نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: اتش زدن کتابخانه ها دروغ بزرگ تاریخی است

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض اتش زدن کتابخانه ها دروغ بزرگ تاریخی است

    در مورد كتابسوزی ایران برخی قرائن خارجی در كار است که این مساله توهمی بیش نیست از جمله:

    1)یكی اینكه اساساً تاریخ وجود كتابخانهای را در ایران ضبط نكرده است، اگر در ایران كتابخانه هائی وجود میداشت، فرضاً سوختن آنها ضبط نشده بود، اصل وجود كتابخانه ضبط میشد، خصوصاً با توجه به اینكه می دانیم اخبار ایران وتاریخ ایران بیش از هر جای دیگر در تواریخ اسلامی وسیلة خود ایرانیان یا اعراب ضبط شده است.

    2) در میان ایرانیان یك جریان خاص پدید آمد كه ایجاب میكرد اگر كتابسوزی در ایران رخ داده باشد حتماً ضبط شود وبا آب وتاب فراوان هم ضبط شود وآن جریان شعوبیگری است. شعوبیگری هر چند در ابتدا یك نهضت مقدس اسلامی عدالتخواهانه وضد تبعیض بود، ولی بعدها تبدیل شد به یك حركت نژاد پرستانه وضد عرب. ایرانیان شعوبی مسلك، كتابها در مثالب و معایب عرب نوشتند و هرجا نقطه ضعفی از عرب سراغ داشتند با آب و تاب فراوان مینوشتند و پخش میكردند: جزئیاتی از لابلای تاریخ پیدا میكردند و از سیر تا پیاز فروگذار نمیكردند.

    اگر عرب چنین نقطه ضعف بزرگی داشت كه كتابخانها را آتش زده بود، خصوصاً كتابخانه ایران را، محال و ممتنع بود كه شعوبیه كه در قرن دوم هجری اوج گرفته بودند و بنیالعباس به حكم سیاست ضد اموی وضد عربی كه داشتند به آنها پر و بال میدادند دربارهاش سكوت كنند، بلكه یك كلاغ را صد كلاغ كرده و جار و جنجال راه میانداختند، و حال آنكه شعوبیه تفوّه به این مطلب نكردهاند و این خود دلیل قاطعی است بر افسانه بودن قصه كتابسوزی ایران.

    خلاصة سخن این شد كه تا قرن هفتم هجری یعنی حدود ششصد سال بعد از فتح ایران ومصر ، در هیچ مدركی ( چه اسلامی وچه غیر اسلامی) سخن از كتابسوزی مسلمین نیست. برای اولین بار درقرن هفتم این مساله طرح میشود. كسانی كه طرح كردهاند اولاً هیچ مدرك و مأخذی نشان ندادهاند وطبعا از این جهت نقلشان اعتبار تاریخی ندارد، و اگر هیچ ضعفی جز این یك ضعف نبود، برای بی اعتباری نقل آنها كافی بود.

    تازه همه آنها به استثنای ابوالفرج وقفطی، وجود شایعهای را بر زبانها روایت كردهاند نه وقوع حادثه را، و در شریعت روایت و قانون نقل تاریخی، هرگاه مورخ به جای نقل حادثهای، «بر سر زبانها بودن» آن حادثه را نقل كند، به جای آنكه بگوید چنین حادثهای واقع شده بگوید «گفته می شود چنین حادثه ای واقع شده» نشانه این است كه حتی خود گوینده اعتمادی به وقوع آن حادثه ندارد.
    و بعلاوه، نقلهای قرن هفتم كه ریشه و منبع سایر نقلهاست، یعنی نقل عبداللطیف و ابو الفرج وقفطی، در متن خود مشتمل بر دروغهای قطعی است كه سند بی اعتباری آنهاست.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi