گواهان در قيامت
قرآن گواهان متفاوتى براى دادگاه بزرگ رستاخيز ذكر مى كند.
((وَ يَوْمَ يَقُومُ الاَْشْهادُ))(160)
روزى كه گواهان به شهادت برخيزند.
گواهان در قيامت
قرآن گواهان متفاوتى براى دادگاه بزرگ رستاخيز ذكر مى كند.
((وَ يَوْمَ يَقُومُ الاَْشْهادُ))(160)
روزى كه گواهان به شهادت برخيزند.
1 ـ پيامبران (ع )
((فَكَيْفَ اِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ اُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنابِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهيداً))(161)
چگونه باشد آن زمان كه از هر امتى گواهى بياوريم و تو را بر اين گروه گواه گيريم .
2 ـ امامان معصوم (ع )
((وَ كـَذلِكَ جـَعـَلْنـاكـُمْ اُمَّةً وَسـَطـاً لِتـَكـُونـُوا شـُهـَداءَ عـَلىَ النـّاسِ وَ يـَكـُونَ الرَّسـُولُ عـَلَيْكُمْ شَهيداً))(162)
و بـديـن گـونـه مـا شـمـا را امـتـى مـعـتـدل و مـيـانـه قـرار داديـم ، تـا گـواه بر مردم باشيد و رسول خدا هم بر شما شاهد باشد.
امام باقر (ع ) فرمود:
گـواهان بر مردم ((شُهَداءَ عَلىَ النّاسِ)) فقط امامان و پيامبرانند و خدا جايز نمى داند كه امت را گـواه بـگـيـرد، در حـالى كـه در مـيـانـشـان كـسانى هستند كه شهادت آنها بر بسته اى از گياه خوردنى ، نافذ نيست .(163) (فاسق هستند)
امام صادق (ع ) فرمود:
در هر نسلى امامى هست كه گواه و شاهد بر مردم است .(164)
ویرایش توسط همکارمدیرسایت : 05-07-2025 در ساعت 21:43
3 ـ فرشتگان
((وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهيدٌ))(165)
هر انسانى وارد محشر مى گردد در حالى كه همراه او حركت دهنده و گواهى است .
و آن فـرشـتـگـان شـايد همان گروه از ماموران هستند كه كردار ما را در دنيا ثبت مى كنند و شايد ساير فرشتگان باشند.
4 ـ زمين
زمين نيز گواه كارهايى است كه بر روى آن انجام يافته است .
((يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخْبارَهاَ بِاَنَّ رَبَّكَ اَوْحى لَها))(166)
در آن روز زمـيـن خـبـرهاى خود را مى گويد، به خاطر اينكه پروردگارش به او وحى كرده است (به اعمالى كه بنى آدم كرده اند شهادت دهد).
5 ـ اعضاى بدن
((يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ اَلْسِنَتُهُمْ وَ اَيْديهِمْ وَ اَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ))(167)
روزى كه زبانها و دست و پاى مردم ، به ضررشان گواهى مى دهند بدانچه كرده اند.
گاهى بر زبانشان مهر خورده و تنها دست و پا سخن مى گويند.
((اَلْيـَوْمَ نـَخـْتـِمُ عـَلى اَفـْواهـِهـِمْ وَ تـُكـَلِّمـُنـا اَيـْديـهـِمْ وَ تـَشـْهـَدُ اَرْجـُلُهـُمْ بـِمـا كـانـُوا يَكْسِبُونَ))(168)
آن روز بـر دهـانـهاشان مهر مى زنيم و دستهاشان با ما سخن گويند و پاهاشان به اعمالى كه كرده اند ، گواهى دهند.
((وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا اَنْطَقْنَا اللهُ الَّذى اَنْطَقَ كُلَّ شَى ءٍ))(169)
(گـنـهـكـاران ) بـه پـوسـتـهـاشـان مـى گـويـند، چرا بر ضدّ ما گواهى داديد؟ آنها مى گويند خداوندى كه همه چيز را به سخن گفتن وادار كرد، ما را هم به سخن در آورد.
علاّمه طباطبايى مى گويد:
((شـهـادت اعـضـا هـنـگـامـى واقـعـيـت دارد كـه هـر يـك از اعـضـا، در دنـيـا بـا شـعـور بـاشند و از عمل انسان آگاه شوند و هر گاه در قيامت خداوند به اعضا شعور دهد و يا آن روز به آنها آگاهى عـطـا كـنـد، شـهـادت بـه حـسـاب نـيـايـد؛ زيـرا شـاهـد بـايـسـتـى بـه هـنـگـام عمل نيز، عالم باشد تا بتواند ماجرا را دريابد و براى روزى گواهى دهد.))(170)
بـنـابـرايـن ، همه اعضاى ما در اين جهان ، داراى نوعى شعور و علم و آگاهى اند، هر چند نوع آن علم و شعور، با دانش و آگاهى تفاوت كند.
قطع اسباب ظاهرى در قيامت
پاره اى از اسباب و عوامل مى تواند يارى دهنده انسان در اين عالم باشند، لكن در قيامت فايده اى ندارند و آنها عبارتند از:
الف ـ رشوه و هديه :
((لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ))(171)
و غرامت از كسى قبول نخواهد شد.
ب ـ پارتى :
قـيـامـت جـاى وسـاطـت و شـفاعت بى مورد نيست . يهود عقيده داشتند كه چون نياكانشان پيامبرند در آخرت از عذاب معاف خواهند بود. قرآن مى فرمايد:
((لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ))(172)
از او شفاعتى پذيرفته نمى شود
آرى ، شفاعتى كه به معناى پارتى بازى باشد در قيامت نيست ، يعنى كسى به حساب رفاقت و خـويـشـاونـدى نـمـى تواند واسطه اى براى شفاعت پيدا كند. اما شفاعت به معناى وساطت انبيا و اوليـاى خـدا و مـلائكـه و مـؤ مـنـان بـراى كـسـانـى كـه ايـمـان داشـتـه و عـمـل صـالح انـجـام داده انـد بـه اذن خـدا و رضـايـت او وجـود خواهد داشت ، در اين صورت رعايت خويشاوندى و رفاقت مبناى اين وساطت نيست ، بلكه معيارهاى الهى ملاك اين شفاعت است .
ج ـ عذر خواهى :
گاهى معذرت خواهى مى تواند وسيله نجات باشد، ولى در قيامت چنين نيست .
((لا يَنْفَعُ الَّذينَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ))(173)
كسانى كه ستم كرده اند؛ عذر آوردنشان سودى ندارد.
د ـ پيوندها:
((فَاِذا نُفِخَ فِى الصُّورِ فَلا اَنْسابَ بَيْنَهُمْ وَ لا يَتَسائَلُونَ))(174)
پـس زمـانى كه در صور دميده شود، نَسَبها از ميان برداشته مى شود (تاءثير خويشاوندى در رفـع نـيـازمـنـديـهـا از بـيـن مـى رود) و از يـكـديـگـر سـؤ ال (كمك خواستن براى جلب منافع يا دفع ضرر) نمى كنند.
هـ ـ گسستن دوستيها:
((يَوْمَ لا يُغْنى مَوْلىً عَنْ مَوْلىً شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَروُنَ))(175)
روزى كه هيچ دوستى كمترين كمكى به دوستش نمى كند، و از هيچ سو يارى نمى شوند!
و ـ حيله :
در دنـيـا ممكن است بعضى از كارها را بتوان با حيله گرى پيش برد در حالى كه در قيامت از اين حربه ، كارى ساخته نيست .
((يَوْمَ لا يُغْنى عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً))(176)
روزى كه حيله هاى آنها، آنان را بى نياز نكند.
ز ـ پرداخت غرامت :
گاهى انسان با پرداخت غرامتى زندانى خود را رها مى كند ولى در روز قيامت اين راه بسته است .
((فـَالْيـَوْمَ لا يـُؤْخـَذُ مـِنـْكـُمْ فـِدْيـَةٌ وَ لا مـِنَ الَّذيـنَ كـَفـَروُا مـَاءْويـكـُمُ النّارُ هِىَ مَوْليكُمْ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ))(177)
پـس آن روز نـه از شما و نه از كسانى كه كافر بوده اند، عوض نگيرند، جايگاهتان جهنم است كه شايسته شماست و بد جايى است .
سنگينى عوض دنيوى و قدر و بهاى آن نيز در قيامت اثر ندارد.
((لَوْ اَنَّ لَهُمْ ما فِى الاَْرْضِ جَميعاً و مِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذابِ يَوْمِ الْقِيمَةِ ما
تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ))(178)
كـسـانـى كـه كـافـر شـده انـد اگـر هـمـه آنـچـه در زمـيـن اسـت و نـظـيـر آن نـيـز مـال آنـهـا بـاشـد كـه (بـراى رهايى ) از عذاب روز قيامت ، فداى خويش كنند، از آنها پذيرفته نشود و عذابى دردناك دارند.
مواقف قيامت
ميزان
در قيامت براى مردم مواقفى وجودداردكه بايداز آنهابگذرند يكى از آنهاموقف ميزان است .
قرآن مى فرمايد:
((وَ نـَضـَعُ الْمـَوازيـنَ الْقـِسـْطَ لِيَوْمِ القِيمَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ اِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَيْنا بِها وَ كَفى بنا حاسبِينَ))(179)
روز قـيـامـت مـيـزانـهاى عدالت را خواهيم نهاد، پس به كسى چيزى ستم نرود و اگر عملى هموزن دانه خردلى باشد، در حساب آوريم و كافى است كه ما حسابگر باشيم .
مـيـزان بـه مـعـنـى ابـزار سـنـجـش و وزن كـردن ، مـفـهـوم گـسـترده اى دارد كه در موارد بسيارى استعمال مى شود:
1 ـ ((وَالسَّمـاءَ رَفـَعـَهـا وَ وَضـَعَ الْميزانَ))(180) خداوند آسمان را بالا برده و ميزان را نهاده است .
2 ـ ((وَ اَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَالْميزانَ))(181) ما به همراه پيامبر كتاب و ميزان (سنجش حق و باطل ) فرو فرستاديم .
مـيـزان اشـيـاء مـتفاوت است ، ميزان صحت فكر و استدلال ، علم منطق است و ميزان شعر، علم عروض اسـت و مـيـزان مـقدار حرارت يا سرعت بگونه اى ديگر است ، ما نمى توانيم يكى از اينها را به جاى ديگرى استفاده كنيم .
هـشـام گـويد: از امام صادق (ع ) پرسيدم مراد از ((وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ القِيمَةِ فلا تُظْلَمُ نَفسٌ شَيْئاً))(182) چيست ؟ فرمود: انبيا و اوصيا ميزان هستند.
در روايـات اسـلامـى آمده است كه انسانهاى كامل ميزان و ترازوى سنجشند و هركس در مقايسه خود بـا آنان ، از نظر ايمان ، عمل ، تقوا، عدالت ، شهامت و ... مى تواند وزن و عيار خود را دريابد. كردار انبيا و اوصيا ميزان دقيق و كامل ، براى ارزشيابى انسانها مى باشد.
حسابرسى و چگونگى آن
زنده شدن مردگان و قرار داده شدن ميزان به منظور رسيدگى به حسابهاست . آيات و روايات ، بيانگر چگونگى آن است :
الف ـ سؤ ال از همه
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)