فرمانروايان، مسؤ وليت اداره کشور واتخاذ تصميمات نهايى را بر عهده دارند وياوران بازوى اجرايى آنان در انجام آن، تصميمات هستند. به عقيده افلاطون، کسانى که شايستگى ذاتى حضور در طبقه پاسداران را دارند بايد از همان اوان جوانى تحت تربيت ومراقبت ويژه قرار گيرند تا به تدريج بتوانند در سنين بالاتر، با توجه به استعداد وآموخته ها وتواناييهاى خويش در شمار ياوران وبا فضيلت ترين آنان، به مقام فرمانروايى در آيند. آنان براى ور بودن از هر نوع انگيزه شخصى در کارها از يک نوع زندگى اشتراکى برخوردارند اشتراک در زندگى خانوادگى ودارايى تا از هر نوع احساس مالکيت خصوصى که سر منشأ مفاسد اجتماعى است، فارغ ودر امان باشند. پس از اين افلاطون به ايراد عقيده معروف خويش مى پردازد. آن عقيده که محور اساسى در تأسيس مدينه فاضله را تشکيل مى دهد. عبارت است از حکومت فيلسوفان وحکيمان بر جامعه
به اعتقاد وى، از ميان طبقه پاسداران تنها کسى که به مقام درک حقايق (يعنى مثل) رسيده است مى تواند عهده دار مسؤ وليت فرمانروايى گردد واو کسى است که حقايق ومصالح توده مردم را به واسطه اتصال با عالم حقيقت بهتر از خود آنان تشخيص مى دهد وتصميمات او به حقيقت ودرستى نزديک تر است. آن گونه که وى در (جمهورى) مى نگارد گرفتارى ونابسامانيهاى بشر، محصول نظامهاى سياسى آشفته است واين مشکلات پايان نمى يابد، مگر اين که فيلسوفان شهريار ويا شهرياران فيلسوف گردند واين مطلب مغز تفکر او در تأسيس مدينه فاضله است.
(گفتم، اى گلاوکن عزيزم! مفاسدى که شهرها را تباه مى کند، بلکه به عقيده من به طور کلى مفاسد نوع بشر، هرگز نقصان نخواهد يافت، مگر آن که در شهرها، فلاسفه پادشاه شوند، يا آنان که هم اکنون عنوان پادشاهى وسلطنت دارند، به راستى وجدا در سلک فلاسفه در آيند ونيروى سياسى، با حکمت توأما در فرد واحد جمع شود).(6)