صفحه 4 از 12 نخستنخست 12345678 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 117

موضوع: ۞۩§۩۞ ويژه نامه شهادت جانگداز امام موسي کاظم(ع) ۞۩§۩۞

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,900
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,218 در 63,589
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پاسخ : ۞۩§۩۞ ويژه نامه شهادت جانگداز امام موسي کاظم(ع) ۞۩§۩۞



    مادر امام موسي کاظم عليه السلام

    مادر گرامی حضرت امام رضا(ع) از بزرگزادگان عجم بود. او در عجم به دنیا آمداما در بلاد عرب رشد کرد و پرورش یافت. از مشهورترین نامهایش تکتم می‏باشد که‏از نامهای زنان عرب است و در اشعار عرب این نام زیاد آمده است.

    او نامهای‏دیگری هم دارد از جمله: سکن نوبیه ، اروی، نجمه، سمانه، سلامه ، خیزران، مرسیه، صقر ، و البته این تمام نامهای ایشان نیست و دلیل اینکه ایشان نامهای زیادی‏دارد این است که مستحب است اسم برده هنگام تغییر مالک، تغییر پیدا کند.

    و حال ما سرگذشت‏بردگی ایشان را شرح می‏دهیم: علامه مجلسی از هشام روایت کرده‏است که روزی حضرت امام موسی کاظم(ع) از من پرسید که آیا از برده فروشان کسی‏ آمده؟ جواب دادم: نه.

    حضرت فرمود: آمده است ‏بیا تا به نزد او برویم. همراه آن حضرت شدم وقتی که‏به مکان مورد نظر رسیدیم، با کمال تعجب دیدیم که مردی از تجار مغرب آمده است وبا خودش غلامان و کنیزان بسیاری آورده است.

    حضرت جلو رفت و فرمود: کنیزان خودرا بر ما عرضه کن! او نه کنیز آورد و حضرت هیچ کدام را نپسندید و فرمود: دیگربیاور. گفت:

    کنیزی ندارم. حضرت فرمود: داری و باید بیاوری.

    گفت: به خدا سوگند ندارم مگریک کنیز بیمار! حضرت فرمود: او را بیاور. ولی مرد برده فروش امتناع کرد وبنابراین من و حضرت برگشتیم.

    روز بعد حضرت مرا به نزد او فرستاد و فرمود: به ‏هر قیمت که بگوید آن کنیز بیمار را برای من خریداری کن و به نزد من بیاور! من‏ مثل روز قبل پیش مرد برده فروش رفتم و گفتم: آمده‏ام تا آن کنیزک را طلب کنم.

    کنیز را به قیمت زیادی به من فروخت و گفت: راستش را بگو آن مردی که دیروز باتو همراه بود که بود؟

    گفتم: مردی است از بنی‏ هاشم! برده فروش گفت: ای مرد! بدان که من این کنیز رااز دورترین بلاد غرب خریده‏ام، روزی زنی از اهل کتاب این کنیز را دید و پرسید اورا از کجا آورده‏ام؟

    گفتم: او را برای خودم خریده ‏ام گفت: سزاوار نیست این کنیزنزد امثال تو باشد، بلکه باید نزد بهترین اهل زمین باشد و چون او این کنیزک رابگیرد، پس از مدت کوتاهی از او پسری به دنیا خواهد آمد که اهل مشرق و مغرب ازاو اطاعت کنند و پس از اندکی حضرت امام رضا(ع) از او به وجود آمد.

    روایتی‏ دیگر هم هست که نمایانگر رویایی راستین می‏باشد: وقتی که مادر حضرت رضا(ع) ازآن مرد برده فروش خریده شد. حمیده مادر امام موسی کاظم(ع) در خواب رسول خدا(ص)را دید که به او می‏فرماید:
    ای حمیده نجمه را به فرزندت موسی ببخش زیرا به زودی‏از او فرزندی متولد می‏شود که بهترین روی زمین است.

    حمیده به آنچه که رسول‏خدا(ص) در خواب به وی امر کرده بود عمل کرد. وقتی امام رضا(ع) به دنیا آمد آن‏وقت‏ حمیده، نجمه را طاهره نامید.

    ال روایتی دیگر که قطره‏ای از دریای حسن‏های ‏نجمه را برای ما بیان می‏کند:
    ابا الحسن علی بن میثم گفته است: حمیده مادرامام موسی کاظم(ع) کنیزکی خرید (در برخی روایات آمده که ایشان کنیزک را خریده‏است) اسم این کنیزک تکتم بود و در آداب اخلاقی و دینی و در عقل و حیا یکی ازبهترین زنان بود. او حمیده را بسیار گرامی می‏داشت و به او احترام می‏گذاشت.

    روزی حمیده به فرزندش امام موسی کاظم(ع) گفت: فرزندم تکتم کنیزکی است که من ازاو در زیرکی و محاسن اخلاقی بهتر ندیده‏ام و می‏دانم که هر نسلی از او به وجودمی‏آید پاکیزه و مطهر خواهد بود. او را به تو می‏بخشم و از تو خواهش می‏کنم که‏رعایت‏حرمت او را بکنی و همان طور که در قبل اشاره شد، وقتی حضرت امام رضا(ع)از وی متولد شد، حمیده او را طاهره نامید. در روایت آمده است که: حضرت رضا(ع)در کودکی شیر فراوانی می‏خورد.

    روزی نجمه گفت: دایه‏ای پیدا کنند که مرا (در شیر دادن به او) یاری کندپرسیدند: مگر شیر تو کم شده است.

    جواب داد: دروغ نمی‏گویم به خدا سوگند شیر من کم نیست‏بلکه نوافلی که همیشه ‏عادت داشتم آنها را بجا آورم باعث‏شده است که به آن کمتر بپردازم.
    برای همین کمک می‏خواهم که نوافل و (عباداتی که به آنها) عادت کرده‏ ام ترک نکنم.

    شیخ صدوق در عیون به سند معتبر از نجمه مادر آن حضرت روایت کرده است: چون‏حامله شدم به هیچ وجه احساس سنگینی نمی‏کردم و در خواب صدای تسبیح و تهلیل وتمجید حق تعالی از نوزاد درون شکم خود می‏شنیدم. و باز می‏گوید:

    وقتی حضرت‏رضا(ع) به دنیا آمد دستهای خود را بر زمین گذاشت و سر مبارک خود را به سوی‏ آسمان گرفت و لبهای مبارکش حرکت می‏کرد و سخنی (با خدا) می‏گفت که من نمی ‏فهمیدم.

    در آن لحظه امام موسی بن‏ جعفر(ع) به نزد من آمد و فرمود: گوارا باد تو را ای ‏نجمه کرامت پروردگارت! و من نوزاد را در پارچه سفیدی پیچیدم و به آن حضرت‏دادم.

    حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و آب فرات خواست و کامش‏ را با آن آب برداشت و او را به دست من داد و فرمود: بگیر این را که بقیه الله‏در زمین و حجت‏خدا بعد از من است.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكر



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #32

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,859
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,982 در 11,463
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ۞۩§۩۞ ويژه نامه شهادت جانگداز امام موسي کاظم(ع) ۞۩§۩۞



    چو باغبان در غم گل ، ز هجر و سنگینی غل
    خمیده گردیده ، قدّ رسای موسی ابن جعفر

    جنازه بر تختهْ در ، مشیّعش گشته مادر

    فتاده زاری کنان در قفای موسی ابن جعفر

    سرشگ غم آب و دانه ، شراهْ دل ترانه

    خموش شد مخفیانه صدای موسی ابن جعفر

    رضا کند آه و زاری به موج غم گشته جاری

    ز چشم معصومه ، اشگ عزای موسی ابن جعفر


    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  5. Top | #33

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,859
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,982 در 11,463
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ۞۩§۩۞ ويژه نامه شهادت جانگداز امام موسي کاظم(ع) ۞۩§۩۞


    از جفاي تو فلك شكوه شد آغاز، مرا
    مكن آزار در اين مانده نفس باز،‌ مرا
    اي فلك اين همه جان و تنِ من آزردي
    من رضايم ز تو امّا تو رها ساز، مرا
    روزهايم همه شب كردي و شب‌ها همه تار
    بيش از اين در محن و غصه مينداز، مرا
    بي وفايي تو بسيار شد آخر بس كن!
    با غل و سِلسِل و زنجير مكن ناز، مرا
    باز كن بند از اين مرغِ زمين افتاده
    مددي كن تو در اين لحظه‌ي پرواز، مرا
    با تنِ زخمي و رنجور چگونه بروم؟
    مادر غمزده‌ام مي‌كند آواز، مرا
    رسم ميهماني زريه‌ي زهرا اين است
    تن گلگون، دلِ پر خون، لبِ پر راز، مرا




    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....



  6. Top | #34

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,859
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,982 در 11,463
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ۞۩§۩۞ ويژه نامه شهادت جانگداز امام موسي کاظم(ع) ۞۩§۩۞



    قسم بر ناله‌‌هاي زخم و زنجير
    دلم را كرده‌اي از ماتمت پير
    قسم بر سجده‌هاي كُنجِ زندان
    غريبي‌ات شده در سينه چون تير
    از اين زندان به آن زندان روانه
    ز دستِ زندگي آخر شدي سير
    جهانْ كوچك به پيشِ غصه‌هايت
    يكي دردِ تو را كي شرح و تصوير؟
    شده چشمم به پشتِ اشك زندان
    بيا دست منِ افتاده را گير
    ضريحت را نديدم وادريغا
    كنم ناله از اين احوال و تقدير
    بيا موسي بن جعفر از سرِ لطف
    دلم را با نگاهي كن تو درگير
    دلم را بر ضريحت چون دخيلي
    ببند و با ولايت كن تو تسخير


    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....



  7. Top | #35

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,859
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,982 در 11,463
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ۞۩§۩۞ ويژه نامه شهادت جانگداز امام موسي کاظم(ع) ۞۩§۩۞


    امام کاظم علیه السلام در کنار قبری چنین فرمود:
    چیزی که پایانش این است، سزاست که از همان آغاز دل از آن برکَند و چیزی که آغازش این است، سزاست که از پایانش بترسد.


    امام كاظم(عليه السلام) مى فرمايد:
    اِنَّ الزَّرْعَ يَنْبُتُ فى السَّهْلِ وَلا يَنْبُتُ فى الصَّفا فَكذلِكَ الْحِكْمَةُ تَعْمُرُ فى قَلْبِ الْمُتَواضِعِ وَلا تَعْمُرُ فى قَلْبِ الْمُتَكَبِّرِ الْجَبّارِ!(1)
    ترجمه
    زراعت در زمين هاى نرم مى رويد، نه روى سنگ ها! همچنين علم و حكمت تنها در قلب متواضعان جوانه مى زند نه در قلب متكبران جبار!
    شرح كوتاه
    نخستين گام در راه تحصيل دانش فروتنى است، فروتنى در برابر حق، فروتنى در برابر استاد، و در برابر هركس كه بيشتر از انسان مى داند و مى تواند چيزى به او بياموزد.
    به همين دليل «جهل» و «تكبّر» معمولا قرين و همراه يكديگرند، متكبّران حاضر به اعتراف به جهل نيستند، و حتى اگر واقعيّتى با روح غرور و تكبّر آنها نسازد نه تنها آن را انكار مى كنند بلكه با آن به مبارزه بر مى خيزند، سخن حق را از افراد هم رديف يا پايين تر از خود نمى پذيرند، و غالباً در جهل مركب مى مانند.


    تحف العقول،صفحه 296 , 150 درس زندگی




    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....



  8. Top | #36

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ۞۩§۩۞ ويژه نامه شهادت جانگداز امام موسي کاظم(ع) ۞۩§۩۞






    چگونگي نفوذ امام کاظم عليه السلام بر مردم

    امام کاظم عليه السلام نه شمشير و نه تبليغاتي داشت، ولي نفوذ معنوي ايشان بسيار زياد بود. امام بر دل‌ها حکومت مي‌کردند. اين نفوذ در ميان نزديك‌ترين افراد دستگاه هارون نيز وجود داشت.

    علي بن يقطين وزير هارون بود، ولي شيعه بود، و پنهاني خدمت مى‏كرد.
    در ميان افرادي كه در دستگاه هارون کار مي‌کردند، اشخاصي بودند كه بسيار زياد مجذوب و شيفته امام بودند ولي هيچگاه جرات نمى‏كردند با ايشان تماس بگيرند.

    يكي از ايراني‌هايي كه شيعه و اهل اهواز بود، مى‏گويد من مشمول ماليات‌هاي خيلي سنگيني شدم که اگر مى‏خواستم اين ماليات‌ها را بپردازم از زندگي ساقط مى‏شدم.
    اتفاقاً والي اهواز معزول شد و والي ديگري آمد و من هم خيلي نگران بودم كه اگر او بر طبق آن دفاتر مالياتي از من ماليات مطالبه كند، اوضاع زندگي‌ام دگرگون مي‌شود.
    ولي بعضي دوستان به من گفتند: اين فرد باطناً شيعه است، تو هم كه شيعه هستي.
    اما چون جو اختناق حاکم بود من جرات نكردم نزد او بروم و بگويم که شيعه هستم، انديشيدم که بهتر است به مدينه نزد خود موسي بن جعفر بروم، اگر خود امام تصديق كردند او شيعه است از ايشان توصيه‏ بگيرم.

    خدمت امام رفتم. ايشان نامه‏‌ايي نوشت كه سه چهار جمله آمرانه بيشتر نبود، اما از نوع آمرانه‏هايي كه امامي به تابع خود مى‏نويسد، راجع به اين كه ‏«قضاي حاجت مؤمن و رفع گرفتاري از مؤمن در نزد خدا چنين است والسلام.‏» نامه را با خودم مخفيانه به اهواز آوردم. فهميدم كه اين نامه را بايد خيلي محرمانه به او بدهم.
    يك شب به در خانه‏اش رفتم، دربان آمد، گفتم به او بگو كه شخصي از طرف موسي بن جعفر آمده است و نامه‌اي‏ براي تو دارد. ديدم خودش آمد و سلام و عليك كرد و گفت:
    کارت چيست؟ گفتم من از طرف امام موسي بن جعفر آمده‏ام و نامه‌اي‏ دارم.
    نامه را از من گرفت و بوسيد، بعد صورت و چشم‌هاي مرا بوسيد؛ مرا فوراً به منزل برد، مثل يك بچه در برابر من نشست و گفت تو خدمت امام بودي؟! گفتم بله.

    - تو با همين چشمهايت جمال امام را زيارت كردي؟!
    گفتم بله.
    - پرسيد گرفتاريت چيست؟ گفتم: يك چنين ماليات سنگيني براي من بسته‏اند كه اگر بپردازم از زندگي ساقط مى‏شوم.
    دستور داد همان شبانه دفاتر را آوردند و اصلاح كردند، و چون آقا نوشته بود «هر كس كه مؤمني را مسرور كند، چنين و چنان‏ ...» گفت اجازه مى‏دهيد من خدمت ديگري هم به شما بكنم؟ گفتم بله.
    گفت من مى‏خواهم هر چه دارايي دارم، امشب با تو نصف كنم، آنچه پول نقد دارم با تو نصف مى‏كنم، آنچه هم كه جنس است قيمت مى‏كنم، نصفش را از من بپذير.

    آن مرد مي‌گويد بعدها در سفري خدمت امام رسيدم و جريان را عرض كردم، امام تبسمي نمود و خوشحال شد.

    هارون از جاذبه حقيقت و رفتارهاي زيباي امام مى‏ترسيد.
    «كونوا دعاة للناس بغير السنتكم‏.» اين تبليغ با عمل است که اثرپذير است.
    كسي كه با موسي بن جعفر يا با آباء گراميش و يا با اولاد طاهرينش روبرو مى‏شد و مدتي با آنها بود، حقيقت را در وجود آنها مى‏ديد، و در مي‌يافت كه واقعاً خدا را مى‏شناسند، واقعا از خدا مى‏ترسند، به راستي عاشق خدا هستند، و هر كاري که انجام مي‌دهند براي رضاي خداست.

    منبع:
    برگرفته از کتاب زندگينامه امام موسي کاظم عليه السلام، آية الله مدرسي

    امضاء


  9. Top | #37

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : ۞۩§۩۞ ويژه نامه شهادت جانگداز امام موسي کاظم(ع) ۞۩§۩۞





    امام کاظم علیه ‏السلام :
    عَظِّمِ العالِمَ لِعِلمِهِ‏ ودَعْ مُنازَعتَهُ ، وصَغِّرِ الجاهِلَ لِجَهلِهِ ولا تَطرُدْهُ ، ولکِن قَرِّبْهُ وعَلِّمْهُ ؛
    دانشمند را به خاطر دانشش احترام نه و
    با او ستیزه مکن و نادان را به سبب نادانیش کوچک شمار ،
    امّا او را از خود مران ، بلکه به خود نزدیک گردان و او را علم بیاموز .

    تحف العقول : ٣٩٤ ، منتخب میزان الحکمه : ٣٨٤





    امضاء


  10. Top | #38

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : ۞۩§۩۞ ويژه نامه شهادت جانگداز امام موسي کاظم(ع) ۞۩§۩۞


    شهادت مظلومانه باب الحوائج موسی ابن جعفر علیه السلام را به آقا صاحب الزمان و ولی نعمتمون
    امام رضا علیه السلام و تمام شیعیان تسلیت عرض می کنم.


    راهنمایی و گذشت


    روزی امام موسی کاظم علیه السلام ، از کوچه ای در شهر بغداد، عبور می کرد. متوجه شد که چند نفر در یک خانه مشغول گناه هستند. آن حضرت علیه السلام خیلی ناراحت شد؛ چون کارهای بد صاحب آن خانه، خدای خوب و مهربان را خیلی ناراحت می کرد. یکدفعه خدمتکار آن خانه برای انجام کاری بیرون آمد. امام کاظم علیه السلام با حرف هایی که به او زدند، ناراحتی خود را از کار زشت صاحب آن خانه، اعلام کردند. وقتی خدمتکار، حرف های امام کاظم علیه السلام را به صاحب خانه گفت، مرد صاحب خانه از کارهای زشتش خجالت کشید، پشیمان شد و با عجله، پابرهنه به دنبال امام علیه السلام دوید. او با گریه از امام عذرخواهی کرد. امام کاظم علیه السلام که خیلی مهربان بود، عذرخواهی او را قبول کرد و به او فرمود: «من تو را بخشیدم، امیدوارم که خدای متعال نیز از تو بگذرد»


    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟



  11. Top | #39

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,859
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,982 در 11,463
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ۞۩§۩۞ ويژه نامه شهادت جانگداز امام موسي کاظم(ع) ۞۩§۩۞





    علىّ بن ابوحمزه بطائنى حكايت كند:
    روزى حضرت موسى بن جعفر عليه السلام از شهر مدينه به سوى مزرعه اش خارج شد؛ حضرت سوار قاطر بود و من نيز سوار الاغ شدم و حضرت را همراهى كردم .
    مقدارى از شهر كه دور شديم ، ناگهان نرّه شيرى سر راه ما را گرفت ، من بسيار ترسيدم ، وليكن شير به سوى حضرت نزديك آمد و با حالت ذلّت و تضرّع مشغول همهمه اى شد.
    امام موسى كاظم عليه السلام ايستاد و شير دست هاى خود را بلند كرده و بر شانه هاى قاطر قرار داد.
    من به گمان اين كه شير قصد حمله دارد، براى جان آن حضرت وحشت كردم ؛ و سخت نگران شدم .
    پس از لحظاتى ، شير دست هاى خود را بر زمين نهاد و آرام ايستاد و آن گاه حضرت روى مبارك خود را به سمت قبله نمود و دعائى را زمزمه نمود، وليكن من چيزى از آن را متوجّه نشدم .
    پس از آن ، شير همهمه اى كرد؛ و حضرت آمين فرمود.
    و سپس امام عليه السلام به شير اشاره نمود: برو.
    همين كه شير رفت ، حضرت نيز به راه خود ادامه داد و چون از آن محلّ دور شديم ، به حضرت عرض كردم : ياابن رسول اللّه ! فدايت گردم ، شير چه كارى داشت ؟! من بسيار براى جان شما و خودم ترسيدم ؛ و از اين برخورد در تعجّب و حيرت هستم .
    امام عليه السلام فرمود: آن شير، همسر باردارى داشت كه هنگام زايمانش ‍ فرا رسيده و درد سختى دچارش گشته بود.
    لذا نزد من آمده بود كه برايش دعا كنم تا به آسانى زايمان نمايد و من هم در حقّش دعا كردم .
    و بعد از آن كه دعا به پايان رسيد، به آن شير گفتم : برو، اظهار داشت : خداوند هيچ درّنده اى را بر تو و ذرّيّه و شيعيانت مسلّط نگرداند؛ و من گفتم : آمين .











    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  12. تشكرها 2


  13. Top | #40

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,859
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,982 در 11,463
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ۞۩§۩۞ ويژه نامه شهادت جانگداز امام موسي کاظم(ع) ۞۩§۩۞




    يكى از اصحاب و راويان حديث ، به نام علىّ فرزند ابوحمزه بطائنى حكايت كند:
    روزى از روزها جهت ديدار و ملاقات حضرت ابوالحسن ، امام موسى كاظم عليه السلام حركت كردم ، حضرت را در زمين كشاورزى ، در حالتى يافتم كه مشغول كار و تلاش بود و عرق از بدن مباركش سرازير گشته بود.
    بسيار تعجّب كردم و اظهار داشتم : ياابن رسول اللّه ! من فداى شما گردم ، مردم كجا هستند تا مشاهده كنند، كه شما اين چنين در اين گرماى سوزان مشغول كار هستى و تلاش و فعّاليّت مى نمائى .
    امام عليه السلام لب به سخن گشود و فرمود: اى علىّ! آن هائى كه از من بهتر و برتر بوده اند، به طور مرتّب كوشش و تلاش داشته اند و هر كدام به نوعى كار مى كرده اند.
    عرض كردم : منظور شما چه كسانى هستند؟
    حضرت در پاسخ فرمود: منظورم رسول اللّه ، اميرالمؤمنين و ديگر پدرانم صلوات اللّه عليهم اجمعين مى باشند، كه با دست خود كار و تلاش ‍ مى كرده اند.
    سپس امام موسى كاظم عليه السلام ضمن فرمايشات خود افزود:
    و اين نوع كار و تلاشى را كه من مشغول انجام آن هستم و تو مشاهده مى كنى ، پيامبران مُرسل الهى و نيز پيامبران غير مرسل همه شان به آن اشتغال داشته اند و به وسيله آن تلاش و امرار معاش مى كرده اند.
    و همچنين بندگان صالح خداوند متعال همه در تلاش و كوشش ‍ مى باشند.



    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....



صفحه 4 از 12 نخستنخست 12345678 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi