صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 40

موضوع: از ازل تا قيامت

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,903
    تشکر
    6,668
    مورد تشکر
    6,941 در 2,282
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    فصل دوم : عوالم ششگانه
    1. عالم ذرّ
    2. عالم پشت پدران
    3. عالم رحم مادران
    4. عالم دنيا
    5 . عالم برزخ
    6. عالم قيامت

    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,903
    تشکر
    6,668
    مورد تشکر
    6,941 در 2,282
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض



    بررسى اجمالى عالم انوار و عالم ارواح


    عالم انوار

    بشر از مبدأ خلقت و چگونگى به وجود آمدن عالم بى اطلاع است; اگر چند علما و دانشمندان در اين خصوص به طور ظن و گمان مطالبى گفته اند، ولى هيچ كدام قطعاً كه مفيد علم و دانش و يا تحقيق قابل ملاحظه باشد مطالبى ندارند.
    آنچه در خصوص ابتداى خلقت بشر و يا قبل از او ابراز عقيده كرده اند و در حال حاضر موجود است، دوران تغييرهاى جسمى و مادى (جغرافياى) جهان است. و به جرأت مى توان گفت در ارتباط با عالم قبل از خلقت بشر تحقيقى گسترده صورت نگرفته يا اگر هم موجود مى باشد، مطالبى بسيار محدود است. و آن چيزى هم كه وجود دارد و مى توان به آن استناد كرد احاديث و رواياتى است كه از طريق معصومين (عليهم السلام) به ما رسيده است.
    به طور كلى خلقت و آفرينش بشر در سه مرحله كاملا متمايز و جدا از هم با فواصل زمانى ممتد شكل گرفته كه عبارتنداز: «عالم انوار; عالم ارواح و عالم ابدان». كه در مضامين اثبات و ابرام و احياناً انتقاد هر كدام رواياتى بسيار آمده كه سعى كرديم به طور اجمال و شناساندن عوالم ـ كه با خلقت انسان و عوالم ششگانه ى او ارتباط مستقيم دارد ـ به بعضى از آنها اشاره اى داشته باشيم.
    شناخت عالم انوار به طور اجمال از چند طريق ميسر است كه دورنمايى از آن عبارت است از; شناخت نور، اثرگذارى آن بر موجودات عالم هستى، كه لازمه اش دانستن تعريف نور است.
    امضاء


  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,903
    تشکر
    6,668
    مورد تشکر
    6,941 در 2,282
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    تعريف نور

    قبل از آن كه به عالم نورى بپردازيم، بهتر است نور را تعريف كنيم، كه در اين صورت تقريباً مضامين تعاريف به هم نزديك است. لذا به كامل ترين و جامع ترين آنها اكتفا شد; و راغب اصفهانى نور را چنين تعريف مى كند:
    نور عبارت از روشنايى است كه كمك مى كند بر چشم ها; يعنى به وسيله نور انسان مى تواند ديدنى ها را ببيند. نور هم بر دو قسم است: نور دنيايى و نور آخرتى.
    نور دنياى نيز بر دو قسم است:
    1. معقول; كه نورى است با ديده بصيرت و باطن ديده مى شود، مانند: نور عقل و نور قرآن.
    2. نور محسوس; چيزى است كه با چشم ديده مى شود، مانند: نور ماه، خورشيد و ستارگان. (27)
    ويژگى هاى خاصى كه نور دارد، مى توان نور را از ديگر موجودات عالم متمايز كرد. چون بدون نور حيات موجودات زنده خصوصاً انسان مختل است. و حيات به معناى واقعى خود تحقق پيدا نمى كند.
    چون بدون نور انسان هرگز نمى تواند چيزى را در اطراف خود ببيند. با توجه به اهميّت فوق العاده نور در زندگى ما انسان ها، ولى هنوز متأسفانه منشأ اثر گذارى و جزئيات آن به خوبى كشف نشده و به طور دقيق نمى دانيم كه نور چيست؟!

    امضاء


  5. Top | #34

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,903
    تشکر
    6,668
    مورد تشکر
    6,941 در 2,282
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    آركدى لئوكوم مؤلف دايرالمعارف به من بگو چرا در وصف نور چنين مى گويد:
    نور نوعى انرژى است. سرعت اش قابل اندازه گيرى است، طرز كارش را هم شناخته ايم. «نيوتن» براى نخستين بار كوشيد تا حقيقت نور را بيان كند. او معتقد بود كه نور از ذرات بسيار ريزى درست مى شود كه به صورت گلوله هاى بسيار ريزى از منبع نور پرتاپ مى گردند. ولى تئورى اين دانشمند از بيان برخى مسايل مربوط به نور عاجز بود.
    دانشمند ديگرى به نام «هاىْ گِنْز» براى نور نظريه اى ديگر ابراز داشت. وى فرضيه «موج بودن» نور را عرضه كرد، و مى گفت: نور به صورت ارتعاشى ها و يا امواجى پديد مى آيد، مانند سنگ ريزه اى كه چون در بركه اى مى افتد امواج پى درپى به وجود مى آيد.
    پس درباره نور دو نظريه شد [ كه از هم متفاوت اند ] : يكى آن كه نور ذرات بى شمارى است و ديگرى آن كه نور، امواج است.
    آن گاه حدود 150 سال درباره اين دو نظريه بحث شد. بيشتر دانشمندان نظر به موج بودن نور را پذيرفتند، امّا چندى نگذشت كه مطلبى درباره فعاليت نور كشف گرديد كه بر اعتبار اين نظريه لطمه وارد آورد.
    حال ببينيم امروزه دانش نور چه مى پندارد؟

    ویرایش توسط همکارمدیرسایت : 11-06-2025 در ساعت 22:36
    امضاء


  6. Top | #35

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,903
    تشکر
    6,668
    مورد تشکر
    6,941 در 2,282
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    امروزه مى گويند: نور به دو راه، هم به صورت امواج و هم به صورت ذرات عمل مى كند. آزمايش هايى كه انجام مى شود، گاهى اين و گاهى آن را اثبات مى كند.
    بنابراين، هنوز جواب قانع كننده اى براى كشف حقيقت نور پيدا نشده و نمى دانيم كه نور واقعاً چيست. (28)


    امضاء


  7. Top | #36

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,903
    تشکر
    6,668
    مورد تشکر
    6,941 در 2,282
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    نور در قرآن


    مفسرين آيات الهى با الهام گرفته از احاديث و روايات معصومين (عليهم السلام) در تفسير كلمه ى «نور» در آيات مختلف قرآن كريم، بهترين تعاريف و تفسير را گزينش كرده اند. قبل از آن كه به تفاسير اشاره كنيم در فراز چهل و هفتم از دعاى «جوشن كبير» كه مجموعه اى از صفات خداوند است مى خوانيم:
    يا نورالنور، يا منورالنور، يا خالق النور، يا مدبرالنور، يا مقدارالنور، يا نور كل نور، يا نوراً قبل كل نور، يا نوراً بعد كل نور، يا نوراً فوق كل نور، يا نوراً ليس كمثله نور...;
    اى نور نورها، و اى روشنى بخش روشنايى ها، اى آفريننده نور، اى تدبير كننده نور، اى تقديركننده نور، اى نورى كه از هر نورى، و اى نورى كه همانند تو نورى نيست.
    با اين تعريف مجمل و بسيار گسترده، همه انوار هستى از نور واحدى سرچشمه و مايه مى گيرند و آن نور ذات پاك خداوند است، و به طور كلى مى توان گفت كه خمير مايه همه ى انوار خداوند است.
    خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:
    اللّهُ نُورُ السَّمـواتِ وَالأَرْضِ ;(29)
    خداوند نور آسمان ها و زمين است.

    ویرایش توسط همکارمدیرسایت : 02-07-2025 در ساعت 22:10
    امضاء


  8. Top | #37

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,903
    تشکر
    6,668
    مورد تشکر
    6,941 در 2,282
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    آرى! خدا نور آسمان ها و زمين است، روشنى و روشنى بخش همه آنها است. زيرا گروهى از مفسران كلمه «نور» را در آيه فوق به معناى متفاوتى تفسير نموده اند، از جمله: نور به معناى «هدايت كننده»، «روشن كننده» و بعضى به معناى «زينت بخشى» تفسير كرده اند.
    همه ى اين معانى صحيح است، ولى مفهوم آيه باز هم از اين گسترده تر مى باشد. توضيح اين كه در قرآن مجيد و روايات اسلامى از چند چيز به عنوان «نور» ياد شده است كه عبارتند از:
    1. «قرآن مجيد» چنان كه در قرآن مى خوانيم: « قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَكِتابٌ مُبِـينٌ ;(30) از سوى خداوند نور و كتاب آشكارى براى شما آمد.»
    2. «ايمان» چنان كه در قرآن مى خوانيم: « اللّهُ وَلِىُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ; (31) خداوند ولى كسانى است كه ايمان آورده اند آنها از ظلمت ها (شرك و كفر) به سوى نور (ايمان) رهبرى مى كند.»
    3. «هدايت الهى» و روشن بينى چنان كه فرمود: « أَوَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَجَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِى بِهِ; (32) آيا كسى كه مرده بوده است و ما او را زنده كرديم و نور هدايتى براى او قرار داديم كه در پرتو آن بتواند در ميان مردم راه برود، هم مانند كسى كه در تاريكى باشد و هرگز از آن خارج نگردد».
    4. «امامان و پيشوايان معصوم (عليهم السلام) (33)».
    5. «شخص پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) (34)». و 6. «آيين اسلام»(35) و (36).
    با مطالعه اجمالى روشن مى شود كه نور داراى چه خواص و ويژگى هاى است:
    الف) نور زيباترين و لطيف ترين موجودات در جهان ماده است و سرچشمه همه زيبايى ها و لطافت هاست.

    امضاء


  9. Top | #38

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,903
    تشکر
    6,668
    مورد تشکر
    6,941 در 2,282
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    ب) نور بالاترين سرعت را طبق آنچه در ميان دانشمندان معروف است، در جهان ماده دارد.
    ج) نور وسيله تبيين اجسام و مشاهده موجودات مختلف اين جهان است، و بدون آن چيزى را نمى توان ديد، بنابراين، هم ظاهر است و هم مظهر (ظاهر كننده غير).
    د) نور آفتاب كه مهم ترين نور در دنياى ما است، پرورش دهنده گل ها و گياهان بلكه رمز بقاى همه موجودات زنده است و ممكن نيست موجودى بدون استفاده از نور ـ به طور مستقيم يا غير مستقيم ـ زنده بماند.
    هـ) امروز ثابت شده كه تمام رنگ هايى را كه مى بينيم نتيجه تابش نور آفتاب يا نورهاى متشابه آن است و گرنه موجودات در تاريكى مطلق رنگى ندارد!
    و) تمام انرژى هاى موجود در محيط ما ـ به جز انرژى اتمى ـ همه از نور آفتاب سرچشمه مى گيرد. حركت بادها، ريزش باران و حركت نهرها و سيل ها و آبشارها و بالأخره حركت همه موجودات زنده با كمى دقت به نور آفتاب منتهى مى شود.
    ز) نور آفتاب نابود كننده انواع ميكروب ها و موجودات موذى است. اگر تابش اشعه اين نور پر بركت نبود كره زمين، تبديل به بيمارستان بزرگى مى شد، كه همه ساكنان اش با مرگ دست به گريبان بودند!
    خلاصه هر چه در اين پديده عجيب عالم خلقت (نور) بيشتر مى نگريم و دقيق تر مى شويم، آثار گران بها و بركات عظيم آن آشكارتر مى شود.
    ویرایش توسط همکارمدیرسایت : 05-07-2025 در ساعت 21:44
    امضاء


  10. Top | #39

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,903
    تشکر
    6,668
    مورد تشکر
    6,941 در 2,282
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    حال با در نظر گرفتن اين دو مقدمه اگر بخواهيم براى ذات پاك «خدا» تشبيه و تمثيلى از موجودات حسى اين جهان انتخاب كنيم ـ گر چه مقام با عظمت [ و جلال و جمال] او از هر شبيه و نظير برتر است ـ آيا جز از واژه ى «نور» مى توان استفاده كرد؟ همان خدايى كه پديد آورنده تمام جهان هستى است، روشنى بخش عالم آفرينش است همه موجودات زنده به بركت فرمان او زنده اند. و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند كه اگر لحظه اى چشم لطف خود را از آنها باز گيرد همگى در ظلمت فنا و نيستى فرو مى روند. و جالب اين كه هر موجودى به هر نسبت با او ارتباط دارد و به همان اندازه نورانيّت و روشنايى كسب مى كند: قرآن نور است چون كلام اوست. آيين اسلام نور است چون آيين اوست. پيامبران نورند چون فرستادگان اويند. امامان معصوم انوار الهى هستند، چون حافظان آيين او بعد از پيامبران اند. ايمان نور است، چون رمز پيوند با اوست. علم نور است، چون سبب آشنايى با اوست. بنابراين «اللّهُ نُورُ السَّمواتِ وَالاَْرضَ» است.(37)

    امضاء


  11. Top | #40

    عنوان کاربر
    ناظرسایت
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9132
    نوشته
    3,903
    تشکر
    6,668
    مورد تشکر
    6,941 در 2,282
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    نور در روايات

    در خصوص عالم نورى قبل از خلقت، روايات و احاديث بى شمار است; كه هيچ گونه احتياج به اثبات و ابرام آن نيست. و تا به امروز كسى هم در صدد انتقاد از آن بر نيامده، ولى آنچه مى توان بيان كرد اين است كه در عالم نورى ارتباط مستقيم خداوند با انوار اهل بيت (عليهم السلام) بوده است. چون به هر حال اهل بيت (عليهم السلام) راهنمايان راستين خدايند و آياتى هستند كه به وسيله آنان مردم بايد توحيد خدا، مصالح دين و شرايع اسلام، آداب سنن و با فرايض مذهبى آشنا گردند. و اين رسالت مهم از ابتداى نزول قرآن در تفسير آيات مختلف از زبان معصومين (عليهم السلام) بيان شده، براى توجه اذهان و تزيين بحث و اثبات و ابرام عالم نورى قبل از خلقت آدم به چند روايت بسنده مى شود.(38)
    1. جابربن عبداللّه روايت مى كند از رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) كه:
    بر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) عرضه داشتم: اولين چيزى كه خدا خلق كرد، چه بود؟
    فرمود: اى جابر! نور پيغمبرت بود، كه خدا اوّل آن را آفريد و سپس از او هر چيز ديگرى را خلق كرد. آن گاه آن را در پيش روى خود در مقام قرب اش نگه داشت. و خدا مى داند چه مدت نگاه داشت. و آن گاه بود كه آن نور را به چند قسم تقسيم كرد:
    اوّل، عرش را از يك قسم آن، دوم كرسى را از يك قسم ديگرش، سوم حاملان عرش و سكنه ى كرسى را از يك قسم اش بيافريد. و چهارم را در مقام حبّ آن قدر كه خود مى داند نگاه داشت، و سپس همان را چند قسم تقسيم كرد: قلم از قسمتى، لوح را از قسمتى ديگر، بهشت را از قسمى ديگرش بيافريد. و قسم چهارم را آنقدر كه خود مى داند در مقام خوف نگاه داشت، باز همان را اجزايى كرد: و ملائك را از جزيى، آفتاب را از جزيى ديگر و ماه را از جزِ آخر بيافريد. و قسم چهارم را آنقدر كه خود مى داند در مقام رجا نگاه داشت، و سپس همان را اجزايى كرد: عقل را از جزيى، علم و حلم را از جزيى ديگر و عصمت و توفيق را از جزيى بيافريد. و باز قسم چهارم را آنقدر كه خود مى داند در مقام حيات نگاه داشت و سپس با ديده هيبت به آن قسم از نور من كه باقى مانده بود نظر افكند و آن نور شروع كرد به نور باريدن و در نتيجه صدوبيستوچهار هزار قطره نور از او جدا شد، كه خدا از هر قطره اى روح پيغمبرى و رسولى را بيافريد. و سپس آن ارواح شروع كردند به دم زدن و خدا از دم آنها ارواح اوليا و شهدا و صالحين را بيافريد. (39)
    2. انس بن مالك گفت: روزى رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) نماز صبح را به جماعت براى ما خواند، بعد روى به جانب ما كرد، من گفتم: يا رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم) اگر مايل باشيد اين آيه را براى ما تفسير فرماييد.
    وَمَنْ يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَاُولـئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِـيِّينَ وَالصِّـدِّيقِـينَ وَالشُّـهَداءِ وَالصّالِحِـينَ وَحَسُنَ أُولـئِكَ رَفِـيقاً ;(40)
    و كسى كه پيامبر را اطاعت كند، (در روز رستاخيز) همنشين كسانى خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده، از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان; و آنها رفيق هاى خوبى هستند.
    فرمود: منظور از نبيين منم و صديقين برادرم على بن ابى طالب است. و امّا شهدا عمويم حمزه، و صالحين دخترم فاطمه زهرا و اولاد اوست.
    پس از تمام شدن اين تفسير عباس عموى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) كه حضور داشت از جاى بلند شد و جلو پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نشست و گفت: مگر من و شما و على و فاطمه و حسن و حسين از يك تيره و نژاد نيستيم؟! رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
    اين سؤال را براى چه مى كنى و منظورت چيست؟
    عباس گفت: شما على، فاطمه، حسن و حسين را تعريف مى كنيد بدون اين كه از من نام ببريد. رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) تبسمى نمود و فرمود:
    اين كه گفتى مگر ما از يك تيره و نژاد نيستيم راست مى گويى، ولى خداوند من، على، فاطمه، حسن و حسين را قبل از خلقت آفريد. آن موقعى كه نه آسمان را آراسته; و نه زمين گسترده بود، نه تاريكى و نه نور، نه بهشت و نه جهنم، نه خورشيد و نه ماه وجود داشت.
    عباس گفت: يا رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم) ابتداى خلقت شما چگونه بود؟!
    فرمود: وقتى خداوند تصميم گرفت ما را بيافريند، تكلّم به كلمه اى كرد و نورى آفريد، آن گاه تكلّم به كلمه اى ديگر كرد و از آن روحى آفريد. نور را با روح ممزوج كرد، من، برادرم على، فاطمه، حسن و حسين را آفريد. ما او را تسبيح مى گفتيم هنگامى كه تسبيحى وجود نداشت و تقديسى مى نموديم موقعى كه تقديسى نبود.
    وقتى خدا خواست جهان را بيافريند. نور مرا شكافت و عرش را از آن آفريد. عرش از نور من است و نور من از نور خداست، نور من از عرش والاتر است. و نور برادرم على را شكافت، از آن ملائكه را آفريد. پس ملائكه از نور على و نور على از نور خداست، پس على افضل از ملائكه است.
    سپس نور دخترم فاطمه را شكافت و از آسمان ها و زمين را آفريد، آسمان ها و زمين از نور دخترم فاطمه مى باشد. و نور دخترم از نور خداست، پس دخترم فاطمه بهتر از آسمان ها و زمين مى باشد.
    آن گاه نور پسرم حسن را شكافت، از آن خورشيد و ماه را آفريد. خورشيد و ماه از نور فرزندم حسن و نور فرزندم حسن از نور خداست. و حسن افضل از خورشيد و ماه مى باشد. بعد نور فرزندم حسين را شكافت و از آن بهشت و حورالعين را آفريد. بهشت و حورالعين، از نور فرزندم حسين است، نور فرزندم حسين از نور خداست و فرزندم بهتر از بهشت و حورالعين مى باشد... .
    عباس از شنيدن سخنان رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) از جا حركت كرد و پيشانى على را بوسيد، گفت: واللّه! يا على تو حجت بالغه و بر حق خدا هستى براى كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد.(41)
    عالم ارواح
    بشر از ابتداى خلقت نسبت به «عالم ارواح» بيگانه بود و آن را يك عالم مرموز و وحشت ناك مى پنداشت. و انسان هميشه نسبت به «عالم ارواح» و حقيقت وجودى آن گريزان بود. و پندارى غلط و نادرست داشت. در صورتى كه «عالم ارواح» ارتباط تنگاتنگ با روح و روان انسان دارد. اگر چه عالم ديگرى هم مانند عالم انوار در وراى عوالم انسان بوده كه انكار آن غير قابل قبول است.
    از آن جمله رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد:
    خَلْقَ اللّهُ الاَْرواحَ قَبْلَ الاَْجسادِ بِالْفَىْ عام; (42)
    خداوند دوهزار سال پيش از آن كه اجساد را بيافريند ارواح را آفريده بود.
    گروهى روح را موجودى آفريده شده و مخلوقى حادث مى دانند كه درباره پيدايش آن، دو نظريه دارند:
    1. گروهى مى گويند: روح قبل از بدن آفريده شده و بعد از متلاشى شدن بدن هم چنان پايدار و باقى است.
    2. گروهى ديگر مى گويند: روح هر انسان با جسم اش آفريده مى شود و پيدايش آن بر اثر تطوّرات نطفه، تحولات متوالى جسم و تكامل نهايى ماده است.(43)
    تعريف روح و استعمال آن در قرآن
    «روح» از نظر لغت به معناى «نفس» و «دويدن» است. و بعضى ها تصريح كرده اند كه روح و ريح (باد) هر دو از يك معنى مشتق شده است. و اگر روح انسان كه گوهر مستقل مجردى است به اين نام ناميده شده به خاطر آن است كه از نظر تحرك و حيات آفرينى و ناپيدا بودن هم چون نفس و باد است.
    ولى موارد استعمال «روح» در قرآن كريم بسيار آمده كه عبارتند از:
    1. «روح» گاهى به معناى روح مقدسى است، كه پيامبران را در انجام رسالت شان تقويت مى كرد مانند: « وَآتَيْنا عِـيسَى ابْنَ مَرْيَمَ البَيِّناتِ وَأَيَّدْناهُ بِرُوحِ القُدُسِ ;(44) ما دلايل روشن در اختيار عيسى بن مريم قرار داديم و او را با روح القدس تقويت نموديم.»
    2. گاه به نيروى معنوى الهى كه مؤمنان را تقويت مى كند اطلاق شده: « أُولـئِك َ كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الإِيمانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوح مِنْهُ ;(45)آنها كسانى هستند كه خدا ايمان را در قلب شان نوشته و به روح الهى تأييدشان كرده است.»
    3. زمانى «روح» به معناى فرشته مخصوص وحى آمده و با عنوان «امين» توصيف شده مانند: « نَـزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِـينُ * عَلى قَلْبِكَ لِـتَكُونَ مِـنَ المُـنْذِرِينَ ;(46) اين قرآن را روح الأمين بر قلب تو نازل كرد تا از انذاركنندگان باشى». و گاه به معناى فرشته بزرگى از فرشتگان خاص خدا يا مخلوقى برتر از فرشتگان آمده.(47)
    4. گاه به معناى قرآن يا وحى آسمانى آمده است، مانند: « وَكَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ;(48) اين گونه وحى به سوى تو فرستاديم، روحى كه از فرمان ما است.»
    5. و بالأخره زمانى هم به معنى روح انسانى آمده است، چنان كه در آيات آفرينش آدم مى خوانيم: « ثُمَّ سَوّاهُ وَنَفَخَ فِـيهِ مِنْ رُوحِهِ ;(49) سپس آدم را نظام بخشيد و از روح خود در آن دميد.» و هم چنين: « فَإِذا سَـوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِـيهِ مِنْ رُوحِى فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ ;(50) هنگامى كه آفرينش آدم را نظام بخشيدم و از روح ام در او دميدم براى او سجده كنيد.»(51)
    اكنون سخن در اين است منظور از روح در آيه: « وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى ;(52) چيست؟ اين كدام روح است كه جمعى كنجكاو و از آن سؤال كردند و پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در پاسخ آنها فرمود: «روح از امر پروردگار من است و شما [ دراين خصوص] جز دانش كمى نداريد.»
    از مجموع قراين موجود در آيه و خارج آن چنين استفاده مى شود كه پرسش كنندگان از حقيقت روح آدمى سؤال كردند، همين روح عظيمى كه ما را از حيوانات جدا مى سازد و برترين شرف ما است، و تمام قدرت و فعاليت ما از آن سرچشمه مى گيرد و به كمك اش زمين و آسمان را جولانگاه خود قرار مى دهيم، اسرار علوم را مى شكافيم و به اعماق موجودات راه مى يابيم، مى خواستند بدانند حقيقت اين اعجوبه عالم آفرينش چيست؟
    و از آنجا كه روح، ساختمان مغاير با ساختمان ماده دارد و اصولى حاكم بر آن غير از اصول حاكم بر ماده و خواص فيزيكى و شيميايى آن است، چنان چه پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) مأمور مى شود در يك جمله كوتاه و پر معنى بگويد: «روح، از عالم امر است يعنى خلقتى اسرارآميز دارد.»(53)
    چگونگى رؤيا يا پرواز روح
    خواب در تمام دوران زندگى براى انسان لازم است و مى توان گفت: خواب بهترين عامل براى رفع خستگى جسم مى باشد. و عامل بسيار مؤثرى است در بازيافت نيروى از دست رفته جسم، كه بر اثر فعاليت هاى روزمره ايجاد مى شود. كسى نيست كه به فوايد خواب آگاه نباشد. و اين خواب است كه به ما نيروى تازه براى زندگى پديد مى آورد و به ما احساس شادابى مجدد مى دهد. خواب براى اعضا و بافت هاى خسته بدن بسيار مفيد است.
    ولى آيا علم دريافته كه در هنگام خواب چه چيزى به وقوع پيوسته و علت چيست؟
    هنوز علم قادر نيست دقيقاً بازگو كند كه هنگام خواب چه چيزهايى به وقوع مى پيوندد. ولى در اين زمينه دانشمندان به طور ظنّ و گمان مى گويند:
    در عمق مغز منطقه اى بسيار پيچيده اى وجود دارد كه آن را مركز خواب ناميده اند. تنظيم اين قسمت نيز توسط خون صورت مى گيرد. در جريان كار روزانه، بر اثر فعاليت اعصاب و عضلات مقدارى كلسيم وارد خون بدن ما مى شود. اين كلسيم مركز خواب را بر مى انگيزد و در نتيجه انسان به خواب مى رود. و چون به خواب مى رويم مركز خواب دو كار را انجام مى دهد:
    الف) خواب مغز، يعنى مغز را از كار مى اندازد و ديگر ما آن هوشيارى و نيروى قبلى را نداريم.
    ب) خواب بدن، يعنى علاوه بر مغز، اعصاب نيز از كار افتاده و تمام اعضاى بدن به خواب فرو مى روند.
    خواب داراى انواع گوناگونى است، خواب سطحى كمتر از خواب عميق به ما استراحت مى بخشد، گاهى يك چُرت كوتاه خستگى انسان را كاملا برطرف مى كند، زير خواب كوتاه معمولا عميق است.

    پى‏نوشتها:
    1) حسن زاده آملى، علامه حسن، هزار و يك كلمه ، ج 5، كلمه 48.
    2) شيخ صدوق، ابوجعفر، امالى ; حر عاملى، شيخ محمدحسين، حديث قدسى، ص 235; مكارم شيرازى، آية الله ناصر، تفسير نمونه ، ج1، ص7.
    3) امام خمينى، روح الله، چهل حديث ، ص 38.
    4) مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 4، ص 44، روايت 23; كلينى، محمدبن يعقوب، اصول كافى ، ج2.
    5) بقره (2) آيه 10.
    6) بقره (2) آيه 225.
    7) انعام (6) آيه 120.
    8) « لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلى المُؤمِنِـينَ إِذ بَعَثَ فِـيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكْمَةَ وَإِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِى ضَلال مُبِـين » آل عمران (3) آيه 164.
    9) مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار ، ج 16، ص 210; طبرسى، فضل بن حسن، مكارم الاخلاق .
    10) مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار ، ج 58، ص 39، روايت 61; كليّات حديث قدسى .
    11) شعرا (26) آيات 88 - 98.
    12) انعام (26) آيه 128.
    13) مناجات شعبانيه .
    14) كلينى، محمدبن يعقوب، اصول كافى ، ج 1.
    15) طلاق (65) آيه 10.
    16) شهيد ثانى، زين الدين على بن محمد، مسكن الفؤاد ، ص 32.
    17) رضايى، محمدابراهيم، جواهرالحكم ، ص 17، چ اول; عاملى حر، محمدحسن، وسايل الشيعه ، ج 14.
    18) امام خمينى، روح اللّه، چهل حديث ، ص 358، چ دوم.
    19) همان.
    20) هود(11)، آيه 114.
    21) نساء(4) آيه 116.
    22) نساء (4) آيه 110.
    23) زمر (39) آيه 53.
    24) آل عمران (3) آيه 135.
    25) هود (11) آيه 114.
    26) مكارم شيرازى، آية اللّه ناصر، تفسير نمونه ، ذيل آيه، ج 9، با اضافات.
    27) اصفهانى، راغب، المفردات .
    28) لئوكوم، آركدى، به من بگو چرا ، ج اوّل، ص 99.
    29) نور(24) آيه 35.
    30) مائده (5) آيه 15.
    31) بقره (2) آيه 257.
    32) انعام (6) آيه 122.
    33) چنان كه در زيارت جامعه آمده «خلقكم اللّه انواراً فجعلكم بعرشه محدقين ; خداوند شما را نورهايى آفريد كه گرد عرش او حلقه زده بوديد». و بالأخره «نور» به معناى علم و دانش نيز آمده چنان كه در حديث مشهور آمده: «العلم نورٌ يقذفه اللّه فى قلب من يشاء ; علم نورى است كه خدا در قلب هر كس بخواهد مى افكند».
    34) احزاب (33) آيه 46.
    35) توبه (9) آيه 32.
    36) مكارم شيرازى، آية الله ناصر تفسير نمونه ، ذيل آيه، ج 14، با تلخيص.
    37) مكارم شيرازى، آية اللّه ناصر، تفسير نمونه ، ذيل آيه، ج 14.
    38) براى مطالعه بيشتر ر. ك: بحارالأنوار ، ج35، 36 و 43; تفسير نورالثقلين ، ج3; غاية المرام علامه بحرانى.
    39) طباطبايى، علامه سيد محمدحسين، تفسيرالميزان ، ج 1، ص 176 و در ذيل آيه « وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْماءَ كُلَّها » بقره(2)، آيه 31.
    40) نسا (4) آيه 69.
    41) علامه بحرانى، سيدهاشم، غاية المرام ، به نقل از مصابيح الأنوار شيخ طوسى.
    42) مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار ، ج 47، ص 357، روايت 64.
    43) بعضى از علما و فلاسفه اسلامى از گروه اوّل اند و خلقت ارواح را قبل از اجساد مى دانند، از جمله آنها مرحوم شيخ صدوق (رحمه الله) است. برگرفته از كتاب معاد ، ج1، ص 114.
    44) بقره (2) آيه 253.
    45) مجادله (58) آيه 22.
    46) شعرا (26) آيات 193-194.
    47) قدر (97) آيه 4 و نبأ(78) آيه 38.
    48) شورى (42) آيه 52.
    49) سجده (32) آيه 9.
    50) حجر (15) آيه 29.
    51) بر گرفته از تفسير نمونه ج 11، ذيل آيه.
    52) «از تو درباره «روح» سؤال مى كنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است». اسرا (17) آيه 85.
    53) مكارم شيرازى، آية اللّه ناصر،تفسير نمونه ، ذيل آيه، ج 11، با اضافات.



    امضاء


صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi