صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 63

موضوع: *^*خاطرات و حكايتها - جلد سوم *^*

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    parandeh پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها - جلد سوم *^*


    دارالتقريب

    اين دار التقريبى هم كه ما مطرح كرديم ، براى اين است . دارالتقريبى كه در مصر بود، از نظر ما عزيز و بسيار محترم بود؛ الان هم محترم است . متاءسفانه نمى گذارد و نگذاشتند كار كند. فقط در يك برهه از زمان كه مجلات رساله الاسلام منتشر مى شد و مرحوم شلتوت و شيخ سليم و رؤ ساى شريف از هر حيات داشتند، دراالتقريب خوب حركت مى كرد. مرحوم آيه الله بروجردى كه مرجع تقليد ما بود، پشتيبان درالتقريب مصر بود. رئيس از هر، اول شيخ سليم بود كه پايه گذار و در حقيقت زمينه ساز دارالتقريب بود و بعد مرحوم شيخ محمود شلتوت رئيس از هر شد كه مفتى ديار مصريه بود. او هم خودش رئيس اين دارالتقريب بود. اينها پشتيبان تقريب بودند. اينها كه از طرفين رفتند، نه در تشيع و نه در تسنن ، ديگر آن عالمى كه روى اين مساءله خيلى پافشارى كند، ديده نشد.
    البته ، بعد از مرحوم آيه الله بروجردى آقايان علمايى بودند. نه اين كه قبول نداشته باشند؛ همه معتقد بودند، ليكن آن انگيزه يى را كه مرحوم آيه الله بروجردى روى مساءله ى تقريب داشت ، آنها نداشتند. در بين تسنن هم همين طور بود. بعضى از آنها به مشهد آمده بودند و من بعضى از آقايان بعد از مرحوم شلتوت را ديده بودم . علماى ازهر به ايران مى آمدند و با علماى شيعه هم تماس مى گرفتند؛ ليكن آن انگيزه ى فعال و جوشانى را كه دنبال اين قضيه بروند، نداشتند؛ لذا دارالتقريب ، اسم بى مسمايى شده بود.
    (23)


    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    parandeh پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها - جلد سوم *^*



    شخصيت زهراى اطهر سلام الله عليها

    شخصيت زهراى اطهر در ابعاد سياسى و اجتماعى و جهادى ، شخصيت ممتاز و برجسته يى است ؛ به طورى كه همه زنان مبارز و انقلابى و برجسته و سياسى عالم مى توانند از زندگى كوتاه و پر مغز او درس بگيرند. زنى كه در بيت انقلاب متولد شد و تمام دوران كودكى را در آغوش پدرى گذراند كه در حال يك مبارزه ى عظيم جهانى فراموش نشدنى بود. آن خانمى كه در دوران كودكى ، سختيهاى مبارزه ى دوران مكه را چشيد، به شعب ابى طالب برده شد، گرسنگى و سختى و رعب و انواع و اقسام شدتهاى دوران مبارزه ى مكه را لمس نمود و بعد هم كه به مدينه هجرت كرد، همسر مردى شد كه تمام زندگيش جهاد فى سبيل الله بود و در تمام قريب به يازده سال زندگى مشترك فاطمه زهرا و اميرالمؤ منين عليه السلام ، هيچ سالى ، بلكه هيچ نيم سالى نگذشت كه اين شوهر، كمر به جهاد فى سبيل الله نبسته و به ميدان جنگ نرفته باشد و اين زن بزرگ و فداكار، همسرى شايسته يك مرد مجاهد و يك سرباز و سردار دايمى ميدان جنگ را نكرده باشد.
    پس ، زندگى فاطمه ى زهرا(س )، اگر چه كوتاه بود و حدود بيست سال بيشتر طول نكشيد؛ اما زندگى ، از جهت جهاد و مبارزه و تلاش كار انقلابى و صبر انقلابى و درس و فراگيرى و آموزش به اين و آن و سخنرانى و دفاع از نبوت و امامت و نظام اسلامى ، درياى پهناورى از تلاش و مبارزه و كار و در نهايت هم شهادت است . اين ، زندگى جهادى فاطمه ى زهراست كه بسيار عظيم و فوق العاده و حقيقتا بى نظير است و يقينا در ذهن بشر - چه امروز و چه در آينده -يك نقطه درخشان و استثنايى است . اما مقام معنوى اين بزرگوار، نسبت به مقام جهادى و انقلابى و اجتماعى او، باز به مراتب بالاتر است . فاطمه ى زهرا سلام الله عليها به صورت ، يك بشر و يك زن ، آن هم زنى جوان است ؛ اما در معنا، يك حقيقت عظيم و يك نور درخشان الهى يك بنده ى صالح و يك انسان ممتاز و برگزيده است . كسى است كه رسول اكرم به اميرالمومنين عليه السلام فرمود: يا على انت قائد المؤ منين الى الجنه يوم القيامه و فاطمه تقود المؤ منات الى الجنه يوم القيامه (24) يعنى ؛ روز قيامت ، اميرالمومنين مردان مؤ من را و فاطمه زهرا سلام الله عليها زنان مومن را به بهشت الهى راهنمايى مى كنند.
    او، عدل و همپايه و همسنگ اميرالمؤ منين است . آن كسى كه وقتى در محراب عبادت مى ايستاد، هزاران فرشته ى مقرب خدا، به او خطاب و سلام مى كردند و تهنيت مى گفتند و همان سخنى را بيان مى كردند كه فرشتگان ، قبلا به مريم اطهر گفته بودند. عرض مى كردند: يا فاطمه ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين
    (25)
    اين مقام معنوى فاطمه ى زهراست .
    زنى ، آن هم در سنين جوانى ، از لحاظ مقام معنوى به جايى مى رسد كه بنابر آنچه كه در بعضى از روايات است ، فرشتگان با او سخن مى گويند و حقايق را به او ارايه مى دهند. محدثه است ؛ يعنى كسى است كه فرشتگان با او حديث مى كنند و حرف مى زنند. اين مقام معنوى و ميدان وسيع و قله ى رفيع ، در مقابل همه ى زنهاى آفرينش و عالم است . فاطمه ى زهرا(س ) در قله ى اين بلنداى عظيم ايستاده و به همه ى زنان عالم خطاب مى كند و آنها را به پيمودن اين راه دعوت مى نمايد.
    آنهايى كه در طول تاريخ - چه در جاهليت قديم و چه در جاهليت قرن بيستم - سعى كرده اند كه زن را تحقير و كوچك كنند او را دلبسته به همين زخارف و زينتهاى ظاهرى معرفى نمايند و پايبند مد و لباس و آرايش و طلا و زيور آلات كنند و وسيله و دست مايه يى براى خوشگذرانيهاى زندگى وانمود نمايند و عملا در اين راه قدم بردارند منطق آنها منطقى است كه مثل برف و يخ ، در مقابل گرماى خورشيد مقام معنوى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام ذوب مى شود و از بين مى رود.
    اسلام ، فاطمه - آن عنصر برجسته و ممتاز ملكوتى - را به عنوان نمونه و اسوه ى زن معرفى مى كند. آن ، زندگى ظاهرى و جهاد و مبارزه و دانش و سخنورى و فداكارى و شوهردارى و مادرى و همسرى و مهاجرت و حضور در همه ى ميدانهاى سياسى و نظامى و انقلابى و برجستگى همه جانبه ى او كه مردهاى بزرگ را در مقابلش به خضوع وادار مى كرد، اين هم مقام معنوى و ركوع و سجود و محراب عبادت و دعا و صحيفه و تضرع و ذات ملكوتى و درخشندگى عنصر معنوى و همپايه و هموزن و همسنگ اميرالمؤ منين و پيامبر بودن اوست . زن ، اين است . الگوى زنى كه اسلام مى خواهد بسازد، اين است .
    (26)


    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    parandeh پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها - جلد سوم *^*


    ديديد كه شد!

    در كشور لهستان ، شايد مثلا سى و اندى سال نظام بى دينى حاكم بوده ؛ ولى در كشورهاى ديگر، پنجاه يا شصت و يا هفتاد سال عليه دين حرف زده شده بود و موزه ى آتئيسم درست كرده بودند و تمام چيزهايى كه نشانه ى ضديت با خدا داشت و به معناى نفى خدا بود، يك جا جمع كرده بودند تا جلوى چشم مردم باشد و مردم آنها را نگاه كنند، در كشور لهستان ناگهان ، يك حركت كارگرى به نام اتحاديه ى همبستگى به وجود مى آيد و شعارش ‍ اين است كه مى خواهيم به كليسا برويم ؛ چرا دولت نمى گذارد؟ اتحاديه هاى همبستگى در لهستان ، چند سال براى اين منظور مبارزه كرد.
    حالا همين رشته را شما بگيريد و ببينيد كه اين خشت از كجاى خرند بيرون آمده بود. ما مشهديها، از اين كار به خشت از خرند بيرون آمدن تعبير مى كنيم . مى دانيد مجموعه ى خشتى كه محكم كنار هم چيده اند، خيلى سفت است . گاهى ممكن است استحكام آن بتواند بنايى را روى خودش ‍ نگهدارد، اما اين استحكام تا جايى است كه اين خشتها همين طور رديف هم ايستاده باشند. اگر شما يكى دو عدد را كه از اين خرند بكنيد و بيرون بياوريد، ديگر چيزى باقى نمى ماند و استحكامش از بين مى رود. قضيه اين است . من مى گويم آنچه كه امروز ما در دنيا مى بينيم (به هم ريختن نظم بلوك بندى دنيا) اين ، معجزه ى انقلاب اسلامى و امام و معجزه ى ان تقوموا الله است .
    آيا آن روزى كه امثال ما و شما، در سياه چالها و سلولها و خانه هاى مخفى و محيط غربت مى رفتيم و مى دويديم ، چنين معجزه يى را كه امروز به وقوع پيوسته است ، باور مى كرديم ؟ آن روزها فشار زيادى روى ما و امثال ما بود و خود من از دو طرف مورد تهديد دستگاه بودم و به خاطر دو جريان و دو پرونده دنبالم بودند. جايى را سراغ كرده بودم كه چند روزى آن جا باشم . از يك محل به آن محل مى رفتيم . در خيابان كه راه مى رفتم ، وضع خودم را به آن آدمى كه روى زمين يخى صاف - مثل شيشه - حركت مى كند و بايد با كمال دقت راه برود و مطمئن نيست كه لحظه ى بعد محكم به زمين نخواهد خورد و استخوانهايش نخواهد شكست ، تشبيه مى كردم . ما و همه ى برادرانى كه در دستگاههاى بودند، سالها اين طور زندگى كرديم . آيا فكر مى كرديم روزى ايران كه قلعه ى مستحكم استكبار جهانى است ، به قلعه ى مستحكم مبارزه در مقابل آن تبديل بشود؟ ولى ديديد كه شد.
    (27)

    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    parandeh پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها - جلد سوم *^*


    همه ى كارها كه گفتن ندارد!

    يكى از رهبران مسلمان پخته ى واردى كه من در طول مدت كارهاى سياسى ديدم ، سكوتره بود. او آدم بسيار وارد و پخته و مطلعى بود. در چند سفرى كه به تهران آمده بود و ملاقاتهاى متعددى با او داشتم ، خيلى شيفته انقلاب بود. او اگر چه ضعيف بود و نتوانسته بود راه خودش را برود و گينه كوناكرى را آن طور كه ايده اش بود و دوست مى داشت ، درست كند و بسازد و گر چه استكبار كت بند و از طرق مختلف محاصره اش كرده بود، ولى انسان موفق و سالمى بود و درست مى فهميد. او اين انقلاب را خيلى دوست مى داشت و حقيقتا از ته دل به امام ارادت داشت .
    در ملاقاتهايى كه با او داشتم ، حرفهايى از او شنيدم كه خيلى درست بود. البته ما از خيليها حرف شنيديم ، ولى اين با آنها متفاوت بود. اين گونه تصور نشود كه او براى خوش آمد ما حرفى گفته و ماهم باورمان آمده است . نه ، من در اين ده ساله با افراد زيادى نشستم و برخاستم و حرف زدم و شنيدم . بعضيها حرف مى زنند، ولى از زبانشان تجاوز نمى كند؛ اما بعضيها اين طور نيستند. اين حقيقت قابل تشخيص است . بنابراين ، او راست مى گفت .
    يك وقت به من گفت : فقط شما يك عيب داريد و آن اين است كه دايما همه ى كارها را مى گوييد و مطرح مى كنيد. همه ى كارها كه گفتن ندارد. چرا مى گوييد؟ مى گوييد كه چه بشود؟ شايد من در سال اول رياست جمهورى كه اين حرف را از او شنيدم ، اصلا از ته دل قبول نكردم . با خودم مى گفتم اين دنيا دنيايى نيست كه او خيال كند ما اگر چيزى را گفتيم ، دنيا مى فهمد و اگر نگفتيم نمى فهمد و گفتن ما مشكلى به وجود آورد. بعدا تجربه ها به من نشان داد كه او پخته بوده و مى فهميده است .
    (28)

    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    parandeh پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها - جلد سوم *^*



    هيبت ابر قدرتى !!!

    اين خاطره را بارها نقل كرده ام كه در يكى از مجامع بين المللى كه نطق خيلى پرشورى در آن جا عليه تسلط قدرتها و نظام سلطه در دنيا ايراد كردم و امريكا و شوروى را در حضور بيش از صد هياءت نمايندگى و رؤ سان دولتها، به نام كوبيدم و محكوم كردم ، بعد از آن نطق عده ى زيادى آمدند تحسين و تصديق كردند و گفتند: همين سخن شما درست است . يكى از سران كشورها كه يك جوان انقلابى بود - و البته بعد هم او را كشتند نزد من آمد و گفت : همه ى حرفهاى شما درست است منتها من به شما مى گويم كه به خودتان نگاه نكنيد كه از امريكا نمى ترسيد؛ همه ى اينها كه در اين جا نشسته اند، از امريكا مى ترسند، بعد سرش را نزديك من آورد و گفت : من هم از امريكا مى ترسم !!
    هيبت ابر قدرتى ابر قدرتها، هميشه بيشترين مشكلات آنها را در دنيا حل مى كرده و مى كند. در حقيقت قدرت سلاح و پول و سياست عقلشان ، به مراتب كمتر از هيبتشان است . اين هيبت آنهاست كه همه را مى ترساند و جراءت نمى كنند در






    مقابل آنها بايستند. حالا اين ابر قدرت ، با هيبتى قلدرانه كه خيلى هم واضح وارد كشورها مى شود و اوضاع را به نفع خود حل و فصل مى كند، يازده سال است با ملت ايران كلنجار مى رود و با انقلاب مى جنگد؛ براى اين كه بتواند اين انقلاب را از بين ببرد و اين نظام را نابود نمايد، ولى نتوانسته است . (29)
    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    parandeh پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها - جلد سوم *^*


    اسمش مردمى است !

    در يكى از سفرهايى كه يكى دو سال قبل به يكى از همين كشورهاى سوسياليستى رفته بوديم ، يكى از همراهان ما از نمايندگان محترم مجلس ‍ شوراى اسلامى بود، با مقامات مجلس ملى آن كشور راجع به مجلس ‍ صحبتهايى كرده بود. اطلاعاتى از مجلس ما به آنها داده بود و اطلاعاتى هم از مجلس آنها گرفته بود. ما نشسته بوديم و راجع به موضوعى صحبت مى كرديم . ايشان ، با يك قيافه ى خيلى جدى پيش ما آمد و گفت : ما چيزهاى مهمى از اين آقايان - كه ميهمانشان بوديم - ياد گرفتيم . او گفت : وقتى كه راجع به مجلس با اينها صحبت كرديم ، از اينها پرسيديم كه مجلس ‍ شما چگونه انتخاب مى گردد؟ معلوم شد كه مجلس ملى اينها، متشكل از افرادى است كه به وسيله ى دستگاهها و سازمانهاى حزبى وابسته به خود حكومت تشكيل مى شود. يعنى مثلا پانصد، ششصد نفر آدم به عنوان اعضا و نمايندگان كنگره ، به وسيله ى همان دستگاههاى حزبى انتخاب مى شود. بعد اين افراد كه نام تجمعشان كنگره ى ملى است ، سالى دو مرتبه جلسه تشكيل مى دهند.
    شما ببينيد در اين كشور كه فقط سالى دو مرتبه مجلس قانونگذاريشان تشكيل مى شود، قانون را چه كسى وضع مى كند؟ اختيار قانونگذارى دست كيست ؟ دست همانهايى است كه در راءس تشكيلات حكومت قرار دارند. اگر بپرسيد اسم حكومت شما چيست ؟ مى گويند: حكومت دموكراتيك سوسياليستى ؛ يعنى حكومت مردمى . اسمش مردمى است ، در حالى كه در هيچ امرى از امور آن كشور، مردم دخالت ندارند و اين ، همان مردمى هستند كه انقلاب را به پيروزى رساندند. اسم اين كشورها هم كشور انقلابى است . همه ى انقلابهايى كه ما در دنيا ديديم و كشورهايى كه بر اساس يك انقلاب نظامى را به وجود آوردند، تقريبا به همين شكل بودند كه مطرح كردم .
    (30)

    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    parandeh پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها - جلد سوم *^*


    از كجا فهميدى پسرش است ؟

    من از اين شيخ راغب مصطفى خاطره يى دارم كه بد نيست آن را براى شما بگويم . ما حدود سالهاى 46 يا 47 - يعنى تقريبا بيست يكى دو سال قبل از اين - در مشهد دنبال خواندن شيخ مصطفى اسماعيل در راديوهاى كشورهاى عربى مخصوصا راديو مصر - به دقت مى گشتيم تا بلكه خواندن او را پيدا كنيم . البته نوارهايش هم در بازار نبود و در ايران هم راديو قرآن وجود نداشت و ما مجبور بوديم از راديوهاى خارجى گوش كنيم . ما عاشق تلاوت شيخ مصطفى اسماعيل بوديم . تلاوتهاى او را پيدا مى كرديم و گوش ‍ مى كرديم . در آن زمان رفيقى داشتم - مرحوم آقا جعفر - كه آقايان او را مى شناسند. آن هم با همين طور پاى راديو مى نشست و گوش مى كرد. يك روز من را ديد و گفت : امروز در راديوى مصر صداى پسر شيخ مصطفى اسماعيل را پيدا كرديم ، گفتم : چه طور، از كجا فهميدى پسرش است ؟ گفت : نام او راغب مصطفى است كه پسر شيخ مصطفى اسماعيل مى باشد، (او را به نام غلوش نمى شناخت ). رفيق من ، صداى فرزند مصطفى اسماعيل را ضبط كرده بود. من كه گوش كردم ، گفتم كه قاعدتا بايد همان پسر شيخ مصطفى اسماعيل باشد؛ چون صدايش شبيه شيخ مصطفى اسماعيل است ، تلاوت هم ، تلاوت همان آيات معروف بود: واستمع يوم يناد المناد من مكان قريب (31)(32)


    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    parandeh پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها - جلد سوم *^*




    همه ى دقايق ارتباطات را مى ديد!
    يك وقت درباره ى قضيه يى ، خدمت امام رحمه الله مطلبى را عرض كردم - حالا تفصيل آن قضيه طولانى است - به ايشان عرض كردم كه اين تصميمى كه شما گرفته ايد، واقعا يك لطف الهى و كار خدا بود كه شما به اين فكر بيفتيد. بعد از آن حادثه يى اتفاق افتاده بود كه اگر ايشان آن تصميم را نمى گرفتند، براى ما خيلى مشكلات و درد سر درست مى كرد. ايشان در پاسخ به من مطلبى را فرمودند كه در دفترم يادداشت كردم . ايشان گفتند: از اول انقلاب تا كنون ، گويا در همه ى قضايا، دستى پشت سر اين انقلاب آن را يارى داده است . امام رحمه الله اين گونه قضاوت مى كردند. نوع كمك الهى مختلف است . يك وقت است كه آدم مى گويد خدا پشت سر ماست و به ما كمك مى كند؛ اما اين گونه و با اين صراحت ، ذهن بالاى اين مرد حكيم و هوشمند، همه ى دقايق ارتباطات را مى ديد. اين گونه نبود كه امام رحمه الله چيزى را حمل بر تصادف بكند و بگويد حالا اين طورى پيش آمد. نه ، آدم دقيق و ظريفى بود كه همه ى جزييات اين ارتباطات و مسايل را مى ديد و بالاتر از اين كه مشاهده كند، پيش بينى مى كرد.
    حقيقت مطلب اين است كه من هم در طول اين ده سال ، در حد ادراك و دخالت خودم در قضايا و نيز در طول اين چند ماه بعد از رحلت حضرت امام رحمه الله ، اين معنا را بيشتر احساس كرده ام . اين تا وقتى است كه رابطه ى خودمان را خدا و نحوه ى ايمان و عمل خويش را حساب شده و دقيق تنظيم كنيم و در درجه اول ، برايمان انجام تكليف مهم باشد.
    (33)








    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    parandeh پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها - جلد سوم *^*


    به كدام دعا بيشتر انس و اعتقاد داريد؟

    بايستى آحاد مردم ، ارتباطات و انس فردى و صحبت و مناجات با خدا را در خود تقويت كنند. اين ، راه امام است و هدايت الهى به دنبال اين ارتباط و تماس با خدا مسير مى شود؛ همچنان كه در اين ده سال هم همين طور بوده است و شما جوانهاى با اخلاص و پاكدل ، اين روحيه را در جبهه هاى گوناگون از خودتان نشان داديد و نتايجش راهم ديديد و همچنان كه درس ‍ امام نيز اين بود.
    يك بار از ايشان سؤ ال كردم كه در ميان دعاهاى معروف ، به كداميك از آنها بيشتر انس يا اعتقاد داريد؟ ايشان بعد از تاءملى فرمودند: دعاى كميل و مناجات شعبانيه . وقتى كه شما به اين دو دعا مراجعه مى كنيد، با اين كه دعاهاى ديگر هم مثل ابو حمزه ى ثمالى و يا دعاى امام حسين در روز عرفه و دعاهاى فراوان ديگر - برقرارى رابطه با خداست ؛ اما در اين دو دعا و مناجات ، حالت استغفار و انابه و استغاثه و تضرع به پروردگار را به شكل عاشقانه ى آن مشاهده مى كنيد. دعاى كميل هم مناجاتى باخداى متعال است و رابطه ى محبت و عشق ميان بنده و معبود را ترسيم مى كند و اين همان چيزى بود كه امام بزرگوار ما، روح و دل خود را از آن روشن و منور مى داشت .
    (34)

    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    parandeh پاسخ : *^*خاطرات و حكايتها - جلد سوم *^*



    سخت ترين ساعات عمر ما

    آنچه كه در خصوص تعيين رهبر واقع شد و بار اين مسؤ وليت ، بر دوش ‍ بنده ى كوچك ضعيف حقير گذاشته شد؛ براى خود من حتى يك لحظه و يك آن از آنات گذشته ى زندگى ، متوقع و منتظر نبود. اگر كسى تصور كند كه در طول دوران مبارزه و بعدا در طول دوران انقلاب و مسؤ وليت رياست قوه ى اجرايى ، حتى يك لحظه در ذهن خودم خطور مى دادم كه اين مسؤ وليت به من متوجه خواهد شد؛ قطعا اشتباه كرده است . من ، هميشه خودم را نه فقط از اين منصب بسيار خطير و مهم ؛ بلكه حتى از مناصبى كه به مراتب پايين تر از منصب بوده است - مثل رياست جمهورى و ديگر مسؤ ولتيهايى كه در طول انقلاب داشتم - كوچكتر مى دانستم .
    يك وقتى خدمت امام اين نكته را عرض كردم كه گاهى نام من در رديف بعضى از آقايان آورده مى شود؛ در حالى كه رديف آنها نيستم و من يك آدم كوچك و بسيار معمولى هستم . نه اين كه بخواهم تعارف كنم ، الان هم همان اعتقاد را دارم . بنابراين ، چنين معمايى اصلا متصور نبود.
    البته در آن ساعات بسيار حساسى كه سخت ترين ساعات عمرمان را گذرانديم و خدا مى داند كه در آن شب شنبه و صبح شنبه چه بر ما گذشت ؛ برادرها از روى مسؤ وليت و احساس وظيفه ، با فشردگى تمام ، فكر و تلاش ‍ مى كردند كه چگونه قضايا را جمع و جور كنند. مكرر از من به عنوان عضو شوراى رهبرى اسم مى آوردند كه البته در ذهن خودم آن را رد مى كردم ؛ اگر چه به نحو يك احتمال برايم مطرح مى شد كه شايد واقعا اين مسؤ وليت را به من متوجه كنند.
    در همان موقع به خدا پناه بردم و روز شنبه قبل از تشكيل مجلس خبرگان ، با تضرع و توجه و التماس ، به خداى متعال عرض كردم : پروردگارا تو كه مدبر و مقدر امور هستى ؛ چون ممكن است به عنوان عضوى از مجموعه ى شوراى رهبرى ، اين مسؤ وليت متوجه من شود؛ خواهش مى كنم اگر اين كار ممكن است اندكى براى دين و آخرت من زيان داشته باشد؛ طورى ترتيب كار را بده كه چنين وضعيتى پيش نيايد. واقعا از ته دل مى خواستم كه اين مسؤ وليت متوجه من نشود.
    بالاخره در مجلس خبرگان ، بحثهايى پيش آمد و حرفهايى زده شد كه نهايتا به اين انتخاب منتهى شد. در همان مجلس كوشش و تلاش و استدلال كردم و بحث كردم تا اين كار انجام نگيرد؛ ولى انجام گرفت و اين مرحله گذشت .
    من همين الان خودم را يك طلبه ى معمولى و بدون برجستگى و امتيازى خاص مى دانم ؛ نه فقط براى اين شغل با عظمت و مسؤ وليت بزرگ ، بلكه - همان طور كه صادقانه گفتم - براى مسؤ وليتهاى به مراتب كوچكتر از آن ، مثل رياست جمهورى و كارهاى ديگرى كه در طول اين ده سال داشتم . اما حالا كه اين بار را روى دوش من گذاشتند، با قوت خواهم گرفت ؛ آن چنان كه خداى متعال به پيامبرانش توصيه فرمود: خذها بقوه
    (35)
    براى اين مسؤ وليت ، از خدا استمداد كردم و باز هم استمداد مى كنم و هر لحظه و هر آن ، در حال استمداد از پروردگار هستم تا بتوانم اين مسؤ وليت را در حد وسع خودم - كه تكليف هم بيش از وسع نيست - با قدرت و قوت و حفظ شاءن والاى اين مقام ، حفظ كنم و انجام بدهم . اين ، تكليف من است كه اميدوارم ان شاء الله مشمول لطف و ترحم الهى و دعاى ولى عصر (عج ) و مؤ منين صالح باشم . (36)




    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi