اوقات فراغت؛ آسیب ها و آفت ها
صائب چو سرو و بید ز بی حاصلی مُدام
در باغ روزگار خجالت کشیده ایم
بوده است گوشه دل خود در جهان خاک
جایی که ما نفس به فراغت کشیده ایم(6)
بینش ها و روش های متفاوت یا متناقض ما در باره اوقات فراغت، این موضوع را چون خنده و شادی یا شوخی و شادمانی، دارای دو جلوه زیبا و روح نواز یا زشت و روح خراش کرده است، به گونه ای که این نعمت بزرگ الهی را که در کنار «صحت و سلامتی» قرار دارد و مورد سؤال خدای مهربان در روز رستاخیز واقع می شود (ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم،(7) الصّحة و الفراغ(8))، دستخوش افراط ها، تفریط ها، سیاهی ها و تباهی ها می کند.
این رخداد تلخ آنگاه پدید می آید که «اوقات فراغت» حاصلی جز بی حاصلی، پوچی، بطالت و خوشگذرانی بی هدف نداشته باشد و تنها به عنوان «هدف زندگی»، بی هیچ پشتوانه انسانی و ارزشی نگریسته شود و «بیکاری» در آن، دلیل دست زدن به «هر کاری» تلقی گردد! از این رو برخی «فراغت زمانی»، «توانایی جسمانی» و «توانمندی مالی» را فسادآور دانسته، چنین می گویند:
«اِنَّ الشَّبابَ و الفِراغَ و الجِدَة
مفسدةٌ للمرء ای مفسدة؛(9)
همانا جوانی، فراغت و ثروت موجب فساد و تباهی است، فسادی بزرگ و بسیار».
رسول گرامی اسلام(ص) با نگاهی پر نور، «فراغت» و «سلامت» را همپای هم دانسته و در باره این دو می فرماید:
«خُلّتان کثیرٌ من النّاس فیهما مفتون: الصّحة و الفراغ؛(10)
دو چیز است که بسیاری از مردم با آن امتحان شده اند و فریب خورده اند: صحّت و فراغت.» و امام علی(ع) با توجه به آیه «فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ؛ پس چون فراغت یافتی به کار دیگری بپرداز.» می فرمود:
«آگاه باشید که دنیا سرای بلا و امتحان است که ساکنان آن زمانی را به فراغت، بیکاری و بیهودگی سپری نمی کنند مگر آنکه حسرت و پشیمانی بسیاری بر آنان در روز قیامت خواهد بود.»(11) این راهبرد روشنگر موجب گردیده که در مجموعه معارف وحیانی و آموزه های ربانی افراد «نوّام» و «کثیرالنوم» یعنی پرخواب و کم کار و انسان های «کثرة الفراغ(12)» یعنی پر فراغت و کم فعالیت، نکوهش بسیار شوند، به گونه ای که مورد بغض و غضب خداوند قرار گیرند، زیرا لحظه های پر بار و سرنوشت ساز زندگی خود را که مهر و کابین خوشبختی آنان در دنیا و سعادت شان در آخرت(13) است و باید همراه با کیمیای اطاعت و عبودیت، جاودان سازند، پوچ و بی ارزش ساخته اند.
داوود نبی(ع) با زیبانگری خویش، مجموعه ای از صفات برجسته انسان های ارزشمدار و خداجو را در حدیثی چنین بازگو می فرماید:
«خردمند صاحبدل، اوقات خود را جز در چهار مورد صرف نمی کند: مناجات با خدا، محاسبه نفس، ملاقات با دوستان صمیمی و دینی که خیرخواه او بوده و عیب های وی را به او گوشزد کنند، و لذت های پاک و شایسته که پروردگار مجاز دانسته است.»(14)
راهکارها و توصیه ها به اولیا، مربیان و مبلّغان
به کارگیری توصیه ها و پیشنهادهای زیر در تنظیم، تدوین و تصویب اوقات فراغت جوانان و نوجوانان جهت بازدهی بیشتر و شکوفایی فراوان تر بسیار مفید و مؤثر خواهد بود:
1. بهره گیری از رایزنی و مشورت با نسل نو برای تنظیم برنامه های اوقات فراغت، اشتیاق آنان را در شروع و استقبال آنها را در استمرار برنامه ها به طور چشمگیری افزایش می دهد و باعث کامیابی، موفقیت و خرسندی مسئولان می شود.
بی گمان این سخن به معنای «اقتدا» به یکایک خواسته های جوانان نیست، بلکه «احترام» و توجه به ذوق و ذائقه یا میل و علاقه آنان است تا هر لحظه و هر روز از روزهای شیرین و به یادماندنی ایام فراغت، با سختی و تلخی جانکاه از سوی شرکت کنندگان و اولیای امور طی نشود. این تدبیر شایسته و بایسته از آن رو است که ما به این باور دست یابیم که خواسته های هر نسل با نسل های دیگر متفاوت و گاه متناقض است و هرگز نمی توان با تنظیم برنامه هایی خاص و مورد علاقه خود، آن هم پشت درهای بسته، جمعیت های نوجوانان و جوانان را روزها و هفته ها در مکان هایی معین دعوت نمود و انتظار اجابت و موفقیت داشت!
این توجه آنگاه خود را مهم تر جلوه گر می سازد که بدانیم نسل امروزی بیش از سن خود «می بیند»، «می یابد» و «می فهمد»، از این رو قدرت «ترسیم» و «تحلیل» شگرفی از خود نشان می دهد و گاه اولیا و مربیان را با پرسش هایی برتر از توان آنان در پاسخگویی روبه رو می سازد، گرچه آنها از افراد تحصیل کرده و برتر اجتماع محسوب شوند!!
2. رعایت «تنوع روحی» نسل نو بر موفقیت برنامه ریزی و اجرای آنها به طور غیر قابل باوری می افزاید و گاه در یکایک مراحل، حرف اول را می زند! این مهم از آن روست که نوجوانان و جوانان، «تنوع طلب»، «نوگرا» و گاه «ساختارشکن» هستند و از برنامه های «خشک و بی روح» یا «رسمی و سطحی» که جسم را در بند و روح را در زنجیر می کند، به هیچ گونه استقبال نمی کنند و هر گاه مجبور به پذیرش شوند، فاصله ای بیش از زمین تا آسمان بین جسم و جان شان وجود دارد و به اصطلاح «دل نمی دهند»، بدین خاطر با کمترین بهانه ای، بزرگ ترین روزنه ای برای گریز از محیط می یابند و به این شیوه ها افتخار می کنند.
به یقین توجه به شور و نشاط، تنوع طلبی و نوگرایی این نسل از تکرار خستگی و افسردگی آنها جلوگیری می کند و از «بی خیال»بازی یا «وِلِشْ»گویی، یعنی بی مسئولیتی آنان به طور قابل توجهی می کاهد و در مقابل نوعی نشاط و شادکامی، تخلیه انرژی متراکم بدن و مسئولیت پذیری ویژه در روزها و هفته های اوقات فراغت به آنها می بخشد و این پدیده یعنی «ارتباط سالم»، «درک متقابل» و «فهم درست حقایق»؛ رخدادی خجسته و مبارک که گاه در محیط های تعلیم و تربیت با قحطی بسیاری روبه روست و ماهها و سال های جوانی را با تیرگی و خستگی و بی انگیزگی همسو می سازد و «فرصت کشی» را یگانه ارمغان آن می نماید.
3. ترغیب جوانان به استفاده از «خلوت شخصی» و «لحظاتی با خود بودن» موجب تقویت ذهن و رشد خودآگاهی آنان می شود، علاوه بر آن، درک جامع تری از زندگی نیز به دست می آورند.
اندک آشنایی با گروههای سنی مختلف جامعه بخصوص میانسالان و کهنسالان، گویای این واقعیت پیدا و پنهان است که دوری از خودشناسی و خلوت با خویشتن، باعث گم گشتن در کوچه پس کوچه های روزمرّگی و پرداختن به جلوه های ظاهری زندگی بدون توجه و تأمل در جلوه های جاودان حیات می شود. آنان که از اوان عمر ـ به ویژه نوروز نوجوانی و بهار جوانی ـ آموخته اند که ساعتی از شبانه روز یا هفته را باید به مرور دفتر عمر خویش بپردازند و با مطالعه درس آموز و عبرت پذیر، سطر سطر آن را بازبینی نمایند، در نخستین گام های سردرگمی و حرکت به سوی تندبادهای پوچی و نیستی، به سوی صراط هدایت و سعادت باز می گردند و به جبران حیرانی ها می پردازند، اما کسانی که این لحظات زیبا و زرّین را فراهم
نمی کنند و نمی دانند «چرا» باید زندگی کنند؟ و «چگونه» باید زندگی کنند؟ سال های بسیاری را به «خوردن برای دویدن» و «دویدن برای خوردن» رو می کنند و تنها با «رؤیا و خیال» بی هیچ اندیشه ناب و نورانی، یگانه سرمایه آسمانی خویش، یعنی عمر خود را از دست می دهند و در پایان دلشکسته و ورشکسته با خود زمزمه ای بی فایده می کنند که:
عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم
تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم
دل در تب لبیک تاول زد ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم، تر نکردیم(15)