صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 29

موضوع: معاد در نگاه عقل و دین

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    اين احساس والاست كه اگر دارنده آن، كارى انجام بدهد، مى‏تواند يك قانون كلّى براى كارهاى شايسته بوده باشد و اگر سخنى بگويد و بتوان آن را به صورت قضيه كلّيه درآورد، آن سخن، قانونى براى انسان‏ها تلقى شود.
    اكنون به نتيجه‏گيرى از مسائلى كه پيرامون تكليف مطرح نموديم، مى‏پردازيم؛ دو نتيجه فوق‏العاده با اهميت را مى‏توان از مسائل مطرح شده، به دست آورد:
    نتيجه يكم، عظمت و قداست و شرافت انسانى را بايستى با قرار گرفتن او در گروه آخرى سراغ گرفت، كه احساس و انجام تكليف براى آنان فوق خشنودى وجدان و احساس جبر يا شبه جبر در خود تكليف - مانند احساس وظيفه اكثر سربازان در جبهه جنگ - مى‏باشد. اينان حيات بدون تكليف را حيات نمى‏دانند و آگاهى و هشيارى بدون تكليف را خواب و خيالى بيش تلقى نمى‏كنند. اين است سخن كوتاه يكى از اين رشد يافتگان كه مى‏گويد:
    من خواب بودم. از خواب، هنگامى بيدار شدم كه فهميدم زندگى همان احساس و انجام وظيفه است و بس. اگر چه مسير تكليف بسيار سنگلاخ و ناهموار است، ولى چه باك از سپرى كردن راه دشوارى كه پايانش حقيقت است.

    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    اينان احرار حقيقى كاروان بشريت، و از چشيدن طعم اختيار - آزادى كه در مسير خير و كمال‏مورد بهره‏بردارى قرار مى‏گيرد - برخوردارند. وجود اين انسان‏هاى بزرگ است كه اساسى‏ترين عامل عينى - نه پندارى و خيالى - اميد و حركت انسان‏هاى حسّاس در صحنه حيات‏است.يكى از معروف‏ترين نويسندگان قرن ما درباره على‏بن‏ابى‏طالب(ع) اين مطلب را گوشزد كرده است كه:
    مادامى كه شخصيتى مانند فرزند ابى‏طالب در صف مقدم رشد و تكامل يافتگان‏بشريت داريم، هرگز يأس و نوميدى را به خود راه نخواهيم داد و پرچم سفيدتسليم به مرگ را بلند نخواهيم نمود.
    نتيجه دوم، عبارت است از ضرورت توجه و انديشه دقيق در اين قضيه بسيار مهم، كه عامل چنان احساس و انجام تكليف كه حتى نيازى به امر و نهى ندارد، چيست؟ آيا يك انسان عاقل و هشيار كه از شؤون طبيعى بشر و از طبيعت پست‏گراى وى اطلاع دارد، مى‏تواند عامل مزبور را به طبيعت خودخواه و سودجوى بشرى نسبت بدهد؟! چنين نسبتى با نظر به مختص اساسى خودطبيعى كه هيچ منطقى جز بهره‏بردارى از حداكثر لذايذ و «من، هدف و ديگران وسيله» نمى‏فهمد، يك نسبت دروغين، بلكه امكان ناپذير است؛ بنابراين، هيچ ترديدى نبايد كرد در اين كه عامل چنان احساسِ والا، فوق طبيعت انسانى بوده و جز خداى بزرگ كه فياض خير و كمال و رشد است، نمى‏تواند عامل ديگرى داشته باشد.


    ویرایش توسط ناظرسایت : 29-01-2024 در ساعت 14:16
    امضاء


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    تا آن جا كه مطالعات اين جانب اجازه مى‏دهد همه متفكران انسانى، چه در شرق و چه در غرب، در صورتى كه اين مسأله را دقيقاً و همه جانبه تحليل كرده باشند، به همين نتيجه‏اى كه ما متذكر شديم، رسيده‏اند.

    به عنوان نمونه «بارتلى سانت هيلر» در مقدمه كتاب علم الاخلاق (الاخلاق الى نيقوماخوس)(7) باكمال صراحت مى‏گويد:
    از آنچه گفتيم، آشكار مى‏شود: آن قانون اخلاق عالى كه از وجدان آدمى با عقلش سخن مى‏گويد - كه بايد به آن قانون عمل نمايد - داراى ريشه‏اى عالى‏تر و فوق انسان است... و احساس شريف و شگفت‏ انگيز احترام ذات نيز از همين قانون درونى سرچشمه مى‏گيرد.

    امضاء


  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    تا آن جا كه مطالعات اين جانب اجازه مى‏دهد همه متفكران انسانى، چه در شرق و چه در غرب، در صورتى كه اين مسأله را دقيقاً و همه جانبه تحليل كرده باشند، به همين نتيجه‏اى كه ما متذكر شديم، رسيده‏اند.

    به عنوان نمونه «بارتلى سانت هيلر» در مقدمه كتاب علم الاخلاق (الاخلاق الى نيقوماخوس)(7) باكمال صراحت مى‏گويد:
    از آنچه گفتيم، آشكار مى‏شود: آن قانون اخلاق عالى كه از وجدان آدمى با عقلش سخن مى‏گويد - كه بايد به آن قانون عمل نمايد - داراى ريشه‏اى عالى‏تر و فوق انسان است... و احساس شريف و شگفت‏ انگيز احترام ذات نيز از همين قانون درونى سرچشمه مى‏گيرد.

    امضاء


  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض



    و مى‏گويد:
    از هر ناحيه‏اى كه به علم اخلاق نگريسته شود، براى ريشه اصلى آن هيچ اثر و نشانى از خود بشر ديده نمى‏شود. اخلاق بدان جهت كه فقط تدبير شؤون انسانى مى‏نمايد، مطلوب نيست - اگر چه يكى از فوايد اخلاق است - و در آن هنگام كه انسان با دقتِ همه جانبه راه‏هاى الهى را در ريشه‏هاى اصلى اخلاق جستجو مى‏كند، با كمال وضوح و روشنايى مى‏فهمد كه خداى توانا و خداى لطيف است كه به وجود آورنده آن ريشه‏هاست؛ بنابراين و با نظر به اين كه انسان هنگامى كه در اطاعت يا معصيت به قانون عقل، از درون خود احساس اختيار مى‏نمايد، به خوبى درمى‏يابد كه در برابر خداوند (به وجود آورنده اين قانون) مسؤول است. بدين‏ترتيب به اين نتيجه مى‏رسيم كه احساس شريف تكليف، يك احساس ملكوتى است. اين احساس مستند به خداوند حكيم و مهربان است. وقتى كه اين حقيقت اثبات شد، اين نتيجه حتمى را به دست مى‏آوريم كه خداوند حكيم و بى‏نياز مطلق، آن احساس والا را بدون هدف به انسان‏ها عنايت نفرموده است. اين هدف به قدرى با عظمت است كه اين دنياى‏گذران ظرفيت تحقق نتيجه آن را ندارد؛ يعنى اين دنيا ناچيزتر از آن است كه نتيجه و هدفِ آن احساس والا را بتواند تجسم نمايد؛ پس قطعاً به دنبال اين صحنه‏گذران، ابديتى ثابت وجود دارد كه نتيجه احساس شريف تكليف و گذشت از لذايذ و زير پا گذاشتن خودخواهى‏ها در راه، انجام آن را تحقق خواهد بخشيد.

    ویرایش توسط ناظرسایت : 05-02-2024 در ساعت 16:16
    امضاء


  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض



    آيا اين دنيا با همه امتيازاتى كه دارد، مى‏تواند پاسخگوى احساس تكليف على‏بن‏ابى‏طالب(ع)و انجام آن بوده باشد؟! آيا يك دقيقه از دادگرى آن بزرگِ بزرگان را كه قطعاً بدون فرا رفتن از همه دنيا امكان‏پذير نيست، مى‏توان در اين دنيا با امور دنيوى و پاداش‏هاى دنيوى معادل قرار داد؟! و بالعكس؛ آيا شقاوت اشقياى بشرى را كه براى اشباع كاميابى‏هاى خود، تا آتش زدن به همه دودمان بشرى حاضرند، مى‏توان با مجازات‏هاى زودگذر و ناچيز اين دنيا معادل قرار داد؟!
    و به طور كلى روح چنان كه با همه سطوح و ابعادش در اين دنيا نمى‏تواند پاداش خود را دريابد، يا به عبارت ديگر نمى‏تواند نتيجه عظمت‏ها و شايستگى‏هاى خود را در اين دنيا دريابد، همچنان‏نمى‏تواند طعم نتايج شقاوت و پليدى‏ها و كثافت و لجن خود را در اين دنياى محدود دريابد. بنابراين، همه انسان‏ها اَعم از متفكر و عامى، يا بايد ارزش و عظمت ذاتى احساس تكليف و انجام آن را كه از جوهر روح ملكوتى انسان‏ها برمى‏آيد، منكر شوند - كه در اين صورت حقيقتى به عنوان انسانيت سراغ نخواهيم داشت - و يا بايد معاد و ابديت را بپذيرند و آماده ورود به آن بوده‏ باشند.

    امضاء


  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض



    دانشمند محترم و كوشا آقاى محمدباقر شريعتى سبزوارى با توجه به اهميت حياتى موضوع معاد و ابديت، احساس تكليف نموده و مشقت و زحمات ساليان متمادى تلاش درباره اثبات معاد و ابديت و ضرورت لقاءالله فى ايّام الله را متحمل گشته و خدمت علمى و فلسفى و مذهبى شايسته‏اى را براى محققان و دانش‏پژوهان در اين مطلب بزرگ انجام داده‏اند. اين كتاب مى‏تواند ارواح نجات يافته از پوچى و لذت پرستى را از وزيدن نسيم‏هاى ابديت بر اين جهان‏گذران مطلع‏ساخته و آنان را با واقعيتى كه هم اكنون به طور ناملموس، ولى كاملاً مشهود است، در ارتباط جدى قرار بدهد. مؤلف ارجمند با تأليف اين كتاب، راهى را پيش‏پاى آگاهان و هشياران هموار مى‏كند كه با حركت در آن، مى‏توان در اين جهان‏گذران شفافيتى كه ابديت را در پشت پرده خودنشان مى‏دهد، احساس نمود و از حيات قابل تفسير و توجيه با حكمت والاى هستى برخوردارگشت.
    با اين كه مؤلف محترم در اين كتاب هرگز ادعاى وصول به همه واقعيات مربوط به معاد و ابديت را ننموده است، با اين حال تفكرات و تتبّعات ايشان در اين كتاب واقع جويانه و بسيار مفيد است. از خداوند متعال توفيق و عنايات ربانى را براى اين دانشمند عزيز مسألت نموده و اميدواريم همواره از نشاط و قدرت تحقيق در اين گونه مسائل حياتى برخوردار باشند. مطالعه اين اثر ارزنده براى همه كسانى كه مى‏خواهند از سرنوشت نهايى حيات مطلع شوند و توانايى پاسخگويى به سه سؤال اصيل و پايدار «از كجإ؛ ه‏ه‏ي آمده‏ام، براى چه آمده‏ام، به كجا مى‏روم،» را پيدا كنند، بسيار مفيد مى‏باشد.
    سوم مرداد ماه 1362
    محمدتقى جعفرى‏
    پاورقى:‌

    1. نهج البلاغه، خطبه 17.
    2. لازم است به رسم حق‏شناسى و سپاس، از برخى آنها نام ببرم: دانشمند و فيلسوف شهير، مرحوم جناب آقاى محمدتقى جعفرى، فقيه و استاد فلسفه جناب آقاى جوادى آملى، مبارز شهيد دكترمحمد مفتح، خطيب شهيد جناب آقاى هاشمى‏نژاد و محقق عالى‏قدر جناب آقاى محمدرضا حكيمى.
    3. ابن ابى‏الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 20، ب 343، ص 292.
    4. اپيكوريان، پيروان اپيكور هستند كه معتقدند: لذت، اساس هر نوع هدف و آرمان است. البته لذت در اين فلسفه به معناى آسايش جسم و پيروى از نيازهاى ضرورى بدن نيست، بلكه آرامش عقلى و روحانى از ناراحتى‏ها و رنج‏هاست.
    5. آيينى كه حقيقت اخلاق، ارزش‏ها و مراتب آنها را انكار مى‏كند و منكر هر نوع ارزش اخلاقى و مبلّغ شكاكيت و نفى وجود است.
    6. هدونيست‏ها به طرفداران بودا و يا جوكى‏هاى هندى گفته مى‏شود؛ كسانى كه به رياضت‏هاى سخت مى‏پردازند.

    7. ج 1، ص 13 - 14.





    امضاء


  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض

    بخش اول : معاد در زندگى انسان
    1- چرا بايد به زندگى بازپسين بينديشيم؟
    برخى از اشخاص بر اين باورند كه ضرروتى ندارد درباره مرگ و معاد بينديشيم و از مسائلى كه راهى براى شناخت آن نداريم، سخنى بگوييم و يا كتابى بخوانيم. عقل و علم ما در محدوده طبيعت مى‏تواند حركت كند و به محض اين كه به ماوراى طبيعت رسيد، متوقف مى‏شود. اصولاً تفكر و فرورفتن در اين موضوع جز خستگى و افسردگى نتيجه‏اى ندارد.
    در اين ورطه كشتى فروشد هزار
    يكى تخته‏اى برنيامد كنار

    آنها مى‏گويند: ما بايد به وجدانيات و قوانين جارى كشور، آداب و سنن ملى و اجتماعى پاى‏بند باشيم. به كسى ستم نكرده و حقى را از احدى ضايع نكنيم. از دروغ و خيانت و دزدى و... پرهيز كنيم. كارى برخلاف وجدان و عملى برخلاف قانون انجام ندهيم، تا مورد ملامت وجدان و مكافات قانونى قرار بگيريم. اگر كسى از خدمات اجتماعى و مسؤوليت دريغ نداشته باشد و موازين اخلاقى را رعايت كند، مى‏تواند زندگى شرافتمندانه‏اى براى خود بيافريند. نيازى به بود و نبود جهان پس از مرگ نداريم و حاضر نيستيم در اين باره فكر كنيم. بهتر است درباره مشكلات زندگى اصلاً فكر نكنيم و همچون حيوانات به حيات غريزى ادامه داده، دم را غنيمت بشماريم. براى اين كه خوش باشيم، نبايد به مصائب و دشوارى‏هاى مردمان محروم كارى داشته باشيم. از مرگ‏ومير عزيزان نبايد متأثر شويم. اگر جمعيتى بر اثر زلزله و يا بمب اتمى نابود شوند، به ما ربطى ندارد. ما براى دردها، رنج‏ها و بدبختى‏هاى مظلومان اشك تأثر نمى‏باريم و...

    امضاء


  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض



    هم اكنون زندگى جمعى از خانواده‏ها در بين جوامع بشرى بر اين منوال مى‏گذرد؛ حتى برخى از مذهبى‏ها عملاً زندگى خود را بر پايه اين عقايد تنظيم كرده‏اند. ولى به عنوان درآمد پاسخ بايد گفت: اين گفتارها در حد شعار و حرف مطلوب است! آيا افراد بشر مى‏توانند در جامعه زندگى كنند و از اين‏گونه مسائل كناره گيرند؟! مگر مى‏شود انسان خردمند و باوجدان، بدون عواطف اجتماعى زندگى معقولى داشته باشد؟! مگر امكان دارد انسان كنجكاو و متفكر و آينده‏نگر، ضرورى‏ترين مسائل اعتقادى و فرهنگى را از تفكرات خود حذف كند؟! مگر مى‏توان درباره مرگ نينديشيد، در صورتى كه به قول «موريس مترلينگ» در زندگى و جهان ما فقط يك حقيقت قابل توجه وجود دارد و آن هم مرگ است؟! مگر مى‏شود از چنگ اين‏گونه مسائل فرار كرد؟!
    مرگ عبارت است از تولدى جاودانى در گهواره‏اى از نور و آتش. هر كس بخواهد تصور وجود مرگ را از مخيله خود دور كند، يا از چنگ آن بگريزد، بيش‏تر خود را در چنگال آن گرفتار مى‏بيند. شبح مرگ مانع از ديدن همه چيز مى‏شود.(1)

    ویرایش توسط ناظرسایت : 10-02-2024 در ساعت 19:19
    امضاء


  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,531
    تشکر
    6,646
    مورد تشکر
    6,925 در 2,277
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    ما نه تنها نمى‏توانيم براى دراز مدت از اين‏گونه مسائل خود را خلاص كنيم، بلكه اگر بخواهيم به حيات معقول و زندگى شيرينى دست پيدا كنيم، بايد تصوير روشنى از مرگ و حيات داشته باشيم؛ به قول «موريس مترلينگ» تصور ما درباره مرگ بايد كامل‏ترين و واضح‏ترين تصورات باشد، زيرا مسأله مرگ دقيق‏ترين و لازم‏ترين مسأله زندگى ماست.
    جالب است وى، كه برنده جايزه بزرگ ادبى نوبل در 1913 است، مى‏گويد: «مرگ لازم‏ترين مسأله زندگى بشر است و بايد آن را بشناسيم و به مقابله برخيزيم»، ولى برخى مسلمان‏نماها با ناز و كرشمه مى‏گويند: سخن از مرگ، خوشىِ زندگىِ ما را از بين مى‏بَرَد. مانبايد به اين‏گونه مسائل فكر كنيم.
    البته حيات حيوانى چنين چيزى را ايجاب مى‏كند، ولى نبايد فراموش كنيم كه انسانيم و بايد بدانيم از كجا آمده و به كجا مى‏رويم.
    از سوى ديگر نيازهاى جسمى بشر محدود به مسكن، خوراك و پوشاك و نيز سرمايه‏اى است كه بتواند نيازهاى بشر را در دراز مدت تأمين كند، اما نيازهاى روحى او محدوديت ندارد. نيازهاى روحى بشر غالباً به صورت سؤال مطرح مى‏شود: از كجا آمده‏ام؟ براى چه آمده‏ام؟ به كجا مى‏روم؟ و ده‏ها پرسش ديگر. مولوى مى‏گويد:
    روزها فكر من اين است و همه شب سخنم
    كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم
    ز كجا آمده‏ام؟ آمدنم بهر چه بود؟
    به كجا مى‏روم آخر ننمايى وطنم؟!
    مانده‏ام سخت عجب كز چه سبب ساخت مرا؟
    يا چه بوده است مراد وى از اين ساختنم؟

    امضاء


صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi