اعتناى خداوند اين نبوده است كه يك كتاب معصوم املا كند، يا تعاليم تخطى ناپذير و خطا ناپذيرى القا كند... وحى الوهى و واكنش انسانى، همواره در هم تنيده بوده است. يك مواجهه كه به مشيّت و مبادرت الهى بوده، توسط بشر جايز الخطا، تجربه، تعبير و توصيف شده است.[9]
برخى از روشن فكران مسلمان، پا را از اين نيز فراتر نهاده، تفسير تجربه ى دينى پيامبر اسلام را به دست آدميان طول تاريخ سپرده اند.[10] بر اساس اين ديدگاه، راز خاتميّت دين اسلام در اين نكته نهفته است كه وحى اسلامى به گونه اى تعبير نشده، در اختيار همگان قرار گرفته تا در هر دورانى، تعبيرى مناسب از آن ارائه گردد و قرائت تازه اى از دين، فراهم آيد; يعنى بر خلاف پيامبران ديگر كه برداشت خود از تجربه ى باطنى شان را پيش كش امّت ها مى كردند، در باره ى رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) تقدير الهى بر اين قرار گرفته است كه «عين تجربه ى باطنى پيامبر، بدون تفسير، در اختيار مردم قرار گيرد... گويى كه آن تجربه براى ما و براى هر نسلى در هر عصرى تكرار مى شود»[11].
نقد و بررسى[12]
1. توجه به تجربه ى دينى هر چند با انگيزه اى خير خواهانه همراه بوده و به منظور دفاع از حريم ديانت صورت گرفته است، اما نبايد به كنار گذاشته شدن عقل و برهان بينجامد. معارف اسلامى هر كدام از عقل و الهام را در جاى گاه شايسته ى خويش مى نشانند و دادِ هر يك را از راه بى حرمتى به ديگرى نمى ستانند و بدين وسيله، هم آهنگى خود را با توانايى ها و نيازهاى واقعى انسان به خوبى مى نمايانند.
2. تفسير وحى به تجربه ى دينى پيامبر و نيازمندى تجربه به تعبير و گرفتار بودن تعبير در دام محدوديت هاى بشرى، چنان كه انديشمندان غربى و هواداران شرقى آنان نيز تصريح نموده اند، عصمت پيامبران در ابلاغ وحى را زير سؤال مى برد;[13] در حالى كه اين بُعد از عصمت، هيچ گونه ترديدى را بر نمى تابد و انكار آن به برچيده شدن بساط نبوّت مى انجامد. اگر تنها راه سعادت آدمى، خود دست خوش تغيير و خطا گردد و بازتابى از محيط اجتماعى و فرهنگى باشد، ارمغان بعثت پيامبران براى بشر چه خواهد بود؟
3. يكى از انگيزه هايى كه برخى را به پذيرفتن اين ديدگاه واداشته، برقرارى آشتى ميان ثبات وحى و تغيير و تحوّل زندگى بشر بوده است.[14] به گمان اينان، آنچه وحى الهى را بانيازهاى هر زمان متناسب مى سازد، نقشى است كه پيامبر در تعبير از اين تجربه ى درونى بر عهده مى گيرد; در حالى كه مى توان گفت فرستنده ى وحى، خود به مصالح جامعه هاى گوناگون آگاه تر است و نيازى نيست كه اين تناسب سازى را به گيرنده ى وحى (پيامبر) واگذارد.
4. وحى الهى پديده اى خردگريز، غير متعارف و به تعبير كارل بارث «سخنى به كلى ديگر» است.[15] از اين رو، بِه ترين راه آشنايى با آن، بهره گيرى از سخنان كسانى است كه خود به اين منبع معرفت دست يافته اند. امام صادق(عليه السلام)كه پرورش يافته ى مكتب پيامبر است، در پاسخ به اين پرسش كه «چگونه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)بيم آن نداشت كه آنچه به عنوان وحى الهى بر او نازل مى شود، از القائات شيطان باشد» فرمودند: «ان اللّه اذا اتّخَذَ عَبداً رَسولا انزَل عَلَيه السكينَة وَ الوِقار، فَكانَ يَأتيه مِن قَبل اللّه عَزّوَجَل مثل الذى يراه بعينه»[16]; وقتى خداوند شخصى را به رسالت بر مى گزيند، آرامش و اطمينانى به او مى بخشد (كه هر گونه دغدغه ى خاطرى را از او مى زدايد) و در نتيجه، آنچه كه از جانب خدا بر وى نازل مى شود، چنان است كه گويا آن را مى بيند.
هم چنين، گيرندگان وحى، نه تنها معانى، بلكه الفاظ را نيز از جانب خدا مى دانستند و خود را پيام رسان و واسطه اى بيش نمى شمردند. اعجاز لفظى قرآن كه الهى بودن اين كتاب را ترديدناپذير مى سازد، بر اساس همين ديدگاه معنا مى يابد. در نتيجه، تجربه ى تعبير نشده اى در كار نيست تا پيامبر از پيشِ خود، آن را به قالب الفاظ درآورد و در اين ميان، محدوديت هاى انسانى اش، حقيقت الهى را پوشيده دارد.
[1]. ر.ك: تجربه ى دينى، ص 9.
[2]. براى آشنايى بيش تر با مقصود از تجربه ى دينى، ر.ك: عقل و اعتقاد دينى، ص 66ـ35; رساله ى دين شناخت، ص 87ـ43; و تجربه ى دينى، ص 254ـ243.
[3]. تجربه ى دينى، ص 10.
[4]. علم و دين، ص 131.
[5]. تجربه ى دينى، يادداشت مترجم، ص 316 - 315.
[6]. ر.ك: گيسلر، فلسفه ى دين، ج 1، ص 52.
[7]. كيان: ميزگرد پلوراليسم دينى، ش 28، ص 13.
[8]. همان، ص 4.
[9]. علم و دين، ص 269; هم چنين ر.ك: هرمنوتيك، كتاب و سنت، ص 200.
[10]. همين نويسنده در گام هاى بعدى از مؤمنان مى خواهد كه پا جاى پاى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بگذارند و با ادامه دادن تجربه ى پيامبران بر غنا و فربهى دين بيفزايند: «اين دين يك ديالوگ تدريجى زمين و آسمان و عين يك تجربه ى پيامبرانه ى طولانى تاريخى بود. مسلمين تا وقتى زنده و پويا هستند كه اين تجربه را... ادامه دهند و كمال حداقلى را به سوى كمال حداكثرى پيش برند... امروز دوران مأموريت نبوى پايان يافته است، اما مجال براى بسط تجربه ى نبوى باز است» (كيان: بسط تجربه ى نبوى، ش 39، ص 10).
[11]. فربه تر از ايدئولوژى، ص 77.
[12]. ر.ك: پژوهشى در عصمت معصومان، ص 146.
[13]. خطا پذيرى تجربه ى دينى، مورد تأكيد بسيارى از نويسندگان غربى قرار گرفته است و برخى از آنان به صراحت وحى را نيز خارج از اين چارچوب ندانسته اند (علاوه بر منابع پيشين: ر.ك: گيسلر، فلسفه ى دين، ج 1، ص 92.) با اين حال برخى بدون اين كه راهى براى نجات وحى از اين گرداب نشان دهند، تجربه ى دينى پيامبر را معيارى براى سنجش تجارب دينى ديگران خوانده اند (ر.ك: كيان: مدرنيسم و وحى، ش 29، ص 18).
[14]. ر.ك: كيان: همان.
[15]. هرمونتيك، كتاب و سنت، ص 200.
[16]. بحارالانوار، ج 18، ص 262; هم چنين ر.ك: ج 11، ص 56.