يقظه چيست؟ يقظه و بيدارى، همان حشر است، يعنى اين لاشهاى كه اينجا افتاده بود و قدرت دفاع از خود را نداشت و مورچگان مىتوانستند آزارش بدهند، وقتى كه قيامت شد، بلند مىشود. اين همان يقظه و بيدارى است، كه آن بيدارى ويقظه هم قيامت و حشر صغير است.
موت چيست؟ موت هم اتفاقاً نوم است. مرگ همان خوابيدن است. آرامگاه ابدى و مرقد آنجايى است كه آدم شانههايش را روى زمين مىگذارد و مىخوابد. اين مرگ، همان نوم و خواب است، اما خواب غليظ و پررنگ، خواب كبير و بزرگ، خواب ابدى نه موقت. خواب، مرگ موقت است ولى مرگ، خواب ابدى و دائم است كه تا قيام قيامت ادامه دارد. اين مرگ و نوم (يعنى مردن و خوابيدن) از يك خانواده هستند و به تعبير علمى از يك مقوله هستند و فقط پررنگ (شدت) و كمرنگ (ضعيف) دارد، مثلاً درجه ده از حرارت، حرارت است، و درجه پنجاه هم حرارت است، درجه پنجاه ضعيف است و درجه ده، ضعيفتر، با اين كه همه اينها حرارت است. درجات مختلف برودت (سرما) نيز از يك مقوله هست، گاهى ناقص و گاهى كامل، كه به اين در اصطلاح منطق و فلسفه مسأله تشكيك مىگويند، يا مىشود گفت: تكامل يا تزايد يا اشتداد، يعنى يك حقيقت، گاهى باريك و نازك مىشود و گاهى زياد و حجيم مىشود، گاهى پررنگ و گاهى كم رنگ، گاهى در اوج و گاهى در حضيض است، يعنى بالا و پايين و نقص و كمال دارد. مرگ همان خواب است، مگر اين كه يك قدرى پر رنگ و غليظ و قوى و ابدى است. اگر خواب امتداد پيدا بكند و ديگر نتوان از خواب بيدار شد، مىشود مرگ، يعنى همين حقيقت اگر يك مقدار غليظ و پررنگ بشود، و كشش و امتداد پيدا كند، همان مرگ مىشود و چيزى جز مرگ نيست.