صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12

موضوع: اساس توحید تولّی و تبرّی

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن و گروه آیه های انتظار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    125
    نوشته
    3,058
    صلوات
    814
    دلنوشته
    6
    ادرکنی یا صاحب الزمان
    تشکر
    6,406
    مورد تشکر
    6,446 در 2,433
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    ghalb.. اساس توحید تولّی و تبرّی



    امضاء



  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن و گروه آیه های انتظار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    125
    نوشته
    3,058
    صلوات
    814
    دلنوشته
    6
    ادرکنی یا صاحب الزمان
    تشکر
    6,406
    مورد تشکر
    6,446 در 2,433
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مقدّمه

    نظر به این که «وَِلایت»، ایمان و محبّت قلبى به الله و رسولان و امامان منصوب از جانب او (علیهم السّلام)، خاصّه شجره طیّبه محمّد و آل محمّد (صلّى الله عليهم أجمعين)، اصلی ترین اصول دین است؛
    و «برائت» که کفر قلبی به الوهیت غير الله (تعالى) و کفر به باطل، طاغوت و ابليس و دشمنى و بیزاری از آنان خاصّه شجره ملعونه و اصول و فروع آنان است و مقدّم بر «ولایت» و همراه با آن اصلی ترین اصول دین است؛
    آغاز و انجام توحید و پرستیدن خدای یگانه، براساس ولایت و برائتی است که بیان گردید «لا إله إلا الله وحده لا شریک له».
    «تولِّی» اظهار آن ایمان و محبّت در ظاهر، صورت و احوال و افعال و اقوال در ظرف زمانی و مکانی مناسب است، فرع واجب «ولایت» و واجب است.
    و «تبرِّی» اظهار کفر به طاغوت و مصادیق آن و بیزاری از آنان در ظاهر، صورت و احوال و افعال و اقوال در ظرف زمانی و مکانی مناسب است، فرع براصل «برائت» است و واجب.
    برای شیعه با بصیرت بدیهی است که بر اساس برهان های عقلی و نقلی دینی اسلامی باید به اهل «ولایت» ایمان و از دشمنان آنان «برائت» داشته باشد؛
    و معرفت صحیح و کامل جز از الله (تعالى) و از طريق آل الله (محمّد و آل محمّد) (عليهم صلوات الله) به اهل ولایت و ذات و صفات و احوال و افعال آنان و فروع ایشان و هم چنين دشمنانشان و ذوات و صفات و احوال و افعال و اقوال شجره خبیثه و فروع آن ها حاصل نمی گردد.
    ص: 7
    لذا اینجانب از دیرباز قصد جمع آوری گل هایی از بوستان قرآن کریم و عترت مطهّره (علیهم السّلام) در این موضوعات را برای خود و مؤمنين داشتم، تا این که برخی از شاگردان فاضلم سؤالی را در این باره برایم مکتوب نمود و سبب تسریع این امر گردید و موفّق به آن شدم، خدای سبحان (جلّت عظمته) و حضرات آل الله (عليهم صلوات الله) را شاکرم و امید قبول آن را از این کمترین موالی اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) دارم.
    اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِر تَابِع لَهُ عَلَى ذَلِكَ ... .
    ص: 8




    امضاء



  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن و گروه آیه های انتظار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    125
    نوشته
    3,058
    صلوات
    814
    دلنوشته
    6
    ادرکنی یا صاحب الزمان
    تشکر
    6,406
    مورد تشکر
    6,446 در 2,433
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    جایگاه ولایت، برائت، تولِّی و تبرِّی در دین



    برائت - دشمنی نمودن و بیزاری از دشمنان الله و فرستادگان الهی در قلب می باشد- .
    ولایت - اعتقاد به وحدانیت الله (تعالى) و رسالت پیامبرانش و امامت و خلافت ائمّه اطهار (عليهم السلام) پس از پیامبر، محبّت و طاعت از آنان در قلب است-؛
    اعتقاد به آن دو از ضروریّات دین -و نه مذهب- بوده یعنی از اصول دین است؛ زیرا توحید و نبوّت و امامت از اصول است و «تولِّی» و «تبرِّی» نیز از فروع این اصل است)؛
    و ظهور آن دو به عمل جوارحی، از واجبات عینی فرعيّه بوده و چون در شمار اصول دین است، و بر هر مسلمان مكلّفي واجب است که از روی ادله عقلیّه قطعيّه و نقليّه شرعيّه، بدان معتقد باشد و درباره آن به قطع و علم رسیده باشد و تقلید جایز نیست.
    اعتقاد به «ولایت» و «برائت» تنها در قلب کافی نیست بلکه در عمل نیز باید اظهار شود زیرا «تولِّی» «تبرِّی» از واجبات عملی عینی می باشند، تعبّدی هستند و قصد قربت در آن دو شرط و معتبر است بنابراین از اوجب واجبات عيني تعبّدی است زیرا یکی از پنج دعائم و ارکان و اَثافیّ اسلام است که هیچ ترخیصی در آن راه ندارد (مَا نُودِيَ بِشَيءٍ کَمَا نُودِيَ بِالوَِلايَةِ) و چون در عداد واجبات (یعنی نماز و روزه و حجّ و زکات) قرار گرفته پس واجب عینی است و چون در شمار توحید و رسالت قرار گرفته، از اصول دین است و از این باب است وجوب زیارت عاشوراء که در آن تولِّی و تبرِّی است و بدون قصد قربت باطل است، گاه واجب عینی و در
    ص: 9
    شرایطی کفایی می گردد.
    اظهار ولایت (یعنی تولِّی) و اظهار برائت (یعنی تبرِّی) در جایگاه تقیّه، حرام می گردد.
    «تبرِّی»، «تولِّي» خالص و ناب است. اظهار و اقرار به توحید با «لا إله إلّا الله» شروع و با آن ختم می گردد، و آغاز آن تبرِّی و نفي مطلق الوهیّت و استقلال جز الله (تعالى) و اثبات الوهیّت و اسقلال الله (تعالی) است.
    رسالت و امامت نیز چنین است، همه جا توحید است، نفي رسالت جز رسول و نبیّ منصوب الهی و امامت جز امام منصوب است که تبرِّی و تولِّی و توحید محض الهی و نفی جز امر الله است.
    تبرِّی یعنی کمال انقطاع از غیرالله و مظاهرش، و تولِّی یعنی تمسّک به حبل الله (قرآن و عترت).
    غایت تبرِّی رسیدن به «إلهي هَبْ لي كمالَ الانقِطاعِ إلَيكَ، وأنِرْ أبصارَ قُلوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها إلَيكَ، حتّى تَخرِقَ أبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النُّورِ، فَتَصِلَ إلى مَعدِنِ العَظَمةِ، وتَصيرَ أرواحُنا مُعلّقةً بِعِزِّ قُدسِكَ» است.
    «تبرِّی» یعنی انقطاع از فقر و محتاج محض و رسیدن به غنىّ محض و مستقلّ قوى «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ».
    تكميل عقول و نفوس و رهایی از ظلمات و رسیدن به عالم انوار الهی به «تبرِّی» و «تولِّى» تحقق می یابد.
    «تولِّی» صحیح و خالص با «تبرِّی» از غير الله (به عنوان اله و در عرض او در ذات و صفات و شریک او در افعال) حاصل می گردد.
    با «تبرِّی» و «تولِّی» توحیدی است که دولت الله، آدم، عقل و نور بر وجود انسان حاکم می گردد و باطن و ظاهر او توحیدی شده و از انسانیت ارتقا یافته و به عالم ملکوت و بالاتر عروج می نماید، و با «تبرِّی» و «تولِّی» شیطانی، دولت ابلیس، طاغوت، جهل، نفس، ظلم و ظلمات از انسانیّت خارج و به درک اسفل السّافلین و دوری از رحمات الهی می برد.
    ص: 10

    امضاء



  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن و گروه آیه های انتظار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    125
    نوشته
    3,058
    صلوات
    814
    دلنوشته
    6
    ادرکنی یا صاحب الزمان
    تشکر
    6,406
    مورد تشکر
    6,446 در 2,433
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    آغاز و انجام دین تولِّی الله و ارادات او و تبرِّیِ از الوهيّت جز اوست به نحو اطلاق، «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ».
    تبرِّی و تولِّی اصل توحید است، و دین بدون آن دو دین حق نیست.
    روح دین «تولِّی» و «تبرِّی» است، زیرا از ضروریّات دین و مسلّمات و محکمات فرقه حقّه و ناجيه امامیّه است. سعادت دنیا و عقبی نیز به تولِّی و تبرِّی است. حیات و بقای تشیّع در عالم دنیا به ولایت و برائت است هم چنان که در آخرت نیز سعادت بر همین محور استوار است.
    همه دوستی، وحدت و اتّحاد و زندگی مسالمت آمیز با نوع بشر، خُلق کافران و صوفیان و بهائیان و بودائیان و ... است و برترین امتیاز مؤمنین نسبت به کافرین و ظالمين، تولِّى اولیاء معصوم (علیهم السّلام) و تبرّی از دشمنان آنان است که سبب اتّحاد و یکپارچگی مؤمنین می گردد. همه دوستی و به همه چیز و همه کس و همه کارها نظر مثبت داشتن جاهلانه و مخالف فطرت توحیدی است.
    همان جاهایی که تولِّی است، نفس تولِّی به اهل بیت (علیهم السّلام)، تبرِّی از دشمنان آنان است، همان جاهایی که تبرِّی است، نفس آن تبرِّی، به جهت تولِّی به اهل بیت (علیهم السّلام) است و همین که تنها آنان را طريق اخذ معالم دین بدانيم، و همین که معرفت به آنان را موضوع در دین بدانیم، و بدانیم که دشمنان ایشان، زمام داران منصوب الهی نیستند، خود یعنی تبرِّی از دشمنان آن ها. بنابراین تولِّی و تبرِّی ملازم یکدیگر هستند.
    تولِّي اهل بیت (علیهم السّلام) و تبرِّی از دشمنان آنان سبب صحّت و شرط قبول اعمال و اخذ برات آزادی در قیامت خواهد بود و از مصادیق تولِّی کامل در اذان و اقامه و دعای توجّه در اوّل نماز و در تشهّد و سلام نماز و جاهای دیگری که در احادیث اهل بیت (علیهم السّلام) آمده این است که شهادت به ولایت امیرالمؤمنين (عليه السّلام) به شهادت به توحید و رسالت، ضمیمه شود و در قنوت نماز، لعن و تبرِّی از دشمنان اهل بیت (علیهم السّلام) -چنان که روایت شده است- ضميمه گردد. فرازهایی هم چون:
    ص: 11
    «سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ، وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ، مُوَالٍ لِمَنْ وَالاکُمْ ومُعادٍ لِمَنْ عَادَاکُمْ ...».
    در زیارت عاشوراء معروفه، و نیز فرازهایی نظیر:
    مُحِبٌّ لَکُم وَ لِأَولِيائِکُم، مُبغِضٌ لِأَعدَائِکُم وَ مُعادٍ لَهُم، سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ، وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ، ...».
    در زیارت شریفه جامعه کبیره، دالّ بر لزوم تولِّی و تبرِّی، نه تنها به قلب و زبان بلکه به اظهار و در عمل است.
    انسان از لحاظ محبّت و مبغضت درباره یک شخص یا شخصیّت، یکی از این سه حالت را داراست: یکم: دوست، دوّم: دشمن، سوم: بی تفاوت در دوستی و دشمني. هنگامی که این انسان موظّف شد نسبت به شخص و یا شخصیّتی دوست باشد، دیگر نمی تواند نسبت به او دشمن و یا بی تفاوت در دوستی باشد بلکه باید دوست او باشد و نسبت به او دشمن یا بی تفاوت نباشد. هم چنین است وقتی موظّف شد که دشمن باشد، این حقیقت دوستی و دشمنی است؛
    بلکه باید نسبت به دوستان دوست هم دوست، و نسبت به دشمنان او نیز دشمن باشد و نه بی تفاوت و نسبت به دوستان دشمن هم دشمن و نسبت به دشمنان دشمن هم دوست باشد و نه بی تفاوت. این معنای کامل و حقیقی محبّت و مبغضت است.
    ولایت و برائت به صیغه مجرّد می باشد و مقصود از آن اعتقادات قلبی است، و تولِّی و تبرِّی که از باب تفعّل است، به عنوان مفعول و به معنای عمل و اتّخاذ است.


    امضاء



  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن و گروه آیه های انتظار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    125
    نوشته
    3,058
    صلوات
    814
    دلنوشته
    6
    ادرکنی یا صاحب الزمان
    تشکر
    6,406
    مورد تشکر
    6,446 در 2,433
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    تولِّی و تبرِّی بر دو گونه است؛ اعتقادی و عملی: قبول و اعتقاد ولاية الله و برائت از اعداء الله از اصول دین و مسائل اعتقادی بوده و امری قلبی و جوانحی است و تولِّی و تبرِّی از فروع دین و در عمل و در شمار احکام می باشد که تابع اصول است.
    ص: 12
    بنابراین تولِّی و تبرِّی اعتقادی همان قلبی و شعور است که از شعب اصول عقائد دین اسلام است، و تولِّی و تبرِّی اضافه بر اعتقاد، ظهور در عمل و تظاهر و شعار است و آن جزء فروع عبادی دین است.
    خلاصه: دو امر و دو حقیقت است، یکی ولایت و برائت، و دیگری تولِّی و تبرِّی، اوّلی جزو امور قلبی و اصول عقائد است، و دوّمی از فروع عبادی دین محسوب می شود.
    1. حبّ و محبّت جوانحی و قلبی است نه عملی و جوارحی و به معنای دوستی است.
    2. تحبّب و تودّد که تظاهر به حبّ قلبی است و نه صرف تظاهر بی محتوا که نفاق باشد یعنی تظاهر محبّت قلبی و اکتفا ننمودن به محبّت دروني.
    3. ولایت محبّتی است خاص توأم با اعتقاد به سرپرستی و صاحب اختیاری محبوب .
    4. تولِّى همان تظاهر به آن ولایت است یعنی جمع محبّت و تحبّب و ولایت.
    5. تشیّع که جامع تر است از تولِّی زیرا در آن اضافه بر اعتقاد بر طاعت، پیروی و اطاعت عملی نیز می باشد.

    ویرایش توسط مناجات**انتظار سبز مهدوی** : 09-01-2024 در ساعت 15:02
    امضاء



  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن و گروه آیه های انتظار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    125
    نوشته
    3,058
    صلوات
    814
    دلنوشته
    6
    ادرکنی یا صاحب الزمان
    تشکر
    6,406
    مورد تشکر
    6,446 در 2,433
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    اوّلین رتبه، امری قلبی صرف است.


    چون به ظاهر جلوه کند به رتبه تحبّب می رسد، و این عالی تر از اوّلی است.
    زمانی که این محبّت با اعتقاد به سرپرستی محبوب توأم شود، ولایت شکل می گیرد که این ولایت، مرتبه عالی محبّت است. زمانی که این ولایت به ظاهر جلوه کند، به رتبه عالی تری که تولّی باشد می رسد، که در این ولایت حبّ و تحبّب و ولایت مندرج است.
    اگر به مرتبه امتثال اوامر محبوب حاصل شده باشد، تشیّع است که عالی ترین است.
    و هرکدام از این ها معادل و مقابلی دارد:
    1. بغض و مبغضت، مانند حبّ و محبّت، امری قلبی و به معنی دشمنی و عدم بی تفاوتی نسبت به دشمن است.
    ص: 13
    2. تبغّض و تعدّی، اظهار آن دشمنی به صورت حقیقی و واقعی است.
    3. برائت همان مبغضت همراه با اعتقاد به عدم سرپرستی و صاحب اختیاری دشمن است.
    4. تبرِّی همان برائت است که به طور حقیقی اظهار گردد.
    5. تمرّد عملی است که از اعتقاد و اظهار حقيقي بالاتر است، تمامی چهار مرتبه پیشین در این رتبه که رتبه تمرّد عملی است مندرج و مجموع می باشد. بنابراین وقتی تبرِّی به مرتبه عصیان عملی برسد، تمرّدی که مقابل تشیّع است تحقق می یابد.

    امضاء



  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن و گروه آیه های انتظار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    125
    نوشته
    3,058
    صلوات
    814
    دلنوشته
    6
    ادرکنی یا صاحب الزمان
    تشکر
    6,406
    مورد تشکر
    6,446 در 2,433
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    آن چه از این دو (یعنی از ولایت و برائت) اعتقادی محض است از اصول دین، و آن چه عملی است از فروع آن اصل است؛ بغض و برائت از دشمن نه از دوست، از شعب اصول عقائد، و تبغّض و تبرِّی از دشمن نه از دوست، از فروع آن می باشد.
    هر یک از دو اصل و عدل در واقع از یک حقیقت خبر می دهند، در نتیجه، تمام اصل ها و عدل ها، همه و همه در یک اصل (تشيّع) یا در یک عدل (تمرّد) به لحاظ معنای جامع شان مندرج می باشند. و تمامی به یک امر واحد منتهی می گردد و تولِّی و تبرِّی که در واقع یک امر است، یک حقیقت بیش نیست و آن نسبت به شخص مورد نظر است که باید نسبت به او بعد مثبت و نسبت به دشمن او بعد منفی بگیریم، نسبت به او و دوستانش و دشمنان دشمنانش دوست باشیم، و نسبت به دشمنانش و دوستان دشمنانش دشمن باشیم، و لزوم تظاهر حقیقی به آن و طاعت ولیّ الله و عصیان دشمنان آن ها در قلب و دست و زبان (عمل قلبی و جوانحی) و (عمل دست و زبان و جوارحی) امری دینی و مطابق با فطرت سلیمه است.
    تحقّق این امر، به معرفت نسبت به ذوات و صفات و احوال و اقوال محمّد و آل محمّد (صلّى الله عليهم)، و نیز معرفت نسبت به ذات و صفات رذیله و عقاید باطل و اعمال قبيح و ظلم دشمنانشان بستگی دارد، بنابراین شناخت اولیاء الله و ائمه معصومین (علیهم السّلام) و شناخت دشمنان آنان نیز واجبی است از اصول دین.
    ص: 14

    ویرایش توسط مناجات**انتظار سبز مهدوی** : 11-01-2024 در ساعت 16:08
    امضاء



  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن و گروه آیه های انتظار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    125
    نوشته
    3,058
    صلوات
    814
    دلنوشته
    6
    ادرکنی یا صاحب الزمان
    تشکر
    6,406
    مورد تشکر
    6,446 در 2,433
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    احادیث فراوانی دالّ بر تولِّى محمّد و آل محمّد (علیهم السّلام) و شیعیانشان و تبرِّی از دشمنان و ظالمین به آن ها و عدم تفکیک این دو از یکدیگر وجود دارد بدین ترتیب لازمه تولِّی (به معنی دوستی و پذیرش ولایت امام)، تبتری است و به همین جهت است که تبرِّی مقدّم بر تولِّی است؛
    روایاتی نیز تصریح دارند که در باقی دعائم اسلام و ارکان ایمان، ترخیصی هست لکن در ولایت و تولِّی و برائت و تبرِّی هیچ ترخیصی نیست بنابراین گرد آمدن دوستی اهل حقّ همراه با اهل باطل، دوستی و پیروی حقّ همراه با دوستی و پیروی باطل امکان ندارد و حتّی تصور آن نیز باطل است.
    دین حق، شامل ولایت همراه با برائت است و به همین جهت است که تنها شیعه اماميّه اثنی عشریّه که ولایت را همراه با برائت دارد «فرقه ناجیه» است زیرا محبّت بدون برائت کامل نبوده و سودی ندارد و شرط صحّت و قبول اعمال نیز ولایت همراه با برائت است؛
    در این راه، گروهی با بصیرت به معرفت امام معصوم رسیده اند و گروهی تقصیر کرده و گروهی دانسته جحد می کنند، گروهی نیز مستضعف هستند و تنها دسته اوّل ناجیه می باشند، جَعَلَنَا اللهُ مِنهُم.
    در جایی که کسی مستضعف است، باید او را هدایت و ارشاد نموده و حجّت را بر وی تمام کرد. در برخورد با نواصب و دشمنان نیز باید اصل تقیّه را در عمل مراعات نموده و نیکو به انجام رسانید. هم چنین، در مشروعيّت لعن کردن هیچ جای اشکالی نیست، نفرین کردن بر شخص ظالم و درخواست هلاکت او جایز است و لعنت کردن -که همان درخواست دوري آن شخص و محرومیّت او از رحمت الهی است- همان مفهوم نفرین بر ظالم را دارد و بنابر آیات قرآن کریم و سنّت مطهّره معصومین (علیهم السّلام) و استعمال صحابه و مسلمانان، نه تنها در مشروعيّت لعن کردن کسی که مستحقّ لعن است از کافر و ظالم و بدعت گذار و فاسق و دشمنان اهل بیت نبوّت (علیهم السّلام) و قاتلین آن ها اشکالی نیست؛ بلکه بنابر برخی از آیات و احادیث متعدّد که گذشت و نیز ذکر خواهد شد، وجوب آن بر هر مسلمان صحيح الاعتقادی مسلّم است.
    ص: 15

    ویرایش توسط مناجات**انتظار سبز مهدوی** : 02-02-2024 در ساعت 18:40
    امضاء



  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن و گروه آیه های انتظار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    125
    نوشته
    3,058
    صلوات
    814
    دلنوشته
    6
    ادرکنی یا صاحب الزمان
    تشکر
    6,406
    مورد تشکر
    6,446 در 2,433
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    دین و شریعت جزولایت و برائت نیست

    امام محمّد باقر (علیه السّلام) فرمودند:
    آیا دین جز محبّت و ولایت(1)
    و پیروی خاندان عصمت (صلوات الله عليهم اجمعين) و برائت از دشمنان آنان است؟
    رسول الله (صلّى الله عليه و آله و سلّم) به ابوذر و سلمان و مقداد (رضي الله عنهم)، در شمار شرائع و شروط اسلام فرمودند:
    «... وَ الْحُبِّ لِأَهْلِ بَيْتِي فِي اللَّهِ وَ حُبِّ شِيعَتِهِمْ لَهُمْ وَ الْبُغْضِ لِأَعْدَائِهِمْ وَ بُغْضِ مَنْ وَالاهُمْ وَ الْعَدَاوَةِ فِي اللَّهِ وَ لَهُ،
    ...».(2)
    ... و (از جمله شروط اسلام) دوستی اهل بیت من (علیهم السّلام) برای خدا و دوستی شیعیان آن ها به خاطر اهل بیت (علیهم السّلام) است، و بغض داشتن نسبت به دشمنان اهل بیت (علیهم السّلام)، و داشتن بغض کسانی که دشمنان اهل بیت (علیهم السّلام) را دوست بدارند، و دشمنی به خاطر الله و برای (رضای) اوست... .

    امضاء



  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن و گروه آیه های انتظار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    125
    نوشته
    3,058
    صلوات
    814
    دلنوشته
    6
    ادرکنی یا صاحب الزمان
    تشکر
    6,406
    مورد تشکر
    6,446 در 2,433
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    امام جعفر صادق (عليه السّلام) فرمود:
    «كُلُّ مَن لَم يُحِبَّ عَلَى الدِّينِ، وَ لَم يُبغِض عَلَى الدِّينِ، فَلَا دِينَ لَهُ
    ».(3)
    هرکه به خاطر دین، دوستی نکند و به خاطر دین، دشمنی نکند، دین ندارد.
    ولایت و برائت دو واجب شرعی
    امام جعفر صادق (عليه السّلام) در حدیث بیان شرائع دین فرمود:
    «... حُبُّ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ الْوَلَايَةُ لَهُمْ وَاجِبَةٌ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَاجِبَةٌ وَ مِنَ الَّذِينَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ(عَلَيهِمُ السَّلامُ) وَ هَتَكُوا حِجَابَهُ فَأَخَذُوا مِنْ فَاطِمَةَ (عَلَيهَا السَّلَامُ) فَدَكَ وَ مَنَعُوهَا مِيرَاثَهَا وَ غَصَبُوهَا وَ زَوْجَهَا حُقُوقَهُمَا وَ هَمُّوا بِإِحْرَاقِ بَيْتِهَا وَ أَسَّسُوا الظُّلْمَ وَ غَيَّرُوا سُنَّةَ رَسُولِ اللَّهِ(صلّي الله عليه و آله وَ سَلَّمَ) وَ الْبَرَاءَةُ مِنَ
    ص: 16


    1- تفسیر فرات الكوفيّ: ص 428 ح 567 - قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ الزُّهْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُفَلَّسِ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ وَ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ وَ إِبْرَاهِيمَ الْأَحْمَرِيِّ قَالا دَخَلْنَا عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السّلام) وَ عِنْدَهُ زِيَادٌ الْأَحْلَامُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ يَا زِيَادُ مَا لِي أَرَى رِجْلَيْكَ مُتَعَلِّقَيْنِ قَالَ جُعِلْتُ لَكَ الْفِدَاءَ جِئْتُ عَلَى نِضْوٍ لِي عَامَّةَ الطَّرِيقِ وَ مَا حَمَلَنِي عَلَى ذَلِكَ إِلَّا حُبِّي لَكُمْ وَ شَوْقِي إِلَيْكُمْ ثُمَّ أَطْرَقَ زِيَادٌ مَلِيّاً ثُمَّ قَالَ جُعِلْتُ لَكَ الْفِدَاءَ إِنِّي رُبَّمَا خَلَوْتُ فَأَتَانِي الشَّيْطَانُ فَيُذَكِّرُنِي مَا قَدْ سَلَفَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعَاصِي فَكَأَنِّي آيِسٌ ثُمَّ أَذْكُرُ حُبِّي لَكُمْ وَ انْقِطَاعِي [إِلَيْكُمْ] وَ كَانَ مُتَّكِئاً لكم قَالَ يَا زِيَادُ وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَاتِ الثَّلَاثَ كَأَنَّهَا فِي كَفِّهِ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ. فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ وَ قَالَ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ قَالَ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ أَتَى رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أُحِبُّ الصَّوَّامِينَ وَ لَا أَصُومُ وَ أُحِبُّ الْمُصَلِّينَ وَ لَا أُصَلِّي وَ أُحِبُّ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ لَا أَتَصَدَّقُ [أَصَّدَّقُ] فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَكَ مَا اكْتَسَبْتَ أَ مَا تَرْضَوْنَ أَنْ لَوْ كَانَتْ فَزْعَةٌ مِنَ السَّمَاءِ فَزِعَ كُلُّ قَوْمٍ إِلَى مَأْمَنِهِمْ وَ فَزِعْنَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ فَزِعْتُمْ إِلَيْنَا؟!. تفسير العيّاشيّ: ج1 ص167ح27- عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ قال كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السّلام) إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ قَادِمٌ مِنْ خُرَاسَانَ مَاشِياً - فَأَخْرَجَ رِجْلَيْهِ وَ قَدْ تَغَلَّفَتَا - وَ قَالٍ: أَمَا وَ اللَّهِ مَا جَاءَنِي مِنْ حَيْثُ جِئْتُ - إِلَّا حُبُّكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ (علیهم السّلام)، فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السّلام): وَ اللَّهِ لَوْ أَحَبَّنَا حَجَرٌ حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَنَا، وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ [ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ « قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي - يُحْبِبْكُمُ الله» وَ قَال: «يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ» وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الحب ّ. الكافي: ج 8 ص 80 ح35 - عَنْهُمْ (عِدَّة مِنْ أَصْحَابِنَا) عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ وَ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ وَ غَالِبِ بْنِ عُثْمَانَ وَ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي فُسْطَاطٍ لَهُ بِمِنًى فَنَظَرَ إِلَى زِيَادٍ الْأَسْوَدِ مُنْقَلِعَ الرِّجْلِ فَرَثَى لَهُ فَقَالَ لَهُ مَا لِرِجْلَيْكَ هَكَذَا قَالَ جِئْتُ عَلَى بَكْرٍ لِي نِضْوٍ فَكُنْتُ أَمْشِي عَنْهُ عَامَّةَ الطَّرِيقِ فَرَثَى لَهُ وَ قَالَ لَهُ عِنْدَ ذَلِكَ زِيَادٌ إِنِّي أُلِمُّ بِالذُّنُوبِ حَتَّى إِذَا ظَنَنْتُ أَنِّي قَدْ هَلَكْتُ ذَكَرْتُ حُبَّكُمْ فَرَجَوْتُ النَّجَاةَ وَ تَجَلَّى عَنِّي- فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السّلام) وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ» وَ قَالَ «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» وَ قَالَ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ إِنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ (صَلَّی الله عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أُحِبُّ الْمُصَلِّينَ وَ لَا أُصَلِّي وَ أُحِبُّ الصَّوَّامِينَ وَ لَا أَصُومُ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی الله عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَكَ مَا اكْتَسَبْتَ وَ قَالَ مَا تَبْغُونَ وَ مَا تُرِيدُونَ أَمَا إِنَّهَا لَوْ كَانَ فَزْعَةٌ مِنَ السَّمَاءِ فَزِعَ كُلُّ قَوْمٍ إِلَى مَأْمَنِهِمْ وَ فَزِعْنَا إِلَى نَبِيِّنَا وَ فَزِعْتُمْ إِلَيْنَا. دعائم الإسلام: ج1 ص 71- وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (علیهما السّلام) أَنَّ قَوْماً أَتَوْهُ مِنْ خُرَاسَانَ فَنَظَرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ قَدْ تَشَقَّقَتَا رِجْلَاهُ فَقَالَ لَهُ مَا هَذَا فَقَالَ بُعْدُ الْمَسَافَةِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ وَ اللَّهِ مَا جَاءَ بِي مِنْ حَيْثُ جِئْتُ إِلَّا مَحَبَّتُكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ (علیهم السّلام) قَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السّلام) أَبْشِرْ فَأَنْتَ وَ اللَّهِ مَعَنَا تُحْشَرُ قَالَ مَعَكُمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ مَا أَحَبَّنَا عَبْدٌ إِلَّا حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَنَا وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ». المحاسن: ج1 ص263 ب 34 ح 327 عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ زِيَادٍ الحذاء، الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السّلام) فِي حَدِيثٍ لَهُ قَالَ يَا زِيَادُ وَيْحَكَ وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ أَ لَا تَرَى إِلَى قَوْلِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ أَ وَ لَا تَرَى قَوْلَ اللَّهِ لِمُحَمَّدٍ ص حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ قَالَ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ الدِّينُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّينُ. تفسير العياشي: ج1 ص 168 ح 28- عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قال قِيلَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السّلام): جَعَلْتُ فداك إِنَّا نُسَمِّي بِأَسْمَائِكُمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِكُمْ فَيَنْفَعُنَا ذَلِكَ فَقَالَ: إِي وَ اللَّهِ وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ قَالَ اللَّهُ «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي - يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ». الخصال: ج1 ص 21 ح 74 - حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عليه السّلام) هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ». ر.ک. دعائم الإسلام: ج1 ص72 و شرح الأخبار في فضائل الأئمّة الأطهار (علیهم السّلام): ج3 ص 487 ح1409 و روضة الواعظين: ج2 ص 416 و مشكاة الأنوار في غررالأخبار: ص120 فصل5 و مجموعة ورّام: ج 2 ص 51 و أعلام الدّين: ص449.
    2- طرف من الأنباء و المناقب، ص 129 الطّرفة السّادسة في تأكيد البيان من النّبيّ (صلّى الله عليه و آله و سلّم) مع أبي ذرّ و سلمان و المقداد، و تعريفهم مَا كَلَّفَهُ سُلْطَانِ الْمَعَادِ ، وَأَنْ عَلِيّاً (عليه السَّلَامُ) خَلِيفَةُ فِي الْعِبَادِ وَ الْبِلَادِ وَ عَنْهُ، عن أَبِيهِ، قَالَ: دَعَا رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله عليه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) أَبَا ذَرٍّ وَ سَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادِ، فَقالَ لَهُمْ: تَعْرِفُونَ شَرَائِعَ الْإِسْلَامِ وَ شُرُوطِهِ ؟ قالُوا: نَعْرِفُ مَا عَرَّفَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ (صلى الله عليه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ). فَقَالَ : هِيَ وَ اللَّهِ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُحْصَى، أَشْهِدُونِي عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً وَ مَلَائِكته عَلَيْكُمْ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً، لا شَرِيكَ لَهُ فِي سُلْطَانِهِ ... وَ الْحَبّ لَأهَلْ بَيْتِي فِي اللَّهِ، وَ حُبّ شِيعَتِهِمْ لَهُمْ، وَ الْبُغْض لِأَعْدَائِهِمْ، وَ بُغْض مَنْ وَالَاهُمْ، وَ الْعَدَاوَة فِي اللَّهِ وَ لَهُ ... .
    3- الكافي: ج2 ص 127 ح16 - الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ السَّبِيعِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السَّلَامُ) قَالَ:.
    النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ وَاجِبَةٌ وَ الْبَرَاءَةُ مِنَ الْأَنْصَابِ وَ الْأَزْلَامِ أَئِمَّةِ الضَّلَالِ وَ قَادَةِ الْجَوْرِ كُلِّهِمْ أَوَّلِهِمْ وَ آخِرِهِمْ وَاجِبَةٌ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَشْقَى الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ شَقِيقِ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ قَاتِلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عَلَيهِ السَّلامُ) وَاجِبَةٌ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ جَمِيعِ قَتَلَةِ أَهْلِ الْبَيْتِ (عَلَيهِمُ السَّلَامُ) وَاجِبَةٌ، ... ».
    (1)

    ویرایش توسط مناجات**انتظار سبز مهدوی** : 26-03-2024 در ساعت 18:31
    امضاء



صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi