❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
بابا اتاق پر شده از بوی مادرم
وقتش رسیده پر بکشی سوی مادرم
دیگر خجل نباش تو از روی مادرم
فرقت شده شبیه به پهلوی مادرم
از پشت در دوباره تو را می زند صدا
تا که به دست تو بدهد محسن تو را
سی سال در نبودن مادر شکسته ای
پهلو به پهلویش پس آن در شکسته ای
در کوفه های درد مکرر شکسته ای
از مردم و نبودن باور شکسته ای
گر چه شکسته ای و دلت هم شکسته تر
این دل شکسته را هم از این کوفه ها ببر
یادت که هست مادر ما قد خمیده بود
یادت که هست گیسوی مادر سپیده بود
یادت که هست محسن خود را ندیده بود
یادت که هست غنچه خود را نچیده بود
آنروزها که قد تو آنجا خمیده شد
موی منم شبیه تو بابا سپیده شد
مادر رسیده عطرپیمبر بیاورد
تو تشنه ای برای تو کوثر بیاورد
مرهم برای این دل پرپر بیاورد
تا خار را ز دیده ي تو در بیاورد
حرفی بزن که مونس تو مادر آمده
حالا که استخوان زگلویت در آمده
بابا بگو به مادرم از غصه های من
از کوفه های بعد تو و ماجرای من
از بی حسین گشتن من از عزای من
از کوفه گردی من و از کربلای من
بابا بگو که زینب خود را دعا کند
بعد از حسین زود مرا هم صدا کند
مادر رسید و زخم سرت را نگاه کرد
گریه برای گودی یک قتلگاه کرد
پس رو به روسیاهی خیل سپاه کرد
نفرین به رقص خنجر مردی سیاه کرد
وشمر جالسٌ ... نفس مادرم گرفت
سر که به نیزه رفت دل معجرم گرفت
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
دوست دارم خاک باشم درقدم های علی
تاکنم در رهگذار او تماشای علی
دوست دارم اشک باشم چشمه چشمه جوبه جو
تاکه قطره قطره افتم درقدمهای علی
دوست دارم بادباشم با امید وآرزو
سرنهم مثل نسیم صبح برپای علی
دوست دارم چون کبوتر باشم و با بال شوق
پرزنم تا گلشن سبزو دل آرای علی
دوست دارم گوش باشم تا به بزم انس او
بشنوم از دوستانش صوت آوای علی
دوست دارم چشم باشد عضو عضوم تا مگر
وقت جان دادن ببینم روی زیبای علی
دوست دارم شمع باشم تا بسوزم روز وشب
گاه بایاد علی گاهی به زهرای علی
دوست دارم دست مارا او بگیرد روز حشر
نامۀ اعمال ما باشد به امضای علی
دوست دارم ای «وفائی»روزسخت واپسین
عروه الوثقای ما باشد تولای علی
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
امشب علي ميريزد اشك باورش را
در كوفه مي گويد اذان آخرش را
روي لبش انا اليه راجعون است
در آسمان ها دوخته چشم ترش را
شهادت جانگدازغريب کوفه بر عزداران تسليت باد
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
سحر است و سحر عمر علی پایان است
این سحر مژده پایان شب هجران است
این سحرگاه سحرگاه وصال یار است
تا سحر دیده حق بین علی بیدار است
تا سحر زیر لبش زمزمه دارد مولا
زیر لب ناله یا فاطمه دارد مولا
ای سفرکرده ببین همسفرت می آید
یار و همسنگر خونین جگرت می آید
خون دل خوردن و صبر است پس از تو کارم
فاطمه جان هوس روی پیمبر دارم
بی فروغ رخ تو لیل و نهارم تار است
قاتل همسر تو میخ و در و دیوار است
یاد داری که چسان دست علی را بستند
پیش چشمان ترم پهلوی تو بشکستند
تو الف بودی از جور و ستم دال شدی
بهر یاری من از کینه تو پامال شدی
کاش آن جا وسط کوچه علی جان می داد
یا خدا عمر مرا بعد تو پایان می داد
گویی ایام فراغ من و تو سر گشته
وقت دیدار تو و همسرت حیدر گشته
شاعر : محمد رجبی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
سـردار خیبر در راه دین فدا شد
تَهَدَّمَت وَالله اَرکانُ الهُـدی شد
خون گریه کن ای دیده دلها غمین است
امشب عزایِ امیر المومنین است
شهادت جانگداز مولای متقیان علی علیه السلام تسلیت باد
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
کوفه برای هر که اگر نان و آب داشت
در سفره اش برای من اما عذاب داشت
از زخم کهنه ایست اگر خورده ام زمین
ورنه علی به ضربه ی شمشیر تاب داشت
افتاده ام به بستر زخمی که سالهاست
ردی عمیق بر جگر بوتراب داشت
با تجربه، به جوهر اشکم نوشته ام
"این شهر سنگ هاش حساب و کتاب داشت"
زخم زبان کوفه یکی و دو تا که نیست
کوفه زیاد مردم حاضر جواب داشت
اینجا به زعمشان همه اهل عبادتند
حتی اسیر کردن زن هم ثواب داشت
دار و ندار کوفه دو چیز است و هیچ نیست
کوفه وفا نداشت ولیکن طناب داشت
امروز دیدن صف بچه یتیم ها
اندازه ی عذاب رقیه عذاب داشت
این کاسه های شیر به دردم نمی خورد
وقتی که شیرخوار تمنای آب داشت
خندیده بود بیشتر از این که گریه کرد
لب تشنه بود بیشتر از این که خواب داشت
تاثیر زهر بر دل حیدر نداشته ست
داغی که در مصیبت اصغر رباب داشت
حجت تمام شد که علی نیز بر لبش
"الفرصت یمر کمر السحاب"داشت
شاعر : مظاهر کثیری نژاد
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
امشب چه سینهسوز است بانگ اذان مولا
خیزد صدای تکبیر از عمق جان مولا
از لحظههای افطار در شوق وصل دلدار
بر چهره میدرخشید اشک روان مولا
مولا گشوده آغوش بهر وصال جانان
قاتل به مسجد آید بر قصد جان مولا
زهرا کنار محراب با ذکرِ واعلیّا
یا فاطمه است امشب ورد زبان مولا
زخم سرعلی را دیدند اهل مسجد
دردا که نیست پیدا زخم نهان مولا
ای نخلها بگریید ای چاهها بنالید
دیگر علی ندارید ای دوستان مولا
حق علی ادا شد فرق علی دو تا شد
سرهایتان سلامت ای خاندان مولا
ای دوستان بیایید با من به شهر کوفه
تا سر نهیم امشب بر آستان مولا
ریزید ای یتیمان در سفرههای خالی
خون جگر به جای خرما و نان مولا
«میثم» دگر امیدی در ماندن علی نیست
از دست رفته دیگر تاب و توان مولا
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)