در گردن داشت پاره گرديد و دانه اي آ ن متفرق شد و صد دانه داشت و من و او مشغول جمع كردن دانه ها شديم و هنوز تمام نكرده بوديم كه شما مرا خواستيد.
    حضرت فرمود: به جايگاه خود برگرد، خدواوند از رحمت بي پايانش تو خ.
    ص: 58

    1- به نقل از كتاب برزخ.
    را بي نصيب نفرمايد. وقتي رفت حضرت فرمود: صدسال است از دنيا رفته است و مشغول برچيدن ئانه هاي گردنبند خواهد بود تا قيامت و عالم برزخ هم براي او نمودي ندارد.
    آنگاه حضرت سر قبري كه تازه بود و گويا صاحب آن ساعتي پيش از دنيا رفته، آمد و صاحب آن قبر را صدا زد. جواني سياه روي با حال زار از قبر بيرون آمدو گفت: السلام عليك يا امير المومنين!
    حضرت جواب سلام او را دادو فرمود: جوان چند ساعت است كه از دنيا چشم بسته اي؟ گفت: از روز زيادتر است. فرمود چند ماه است؟ عرض كرد از ماه هم بيشتر است. فرمود: چند سال است؟ گفت خيلي سال است، آنقدر كار و زحمت و گرفتاري دارم كه خاطرم نيست چند سال است گويا صد سال است.
    حضرت فرمود به جايگاه خود برگرد و در حق او دعا فرمود. به بركت دعاي آن حضرت در عقاب عذاب او تخفيفي داده شد. سپس حضرت فرمود: او را همين امروز و شايد يك ساعت پيش دفن كرده اند. فرمود: فرق بين مومن و منافق همين قدر است. (1)
    امام خميني درباره طول عالم برزخ مي فرمايد: «فرضاً كه انسان مبتلاي به معاصي نگردد، گرچه بعيد، بلكه محال عادّي است؛ خود تعلّق به دنيا و محبّت به آن، اسباب گرفتاري است؛ بلكه ميزان در طول كشيدن عالم قبر و برزخ همين «تعلّقات» است. هر چه آن ها كمتر باشد، برزخ و قبر انسان در آن كمتر است؛ و به همين جهت براي اولياي خدا بيشتر از سه روز عالمخ.
    ص: 59

    1- جواهر، ص 181 . از كتاب داستان هاي شگفت انگيز از عالم برزخ.
    قبر نيست (چنانچه در بعضي روايات است) آن هم براي همان علاقه طبيعي به دنياست.» (1)


    امضاء


  6. Top | #65

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض



    10- امكان ديدن مجردات

    از خصوصيات عالم برزخ ديدن مجردات(2) است؛ البته جزئيات و چگونگي آن براي ما مشخص نيست ولي آياتي مثل آيه شريفه (وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلآئِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ ) (3).
    «و كاش ستمگران را در گرداب هاي مرگ مي ديدي كه فرشتگان دست هاي خود را (به سوي آنان) گشوده اند (و نهيب مي زنند) جان هايتان را بيرون دهيد. امروز به سزاي آنچه به ناحق به خدا دروغ مي بستيد و در برابر آيات او تكبر مي كرديد به عذاب خوار كننده كيفر مي بينيد.»
    و يا آيه (إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا )(4).
    «كساني كه بر خويشتن ستمكار بودند (گناهكاران)، وقتي ملائكه جان آنان را مي گيرند؛ مي گويند در چه حال بوديد؟ مي گويند ما در زمين از مستضعفين بوديم. مي گويند مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟ پس جايگاه آنان دوزخ است و آن بد سرانجامي است.»
    ديده شدن ملائكه و گفت و گوي آنها با انسان دلالت دارد كه شروع آن از لحظات سكرات موت مي باشد و قبل از اين در دنيا آنها را نمي ديدند.
    ص: 60

    1- از كتاب معاد شناسي امام خميني.
    2- موجوداتي كه بر خلاف ما داراي اجسام لطيف هستند كه با چشم عادي ديده نمي شوند مانند فرشتگان.
    3- انعام (6)، 93.
    4- نساء (4)، 97.
    ص: 61

    ویرایش توسط ناظرسایت : 07-03-2024 در ساعت 19:10
    امضاء


  7. Top | #66

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض



    فصل سوم: تجسم اعمال در برزخ

    يكي از مسائل مهم اخروي، مساله تجسم اعمال است؛ يعني اعمالي را كه انسان در دنيا انجام داده، در برزخ يا صحنه قيامت شكلي متناسب به خود را پيدا كرده و نه تنها قابل مشاهده مي گردد بلكه انيس و مونس هميشگي انسان خواهد شد. و انسان مي تواند قيافه زشت و عذاب آور «دروغ» و «غيبت» و «آزار به ديگران» و كارهاي ناپسند را ببيند و از ديدن آن عذاب بكشد، چنانكه از ديدن كارهاي خير و اعمال صالح لذت برده و شادمان مي گردد. همچنين از آيات متعددي استفاده مي شود كه در قيامت نيز همين عمل آدمي است كه به صورت پاداش يا كيفر تجسم مي يابد نه چيز ديگر؛
    (يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوَءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا )
    «روزي كه هر كس هر كار خيري را كه انجام داده، احضار شود و (همين طور) آن چه از كارهاي بد را كه انجام داده (احضار خواهد شد) آرزويش اين است كه اي كاش بين او و كارهاي بدش مدت زماني طولاني فاصله بود. (1)
    ()سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ (2) «به زودي بخل ورزيدن آن ها به صورت طوقي در گردنشان در خواهد آمد.»
    طبيعي است خودداري از اداي حقوق واجبي همانند زكات و.... كه در برزخ به صورت طوقي در گردن در مي آيد، همان تجسم عمل خواهد بود. البته آياتي كه دلالت دارند كه جزاي الهي در قيامت، عين اعمال انسان است، فراوانند. به اين معنا كه شكل واقعي اعمال (كه ما در دنيا
    ص: 62

    1- آل عمران (3)، 30 .
    2- همان، 180 .
    در حالت عادي نمي توانيم ببينيم) همان است كه در آخرت خواهيم ديد نه اينكه اين شكل ها به صورت نمادين باشند.

    امضاء


  8. Top | #67

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض



    بدخلقي موجب عذاب برزخي و فشار قبر

    يكي از ذمايم اخلاق، كه اسباب هلاكت انسان است و موجب فشار قبر است و انسان را در دو دنيا معذَّب مي كند، بد خلقي با اهل خانه و مردم است، كه اين زائيده غضب و شهوت است.
    يكي از شاگردان شيخ رجبعلي خياط نقل مي كند: زني بود كه شوهرش سيد و از دوستان جناب شيخ بود. او خيلي شوهرش را اذيت مي كرد پس از چندي آن زن فوت كردهنگام دفنش جناب شيخ حضور داشت. بعد فرمودند:
    روح اين زن جدل مي كرد كه خب! مُردم كه مُردم، چطور شده!
    موقعي كه خواستند او را دفن كننداعمالش به شكل يك سگ درنده سياهي ظاهر شد.
    همين كه خانم فهميد اين سگ بايد با او دفن شود، متوجه شد چه بلايي در مسير زندگي بر سر خود آورده، شروع كرد به التماس و التجا و نعره زدن! ديدم خيلي ناراحت است لذا از اين سيد خواهش كردم كه حلالش كند! او هم به خاطر من حلالش كرد. سگ رفت و او را دفن كردند. (1)

    ویرایش توسط ناظرسایت : 13-04-2024 در ساعت 17:37
    امضاء


  9. Top | #68

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    تجسّم اعمال خير در برزخ

    در كافي شريف با سند معتبر از حضرت امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمودند: «وقتي مومن به قبرش داخل شود، نماز طرف راست او، زكات طرف چپ او، نيك و احسان مشرف بر او، و صبر هم در
    ص: 63

    1- كيمياي محبت، ص 141 .
    ناحيه اي كنار او قرار مي گيرند. پس وقتي كه دو ملكي كه مامور سئوال از او هستند، بر او داخل شوند صبر به نماز و زكات و احسان مي گويد: بگيريد رفيق خود را، (يعني همراهي كنيد او را.) پس اگر شما از او عاجز[يد] من او را مي گيرم.» (1)
    تامّل در اين روايت شريف به خوبي تاثير اعمال و صفات شايسته و نيكو را در قبر (عالم برزخ )بازگو مي كند كه ما براي روشن تر شدن موضوع در اينجا چند حكايت نقل مي كنيم:


    امضاء


  10. Top | #69

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    سگي بر روي جنازه

    صاحب فضيلت و تقوي و ايمان مرحوم دكتر احسان كه بيست و پنج سال مقيم كربلا بود و چند سال آخر عمرش مجاور قم بود، و در همان جا مرحوم و مدفون گرديد؛ نقل مي كند كه: «روزي جناز ه اي را ديدم جمعي او را به حرم مطهر حضرت سيد الشهدا عليه السلام به قصد تبرك و زيارت مي بردند و من هم همراه تشييع كنندگان رفتم. ناگهان ديدم روي تابوت سگ سياه و وحشتناك نشسته است، حيران شدم و براي اين كه بدانم آيا ديگري هم مي بيند يا تنها من اين امر غريب را مشاهده مي كنم از شخصي كه سمت راست من حركت مي كرد پرسيدم: پارچه اي كه روي جنازه است چيست؟ گفت: كشميري است. گفتم: به روي پارچه چيز ديگري مي بيني يا نه؟ گفت: نه.
    همين سئوال را از آن كه در سمت چپ من بود كردم و همين پاسخ را شنيدم، دانستم كه جز من كسي نمي بيند.
    تا درب صحب رسيديم ناگهان آن سگ از جنازه جدا شد تا وقتي كه
    ص: 64

    1- محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 2، ص 90، كتاب الايمان و الكفر، باب الصبر، حديث 8.
    جنازه را از حرم مطهر و صحن شريف برگرداندند باز در خارج صحن آن سگ را با جنازه ديدم، همراهش به قبرستان رفتم ببينم چه مي شود در غسال خانه و تمام حالات، سگ را ديدم كه به جنازه متصل است تا وقتي كه ميت را دفن كردند آن سگ هم در همان قبر از نظرم محو گرديد.
    نظير اين واقعه را قاضي سعيد قمي در كتاب اربعينات خود از استاد بزرگ شيخ بهايي نقل كرده كه خلاصه اش اين است كه يك نفر از اهل معرفت و بصيرت مجاور مقبره اي از مقابر اصفهان بوده، روزي جناب شيخ بهايي به ملاقاتش مي رود به شيخ مي گويدروز گذشته در اين قبرستان امر غريبي مشاهده كردم ديدم جماعتي جنازه اي آورده اند و در فلان موضع دفن كردند و رفتند چون ساعتي گذشت بوي خوشي به مشامم رسيد كه از بوهاي دنيوي نبود متحير شدم به اطرافم نگاه كردم تا بدانم بوي خوش از كجاست، ناگهان صورا بسيار زيبايي مانند پادشاهان ديدم كه نزد آن قبر رفت و از ديده ام پنهان شد طولي نكشيد ناگهان بوي بدي كه از هر بوي بدي بدتر بود به مشامم رسيد چون نظر كردم سگي را ديدم كه رو به قبر مي رود و نزد آن قبر از نظرم محو شد و در حال حيرت و تعجب بودم كه ناگهان آن جوان را با حال بد و هيبت مجروح ديدم و از همان راهي كه آمده بود بر مي گشت دنبال او رفتم و از او خواهش كردم كه حقيقت حال را براي من بازگو كند.
    گفت: من عمل صالح اين مرد بودم و مامور بودم با او باشم ناگاه سگي را كه ديدي و عمل ناشايسته او بود آمد و چون كردارهاي ناشايست او بيشتر بود بر من چيره شد و نگذاشت با او باشم و مرا بيرون كرد و فقعلاً انيس آن ميت همان سگ است.
    شيخ فرمود: اين مكاشفه صحيحي است زيرا عقيده ما آن است كه
    ص: 65
    كردارهاي آدمي در برزخ به صورت هاي مناسب با اعمالش با شخص خواهد بود و مسئله تجسم اعمال و مصور نشدنشان به صورت مناسب با احوال مسلّم است. (1)
    عذاب قبر به علت بداخلاقي
    شهيد مطهري مي گويد: من از آقاي حاج ميرزا علي شيرازي اين مرد بزرگ داستان ها دارم از جمله، رويايي است كه نقل مي كنم.
    ايشان يك روز بعد از درس در حالي كه دانه اي اشكشان بر روي محاسن سفيدشان مي چكيد اين خواب را نقل كرده و فرمودند:
    در خواب ديدم مرگم فرا رسيده است. مردن را همان طوري كه براي ما توصيف شده است در خواب يافتم. خويشتن را جدا از بدنم مي ديدم و ملاحظه مي كردم كه بدن مرا به قبرستان براي دفن حمل مي كنند. مرا به گورستان بردند و دفن كردند. من تنها ماندم و نگران كه چه بر سر من خواهد آمد؟
    ناگهان سگي سفيد وارد قبر من شد در همان حال احساس كردم كه اين سگ، تند خويي من است كه تجسم يافته و به سراغ من آمده است مضطرب بودم كه حضرت سيدالشهداعليه السلام تشريف آوردند و به من فرمودند: غصه نخور من آن را از تو جدا مي كنم. (2)

    امضاء


  11. Top | #70

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض



    سزاي خيانت


    بيهقي از عبدالحميد بن محمود نقل مي كند كه نزد ابن عباس بوديم كه مردي آمد و گفت: به حج مي آمديم كه در محلي به نام صفاح يكي
    ص: 66

    1- داستان هاي شگفت انگيزي از عالم برزخ.
    2- عدل الهي، ص 250 . كتاب داستان هاي شگفت انگيزي از عالم برزخ، ص 63 .
    از همراهان ما از دنيا رفت، برايش قبري كنديم، كه دفنش كنيم، ديديم مار سياهي لحد را پر كرد، قبر ديگري كنديم كه باز ديديم مار آن قبر را هم پر كرده، قبر سوم كنديم باز مار در آن نمايان شد، جنازه را بي دفن گذاشته پيش تو براي چاره جويي آمديم.
    ابن عباس گفت آن مار عمل اوست، او را در يك طرف قبر بگذاريد، اگر تمام زمين را بكنيد مار در آن خواهد بود برگشته و او را در يكي از قبرها انداختيم، چون از سفر برگشتيم پيش همسرش رفته و خبر مرگ او را داده و از كارهاي شخص مرده سئوال كرديم، زن مي گفت: او آرد فروش بود. غذاي خانواده خود را از خالص آن بر مي داشت. سپس به مقداري كه بر مي داشت كاه و ني خرد كرده قاطي نموده، مي فروخت. (1)


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 15-04-2024 در ساعت 20:30
    امضاء


صفحه 7 از 9 نخستنخست ... 3456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi