صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 52

موضوع: ویژه نامه ولادت حضرت فاطمه زهرا(ع) و گرامیداشت روز مادر{ مادر آسمانی}

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    نشاطی به رنگ یاس







    ماه، به اسم او می‏رسد و صورتش گل می‏اندازد از بهجت.


    لحظه‏ های شادکامی، حاضرند تا آخرِ دنیا، با نور زهرایی تمام نشوند.

    از درون برترین حکایات، بهاری می‏شکفد؛

    بهار «تولد زهرا علیهاالسلام » نام خدیجه، جاوید می‏ماند از این عطر سیب.

    پیامبر صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله بشارت داده می‏شود به بویی از بهشت.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)از دخترشان پرسیدند:
    فاطمه چه درخواستی داری؟ اکنون فرشته وحی کنار من است
    و از طرف خداوند پیام آورده که هر چه بخواهی تحقق یابد.
    فاطمه(سلام الله علیها)پاسخ دادند:




    شغلنی عن مسئلته لذۀ خدمته، لا حاجۀ لی غیر النظر الی وجهه الکریم». (نهج الحیاه ص99)
    لذتی که از خدمت حضرت حق می برم مرا از هر خواهشی باز داشته است.
    حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم.

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    در آسمان مکه و در منزل نزول وحی، شوری برپا بود.

    فرشتگان وحوریان بهشتی هلهله کنان و تبریک گویان به زمین می آمدند
    و گرداگرد خدیجه حلقه می زدند و آیه «فتبارک اللّه احسن الخالقین»
    را زمزمه می کردند.


    آن شب درهای عرش گشوده شده بود و لیلة القدر خدا و تنزل الملائکه
    تفسیر شدهْ و از دامان پاک خدیجه، نازدانه نبوی و گل سپید احمدی درخشید.

    او که آمد، عشق متولد شد و دل های
    آسمانیان و زمینیان، سرسبزتر از همیشه گشت.


    دردانه بوستان عصمت و طهارتْ در بیست جمادی الثانی،
    زمین و آسمان مکه را نورافشانی کرد.

    شاه بیت غزل آفرینش، غایت خلقت و میوه باغ رسالتْ خانه
    محمد صلی الله علیه و آله را با قدوم خود مزیّن نمود.

    پدر بر دستان کوچکش بوسه زد؛
    چرا که او بِضْعَة النبی، همراه و هم راز پدر و ام ابیها بود.








    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    دروازه های آسمان، گشوده می شود و بارانی شگفت، زمین را فرا می گیرد.

    مدینه، لبریز عطر یاس، با چشمانی گشاده تر از هر روز
    بیستمین روز جمادی الثانی را دیدار می کند.

    دروازه های آسمان گشوده می شود
    و فرشتگانی بی شمار، هلهله کنان فرود می آیند.

    چشمان خدیجه علیهاالسلام ، خیس لبخند می شود و
    محمد صلی الله علیه و آله ، شادمان و بی قرار، کودک را در آغوش می کشد.


    فاطمه علیهاالسلام متولد می شود؛ دختری که مادرِ پدر است و خیر کثیر.
    خورشیدی که یازده ستاره دنباله دار را در آسمان امامت، مادری کرد.

    مشرکان، پیامبر را ابتر خواندند و خداوند، فاطمه را کوثر نامید؛
    اِنّا اعطیناک الکوثر فَصَلِّ لِرَبِّکَ واْنْحَرْ * اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَر.

    فاطمه متولد می شود؛
    کسی که سپیده دمان، دیدگان روشنش را سجده می کنند
    و کوه ها قامتِ قیامت را به احترام برمی خیزند.

    زنی شگفت که عفتش سرلوحه همیشه زنان تاریخ است.
    درختی تناور که ریشه در آسمان داشت و پرنده های نور
    ، بر شاخه های سبزش آواز خواندند. فاطمه می آید.

    دوشیزه ماه، بر پیشانی بلندش دامن می گسترد.
    از شانه های زمین، یاس های سپید؛ چون پیغام های بشارت، بالا می روند.

    کوهستان، صدای نفس هایش را ترانه می شود و کهکشان ها،
    نزول ستاره اش را شاعری می کنند.

    او می آید و کوچه های مدینه، طلوع گام هایش را به پیشواز می آیند.
    او می آید. رودخانه های یخ بسته جهان، ترک برمی دارند
    و سپیدارهای جوان به سمت نور، قد راست می کنند.

    بانویی بزرگ که قبیله های زمین، شکوه اساطیری اش را به نماز می ایستند.
    او می آید تا دخترانِ زنده به گور شده عرب، غرور زن بودن
    را از بین خروارها خاک، حِس کنند.


    فاطمه، فریادی سرخ است در کوچه های مظلومیت علی علیه السلام .
    می ایستد تا خانه نشینی علی علیه السلام را نبیند و این گونه است
    که پرهای سپیدش در هجوم تیرهای کینه به خون می نشیند.

    فاطمه می آید،
    می ایستد و می ماند تا زمینیان، حضور ملکوتی اش را آسمان شوند.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض








    لبخندت هم ‏خانواده گل‏های محمدی


    خواهم سرود تو را، از مهربان!
    خواهم ستود تو را، ای بی‏کران!

    چکامه‏ای خواهم ساخت به بلندای روحت
    به لطافت دل دریائی‏ات برای تو

    که سراپا شوق ایثاری هر چند زبان قلم
    بزرگی‏ات را در خور نیست بهترین!

    از پنجره دلت می‏توان روشنای ستارگان را دید
    آسمان از نگاهت شروع می‏شود دریا در صدایت به انتها می‏رسد


    حرف‏هایت پر نیانی آبی است به رنگ زندگی
    به رنگ آرامشی همیشگی که زیر سایه لبخندت می‏نشیند

    و لبخندت، هم‏ خانواده گل‏های محمّدی است
    که مادرانه شمیم ایمان را در دلم می‏ پراکند






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    گِلی آغشته با عطر بهشتی

    تولد، لحظه ی آغاز زندگی آدمی نیست،

    آغاز فصلی نو در تاریخ اوست.

    پیش از تولد، پیشگویی‌ها و ریشه‌ها هستند،

    پیشگویی هایی بسانِ آبستنی ابرها قبل از آن که ببارند.

    در زندگی زهرا علیهاالسلام،

    رازهایی است گشوده و رازهایی سر به مهر،

    همچون مرواریدی در صدف،

    خفته در بستر دریاچه ای زلال.

    جستجوگر آغاز زهرا، درمی ماند،

    نمی‌تواند آغاز و ریشه‌ها را بیابد.

    پیشگویی ها و سرآغازهای این حضور بانوانه

    برای تمام بانوان تاریخ.

    تنها محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم است

    که راز فاطمه را می‌داند،

    راز آغاز، ظهور و ریشه‌ها را.

    همه چیز از یک میوه در بهشت آغاز شد.

    از سیب و گلابی

    و از هر آنچه که در آن سرزمینِ جاودانه

    در دوردست روییده است؛

    جهانی که جز پیامبران کسی آن را کشف نکرد.

    فاطمه از آنجا آمد،

    دوشیزه ای از بهشت،

    «پَری زمینی»،

    آنگونه که محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم وی را نامید.

    هنگام معراج، زهرا زاده شد

    در لحظه‌هایی دور از زمینِ پُر جاذبه،

    دور از ثقل مادّه، آنجا،

    نطفه کودکی بسته شد

    که به زودی در زمین متولّد می‌شد.

    عناصر سازنده ی او زمینی و ملکوتی بودند،

    گِلی آغشته با عطر مینو،

    عناصری از نور آسمانی.

    آیا همین راز آن نیست

    که هرگاه محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم

    دلش هوای بهشت می‌کند زهرا را می‌بوسد؟

    عطرِ زهرا، عطر بهشت است،

    عطر سیب، عطر گلابی،

    بوی خوش نخل و همه ی میوه‌های جاودانه [1]

    در این پدیده لطیف حضور دارند.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    همچو مروارید در ژرف صدف

    حیات در درون رحِم راه می‌یابد

    و فاطمه علیهاالسلام در دلِ تاریکیهای سه گانه

    همانندِ مرواریدی سرشار از درخشش آسمانی می‌درخشد.

    اندک اندک- بسانِ مرواریدی

    در دلِ صدف- فاطمه رشد می‌کند.

    جنین، می‌درخشد، سبک است،

    زلال است، آکنده از نور است،

    چه بار خجسته ای!

    خدیجه، او را حس می‌کند،

    غرق در خرسندی می‌شود,

    فاطمه، در قلب خدیجه جای دارد،

    در روح او، مرواریدی پاکیزه،

    درون صدفی آکنده از نور.

    جنین، رشد می‌کند و از ژرزفای رحِم،

    خدیجه درمی یابد جنینش حرف می‌زند،

    واژگانی کودکانه

    که دل پریشی‌هایِ مادر بی قرارش را می‌زداید،

    آشفتگیهای همسری که گردباد تلخکامی‌ها

    و روزگاران بر شویش می‌وزد.

    تاریک اندیشان، سودای خاموشی نوری را دارند

    که از دور دست آسمان می‌آید،

    خدیجه، هراسان، پریشیده و اندوهگین است،

    پس فاطمه با زبان پاک جنینی بدو می‌گوید:

    «مادرم دل افسرده مباش! خدای با پدرم است». [2]







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    در آن صبح آکنده از نور

    لحظه زادن فرامی رسد.

    زمان آن رسیده است تا فاطمه در آسمان دنیا بدرخشد،

    پَری زمینی پدید آید،

    تا زندگی را آغاز کند،

    تا سفر عمر در کره ی حوادث آغاز شود.

    پدر به مادر که از درد به خود می‌پیچید گفت:

    - این جبریل است، به من مژده می‌دهد

    فرزندمان دختر است. [3]

    مادرِ یازده [4] ستاره.

    در آن صبحِ آکنده از نور،

    خانه ی خدیجه سرشار از آرامش،

    شادمانی و انتظار بود.

    فاطمه، بر درهای دنیا می‌کوبید.

    خدیجه، از دردهای زایمان، رنج می‌کشد و می‌اندیشد

    از کدام ماما خواهش کند؟

    به دنبال کدامین زنِ مکّی بفرستد؟

    در لحظه ای نورانی و لبریز از بالهای فرشتگان،

    چهار بانو [5] از ژرفای تاریخ به اتاق گام می‌نهند.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    فرشتهٔ انس



    در آن سرای که زن نیست، انس و شفقت نیست

    در آن وجود که دل مرده، مرده است روان

    به هیچ مبحث و دیباچه‌ای، قضا ننوشت

    برای مرد کمال و برای زن نقصان

    زن از نخست بود رکن خانهٔ هستی

    که ساخت خانهٔ بی پای بست و بی بنیان

    زن ار براه متاعت نمیگداخت چو شمع

    نمیشناخت کس این راه تیره را پایان

    چو مهر، گر که نمیتافت زن بکوه وجود

    نداشت گوهری عشق، گوهر اندر کان

    فرشته بود زن، آن ساعتی که چهره نمود

    فرشته بین، که برو طعنه میزند شیطان

    اگر فلاطن و سقراط، بوده‌اند بزرگ

    بزرگ بوده پرستار خردی ایشان

    بگاهوارهٔ مادر، بکودکی بس خفت

    سپس بمکتب حکمت، حکیم شد لقمان

    چه پهلوان و چه سالک، چه زاهد و چه فقیه

    شدند یکسره، شاگرد این دبیرستان

    حدیث مهر، کجا خواند طفل بی مادر

    نظام و امن، کجا یافت ملک بی سلطان

    وظیفهٔ زن و مرد، ای حکیم، دانی چیست

    یکیست کشتی و آن دیگریست کشتیبان

    چو ناخداست خردمند و کشتیش محکم

    دگر چه باک ز امواج و ورطه و طوفان

    بروز حادثه، اندر یم حوادث دهر

    امید سعی و عملهاست، هم ازین، هم ازان

    همیشه دختر امروز، مادر فرداست

    ز مادرست میسر، بزرگی پسران

    اگر رفوی زنان نکو نبود، نداشت

    بجز گسیختگی، جامهٔ نکو مردان

    توان و توش ره مرد چیست، یاری زن

    حطام و ثروت زن چیست، مهر فرزندان

    زن نکوی، نه بانوی خانه تنها بود

    طبیب بود و پرستار و شحنه و دربان

    بروزگار سلامت، رفیق و یار شفیق

    بروز سانحه، تیمارخوار و پشتیبان

    ز بیش و کم، زن دانا نکرد روی ترش

    بحرف زشت، نیالود نیکمرد دهان

    سمند عمر، چو آغاز بدعنانی کرد

    گهیش مرد و زمانیش زن، گرفت عنان

    چه زن، چه مرد، کسی شد بزرگ و کامروا

    که داشت میوه‌ای از باغ علم، در دامان

    به رستهٔ هنر و کارخانهٔ دانش

    متاعهاست، بیا تا شویم بازرگان

    زنی که گوهر تعلیم و تربیت نخرید

    فروخت گوهر عمر عزیز را ارزان

    کیست زنده که از فضل، جامه‌ای پوشد

    نه آنکه هیچ نیرزد، اگر شود عریان

    هزار دفتر معنی، بما سپرد فلک

    تمام را بدریدیم، بهر یک عنوان

    خرد گشود چو مکتب، شدیم ما کودن

    هنر چو کرد تجلی، شدیم ما پنهان

    بساط اهرمن خودپرستی و سستی

    گر از میان نرود، رفته‌ایم ما ز میان

    همیشه فرصت ما، صرف شد درین معنی

    که نرخ جامهٔ بهمان چه بود و کفش فلان

    برای جسم، خریدیم زیور پندار

    برای روح، بریدیم جامهٔ خذلان

    قماش دکهٔ جان را، بعجب پوساندیم

    بهر کنار گشودیم بهر تن، دکان

    نه رفعتست، فساد است این رویه، فساد

    نه عزتست، هوانست این عقیده، هوان

    نه سبزه‌ایم، که روئیم خیره در جر و جوی

    نه مرغکیم، که باشیم خوش بمشتی دان

    چو بگرویم به کرباس خود، چه غم داریم

    که حلهٔ حلب ارزان شدست یا که گران

    از آن حریر که بیگانه بود نساجش

    هزار بار برازنده‌تر بود خلقان

    چه حله‌ایست گرانتر ز حیلت دانش

    چه دیبه‌ایست نکوتر ز دیبهٔ عرفان

    هر آن گروهه که پیچیده شد بدوک خرد

    به کارخانهٔ همت، حریر گشت و کتان

    نه بانوست که خود را بزرگ میشمرد

    بگوشواره و طوق و بیارهٔ مرجان

    چو آب و رنگ فضیلت بچهره نیست چه سود

    ز رنگ جامهٔ زربفت و زیور رخشان

    برای گردن و دست زن نکو، پروین

    سزاست گوهر دانش، نه گوهر الوان

    پروین اعتصامی








    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    او روزی با بذر یک گل

    به دنیا آمد

    با قرآن و آینه دوست شد

    و تنها سهم او از زمین کوچ بود

    گلها به چشمانش سوگند می خوردند و به دستش، آبـ ها

    و همچنان قطره قطره میچکند بر مساحت نبودنش ...




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi