وصيتنامه شهيد عبدالرسول بامنيري
« ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون»
ملتي که شهادت براي او سعادت است، پيروز است. ( امام خميني (ره)
شهادت، ميراث ائمهياطهار (س) و اوليا خداست که به امت مسلمان رسيده. براي انسان، مرحلهاي از فوز و کمال وجود دارد که بدون شهادت، امکان رسيدن به آن نيست.
من شکر خدا ميکنم که قدري مهلتم داد تا اين راه را انتخاب کنم. شهادت، درسي است که حسين (ع) به مسلمانان آموخت و ما بايد، تداوم دهندهي راه شهدا باشيم و نگذاريم تا خون شهيدان، به هدر برود.
بايد راه شهداي به خون غلطان کربلاي ايران را ادامه دهيم و درسي که حسين (ع) به ما آموخته است، در ذهنمان ثبت کنيم.
پيامم به مردم شريف ايران، مردمي که با نثار خونشان درخت اسلام را آبياري ميکنند، اين است که هرچه بيشتر به سوي جبههها بشتابيد و نگذاريد ديگر برادران رزمندهمان خسته بشوند.
همانطوري که امام هم فرمودند به سوي جبههها، جوانمردانه هجوم آوريد و دوم اينکه امام را تنها نگذاريد. فرمان امام عزيزمان گوش کنيد و حرف (سخنان) آن بتشکن قوي که حضرت امام خميني باشد، عمل کنيد تا ميتوانيد امام را دعا کنيد و از ايزد متعال بخواهيد هرچه زودتر حضرت مهدي (عج) ظهور کند. آري امام مهدي بس عظيم است، وي باعث شد که دنيا از خواب بيدار شود و انسانيت را دوباره ياد آورد.
خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب محمد (ص) و علي(ع) ميکنم و افتخار ميکنم که ايدئولوژيم، اسلام است.
در واقع، من از زماني که توانستم به راه واقعي اسلام بيايم که پا به يکي از ارگانهاي انقلاب اسلامي که آن انجمن اسلامي محلهمان بود، نهادم و از وجود دروني آن استفاده کنم و بهتر به مکتبم آشنا شوم تا آنجايي که خودم را نثار اين مکتب ميکنم.
قلبم روشن است که اسلام پيروز ميشود و بايد پيروز شود. در راه پيروزيش کوشش کنيد اي برادران خوني و پدرم و ايمانيم.
بدانيد که من راه خود را انتخاب و از قيد و بندها، رها شدهام و آرزوي شهادت را در سر ميپرورانم. زيرا که اساس اين جمهوري اسلامي بر خون جوانان استوار و پايدار شده است. ما با کمال ميل، به جبههي مقدس که براي پيروزي اسلام است، ميرويم و چون ما به خودمان تعلّق نداريم يعني خلق نشدهايم تا راحتطلب باشيم و يا در پي آسايش دنيوي باشيم. نه اين ارزشي ندارد، ما خلق شدهايم تا آزمايش شويم و اساساً اين جهان آزمايشي بيش نيست و زندگي جاويد در آن جهان است.
درخت انقلاب اسلامي براي سيراب شدن، احتياج به خون دارد. اماممان، «هل من ناصر ينصرني»، را صدا ميزند. بر ملت مسلمان ايران، واجب است که به اين پيام امام امت لبيک گفته و اين درخت را با خون خود سيراب کند.
وصيتم به شما پدرجان! و مادر مهربان! که من را در آغوش ميگرفتيد، اين است که راه من را ادامه بدهيد چه از راه کمک به فقيران و درماندگان و ميدانم که خودت از همه محتاجتري؛ ولي به خود ببال که خداوند ياريدهندهي محتاجان است.
برادرم قاسم! راه خدا بهترين و برترين راههاست، پوينده و کوشنده در اين راه باش و اگر من به شهادت رسيدم، اگر لياقت داشته باشم من را در کنار ديگر برادران، در بامنير در کنار شهيد حسين زارعي، به خاک بسپاريد.
با آرزوي طول عمر امام و ظهور حضرت مهدي (عج)
والسلام