نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: ناسخ و منسوخ قسمت اول: نسخ قرآن یعنی چه؟

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    توجه ناسخ و منسوخ قسمت اول: نسخ قرآن یعنی چه؟


    ناسخ و منسوخ



    قسمت اول: نسخ قرآن یعنی چه؟
    یكى از مسائلى كه از دیرزمان در مورد قرآن كریم وجود داشته است و دانشمندان «علم اصول» و «علوم قرآنى» به آن پرداخته‏اند، موضوع «نسخ» است.
    پدیده نسخ در قوانین بشرى با آن‏چه در قوانین آسمانى مطرح است، تفاوتى بنیادین و اساسى دارد.
    تغییرات مداوم و مستمرّى كه در مقرّرات وضع‏شده توسط قانون‏گذاران مشاهده مى‏گردد، همگى ناشى از عدم وقوف و اطّلاع كامل بر جوانب امور و مسبوق به نوعى ناآگاهى به حوادث و امور زندگى است كه با گذشت زمان بر انسان روشن مى‏گردد و با پدیدار شدن نقاط ضعف و آگاهى یافتن از كاستى‏ها و ناراستى‏ها، قانون‏گذار بشرى، اقدام به ترمیم، تكمیل، بازنگرى و یا نسخ قانون سابق مى‏نماید.

    تا آن‏جا كه تاریخ به‏یاد دارد، انسان در وضع قوانین اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و سایر شؤون زندگى خویش، همواره در مسیرى متلاطم و رو به كمال قرار داشته است.
    كاروان بشریّت از نقطه‏اى كه حركت خویش را در بسترى به نام «زمین» آغاز كرده و براى ادامه حیات و بقاى خویش «زندگى جمعى» را برگزیده است، به واقعیّتى دیگر نیز تن داده و تسلیم گشته است.
    احساس كمال‏جویى كه در فطرت و خلقت هر انسانى نهاده‏شده از او موجودى پویا و نه ایستا ساخته است. این امتیاز قبل از آن‏كه چهره برتر بشر را نمودار سازد، خبر از ضعف و نقص و نیاز او مى‏دهد. پویا بودن انسان، گویاى این حقیقت است كه انسان تا رسیدن به كمال فاصله زیادى دارد.
    این امر گرچه چندان خوشایند نمى‏نماید، امّا چیزى است كه همه تغییرات و تحوّلات در قوانین بشرى را در پرتو آن مى‏توان توجیه نمود. آن‏چه گفتیم تبیینى از علّت تحوّلات در قوانین وضع‏شده به دست بشر بود.
    قوانین الهى چگونه‏اند؟ آیا در قوانین صادر از منبع وحى نیز، تغییر و تبدیلى وجود دارد؟
    پاسخ این سؤال مثبت است. اما باید توجه داشت كه فلسفه تغییر و تبدیل در قانون الهى با فلسفه تغییر و تبدیل در قانون بشرى كاملاً متفاوت است. در این مرحله، قانون‏گذار، كه شارع مقدس است، با علم و آگاهى و احاطه كامل به همه جوانب امور، قوانین را به صورت تدریجى با رعایت حال و موقعیّت مردم وضع مى‏كند.
    میزان درجه كمال و ترقى و پیشرفت امّت‏ها، تناسب تامّ و تمامى با نوع قوانین مقرر براى آنها دارد. هر امتى قانونى خاص خود را مى‏طلبد؛ تا از نردبان كمال بالارود.1 حكمت نسخ در شرایع الهى نیز جز این نیست. نسخ در واقع پاسخى به نیازهاى ضرورى هر مكتب و برنامه عملى براى جوامع بشرى است.
    اهمیّت شناخت نسخ و توجه به این امر، از سخن بزرگان دین به خوبى مشهود است. در مورد قرآن، كه كتاب قانون اسلام است، آشنایى با ناسخ و منسوخ آن تأكید و توصیه شده است.
    ابوعبدالرحمن سُلَمى از على‏بن ابى‏طالب نقل مى‏كند كه آن حضرت در برخورد با یك قاضى از او پرسید:
    هَلْ تَعْرِفُ النّاسِخَ مِنَ الْمَنْسوخِ؟ فقال: لا، فقال: هَلَكْتَ واَهْلَكْتَ؛2
    آیا ناسخ و منسوخ قرآن را مى‏شناسى؟ گفت: نه. حضرت فرمود: خودت را هلاك نمودى و دیگران را به ورطه هلاكت افكندى.
    در حدیث دیگرى آمده است كه حضرت از كسى كه قصه‏هاى قرآن را بازگو مى‏نمود همین سؤال را كرد. این اختلاف ظاهراً از لفظ «قاضٍ» یا «قاصٍّ» ناشى شده‏است.
    زركشى در البرهان، سیوطى در الاتقان و زرقانى در مناهل العرفان، روایت را چنین نقل كرده‏اند:
    وقد قال علیّ‏بن ابى طالب لِقاصٍّ؛ أَتَعْرِفُ النّاسخَ والمنسوخ؟...3
    در روایت دیگرى نقل شده‏است كه: على علیه السلام در حالى كه شخصى مشغول موعظه و انذار مردم بود، وارد مسجد گشت. فرمود: این شخص كیست؟ گفتند: شخصى است كه مردم را موعظه مى‏كند و آنان را به یاد خداوند متذكر مى‏شود. حضرت فرمود: او مذكر و موعظه‏گر نیست، او فردى خودخواه است كه مى‏گوید: «أنا فُلان‏بن فلان فاعرفونی». او را نزد امام احضار نمودند. حضرت پرسید:
    أَتَعْرِفُ الناسخَ من المنسوخ؟ قال: لا، قال: فَاخْرُج مِنْ مَسْجدنا ولاتُذَكِّر فیه...؛4 از مسجد ما خارج شو و در آن موعظه مكن!
    احتمالاً منظور از قاضى یا قصّه‏گو و یا موعظه‏گر در این روایات ابویحیى بوده‏است كه داستان برخورد خود را با على‏بن ابى‏طالب براى سعیدبن ابى‏الحسن نقل كرده است.5
    اهمیت شناخت ناسخ و منسوخ در قرآن كریم از پرسشى كه امام صادق از ابوحنیفه مى‏كند نیز به خوبى آشكار است. صدوق در علل‏الشرائع از آن حضرت روایت مى‏كند كه به ابوحنیفه فرمود:
    تو فقیه اهل عراقى؟ پاسخ‏داد: آرى. حضرت فرمود: به چه فتوا مى‏دهى؟ گفت: به كتاب خدا و سنّتِ پیامبرش. فرمود: ابوحنیفه! آیا به كتاب خدا آن‏گونه كه شایسته است، شناخت دارى؟ آیا ناسخ آن را از منسوخ مى‏شناسى؟ پاسخ‏داد: آرى. حضرت فرمود: ادعاى دانش بزرگى كردى....6
    *******************************************
    درسنامه علوم قرآنى سطح ۲؛ حسین جوان آراسته

    تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
    1 . توضیح بیشتر در فصل چهارم خواهدآمد.
    2 . تفسیر عیاشى، ج‏1، ص‏23؛ ابن‏حزم، النّاسخ والمنسوخ، ص‏5.
    3 . ر.ك: البرهان، ج‏2، ص‏158؛ الاتقان، ج‏2، ص‏700؛ مناهل العرفان، ج‏2، ص‏174.
    4 . مناهل العرفان، ج‏2، ص‏174.
    5. ر.ك: ابن‏حزم، الناسخ والمنسُوخ، ص‏5؛ التمهید، ج‏2، ص‏272.
    6 . تفسیر صافى، ج‏1، ص‏22.
    امضاء

  2. تشكرها 2

    مدير اجرايي (01-08-2012), شهیده (31-07-2012)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در پاسخ به اینکه نسخ چیست و مراد از نسخ در قرآن چه نوع نسخی است و هدف از نسخ چیست به چند نکته اشاره می کنیم.

    الف: معنی نسخ

    نسخ به معناي ازاله و از بين بردن است و در اصطلاح علم تفسير, نسخِ حكم آن است كه مصلحت حكم محدود به زمان باشد و با سر آمدن زمان , مصلحت از بين رفته و منسوخ مي گردد.

    نسخ در لغت به معناي از بين بردن و در منطق شرع , تغيير دادن حكمي و جانشين ساختن حكم ديگر به جاي آن است , مثلاً مسلمانان ابتدا مدت شانزده ماه به سوي بيت المقدس نماز مي خواندند, پس از آن دستورتغيير قبله صادر شد.
    ب: انواع نسح
    1) نسخ حقيقي: نظر و رأي جديد حاصل شود و رأي قبلي را باطل كند. لازمه اين معنا، ضعف و جهل قانون گذار است كه يقيناً اين معنا با علم بي پايان خداوند منافات داشته و از ساحت مقدّس پروردگار به دور است.
    2) نسخ مجازي: حكم از همان آغاز محدود به زمان خاصي بوده كه خداوند به آن آگاه است؛ هر چند مردمان نسبت به آن جاهل بوده و اين گمان را داشته‏اند كه حكم دائمي است. نسخ به اين معنا هيچ اشكالي نداشته و با علم خدا و مصلحت الهي منافاتي ندارد؛ زيرا مدت حكم از اوّل موقتي و محدود بوده و سپري شدن دوران آن، به عنوان نسخ بعداً اعلان مي شود.[1]
    ج: اهداف نسخ حکم
    1- احكام خداوند غالباً براي پياده نمودن آن توسط بندگان است كه در سايه انجام آن، فايده هايي نصيب انسان‏ها مي گردد، ولي در بعضي موارد احكام امتحاني است؛ يعني هدف، آزمايش و امتحان افراد و يا اتمام حجت است، كه بعد از برآورده شدن هدف، نسخ مي گردد. چنين نسخي بر خلاف حكمت نبوده و عدم آگاهي معنا نمي‏دهد، مانند آيه نجوا در سوره مجادله (آيه 12) كه هدف از قرار دادن حكم اوّل، آزمايش مردم بود و به سبب اين آيه فضيلت اميرالمؤمنين ثابت شد.
    2- نيازهاي انسان گاه با تغيير زمان و وضع محيط دگرگون مي شود. گاه اين نيازها ثابت و پايدار است. اين مسئله با توجه به قانون تكامل انسان و جوامع روشن‏تر مي گردد كه در روند تكامل و پيشرفت انسان‏ها گاه برنامه‏اي مفيد و سازنده است و گاه زيانبار و غير لازم. در مورد احكام خداوند همين طور است. برخي احكام در زمان و مكان خاصي كارآيي داشته و بعد از آن به خاطر تغيير اوضاع بي اثر مي شود. البته نبايد فراموش كرد كه اصول احكام پروردگار در همه جا يكسان است. هرگز اصل "توحيد" يا "عدالت اجتماعي" و صدها حكم مانند آن دگرگون نمي‏شود. تغيير هماره در مسائل كوچك‏تر و دست دوم است.[2]

    نکته آخری که باید به آن اشاره کرد این است که آيه اي كه منسوخ شده , به كلي ساقط نشده است و از آيه و معجزه بودن ساقطنمي شود. مرحوم علامهء طباطبايي مي گويد: نسخ مخصوص احكام شرعيه نيست و در امور تكويني نيز جريان دارد و نيازمند دو طرف است : ناسخ و منسوخ . ناسخ , كمالات و مصالح منسوخ را در بر دارد و در ظاهر بامنسوخ مخالف است , ولي در اين جهت كه هر دو داراي مصلحت اند, شريك مي باشند; لذا تناقضي ميان آنها نيست . نسخ بر طبق جريان ناموس طبيعي در مورد حيات و مرگ و روزي و عمر و اقتضاي مصالح بندگانِ خدا,به اختلاف هر عصر و تكامل انسان , صورت گرفته است . هم چنين هنگامي كه حكمي به وسيلهء حكم ديگرنسخ شود, هر دو حكم واجد مصلحت ديني هستند و هر يك در زمان خود با مصلحت وقت بهتر تطبيق مي كند, مثلاً حكم در ابتداي اسلام كه هنوز مسلمانان قدرت كافي نداشتند و حكم جهاد بعد ازقدرت يافتن و عِدّهء كافي و جا گرفتن ترس و وحشت در دل كافران و مشركان , هر كدام داراي مصلحت بود و باوضع زمان خود موافقت كامل داشتند.[3]


    [1] - آيت اللَّه خوئي، بيان، ج 2، ص 475.

    [2] - مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 1، ص 390.

    [3] - پـاورقي 3.ترجمهء تفسير الميزان , ج 1 ص 345.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi