8 - توجه و درك محضريت حق تعالى
سؤ ال :
بنظر حضرتعالى كه عملا بعد از يك عمر مبارزه با نفس تجربه هاى سره اى را بدست آوره ايد حضور و درك خداوند را در وجود خود چگونه مى توان ملكه نموده ، سپس بفرمائيد كه چه موانعى براى يك سالك الى الله جهت درك حضور حق تعالى وجود دارد؟
جواب :
توجه به غير خدا انسان را به حجابهايى ظلمانى و نورانى محجوب مى نمايد، كليه امور دنيوى اگر موجب توجه انسان به دنيا و غفلت از خداوند متعال شود باعث حجب ظلمانى مى شود، تمام عوالم اجسام حجابهاى ظلمانى مى باشد و اگر دنيا وسيله توجه به حق و رسيدن به دار آخرت . (54) (كه دار التشريف است ) باشد حجابهاى ظالمانى به حجب نوارنى مبدل مى گردد. (55)
در محضر خدا احترام دارد، انسان در محضر يك بزرگى كه در نظر خودش بزرگ است ، احترام مى كند از آن محضر. اگر يك نفر وقتى كه در نظرتان بزرگ است پيش شما باشد، در محضر او كار خلاف نمى كنيد چه رسد به اينكه در محضر او به او خلاف بكنيد، كار خلاف مطلقا آدم نمى كند در محضر يك كسى كه ادراك كرده است كه اين بزرگ است ، محترم است ، چه رسد به اين كه در محضر آن محترم به خود آن محترم خلاف احترام بكند، محضر، محضر خداى تبارك و تعالى است عالم محضر است ، تمام عالم محضر است ، معصيت مخالفت با خود اوست ، با آن كسى است كه در محضرش هستيم . (56)
ديگر آن راه ها كه مى رويد رها كنيد، راه همين است ((اهدنا الصراط المستقيم ))، ((ربى ابى على صراط المستقيم )) آن طرف ، طرف ندارد، دنياست و ماوراى آن ، آنچه كه مربوط به نفسانيت انسان است ، شهوات انسان است ، آمال و آرزوهاى انسان است اين دنياست آن دنيايى كه تكذيب شده است . اين عالم طبيعت ، اين عالم طبيعت نور است ، دلبستگى هاى به اين عالم انسان را بيچاره مى كند، ظلمت ما از اين دلبستگى هائى است كه ما داريم به اين دنيا، به اين مقام ، به اين مسند، به اين اوهام ، به اين خرافات همه انبيا آمدند براى اينكه دست شما را بگيرند از اين علائقى كه همه اش بر ضد آنى است كه طبيعت و فطرت شما اقتضا مى كند، شما را دستتان را بگيرند و از اين علائق نجاتتان بدهند و واردتان كنند به عالم نور. (57)
افسوس ! كه ما اهل غفلت و سكر طبيعت و مغروران بى مايه در تمام امور دست نشانده شيطان پليد هستيم و هيچ گاه از خواب گران و نسيان بى پايان بيرون نمى آييم ، و استفاده ما از مقامات و معارف ائمه هدى عليهم السلام به قدرى كم و ناچيز است كه به حساب درست نيايد و از تاريخ حيات آنها به قشر و صورت اكتفا كرديم ...(58)
پس ، با هر رياضتى است شهادت به الوهيت را به قلب برساند، و از كعبه دل بتهاى بزرگ و كوچك را كه به دست تصرف شيطان و نفس اماره تراشيده شده در هم شكند و فرو ريزد تا لايق حضور حضرت قدس گردد. و تا بتهاى حب دنيا و شئون دنيويه در كعبه دل است ، سالك را راه به مقصد نيست . (59)
اى عزيز! جميع علوم شرعيه مقدمه معرفت الله و حصول حقيقت توحيد است در قلب - كه آن صبغه الله است : (و من احسن من الله صبغه ) . (60) غايت امر آن كه بعضى مقدمه قريبه و بعضى بعيده و بعضى بلاواسطه مع الواسطه است . (61)
اى خدائى ، كه مردگان را از گورها برانگيزى واى آنكه به روز رستاخيز، برخاستن مردمان به فرمان تو است ! دل هاى ما را از اين كهنه قبرستان برانگيزان و بار ما را از اين كوره ده ، سرزمين ستم بر بند تا در نشئه قبلى ، انوار معرفت را مشاهده كنيم ... و گوش دل ما سروش هاى پيامبرت را در آن نشئه بشنود، باشند كه بهره ما از نبوت تنها آن نباشد كه با گفتن شهادت به زبان خون و مال خود را محفوظ داشته و از عمل كردن به احكام او مقصود ما فقط اكتفا كردن در رابطه با قواعد فقهى وموافقت داشتن بر حسب صورت باشد و از خواندن قرآن كريم هد ما زيبا خواندن و فرا گرفتن احكام تجويد و مخارج حروف باشد تا در نتيجه اين كوتاه نظرى از آنان باشيم كه خداى تعالى درباره شان فرموده است : ((بر گوش و چشم هاى شان پرده كشيده شده است )) و نيز فرموده است : ((دلهاى آنان گرفتارى بيمارى است )). (62)
خداوند همه ما را از اين قيدهاى شيطانى رها فرمايد تا بتوانيم اين امانت الهى را به سر منزل مقصود برسانيم . (63)
خداوند تعالى تو را و ما را از امت رسول مختار و از راهروان راه شيعيان نيكوكار قرار دهد. (64) خداى تعالى ما را از شر شيطان كه دزد بكمين نشسته بر سر راه خداى رحمن است در پناه خويش نگهدارد. (65)