صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 59

موضوع: *^*خاطرات و حكايتها *^*

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها *^*


    شكر را يك قران گران كرد عليه او كودتا شد!!


    يك وقت رئيس جمهور كشورى مى خواست مشكلات سياسى خودش را براى من تشريح كند. او مى گفت كه يكى از رؤ ساى جمهور گذشته ى ما شكر را يك قران گران كرد، عليه او كودتا شد و از بين رفت !من گفتم مشكل او اين بوده كه مردم را با خودش نداشته است . در مملكت ما، جنسهاى تثبيت شده گاهى قيمتشان ده برابر بالا مى رود، اما آب تكان نمى خورد؛ چون مردم پشت سر دستگاهند، ما هم مى آييم به آنها مى گوييم كه مثلا اين جنس را قبلا به اين قيمت مى داديم ، اما حالا مى خواهيم گرانش كنيم ؛ مردم قبول مى كنند؛ پنج ، شش سال قبل به مردم مى گفتيم كه همه بايد به عنوان جهاد مالى به جنگ كمك كنند؛ مردم هم مثل مور و ملخ به طرف بانكها ريختند، تا به حساب مالى شوراى عالى پشتيبانى جنگ پول بريزند.
    شما چگونه مى خواهيد محبت و اطمينان مردم را جلب كنيد؟ مردم به من و شما اطمينان داشته باشند. اگر ما دنبال مسايل خودمان رفتيم ، به فكر زندگى شخصى خودمان افتاديم ، دنبال تجملات و تشريفاتمان رفتيم ، در خرج كردن بيت المال هيچ حدى براى خودمان قايل نشديم - مگر حدى كه دردسر قضايى درست بكند!- و هر چه توانستيم خرج كرديم ، مگر اعتماد مردم باقى مى ماند؟ مگر مردم كورند؟ ايرانيان هميشه جزو هوشيارترين ملتها بوده اند؛ امروز هم به بركت انقلاب از هوشيارتر اينهايند؛ از هوشيارها هم هوشيار ترند. آقايان ! مگر مردم نمى بينند كه ما چگونه زندگى مى كنيم ؟
    آن وقتى كه جوان حزب اللهى ما به جهاد يا به سپاه يا به فلان وزارتخانه مى رفت و به او مى گفتند كه چه قدر حقوق مى خواهى ، مى گفت اين حرفها چيست ، مگر من براى حقوق آمده ام ؟ اصرار مى كردند كه بالاخره زندگى خودت و زن و بچه ات بايد بگردد، يك چيزى بگير. به نظر شما اينها افسانه است ؟ به نظرم اگر شما برويد در دنيا اين را نقل كنيد، چنانچه كسى وضع چند سال قبل ما را نديده باشد، خواهد گفت كه افسانه است ؛ ولى اين واقعيت است . اين رويداد؛ در همين ايران و در همين تهران و در همين وزارتخانه هاى ما اتفاق افتاد؛ يكى ، دو مورد هم نبود. نماينده مجلس وقتى اول بار به او حقوق دادند، خجالت كشيد حقوق را بگيرد!بعضى از دوستان ما در دوره ى اول نمايندگى مجلس ، شرمشان آمد و ننگشان كرد كه حقوق بگيرد! افتند ما حقوق بگيريم ؟!
    (20)
    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها *^*


    انگيزه هاى مخالفت با حوزه هاى علميه

    اگر مى بينيد همه ى آدمهاى حسابى ايران با رضاخان مخالفند، به خاطر آن است كه آدم لات و بى سروپايى بود كه اصلا اسم دين را نشنيده و مزه ى آن را هم نچشيده بود. او در يك خانواده بى سواد لاابالى و دور از معارف دينى تربيت شده بود و وقتى هم كه بزرگ شد، در ميان قهوه خانه ها و ميخانه ها و الواتها پرسه مى زد. اصلا رضاخان كسى نبود كه با دين سر و كارى داشته باشد. مزاجش آماده ى معارضه با دين - آن هم به قصد براندازى - بود. آدمهاى ضعيف النفس بددل كج سليقه يى هستند كه گاهى از كارهاى به اصطلاح عمرانى رضاخان تعريف مى كنند و مثلا مى گويند او راه آهن كشيد و امنيت را برقرار كرد!!بايد از اينها پرسيد كه آيا احداث راه آهن و ايجاد امنيت براى مردم بود يا براى قدرتهاى خارجى ؟! چه كسانى از اين كارهاى به اصطلاح عمرانى سود بردند؟ در حقيقت رضاخان عاملى بود كه انگليسيها او را وارد صحنه كرد تا نظام دينى را در ايران به هم بريزد. ره همين خاطر در سال 1314 شمسى گذاشتن عمامه و حضور روحانيت در جامعه را ممنوع كرد و نظام حوزه ى علميه را به هم زد و روحانيت را مجبور ره خانه نشينى كرد. زمانى كه او رفت و پسرش - محمد رضا- سر كار آمد و بر امور مسلط شد، همين نيت را داشت و همين هدف و راه را- البته به شكلهاى مدرنتر و پيشرفته تر- دنبال كرد و تا روزى كه انقلاب پيروز شد، در اين زمينه جلو رفت .
    رژيم پهلوى ساقط شد، ليكن فتنه ى انگيزه هاى اساسى مخالفت با حوزه همچنان ادامه دارد. رژيم ايالات متحده امريكا كه از كودتاى 28 مرداد تا پيروزى انقلاب پشت سر محمد رضا بود و عليه دين فعاليت مى كرد، امروز به وسيله ى بعضى از ايادى خود- كه شايد خودشان هم ملتفت نيستند- مشغول تخفيف و توهين دين و علماى دين و حوزه هاى علميه است . در زمان رضاخان براى اين كه روحانيت را از چشمها بيندازد، مى گفت : روحانيت مفتخور است !! يعنى مثلا عملگى و يا كار ادارى نمى كند، در عين حال به زندگى خود ادامه مى دهد. او با آن عقل ناقص خودش خيال مى كرد كه اگر كسى در بازار، دادوستد نكرد و يا مثلا بيل نزد و به اداره نرفت و شغلى پيدا نكرد، نبايد نان بخورد و اگر خورد، مفت خورى كرده است !! او چون به رسالت دين معتقد نبود، اين حرفها را مى زد و كار عالم دين را باور نداشت .
    امروز هم بعضيها همان حرف را به زبان ديگرى مى زنند. كسانى كه مردم را تعليم مى دهند و برايشان زحمت مى كشند و آنها را ديندار مى كنند و بر هدايتشان مى افزايند و زمينه ى تحقق آيه ى شريفه ى اهدنا الصراط المستقيم را فراهم مى آورند، اينها اهل دين و هدايتند و هدايت اين راه محسوب مى شوند. اينها كتاب مى نويسند، درس مى گويند، زحمت مى كشند، كار مى كنند و نان بخور و نميرى را هم به دست مى آودند. مگر طلاب حوزه ى علميه چه قدر از دنيا برخوردارند؟ حقوق يك طلبه فاضل معيل در قم - كه بالاترين حوزه هاى علميه است - نصف حقوق يك عمله كه بيل مى زند، نيست و درآمد اينها از حداقل حقوق ادارى كمتر است . با اين وضعيت آيا مى شود گفت كه روحانيت ما نان خود را از طريق دين مى خورد؟!آيا اين ظلم و حق كشى و بى انصافى نيست ؟ حكومت ما اسلامى است و در آن آزادى بيان وجود دارد و اين سخنان كه از سر بى انصافى بيان شده ، با استفاده از همين فضاى آزاد مطرح شده است .
    (21)
    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها *^*



    نقش مؤ ثر شهيد هاشمى نژاد در جرياناتقبل و بعد از انقلاب


    آقاى هاشمى نژاد را همه مردم خراسان و بسيارى از مردم سراسر كشور مى شناسند و از خدمات ارزنده اين مرد عالم بصير و بزرگوار آگاه اند، لكن من به مناسبت اين كه بخشى از دوران كارم را در مشهد با او گذرانده ام و نيز به علت همكارى چندين ساله ام با او، ممكن است معلومات بيشترى از اين چهره ى درخشان اسلامى داشته باشم كه در اختيار مردم مى گذارم تا مطلع شوند.
    آقاى هاشمى نژاد اصلا اهل بهشهر مازندران بود. ايشان از مدت ها- پيش حدود شايد سال هاى 1335، 1336- به مشهد آمد و در آنجا با يك خانواده مشهدى ازدواج كرد و تقريبا مشهدى شد؛ در همان حال وى در قم به تحصيل خود ادامه مى داد. تصوير مى كنم حدود سال هاى 1340 و 1341 بود كه او از قم به مشهد عزيمت كرد و در آن جا سكونت گزيد ما آن وقت قم بوديم . وقتى مبارزات سال 1341 آغاز شد آقاى هاشمى نژاد جزو فعال ترين عناصر مبارز در خراسان بود و در ميان علماى مشهد او يك عنصر اصلى و فعال محسوب مى شد. در سال 1342 بود كه وى در تهران سخنرانى داشت كه پس از آن او را به همراه عده زيادى از ديگر علماى مشهد او يك عنصر اصلى و فعال محسوب مى شد. در سال 1342 بود كه وى در تهران سخنرانى داشت كه پس از آن او را به همراه عده زيادى از ديگر علما و خطباى تهران دستگير كردند. او مدتى در زندان ماند. اين اولين بازداشت او بود. آقاى هاشمى نژاد در راه مبارزه از همان گام هاى نخست طعم تلخ آزار و تعقيب و زندان رژيم را چشيد وليكن اين زجرها همان طور كه انتظار مى رفت تاءثيرى نبخشيد، جز آن كه او را در راهش استوارتر كند. اين واقعيت را مى توان در فعاليت هاى پس از زندان آن بزرگوار به وضوح مشاهده كرد.



    در مشهد، در يكى از فصول منبر و سخنرانى هاى مفصلى ايراد كرد و در آن جا لوايح شش گانه ى شاه را كه آن روز با هياهوى بسيار از آن اسم برده مى شد و بنا بود كه به اسم انقلاب به زور به خورد افكار عمومى حقنه شود، حلاجى كرد. آن لوايح را با استدلال و بحث متين رسوا كرد به طورى كه در آخرين جلسات اين دوره سخنرانى رژيم بالاخره طاقت نياورد و به مسجدى كه او در آن جا سخنرانى مى نمود وحشيانه حمله برد. ماءموران دستگاه در آن روز بر روى مردم تيراندازى كردند و عده اى را زخمى نمودند و سرانجام آقاى هاشمى نژاد را دستگير كردند. اين دومين بازداشت آقاى هاشمى نژاد بود.
    بعد از آن او در مشهد فعاليت خود را كم تر كرد اما براى سخنرانى هاى مذهبى به ديگر شهرستان ها از جمله تهران مى رفت و همچنان به مبارزات خويش ادامه مى داد.
    در مشهد فشار و اختناق دستگاه خيلى زياد بود و ساواك روى او حساسيت زيادى داشت . وى ناگزير بود كه مقدارى را به ملاحظه بگذراند و فقط در فصول منبر كه جهت سخنرانى به شهرستان مسافرت مى كرد، به هدايت افكار و بسيج مردم مشغول باشد. البته او در اين خلال تاءليفاتى داشت و به كار قلمى هم مشغول بود.
    در اين دوران او چند تاءليف در زمينه هاى اجتماعى ، اسلامى و مسايل اعتقادى از خود به جاى گذاشت كه از ديد تفكر عام مردم ، كتاب هاى بسيار رايج و مطلوبى بود، به طورى كه آثار او دست به دست مى گشت و مورد استفاده ى افراد قرار مى گرفت .
    در طول همين چند سال كه در مشهد بود به فعاليت هاى اجتماعى و درسى نيز پرداخت . وى هم در حوزه تدريس مى كرد و هم فعاليت اجتماعى او در اين دوران بود، به طورى كه آثار او دست به دست مى گشت و مورد استفاده ى افراد قرار مى گرفت .
    در طول همين چند سال كه در مشهد بود به فعاليت هاى اجتماعى و درسى نيز پرداخت .
    وى هم در حوزه تدريس مى كرد و هم فعاليت اجتماعى او در اين دوران بود. او كانونى براى جواب گويى به پرسشهاى مذهبى جوان ها تاءسيس كرده بود كه در آن جوانان ، عقده هاى ذهنى خود را باز مى نمودند. از سال 1351 فعاليت هاى سياسى آقاى هاشمى نژاد مجددا گسترش پيدا كرد. به طورى كه در سفرى كه به شيراز و اصفهان رفته بود به علت سخنرانى هايى كه در آن جا انجام داده بود، وى را دستگير كردند. او دو سه ماهى در اصفهان زندانى بود.
    بعد از آن فعاليتهاى مشترك ما شروع شد. او با جمع كوچكى كه آن روز كار مى كرديم و كارهاى پنهان از چشم دستگاه را سرو سامان مى داديم مشغول همكارى شد. با پيوستن آقاى هاشمى نژاد، جمع ما نيرو و نشاط تازه اى گرفت و فعاليت هاى گسترده ترى را شروع كرد. در سال 1353 يا 1354 او مجددا بدنبال فعاليت هاى سياسى تند و بى پروايى كه داشت به اتفاق آقاى طبسى در مشهد دستگير شد.
    اين باز گرفتارى او در زندان 2 سال به طول انجاميد. در اواخر سال 1355 او در زندان مشهد از نزديك با گروهك ها آشنا شد. از مجموع اين برخوردها تجربيات ارزنده ى اندوخت و دريافت هاى خود را به خارج از زندان منتقل كرد. از همان اوقات بود كه كينه آقاى هاشمى نژاد در دل اين گروهك منافق پديد آمد زيرا او از نزديك چم و خم كارهاى آن ها را ديده بود و دورويى و نفاق آن ها و انحرافات فكرى آن ها را از نزديك لمس كرده بود. وقتى وى از زندان بيرون آمد ضمن اين كه انحرافات اين گروه را به خوبى مى دانست در صدد آن بود كه شايد بتواند با ملاطفت و ملايمت و نصيحت ، تا آن را به مسير صحيح بكشاند و در اين راه چه كوشش ها كه او نكرد. در يك برهه اى از زمان او به راستى بزرگوارانه در مقابل آن ها نرمش نشان داد. لكن بالاخره مشخص ؛ كه اين ها از آن خط فكرى و عملى غلط و منافقانه خويش دست بردار نيستند. اين بود كه او پس از آن همه بى اثر ماندن ملاطفت و نصيحت بالاخره قاطعانه در مقابل آنها ايستاد. آقاى هاشمى نژاد از جمله كسانى بود كه پيش از بقيه چهره هاى معروف مورد غضب و اتهام گروه هاى منافق و افراد وابسته به آنها قرار گرفتند.
    در سال 1357 كه شعله انقلاب روشن شده بود، به تدريج در مشهد يكى از گردانندگان اصلى حركت هاى مردمى شد. و در سروسامان دادن و هدايت كردن و فكر دادن به جنب و جوش هاى اسلامى ، شب و روز مشغول بود. من وقتى كه در آن سال از تبعيد به مشهد بازگشتم ، ديدم كه آن شهر بر محور ايشان و آقاى طبسى مى گردد. اين دو نفر تمام توان هود را وقف در تب و تاب نگه داشتن مبارزه مى كردند. البته همه علماء و فضلا و طلاب در اين زمينه نقش داشتند اما كارگردان و سررشته دار مسائل ، عده معدودى بودند كه از جمله مؤ ثرترين آن ها آقاى هاشمى نژاد بود. همان وقت هم او از سوى ساواك مورد سوء قصد قرار گرفت و به منزلش مواد منفجره پرتاب كردند. اما خوشبختانه آن شب در همان روزها او در خانه نبود. در آن روزها (در دى ماه يا آذرماه ) ما روزها در يكى از مساجد جمع مى شديم و مشغول كار بوديم و شب ها به خانه هاى خودمان نمى رفتيم ، چون شب ها منازل ما ناامن بود. شب ها را عموما با هم و در منزل دوستان جايى دور از چشم جاسوس هاى ساواك مى گذرانديم و در همان شب ها به منزل ايشان با مواد منفجره حمله كردند و به منازل ديگران هم حمله كردند، مثل منزل آقاى طبسى و منزل خود بنده ...



    آقاى هاشمى نژاد نقش بسيار مؤ ثرى در جريانات پيش از انقلاب داشت و پس از آن كه من به دستور امام به تهران آمدم ، ديگر همه بار بر دوش او و آقاى طبسى بود تا آن كه انقلاب پيروز شد. وقتى انقلاب به پيروزى رسيد اين مرد بزرگوار در حفظ نظم شهر و حفظ پادگان نقش به سزايى داشت . او به اتفاق برادر عزيز ديگرمان آقاى طبسى كه خداوند ايشان را حفظ كند و طول عمر بدهد، توانست كه پادگان مشهد و پادگان لشگر 77 را از دستبرد افراد فرصت طلب دور نگه دارد و سلاح ها را حفظ كنند و شهر را آرام نگه دارد و اداره نمايد.
    شرح احوال آقاى هاشمى نژاد در ماههاى نخست پس از پيروزى ، داستان چندين ماه كار توان سوز و پيگير بود.
    در انتخابات خبرگان او از مازندران انتخاب شد و براى تدوين قانون اساسى به تهران آمد. بعد از آن وى در مشهد مشاغل رسمى را قبول نكرد و لكن اداره كلاسهاى درس ، اداره حزب جمهورى اسلامى شاخه مشهد، و اداره فكرى جوانان آن سامان به عهده آقاى هاشمى نژاد بود. اين ها مسؤ وليتهايى بودند كه او با كمال قدرت از عهده شان بر مى آمد.
    بعد از پيروزى انقلاب ، بى شك كانون تفكرات اسلامى در خراسان شخص آقاى هاشمى نژاد و كلاس هاى ايشان بود و در هر برهه اى از زمان ، هر جا شبهه و اشكالى بود، زبان گويا و فكر قوى ايشان بود كه جوانب عقده ها را باز كند و مشكلات را حل نمايد.
    در طول مدت بعد از انقلاب ، همچنين در دوران حركت عمومى مردم پيش از پيروزى انقلاب آن سخنرانى هاى پرشور و گرم و عميق آقاى هاشمى نژاد بركات زيادى را به باز مى آورد و در همه جا به افكار عمومى مردم سمت و سومى داد و غير از سخنرانى ها و خطبه هاى پرشورى كه او ايراد مى كرد بايد بگويم كه زندگى اين عالم بصير با همه فراز و نشيب هايش بر روى هم يك خطابه پرشور و هنرمندانه بود و به قول شاعر

    به سر برد او خطبه نامدار

    فرود آمد از منبر روزگار

    مسؤ وليت سنگين خود را از سال 1341 در طول 19 به خوبى انجام داد و با كمال سربلندى و سرافرازى به لقاءالله پيوست و به شهادت رسيد. البته شهادت براى شخصى مثل اين عالم بصير و سخنور و بزرگوار يك افتخار است همچنان كه براى كشندگان و دشمنانش مايه روسياهى است و آقاى هاشمى نژاد از لحاظ شخصى فرد متواضعى بود. انسان شجاعى بود. خوش فكر و خوش قريحه بود. زحمت كشيده و درس خوانده بود. بى طمع و بدون چشم داشت به مال و مقام كار مى كرد و به كار علاقه داشت و صداقت و اخلاص ‍ و وفاى او را همه مى دانند. او يك شخصيت از همه نظر ممتاز بود. من احساس مى كنم برادر عزيز و گرانبهايى را كه قلبا و روحا به او خيلى متكى بودم و همواره به او دلخوش و اميدوار بودم از دست داده ام .
    مردم خراسان يك پدر دلسوز و يك برادر علاقه مند و فداكار را از دست دادند و ملت ايران يك فرزند ارزشمند و كم نظير را. او در قضاياى جنگ تحميلى دو نوبت به مناطق جنگى آمد. يك بار از تهران به اتفاق هم به اهواز رفتيم و چند روزى با ما ماند و بعد به اتفاق به دزفول رفتيم و در آن جا هم در پشت جبهه خدمات ارزنده اى انجام داد. خدايش رحمت كند و به ملت در مقابل از دست دادن اين گوهر گرانبها، عطيه ارزنده اى عطاء نمايند. خداوند اين خسارات را خود جبران كند و به بازماندگان آن بزرگ مرد و فرزندانش و به همسرش صبر و اجر فراوان عنايت كند
    (22)

    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها *^*



    چه غربتى ، چه غمى و چه استقامتى


    خدايا!تو شاهدى كه در دل من چه گذشت ، آن روزى كه آمدم اين شهر- و از راه دور، خرمشهر تصرف شده و غصب شده را- با فاصله ى رود خانه ى هميشه جارى زندگى در اين مرز و بوم مشاهده كردم . چه غربتى ، چه تنهايى يى ، چه غمى ، و در عين حال





    چه استقامتى ، چه قدرتى ، چه عزم و اراده يى در فضاى اين شهر موج مى زد. زن و مرد دفاع مى كردند. آنهايى كه براى وجود انسانى هود، ارزش والاى اسلامى را قايل بودند، چه كردند. اين جوانان مؤ من ، اين نيروهاى حزب اللهى ، اين انسانهاى دست از جان شسته و سر از پا نشناخته ، در اين شهر و در اين استان چه كردند. چه آنهايى كه از همين مرز و بوم بودند، چه آنهايى كه از ساير اقشار كشور آمده بودند. شما ايستادگى كرديد. امروز ثمره ى اين مقاومت اين شده است كه ايستادگى ملت ايران ، براى جوانان ، براى ملتها، براى جمعيتهاى كه در دنيا سخنى براى گفتن دارند، يك حادثه ى مثال زدنى است . هيچ كس در امروز و فرداى تاريخ نخواهد توانست ، سر سوزنى ملامت متوجه ملت ايران كند؛ چون ايستادگى ملت ايران براى همه آشكار شد.(23)


    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها *^*



    در اسلام تساهل هست اما كجا؟ تساهل نسبت به چى ؟


    انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى ، براى نسل امروز در سراسر عالم يك پيام دارد، و در تاريخ هم اين پيام ثبت مى شود، و درباره آن قضاوت خواهد شد.
    آن پيام يك راه جديدى پيش پاى بشر مى گذارد، راهى غير از آن چيزى كه امروز به نام فرهنگ غرب معروف است ، به بشر ارائه مى كند و بعيد نيست اگر بگوييم كه غرب اين راه را بر بشر تحميل مى كند. يعنى امروز فرهنگ غربى براى ملتها يك انتخاب نيست ، بلكه غالبا يك تحميل است . اين تحميل از طريق استفاده ى غرب از قدرت علم ، قدرت صنعت ، قدرتهاى نظامى ، مالى و اقتصادى كه در اختيار دارند، صورت مى گيرد.
    در مورد راه جديدى كه انقلاب اسلامى ارائه مى كند، ابتدا لازم است چند جمله مطرح شود كه چرا راه جديد؟ و آيا نيازى به راه جديد هست ؟
    پاسخ اين است كه بله . نياز عمومى به يك راه جديد هست . چرا؟ چون همين فرهنگ غرب كه امروز در بخش عظيمى از دنيا، اگر نگوييم تقريبا در همه ى دنيا، يك حاكميت تحميلى و بعضى جاها حاكميت طبيعى ، دارد؛ ناتوانى اش در خوشبخت كردن انسان ، آشكارتر شده است . آنان مى خواهند كه در دنيا سعادت پيدا بكند، در صورتيكه فرهنگ غرب مدتهاست نشان داده و امروز واضحتر شده است كه ناتوان است .
    بعضى از علائمى كه خيلى روشن اين معنا را به ما مى رساند عبارت است از رشد روزافزون فساد (هيچكس نمى تواند بگويد كه دنياى غرب به سمت صلاح مى رود، مشهود است كه به سمت فساد مى رود)، متلاشى شدن بنيان خانواده ، نابسامانى وضع زندگى اجتماعى (از جهت وجود تبعيض و بى عدالتى و ظلم ، ببينيد چگونه هنوز در فرهنگ غرب بين سياه و سفيد تبعيض است !؟ بين شهروندان ، صاحبان اديان مختلف تبعيض هست !؟ برخلاف ادعاهايى كه مى كنند، برخوردارى از نعمتهاى حيات ، براى آنان يكسان نيست . بلكه ثروتهاى افسانه اى در كنار فقرهاى عجيب ، و تبعيض و ظلم وجود دارد). وضع بد جوانان و كودكان در دنيا نيز معضل ديگرى است .
    اينها چيزهايى است كه آمارها و گزارشهاى خود غربيها به آنها تصريح دارد.كودكان از نسل قبل منقطع اند، غالبا از محيط گرم و عطوفت بار خانواده محرومند. جوانان دچار حيرت و افسودگى و سردرگمى اند. در سايه فرهنگ غرب آينده ى نسل جوان مبهم و تيره است . از همه ى اينها بالاتر اين كه امروز در عرف جهان ، ظلم ، تبعيض ، زورگويى ، قلدرى و گردن كلفتى قانون و رويه شده است . يعنى سازمان مللى با يك تركيب غلط داريم ، يك شوراى امنيتى دارد، كه به خاطر ميل و منفعت قدرتهاى بزرگ مى نشيند و تصميم مى گيرند فلان جا را بمباران كنند، فلان جا را محاصره و فلان جا را نابود كنند، در فلان درگيرى دخالت بكنند يا دخالت نكنند، يا اينكه به زبان بگويند دخالت مى كنيم و در واقع دخالت نكنند، تا به سود زورگو تمام شود، مثل قضيه بوسنى و هرزگوين . يا نسبت به محروم كردن حق يك ملت ، مثل قضيه ى فلسطين اجماع مى كنند. يا تصميم مى گيرند نسبت به اشغال يك كشور، مثل جنوب لبنان به وسيله بيگانه ، بى اعتنايى يا غمض عين كنند.
    قدرتهاى مسلط كه در راءس همه آنها آمريكا (و انصافا ام الفساد قرن است و اين اسم امروز كاملا شايسته ى رژيم ايالات متحده ى آمريكاست )، تصميم مى گيرند به جايى هجوم كنند، يك جا كه بايد دخالت كنند، دخالت نكنند. يك جا دست مظلوم را ببندند و دست ظالم را باز كنند. اين مسئله از همه بدتر است كه اينها قانون شده است . اگر كسى هم مخالفت بكند، محكوم مى شود به اينكه با نظر جهان و افكار عمومى جهان مخالف است .






    يك جا جماعتى را در شهرهاى آمريكا، زنده زنده در آتش مى سوزانند و صداى كسى در نمى آيد. يك جا هزاران نفر مردم مسلمان در بوسنى و هرزگوين قربانى مى شوند، زنها به آن صورت مورد اهانت قرار مى گيرند، بچه ها آن چنان وضعيتى را پيدا مى كنند و آب از آب تكان نمى خورد. يك جا مثل لبنان و فلسطين اشغالى ، دشمن هزار جور فاجعه به وجود مى آورد، كسى حرفى نمى زند، اما يك جا يك عنصر فاسد مفسد، كه مايه ى فساد است ، فرض كنيد بوسيله فلان مسلمان در مقام دفاع ، مورد هجوم قرار مى گيرد جنجال همه بلند مى شود.
    اين همان مطلبى است كه در روايات از پيامبر بزرگوار (ص ) منقول است كه فرمود: روزى خواهد آمد كه در جهان ، منكرها معروف مى شود، و معروفها منكر مى شود. اين بدترين جرم و جنايتى است كه امروز به گردن فرهنگ غربى است كه از علم ، تكنولوژى و ثروت دولتهاى خود براى اين فسادها و ظلمها استفاده مى كنند.
    بنابراين بشر احتياج به يك راه جديد دارد. اين راه چيست ؟ آيا راهى كه انقلاب و جمهورى اسلامى ارائه مى دهد، يك چيز جديدى است ؟
    جواب اين است كه نه ، راهى كه ما ارائه مى دهيم راه قرآن و اسلام است . البته يك نكته در اينجا وجود دارد و آن اين است كه امروز دو تفسير و دو برداشت غلط و انحرافى از اسلام وجود دارد، كه دشمنان اسلام سعى دارند آنها را گسترش بدهند و ترويج كنند. و اين دو برداشت نيز نقطه ى مقابل يكديگر است و هر دو غلط مى باشد. دشمن هر دو را در مناسبت و اقتضاء خود، ترويج مى كند.
    يكى از اين دو برداشت و فهم غلط، فهم كوته نظرانه و تعصب آميز و حاكى از عدم معرفت به اسلام و قرآن است كه اسلام را عبارت مى داند از يك مجموعه ى بسته ى احكام و مقررات صرفا شخصى ، يا حداكثر احوال شخصيه ، و هيچ گونه امكان اداره ى زندگى ، چه رسد به اداره ى دنيا و مسائل مهم مربوط به يك جامعه ، مطلقا در اين فهم غلط از اسلام ، وجود ندارد.
    اين فهم غلط مربوط مى شود به گروهى از روحانيون وابسته به دستگاههاى ظلم و يك عده مردم عامى در بخشى از كشورهاى اسلامى ، كه دشمنان اسلام ، دائما بر روى اين تكيه مى كنند. به گمان خودشان ، هر جا مى خواهند انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى را بكوبند، با اين اسلام غلط مقايسه مى كنند و مى گويند: جمهورى اسلامى از اين اسلام جدا و منحرف شده است . اين يك فهم از اسلام مى باشد كه غلط است .
    يك برداشت و فهم ديگرى از اسلام نيز وجود دارد، كه نقطه مقابل اين است و به اصطلاح ، يك برداشت متجددانه از اسلام است ، كه امروز به وسيله ى بعضى از فريفتگان يا دست نشاندگان فرهنگ غربى ، تحت نام تساهل ترويج مى شود. مى گويند اسلام دين تساهل است .
    بلى . بلاشك در ايلام تساهل هست ، اما كجا؟ تساهل نسبت به چى ؟ اينكه اسلام نسبت به چه چيزى تاهل مى ورزد را مبهم مى گذارند. معتقد به تساهل مطلق اند.
    اين هم يك برداشت است . اين برداشت كسانى است كه در واقع حوصله ى عمل كردن به هيچ يك از احكام اسلام را ندارند، مايل نيستند كه نسبت به هيچ تعهدى از تعهدات اسلامى عمل كنند. مى خواهند در مقابل دشمن باز باشند، تا دشمن و مخالفين اسلام بيايند و هر چه مى خواهند از اسلام حذف كنند و تحت عنوان تساهل و روشنفكرى و روشن بينى ، با عكس العملى مواجه نشوند.
    اين هم برداشت ديگرى است كه امروز در اطراف دنياى اسلام ، عده اى مروج دارد. تحت عنوان اينكه ما نبايد كارى كنيم كه اسلام در خارج بد معرفى شود. مى گويند: اگر در اسلام اسم جهاد و اسم امر به معروف و نهى از منكر آورده شود، بد معرفى مى شود. اگر اسم جزاى اسلام را بياوريم بد معرفى مى شود. اگر اسم حجاب اسلامى يا حكومت اسلامى آورده شود بد معرفى مى شود.
    نزد چه كسى بد معرفى مى شود؟ نزد اربابان غربى آقايان . سران همان فرهنگ مهاجم غربى ، كه مى خواهند هيچ چيزى در مقابلشان نباشد و همه جا را با فرهنگ فاسد خودشان تصرف كنند، اين هم يك فهم ديگر از اسلام است كه يك عده طرفدار دارد، و هر دو برداشت غلط است .
    اسلامى كه جمهورى و انقلاب اسلامى ترويج مى كند، اسلامى است كه قرآن به آن ناطق است ، اسلامى است كه يك مجموعه ى كامل اداره ى زندگى انسان ، از نماز تا جهاد، از خانواده تا تشكيل جامعه ، از مسائل شخصى محض تا مسائل عظيم بين المللى ، از تعامل برادرانه با مسلمانان عالم ، با يكديگر و ميان يكديگر، تا تعامل مروت آميز با غير مسلمانها را دارد، كه لاينها كم الله عن الذين لم يقاتلوكم فى الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبروهم و تقسطواليهم
    (24)
    بايد با كسانى كه غير مسلمانند، معامله ى مروت آميز بشود.
    و در مقابل ، معامله ى شديد و قوى با دشمن مهاجم . انما ينهاكم الله عن الذين قاتلوكم فى الدين و اخرجوكم من دياركم و ظهروا على اخراجكم ان تولوهم .
    (25)
    همه اين مسائل در اسلام هست ، از اداره ى حكومت يك كشور (كه حكومت از نظر اسلام عبادت است از از حكومت علم و عدل و حكومت علم و تقوا)، تا اداره ى اقتصاد يك كشور كه بر اساس برابرى انسانها در مقابل خيرات عالم است و بر اساس مالكيت هر انسان ، نسبت به كوش و تلاش هود است . نه گرايش سوسياليستى شوق سابق را دارد، نه گرايش سرمايه دارى غرب امروز را، بلكه در امر اقتصاد يك چيز جامع و كامل است . اقتصاد اسلامى ، حكومت اسلامى ، روابط اجتماعى ، روابط انسانى و اداره ى خانواده بر مبناى اسلام ، همه با هم و در كنار هم ، بر يك سلسله معارف متقن ، يك فلسفه ى قوى و استدلال عقلانى بى خدشه متكى مى باشد. اين اسلام است و جمهورى اسلامى بر يك چنين اسلامى متكى است . نسبت به احكام اسلام تبعيض جايز نيست .
    خداى متعال در قرآن خطاب به يهود مى فرمايند: افتؤ منون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض (26). جهاد اسلام ، امر به معروف و نهى از منكر اسلام و حكومت اسلام را رد مى كنيد، اما نماز جماعت اسلام را قبول مى كنيد!
    اين نمى شود، اين جامع نيست كما انزل على المقتسمين الذين جعلوا القرآن عضين ، فوربك لنسئلنهم اجمعين .
    (27)
    نمى شود كسى مدعى ديندارى و مدعى اسلامى لشد، اما يك بخش از اسلام را كه طبق خواست سردمداران اردوگاه غرب يا فرهنگ غرب است ، بپذيرد و دسته ى ديگر را نپذيرد!

    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها *^*


    آن روزى كه بلوك شرق شوروى ، سوسياليسم و كمونيسم در دنيا وجود داشت ، عده اى اسلام را بر طبق ميل آنها تفسير مى كردند، اقتصاد اسلام و حكومت اسلام را به گونه اى كه آن فرهنگ در ذهن آنان تزريق كرده بود، بر دوش اسلام تحميل مى كردند، آن باطل و زايل شد، ولى تفسير آنان بيخ ريششان ماند. اگر عده اى ، بخواهند همين كار را با فرهنگ غربى انجام برهند، نمى شود.
    اسلام يك كل و يك مجموعه است ، اسلام براى زندگى است . اسلام براى فرد و جامعه ، و براى دنيا و آخرت است ، و برخوردار از پشتوانه ى عقل مى باشد. اسلام به علم ، به عنوان يك ابزار كارآمد نگاه مى كند، اما علم را بر ارزشهاى اسلامى و انسان مسلط نمى كند. اين نوع تفكرى است كه امروز جمهورى اسلامى به آن قائم است و مروج آن مى باشد و پرچم اين نوع تفكر اسلامى ، در دست جمهورى اسلامى است .
    البته پاسداران قلعه ى على الظاهر شامخ و باطنا آسيب پذير و پر رخنه ى فرهنگ غربى ، با اين اسلام به شدت مى جنگند. شما هر وقت از شبانه روز كه راديو را باز كنيد، يك گوشه ى به جمهورى اسلامى فحش مى دهند. هر روزنامه ى وابسته به دستگاه استكبارى و امپراطورى خبرى صهيونيستى را نگاه بكنيد، مى بينيد مطلبى عليه جمهورى اسلامى دارد!
    خوب داشته باشد. چه اهميتى دارد؟ اين ملت ، شانزده سال در اين فضا پيش رفته است و روز به روز نشان داده است كه استحكام و استقامتش بيشتر مى شود. امام بزرگوار ما رضوان الله تعالى عليه ، مظهر يك چنين استقامت و ايستادگى اى بود و مردم مسلمان ايران ، اين درس را از آن بزرگوار خيلى خوب ياد گرفتند. تهمت و دشنام تحجر و تعصب ، اين مردم را از ميدان بيرون نخواهد كرد. به ما مى گويند معتصبيد، متحجريد، اصول گرا و بنيادگرا هستند و مراد شان از بنياد گرا، معناى مثبت آن ، يعنى پاى بندى به اصول و پاى بندى به مبانى منطقى نيست ، بلكه مرادشان كوته بينى ، كوته نظرى و تنگ نظرى است . خودشان به اين معنا متعصب و متحجرند. آن جايى كه پاى مسائل مهم براى دنياى غرب پيش ‍ بيايد، از هيچ چيز نمى گذارند، حاضرند براى آن چيزى كه جزو اركان و اصول فرهنگ غربى آنهاست ، انسانهاى زيادى را فدا كنند و من اعتقادم اين است كه مبارزه ى دسته جمعى آنان با جمهورى اسلامى ، به خاطر اين است كه مى دانند اگر جمهورى اسلامى به همين صورت پيش برود و نهضت بيدارى اسلامى با همين كيفيت ، در دنيا اميدوارانه ادامه پيدا بكند، از سلطه ى فرهنگ غربى ، كه به دنبال خود سلطه ى اقتصادى و سلطه ى سياسى و سلطه ى همه چيز را براى آنان خواهد آورد، دستشان كوتاه خواهد شد.
    آنان اين مطلب را مى دانند و به همين دليل با اسلام دشمنند. از اسلام مى ترسند، زيرا از اسلام سيلى خورده اند. مى دانند كه جمهورى اسلامى ، متمسك به اسلام است و پرچم اسلام ، در دست جمهورى اسلامى مى باشد. به فضل پروردگار، همين جور هم هست . مسلمانان در گوشه و كنار دنيا، راه اسلام را پيدا كرده و حركت اسلامى را آغاز كرده اند، اگر قبل از پيروزى انقلاب اسلامى ، حركت اسلامى در برخى كشورها دچار غربت بود، به حمدالله بعد از پيروزى انقلاب اسلامى ، اين غربت برطرف شده است . دلها متوجه اسلام مى باشد و اين آن چيزى است كه آنان رامى ترساند.
    (28)


    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها *^*


    روزى در اين شهر بودم كه صدها گلوله خمپاره در آن فرو مى ريخت




    من امروز در مقابل شما عزيزانم ، مردم شجاع و مؤ من و با اخلاص منطقه ى خوزستان و شهر اهواز و ديگر شهرهاى اين استان - كه بخشى از ملت بزرگ ايران هستيد، مى خواهم بگويم كه جمع بندى هشت سال جنگ و هشت سال تلاش بعد از جنگ اين است كه اگر ملت ايران متحد باشد- آن چنان كه هست - اگر پايبند به احكام اسلام باشد- آن چنان كه هست - اگر همت بر سازندگى كشور بگمارد- كه گمارده است - هيچ قدرت و نيرويى و حتى نيروى متحد استكبار و استعمار در سرتاسر عالم هم نخواهد توانست به اين ملت شجاع و مقاوم و با ايمان و مصمم و كارآمد و به اين كشور و اين نظام مقدس كوچكترين خدشه و ضربه يى وارد كند. اين ، نه شعار بى محتوا و نه فقط حرف است ؛ اين عمل است . صحنه ى عمل هم اين خوزستان است .
    من روزى را در اين شهر ديدم كه در هر ساعتى ، صدها گلوله خمپاره ، از لوله هاى خمپاره انداز دشمن - كه در نزديكى اهواز موضع گرفته بودند- بر سر اين خيابانها فرو مى ريخت . آن روز، فقط رژيم بعثى نبود كه به ما حمله كرده بود. پشت سر رژيم بعثى ، مجموعه يى متشكل از امريكا و دولتهاى استكبارى و ارتجاعى منطقه و دست نشاندگان استعمار و همپيمانان پنهانى صهيونيستها بودند كه همتشان هم اين بود كه پرچم اسلام را در اين كشور فرو بخوابانند و از بين ببرند و نهضت اسلامى را نابود كنند و نگذارند كه ملت ايران متمسك به اسلام باشد. چرا؟ چون مى دانند كه اگر ملتى متمسك به اسلام شد، ديگر دشمنان - هر چه هم حسب به ظاهر و با ابزار مادى قدرتمند باشند- نخواهند توانست آن ملت را وادار به كارى كنند، يا از كارى باز بدارند و چيزى را به آن ملت تحميل نمايند. آن ملت به افكار بلند اسلامى ، راه خود را پيش خواهد برد؛ همچنان كه ملت ايران پيش برد و شما مردم عزيز خوزستان يك بار در ماجراى جنگ تحميلى و يك بار قبل از ماجراى جنگ تحميلى ، به دهها سال توانسته ايد از خود آزمايش بسيار درخشانى را در تاريخ به يادگار بگذاريد.
    دوران جنگ تحميلى را همه مى دانند. هيچ كس نيست كه نداند مردم خرمشهر و آبادان و مردم شجاع و غيور و مؤ من اهواز يا دزفول و ديگر شهرهاى اين استان ، در مقابل دشمنى كه مى خواست ملت شهرها را خالى كنند، چه عكس العملى نشان دادند. جوانان و پيرمردان و مردان و زنان ايستادند و مبارزه كردند و جنگيدند. من در سوسنگرد، يك زن مسلمان شجاع را ديدم كه مردم سوسنگرد مى گفتند او در هنگام حضور نيروهاى متجاوز در اين شهر، با چوبدستى خود، چند متجاوز را به خاك انداخته و نابود كرده است . در سرتاسر اين استان ممتحن و مجرب ، مردان و زنان و خانواده ها، شهريها و روستاييها، عشاير عرب و لر و بختيارى و مردم فارس كه در اين استان هستند، همه و همه در كنار يكديگر و دست در دست هم ، در مقابل متجاوزان ايستادند.
    (29)
    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها *^*


    اگر غفلت كرديم دشمن ما را دور خواهد زد!


    اگر چه جنگ احد در مقياس مسايل تاريخى و جهانى و مسايل جامعه ، يك حادثه كوتاه مدت و كوچك است ، اما درسى كه قرآن در باب جنگ احد به ما داد، درس بزرگى است و متعلق به هميشه است . خلاصه ى مطلب هم اين است كه خداى متعال به مسلمانان وعده مى كند كه ما شما را كمك خواهيم كرد، و اين وعده در جنگ احد عملى مى شود؛ ولقد صدقكم الله وعده (30). وعده ى كمك تحقق پيدا كرد و شما پيروز شديد و دشمن مجبور به عقب نشينى شد؛ تا اين كه مشكل به وسيله ى خود شما شروع گرديد.
    طبق روايات ، پيامبر فرمود بود: لا تبر حوا هذا الكمال فانالا نزال غالبين ما ثبتم فى مكانكم (31). تا وقتى ايستاده ايد، شما پيروزيد. وقتى كه مشكل پيدا شد و ميل به مال دنيا و غفلت از وظيفه و چشم و همچشمى در تكالب بر حطام دنيوى ، بر احساس وظيفه و وجدان درونى و دينى فايق آمد، قضيه بعكس شد: حتى اذا فشلتم
    (32)؛ اول سست شديد، و تنازعتم فى الامر(33)؛ به درگيرى ميان خودتان پرداختيد، و عصيتم (34)؛ پستتان را ترك كرديد و آن جايى كه به شما گفته بودند باشيد و نگهبانى بدهيد، محل را رها كرديد؛ در نتيجه قضيه بعكس شد.ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمة انعامها على قوم حتى يغيروا ما بانفسهم (35). اين ، يك قانون است ؛ مثل قانون جاذبه ، مثل قوانين ديگر طبيعى و تاريخى .
    خدا نعمت را برنمى گرداند؛ ما هستيم كه با رفتار خودمان ، با عقبگرد خودمان ، با سوء تدبير خودمان درباره ى امور خويش ، نعمت را بر مى گردانيم . لذا قرآن به ما ياد مى دهد كه از زياده رويهايتان به آنچه در امر خودتان انجام داده ايد، استغفار كنيد؛ ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا
    (36).
    در جنگ احد قضيه برگشت ؛ من بعد ما اريكم تحبون
    (37)بعد از آن كه خداوند طليعه ى پيروزى را نشان داده بود، اشتباه كردند. البته چون مؤ منند، چون يك باره دست نشستند، چون هدفها را دوست دارند، چون در اينان به خدا صادقند، و لقد عفاعنكم (38)؛ خدا مى گذارد، يعنى جبران و كمك مى كند؛ و الله ذوفضل على المؤ منين (39). اين ، درس ماجراى احد است .
    نگوييم كه آن چند ساعت به ما چه . الان همه ى ما در همان وضعيتيم . جامعه ى ما، نه امروز، بلكه از بعد از پيروزى انقلاب در همان وضعيت است . پيروزى مرحله يى انجام گرفته است . ما ماءموريم بر اين كه ثمره و شكاف و كمينگاه را حراست و محافظت بكنيم .
    اگر غفلت كرديم ، دشمن ما را دور خواهد زد و ضايعه خواهد آفريد. از اول انقلاب تا حالا نگاه كنيد، هر جا دور خورديم ، بر اثر چنين غفلتى بوده است . اگر بگرديم ، غفلت را پيدا مى كنيم . همه اش دنبال مسايل تحليل سياسى نرويم . البته من منكر فعل و انفعالات بيرونى و واقعى و سياسى نيستم ؛ اما اس اساس قضيه در درون خود ماست .
    (40)

    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها *^*



    اگر يك چخ بكنى ، عقب مى زنند!!

    آن طور كه من احساس كرده ام و از مجموع كارهايى كه دارد مى شود، فهميده ام ، اين است كه حمله ى همه جانبه يى سازماندهى شده است . طبيعى بود كه انقلاب در آغاز، روشنفكر جماعت اهل هنر اهل كارهاى روشنفكرى يى را كه با دين و ايمان و روحانيت و تقوا و امثال اينها سر و كارى نداشتند، نتواند جذب كند. البته بعضيشان جذب انقلاب شدند؛ چون وجدانهاى بيدارى داشتند كه آنها را جذب انقلاب كرد؛ عده يى هم كنار ماندند و انقلاب نتوانست آنها را جذب كند.
    در سالهاى اول انقلاب ، اينها جراءت نفس كشيده نداشتند. اين جماعت - كه من از پيش از انقلاب هم از نزديك آنها را خيلى مى شناختم و از روحيات و خصلتهايشان آگاه بودم - طبيعتشان اين است كه اهل خطر واهل واردشدن به صحنه هاى سخت و دشوار و خطرناك نيستند. اوايل انقلاب ، آن طوفان انقلاب اينها را وادار كرده بود كه به خانه هايشان بروند؛ حداكثر در پشت درهاى بسته درد دلى با همديگر بكنند. تدريجا كه نشريه يى راه انداختند، قلمى زدند؛ در جايى كه حرف زدند، كسى كه به نفعشان چيزى گفت ، يك جا شعرى در آوردند و كسى اعتراض نكرد، اينها ديدند مثل اين كه در اين فضا مى شود سازماندهى كرد و كارى انجام داد.
    آن كارى كه مى خواهند بكنند، اين است كه پشت جبهه ى انقلاب را كلا در بازوهاى خودشان بگيرند. پشت جبهه انقلاب ، مردمند. خط مقدم مسؤ ولانند، بيندازيم و اينها را در اختيار بگيريم ، همه چيز حل خواهد شد.






    البته اين درست كه اگر چنين چيزى را بتوانند، ضربه ى محكمى به انقلاب خواهد خورد. اگر بتوانند فكر و ذكر و دل و هوى و هوس و احيانا تشخيص عقلانى آن كسانى كه پشت جبهه هستند، به سمتى جذب كنند، اينها را در بين دو بازوى خودشان گرفته اند. اين درست است ؛ اما اين كه آيا مى توانند يا نه ، به نظر ما برآوردشان ، برآورد ساده لوحانه يى است . خيال كردند كه مى توانند و شروع كردند؛ هدف اين است .
    احساس مى شود كه در سينما؛ در مطبوعات ، حتى در راديو تلويزيون - كه متعلق به دولت است ، اما بالاخره عناصر آن طورى در آن جا حضور دارند- در سالنهاى فرهنگى ، در جشنواره ها و در جا به جاى مناطق فرهنگى ، يك بخش يا يك مهره از آن مجموعه در آن جا حاضر است و دارند كار مى كنند. اول هم فرهنگى محض حركت كردند، اما حالا سياسيش هم كرده اند. به دولت انتقاد بكنند، به نظام انتقاد بكنند روى گذشته ى نظام علامت سؤ ال بگذارند. اين كار انجام شده است . اين كار، كار بسيار خطرناكى است .
    البته خطرناك كه مى گوييم ، نه اين كه بى علاج يا صعب العلاج است ؛ نه ، بسيار سهل العلاج است ؛ به شرط اين كه بيمار و همچنين طبيب احساس كنند كه بيمار هست . اگر احساس ‍ كردند بيمارى هست ، آن وقت ديگر صعب العلاج نيست ؛ خيلى سهل العلاج است . خطر آن جاست كه من و شما نفهميم كه چنين چيزى وجود دارد؛ و من دارم الان عرض ‍ مى كنم .
    ما فرهنگى هستيم ، ما اهل تشخيص فرهنگى هستيم . انسانى كه در يك فضاى فرهنگى استشمام مى كند، لازم نيست دست بزند يا ببيند، تا چيزى را بفهمند. امروز براى من كاملا محسوس است . اين را هم روزنامه نگاران ما، هم راديو تلويزيون ما، و هم دستگاههاى تبليغاتى ما- مثل وزارت ارشاد و سازمان تبليغات اسلامى و آموزش و پرورش و ديگران - بدانند. امروز مساءله اين است .
    البته عرض كردم كه طبيعتشان ، طبيعتى است كه اگر يك چخ بكنى ، عقب مى زنند؛ طبيعت مؤ منى نيست ، از روى ايمان و اعتقاد نيست ؛ حرف كه مى زنند، يعجبك قوله فى الحياة الدنيا
    (41)است . حرف ، حرف زيباست . طبيعت اهل قلم و آن روشنفكر جماعت مادى مسلك همين است . حرف كه مى زنند، زمين و آسمان را به هم مى دوزند. آدم مى شنود، خيال مى كند كه اين سوخته جانى است كه دارد از اعماق جانش حرف مى زند؛ نزديكش كه رفتى ، مى بينى كه نخير، هيچ چيز نيست ؛ از زبان يك ذره فراتر نيست ! لذا بسيارى از اينها راجع به استعمار و صهيونيسم و ظلم و اين قبيل چيزها خيلى اوقات هم قلم زده بودند، اما يك قدم حاضر نشدند در ميدانى كه مردم وارد شده اند، وارد بشوند؛ حتى به مردم پشت كردند. اينها به شدت اسير پول و اسير هوسها و خواسته هاى نفسانى هستند. دستگاههاى تبليغاتى بايد مراقبت كنند و نگذارند؛ بنشيند روى اين مساءله فكر كنند؛ سليقه يى هم نيست . اين طور هم نباشد كه دستگاهى پيش خود، يك كار تند ناسنجيده ى نا مناسب با مجموعه ى توطئه بكند.
    كار سلبى و ايجاد در مقابله با تو طئه ى فرهنگى
    البته دو گونه مى شود كار كرد: يكى كار سلبى ، ديگرى كار ايجابى . كار سلبى ، مقابه ى با آنها و جلوگيرى از توطئه ى آنهاست . كار ايجابى ، كار فرهنگى صحيح است ؛ منبرى خوب ، منبر خوب ، موعظه ى مردم و توجيه فكرى آنها. اين روزنامه هاى ما، اين مجلات ما، اين گويندگان ما، اين آقايان مسؤ ولان كه مرتب در اين جا و آن جا و در مسجدها و پشت تريبونها و اين شهر و آن شهر حرف مى زنند، حرف اصليشان اين باشد. از انقلاب و بركات انقلاب و قدرت انقلاب و ارزش ارزشهاى انقلاب و لزوم پاى بندى به اين ارزشها به جاى پريدن به اين و آن بگوييد؛ اين هم مساءله ى فرهنگى است .
    (42)



    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها *^*


    تولد بيمار گونه روشنفكران در ايران

    مقام معظم رهبرى با حضور بدون اطلاع قبلى در دانشگاه تهران و بازديد از كلاسهاى درى و سخنرانى و پاسخ به سئوالات دانشجويان در مسجد دانشگاه ، به اهميت اين مكان و عنايتى كه به جوانان دانشجو دارند عملا تاءكيد نمودند. بيانات معظم له در جمع دانشجويان در زمينه روشنفكرى و خصوصيات آن در قبل از انقلاب و تغييراتى كه در اين قشر بواسطه انقلاب اسلامى ايجاد شده و حركتهايى كه دوباره رجعت روشنفكرى را به ويژه گيهاى بيمار گونه قبل از انقلاب در دستور كار خود قرار داده است بسيار مهم بوده و حاوى برخى خاطرات معظم له نيز مى باشد كه به خاطر ويژه گى اين بيانات و خاطرات ، قسمت هاى اصلى آن از نظرتان مى گذرد.
    دلال معاملات استعمارى !!
    من بارها گفته ام كه روشنفكرى در ايران ، بيمار متولد شد. مقوله ى روشنفكرى ، با خصوصياتى كه در عالم تحقق و واقعيت دارد - كه در آن ، فكر علمى ، نگاه به آينده ، فرزانگى ، هوشمندى ، احساس درد در مسايل اجتماعى ؛ بخصوص آنچه كه مربوط به فرهنگ است - در كشور ما بيمار و ناسالم و معيوب متولد شد. چرا؟ چون كسانى كه روشنفكران اول تاريخ ما هستند، آدمهاى ناسالمند. حالا من چند نفر از اين شخصيتها و پيشروان روشنفكرى در ايران را اسم مى آورم : ميرزا ملكم خان ارمنى ، ميرزا فتحعلى آخوند زاده ، حاج سياح محلاتى . اين كسانى كه اولين نشانه ها و پيامهاى روشنفكرى قرن نوزدهمى اروپا را وارد ايران كردند، بشدت نامطمئن بودند. مثلا ميرزا ملكم خان كه داعيه ى روشنفكرى داشت و مى خواست عليه دستگاه استبداد ناصر الدين شاهى روشنفكرى بكند، خود او دلال معامله ى بسيار استعمارى و زيانبار رويتر بود!
    مى دانيد كه در بيست سال آخر زندگى ناصرالدين شاه ، انحصارات خارجى پدر اين مملكت را در آورد. انگليسيها مى آمدند انحصارى مى گرفتند - انحصار گمركات ، انحصار دخانيات ، انحصارات راه آهن و ... باز روسها از آن طرف مى آمدند و مى گفتند شما به رقيب ما امتياز اين معامله انحصارى و اين به اصطلاح تجارت را داديد، بايد به ما هم بدهيد؛ به او هم چيزى مى دادند!بعدها اسم اين را موازنه مثبت گذاشتند؛ موازنه ى بين روس و انگليس در سياست خارجى و ارتباطات اقتصادى ؛ منتها برمبناى مسابقه ! يك چيزى به اين قدرت بدهند، ديگرى فردا بگويد چرا به من نداديد؛ آنها هم بگويند بگير اين هم مال تو! باز او بگويد مال من كم شد، بگويند اين هم مال تو! ايران را داشتند به نفع خاندان سلطنت - يعنى همان ناصرالدين شاه و درباريها و هر كسى كه بتواند از اين سفره ى يغما لقمه يى ببرد - غارت مى كردند.
    اين آقاى روشنفكرى كه به عنوان معروفترين پيام آور روشنفكرى و روشنگرى در ايران مطرح بود - يعنى همين ميرزا ملكم خان - خودش دلال قضيه ى رويتر بود! در همين انحصار معروف تنباكو - كه ميرزاى شيرازى ، مرجع تقليد وقت آن را تحريم كرد و جلوى اين معامله ى زيانبار را گرفت - ميرزا ملكم خان خودش دلال آن بود! واقعا يكى از دلالهاى عمده ى ميرزا ملكم ارمنى ، همين قضيه ى دژى بود، كه دربار هم آن را قبول كرد. اين آدم مى خواهد در ايران پيام آور روشنفكرى باشد؛ يعنى مردم را به آينده ، به تجدد و نوگرايى دعوت كند؛ ببيند مردم چه از آب در مى آيند!
    (43)



    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi