صفحه 12 از 12 نخستنخست ... 289101112
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 118 , از مجموع 118

موضوع: فاطمه معصومه (ص) و تاریخ و فرهنگ قم

  1. Top | #111

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : فاطمه معصومه (ص) و تاریخ و فرهنگ قم

    بخش چهارم: خدمات اجتماعي
    قاضي سعيد بر خلاف دو استادش فيض و فياض ، از حكيمان و فيلسوفاني است كه منافاتي بين عرفان و فلسفه با مشاغل اجتماعي نمي ديده است . او با كمال مهارت در اين دو فن ، در مسئوليت هاي اجتماعي عصر خود صاحب نقش بوده و تا آخر عمر مسئوليت هايي را عهده دار بوده است .فعاليت هاي اجتماعي او را در چند محور مي توان بيان نمود:
    الف) پزشكي
    اولين مسئوليت اجتماعي وي، شركت در تيم پزشكي شاه عباس صفوي است. سرپرستي اين تيم را برادر بزرگ محمد سعيد بر عهده داشت كه امتياز مهمي را براي او و برادرش فراهم آورد . او سمت حكيم باشي شاه عباس را بر عهده داشت. حكيم باشي از موقعيت هاي ويژه اي نزد شاه برخوردار بود و ريش سفيد پزشكان دربار و در مجالس عمومي و خصوصي همراه شاه بود. گرفتن نبض شاه در هر روز به دست او انجام مي شد و حقوق و پاداش و عضويت پزشكان در تيم پزشكي يا اخراج آنان به دست وي بود. او عطارباشي دربار را هم نصب مي كرد و اگر طبيبي غير وارد به اين شغل اقدام مي نمود او وي را از آن كار باز مي داشت . همچنين اگر بيگلر بيگيان ايالات ، از دربار طبيب درخواست مي كردند انتخاب و اعزام پزشك به عهده حكيم باشي بوده است.(1) روشن است كه حكيم باشي با اين وظايف و اختيارات زياد، داراي حقوق و مزاياي فوق العاده اي بوده است. شاردن كه در عصر صفوي و دوره شاه عباس صفوي از ايران ديدن كرده، مستمري پزشكان حقوق بگير از خزانه شاه را بالغ بر 000/500/2 ليور (بيش از 555/55 تومان) برآورد مي كند . طبعاً وي پيشكش هايي كه به طور تصادف و بر سبيل اتفاق به آنان داده مي شد ، در اين حساب ملحوظ نكرده است.
    برادر قاضي سعيد در دربار شاه عباس از چنين امكانات و اختيارات فوق العاده اي برخوردار بود و قاضي سعيد نيز با توجه به موقعيت برادرش ، موقعيت خوبي در دربار داشته است.
    با توجه به همين موقعيت خاص اين دو برادر در دربار، افندي در رياض العلما در شرح آن ها چنين مي نويسد:
    و أما الحكيم محمد حسين فكان في زمن السلطان شاه عباس الثاني الصفوي رأس الاطباء و رئيسهم و كان معظماً عند ذلك السلطان في الغاية و قد صار نديمه و جليسه... و أما الحكيم محمد سعيد فكان مثل أخيه معظماً عند السلطان المذكور.(2)
    منصب به اين مهمي، خطرِ در گذشت شاه بر اثر بيماري را نيز داشت كه اغلب پزشكان دربار عصر صفوي و قبل از آن با آن مواجه بودند . در صورت فوت شاه ، پزشكان از سمت خود بر كنار مي شدند و تمامي دارايي شان مصادره مي شد. قاضي سعيد و برادرش نيز با مرگ شاه عباس به اين سرنوشت دچار شدند كه قبلاً تفصيل آن ذكر گرديد.
    محمد سعيد، بعد از برادرش ، تا آخر دوره شاه سليمان صفوي در اين حرفه باقي بود و علاوه بر آن از طرف دربار، سمت قضاوت و شيخ الاسلامي را نيز دريافت نمود، ولي در نهايت ، باز مغضوب دربار گرديد و در سنين آخر عمر به قم تبعيد و محبوس گرديد تا دار دنيا را وداع كرد.
    افندي در رياض العلماء با اشاره اي گذرا ، اين مطلب را گزارش داده - معلوم است كه جرأت تفصيل نداشت - و با جمله «و آل امره ايضاً الي ما آل امر اخيه و لكن اقام بقم الي أن مات بها»(3) آن را گزارش داده و گويا همين امر موجب گرديده كه شرح حال نويسان حتي جرأت ثبت وفات وي را نداشته و شخصيتي چنان مشهور كارش به جايي برسد كه تاريخ فوتش در هيچ كتابي درج نشده است .
    درباره ميزان اطلاع و مهارت قاضي سعيد در پزشكي، از دو مطلب استفاده مي شود كه وي مهارت بالايي در پزشكي داشته است:
    1 . بيش تر شرح حال نويسان وي را با لقب حكيم ، كه در مقابل برادر بزرگش حكيم كوچك ، نيز مي گفتند ياد كرده اند كه نشان از مهارت و توانايي وي درپزشكي دارد.
    2 . مدحي كه استادش فياض ، در ضمن شكواييه از شاگردش ، از طبابت وي نموده كه پيش تر نقل گرديد .

    ب) قضاوت
    محمد سعيد مدت ها سمت قضاوتِ شهرِ قم را عهده دار بوده و به همين دليل به قاضي سعيد مشهور شده است. انتصاب او به اين سمت از سوي دربار در سال 1099 هق . در پنجاه سالگي صورت گرفت . قاضي سعيد در همين سال تدوين اربعينات خود را در اصفهان آغاز نمود . وي در سال 1105 ه ق . به سمت شيخ الاسلامي شهر قم منصوب شد . اين كه او با اين سمت، سمت قبلي خود را حفظ نموده يا نه، معلوم نيست. به هر حال ، محمد سعيد حداقل به مدت 6 سال در اين سمت باقي بود. و گويا اين سمت در خاندان او بوده كه فرزندش صدرالدين در سال 1148 هق . به سمت قاضي القضاتي آذربايجان منصوب شده است.
    ج) تدريس
    از ديگر خدمات اجتماعي قاضي سعيد قمي، تدريس علوم ديني بود. از محل دقيق درس و موضوعات و كتاب هاي تدريس شده وي اطلاعي نداريم ؛ ولي همين اندازه مي دانيم كه اين درس ها در قم تشكيل شده و چند تن از قميان نزد وي كتاب هاي او را درس گرفته اند. از اجازه اي كه او براي دو تن از شاگردانش صادر نموده ، معلوم مي شود كه در سالهاي 1095 تا 1099 ه ق . مشغولِ تدريس شرح توحيد خود بوده و بعد از سال 1099 ه ق . كه به سمت قضاوت قم منصوب شده ، گويا فراغت بيش تري يافته و مشغول تأليف و تدريس جلد سوم شرح توحيد گرديده و در 1107 هق آن را به پايان رسانيده است. بازماندگان قاضي سعيد در قم ، منصب تدريس رسمي آستان حضرت معصومه عليها السلام را عهده دار بودند . فرزند او ، صدرالدين قمي سال ها در آن مكان مقدس تدريس اصول كافي را بر عهده داشت.

    د) شيخ الاسلامي
    منصبي كه قاضي سعيد در آخرين سالهاي عمر خود متصدي آن گرديده ، شيخ الاسلامي شهر قم است . اين منصب در سال 1105 ه ق . به قاضي سعيد تفويض شده و تا سال 1107 ه ق . - كه وي جلد سوم شرح توحيد خود را به پايان رسانيده ، در آخر آن تصريح نموده كه اين سال دومين سال شيخ الاسلامي وي بوده - اين سمت را عهده دار بوده است . شايان ذكر است كه در ذي حجه سال 1106 ه ق . علامه محمد باقر بن محمد تقي مجلسي (متوفاي 1110 ه ق) مقارن دومين سال سلطنت شاه سلطان حسين صفوي ، به شيخ الاسلامي اصفهان منصوب گرديد(4) و پس از آن ، تغييرات مهمي در مناصب شيخ الاسلامي شهرها به وجود آمد . در اين زمينه ابوالحسن قزويني چنين مي نويسد:
    ... آنچه ملّا محمد باقر مجلسي عرض مي نمود به اجابت مقرون بود. طريقه صوفيه ، از آن جمله توحيد خانه كه متصل عالي قاپو بود ، موقوف فرمود، جميع مشايخ صوفيه را از اصفهان بيرون كردند ؛ از جمله علامه زمان ملّا صادق اردستاني با بيست نفر از شاگردان معتبراو كه از جمله آن ها يكي شيخ محمد علي حزين لاهيجي است ، از اصفهان اخراج كردند، و از باقي ممالك محروسه نيز آن چه صوفيه و مريدانشان بودند، بدر كردند.(5)
    بعيد نيست در اثر اين تغيير و تحولات، قاضي سعيد از منصب خود بركنار شده و زندگاني را در قم به انزوا ، به پايان رسانيده باشد. جمله افندي در رياض العلماء به اين مطلب اشاره كرده است: «و آل امره الي ما آل امر اخيه و لكن أقام بقم الي أن مات بها» .(6) اين كه فرزند وي صدرالدين بعد از سقوط صفويه ، در دوره نادري مورد توجه قرار گرفته و تفويض سمت مدرسي آستانه قم و قاضي القضاتي تبريز به وي ، مي تواند نشانه مغضوب بودن پدرش در پايان كار صفويان باشد ؛ يعني به دليل مخالفت پدرش با مشرب عالمان دوره اواخر صفوي، پس از انقراض صفويه كه مخالفان صفويه روي كار آمدند. فرزندان وي نيز مورد توجه قرار گرفته اند.

    ه ) يخچال قاضي
    از اقدامات اجتماعي قاضي سعيد، تأسيس يخچال در قم بود. محمد تقي ارباب بيك در اين زمينه چنين مي نويسد: يكي از يخچال هاي قم ، يخچال قاضي است... سالي در آخر تابستان ، قاضي سعيد فرستاده بود نزد صاحبان يخچال باغ رئيس كمال كه اين قليل يخ را براي من بگذاريد. جواب گفته بودند: كسي كه چنين حكمي مي كند بايد خود يخچال بسازد. چون به سمع او رسيد ، جواب داده بود كه راست گفته اند. از شدت تسلط و كثرت مايه معين كرده در دو ماه ميزان و عقرب يخچال ساخته مي شود بي نظير در قم تا حال. (7)
    ارباب بيك كتابش را در سال 1295 ه ق . نگاشته و گويا تا زمان وي اين يخچال باقي بوده است . اكنون نيز در قم محله يخچال قاضي معروف است و گويا يخچال قاضي سعيد در آن منطقه قرار داشته است. احداث اين يخچال بايد در سال هاي 1095 تا 1107 ه ق . كه قاضي سعيد سمت قضاوت شيخ الاسلامي قم را به عهده داشته، صورت گرفته باشد كه عبارت «از شدت تسلط» ارباب بيك بر آن دلالت دارد.

    و) تكيه فيض
    در سال 1068 ه ق . كه به امر شاه عباس ، تكيه فيض(8) در اصفهان ساخته مي شد، قاضي سعيد از طرف شاه مأمور گرديد كه از وجوه حلال و بي شبهه، املاك و آبادي هاي مرغوب خريداري و بر تكيه مزبور وقف نمايد.(9) (10) تكيه فيض ظاهراً در تخت فولاد بوده و ميرزا مؤمن شهرستاني ماده تاريخ آن را چنين گفته:
    چون ساخت شهنشاه جهان تكيه فيض/
    شد اهل صلاح را مكان تكيه فيض/ مؤمن، پي تاريخ سال اتمامش گفت /
    خالي است ز نامقيدان تكيه فيض(11)/

    پي نوشت:

    1) تذكرة الملوك، به كوشش دبير سياقي، ص 20.










    2) رياض العلماء، 2/284. 3) همان . 4) دين و سياست در دوره صفوي، رسول جعفريان، ص 412. 5) فوايد الصفويه ، ابوالحسن قزويني ، ص 78 . 6) رياض العلماء، 2/284. 7) تاريخ دار الايمان قم ، محمد تقي بيك ارباب ، ص 96 . 8) تكيه هاي اصفهان، در آغاز محل زندگي و خانقاه يك عارف و يا محل گردهمايي گروهي از درويشان بود. دايرة المعارف تشيع ، ماده «تكيه». 9) كليد بهشت، مقدمه سيد محمد مشكوة، ص 9 . به نقل از روضة الصفاي ناصري، ج 8، ص 100. 10) فيض كاشاني (متوفاي 1091 ه ق) در سال 1064 ه ق . به دستور شاه عباس راهي اصفهان شد و در سال 1071 ه ق . شاه عباس دوم دستور تعمير مسجد جامع اصفهان را صادر و توليت آن را به فيض واگذار نمود. فهرست هاي خودنوشتِ فيض كاشاني، محسن ناجي نصر آبادي ، ص 30 . 11) سيري در تاريخ تخت فولاد اصفهان، ص 169 . به نقل از تذكره نصر آبادي، ص 453 و 486.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #112

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : فاطمه معصومه (ص) و تاریخ و فرهنگ قم

    بخش پنجم: آثار

    قاضي سعيد بيش از چهل اثر از خود به يادگار گذارده است . آثار قاضي سعيد را مي توان به دو دوره تقسيم كرد.
    دوره اول: از آغاز رشد و نمو علمي تا رسيدن به سي سالگي (يعني از سال 1049 تا 1079 ه ق) در اين دوره ، قاضي سعيد علاوه بر تحصيلِ علم ، به سرودن اشعار و نگاشتن آثار پارسي اشتغال داشته است . بيش تر اشعار قاضي مربوط به اين دوران است .كه نمونه آن مكاتبه منظوم با استادش فياض لاهيجي، مثنوي خورشيد و مه پاره و مثنوي بت خانه سومنات است. تنظيم ديوان نيز محصول همين دوره از زندگي وي است كه توضيح آن بعداً خواهد آمد.
    آثار طبي كه ايشان دراين دوره نوشته اند ، عبارتند از: رساله تشريح عظام الراسي و الفك الاعلي.
    قاضي در اين دوره ، در مثنوي خورشيد و مه پاره كه در دهه سوم عمرش سروده، تصريح مي كند كه كار او شاعري نيست؛بلكه او استاد علوم طبيعي و الهي وپزشكي است.
    دوره دوم: از تبعيد به قم تا پايان عمرش، (1078 تا 1107 ه ق) در اين دوره ، قاضي سعيد بر اثر خوابي، رويه علمي گذشته را كنار مي گذارد و از پزشكي و شاعري روي گردان مي شود و به تفسير احاديث و نگاشتن اثر در اين زمينه مي پردازد. او اولين اثر خود را در اين زمينه با نام «شرح اربعين حديثاً» در سي سالگي - 1079 ه ق- آغاز مي كند و پس از آن ، اثر بزرگ خود «شرح توحيد صدوق» را شروع مي كند كه تا پايان عمر بدان اشتغال داشته است.
    اكنون آثار به جا مانده از قاضي سعيد را - تا آنجا كه بدان دست يافته ام - به ترتيب حروف تهجي ، ذكر و در ذيل هر كدام خصوصيات هر كدام درج مي شود .

    1 . الاخبار المستعضلة و الاحاديث المستصعبة

    نسخه اي از رساله «اربعون حديثاً» قاضي سعيد قمي در كتاب خانه ملك تهران وجود داشته كه در فهرست آن كتاب خانه(1) با عنوان بالا معرفي گرديده و پس از آن در مصادر ديگر تصور شده كه اين عنوان نام اثر ديگري از قاضي سعيد است.

    2 . اتحاد عاقل و معقول

    محمد علي بامداد در مقدمه چاپ سنگي «اربعون حديثاً» قاضي سعيد ، از مجموعه اي خطي ياد مي كند كه شامل چند اثر قاضي سعيد از جمله «رساله اي در اتحاد عاقل و معقول» مي شده است ؛ ولي هم اكنون نه از آن مجموعه خبري هست و نه از نسخه ديگري از اين رساله اثري.

    3 . اربعون حديثاً

    اولين اثر علمي و مشهورترين تأليف قاضي سعيد است. اين اثر را قاضي در سال 1079 ه ق . در سي سالگي، شروع نموده و بنا داشته كه چهل حديث مشكل را در آن شرح و تفسير نمايد ؛ ولي تا پايان عمرش موفق به تكميل آن نشده است.
    سرآغاز اين شرح چنين است: الحمد الله الذي اغنانا بمعادن حكمته عنزخارف الدنيا و...
    قاضي سعيد در اين اثر كه فقط 23 حديث را در آن شرح نموده، 12 حديث را از توحيد شيخ صدوق، 2 حديث از علل شيخ صدوق و 2 حديث از مجمع البيان نقل كرده است و از تحف العقول، بصائر الدرجات، احتجاج طبرسي و صحاح اهل سنّت هر كدام يك حديث و دو حديث را بدون مأخذ ذكر نموده است.
    قصد مؤلف از اين تأليف، تفسير احاديث مشكل و دشوار بوده و به دنبال جست و جو و بررسي سند آن نبوده است. مؤلف در اثناي اين شرح ، تصميم گرفت كتاب توحيد صدوق را به تفصيل شرح نمايد . وي به همين جهت ، نگارش اين شرح را نيمه تمام رها كرد . از عبارت قاضي در جلد دوم شرح توحيد كه در سال 1099 ه ق . نگاشته مي گويد:
    و في نيتي ان اتصدي لبيانها - ان شاء الله . في شرحي للاحاديث الاربعين (2)
    به دست مي آيد كه او در سال 1099 ه ق . تصميم به تكميل اربعين خود داشته ؛ ولي موفق به آن نشده و بيش از 27 حديث را شرح نكرده است.
    شرح اربعين دچار يك آسيب ديگر نيز گرديده و در اثر حوادث روزگار ، چند حديث (حديث هاي 19 - 22) از لابه لاي كتاب مفقود گرديده و مصحح محترم اين كتاب - كه تصحيح آن را از روي چاپ سنگي و نسخه خطي انجام داده - به اين چهار حديث دسترسي پيدا نكرده و چاپ جديد كتاب نيز فاقد آن است.(3)
    اين كتاب تاكنون دو بار به چاپ رسيده است: بار اول در سال 1355 ه ق . به صورت چاپ سنگي و بار دوم در سال 1379 ه ش . با تصحيح آقاي نجفقلي حبيبي ، از سوي دفتر نشر ميراث مكتوب ، منتشر گرديده است.(4)
    يكي از شاگردان قاضي به نام حسنعلي بن عبد الله بن حسين تستري، حاشيه اي بر اربعين قاضي نوشته كه آغا بزرگ تهراني در طبقات اعلام الشيعه ، ج 11 ، ص 151 ، از آن ياد نموده است.

    4 . الاربعينات لكشف انوار القدسيات

    قاضي سعيد در سال 1099 ه ق . تصميم مي گيرد آثار كوتاه خود را در مجموعه اي با نام «الاربعينات» جمع آوري كند. او مقدمه اي بر اربعينات نوشته و در اين باره چنين آورده است:
    الحمد لايحوم حول مشرع غيوبه و مهمة شهوده... فجمعت ذخاير في دفاتر متفرقه و نظمت دراري فرائد من نظام التفرقه، ثم رايت ان اضع اربعين كنزاً من صفاية هذه اللئالي، فهذه رسايل ارباب الشهود .
    قاضي بنا داشت 40 اثر خود را دراين مجموعه آثار جمع آوري نمايد، ولي حوادث روزگار با وي مساعدت نكرد و نسخه موجود از اين مجموعه فقط 10 رساله را در بر دارد كه عنوان آن ها چنين است:
    1 . روح الصلاة ؛
    2 . الكشف عن القرائات السبع يا اشارة و بشارة ؛
    3 . الفوايد الرضوية در شرح حديث رأس الجالوت ؛
    4 . مرقاة الاسرار ؛
    5 . النفحات الالهية و الخواطر الالهامية ؛
    6 . المقصد الاسني ؛
    7 . الانوار القدسية ؛
    8 . الحديقة الوردية، السوانح المعراجية ؛
    9 . البرهان القاطع ؛
    10 . الطلايع و البوارق يا البوارق الملكوتية .

    قاضي دهمين رساله را در سوم صفر 1103 ه ق . به اين مجموعه ملحق نموده است.

    5 . اسرار الصلاة

    قاضي سعيد در چند رساله ، در بيان حقايق و رموز نماز و اسرار آن مطالبي نگاشت و آن ها را «حقيقة الصلوة يا روح الصلوة» ناميد - در ذيل همين عنوان معرفي خواهد شد - سپس آن را بسطي داد و «اسرار الصلوة» ناميد كه رساله حاضر است. او همچنين در پايان جلد دومِ در شرح توحيد صدوق ، اسرار عبادت ها را ذكر كرد كه نماز يكي از آن هاست و پس از آن ، در كتاب اسرار العبادات همان مطلب را تكرار نمود . آغاز رساله اسرار الصلاة چنين است: «الحمد الله و الصلاة علي رسوله و اهل بيته آل الله، فالعبد المفتاق الي الله الولي و المعتصم بالنبي و الوصي».

    6 . اسرار الصنايع

    دايرة المعارفي است در منطق ، كلام ، فقه و ذكر مراتب و اهميت هر كدام. او تصريحِ نموده كه در تدوين اين كتاب از حقايق الصنايع مير فندرسكي بهره جسته است.
    سرآغاز: الحمد الله الذي انطقني بمحاسن الكلمة و الكلام و عصمني عن التنطق.
    نسخه اي از اين رساله كه در سال 1085 ه ق . تحرير شده و شامل بخش اسرار فقه است ، در مدرسه نمازي خوي به شماره 946 نگهداري مي شود .

    7 . اسرار العبادات

    قاضي سعيد دراين رساله ، اسرار نماز، روزه، زكات، خمس، حج، جهاد و امر به معروف و نهي از منكر را بيان نموده است . او ابتدا ، اين مطالب را در پايان جلد اول شرح توحيد صدوق (5)ذكر نموده، سپس آن ها را به صورت مستقل در رساله حاضر بيان كرده است.
    سر آغاز: الحمد الذي تجلي لعباده من غير ان يري...
    اين رساله به وسيله سيد محمد باقر سبزواري تصحيح و تحقيق و از سوي دانشگاه تهران در سال 1339 ه ش . در 289 صفحه وزيري ، همراه با رساله حقيقة الصلوة مؤلف ، منتشر شده است.

    8 . اشارة و بشارة يا اختلاف القرائات يا الكشف عن القرائات السبع

    دومين رساله اي است كه قاضي سعيد در مجموعه اربعينات خود درج نموده است . تأليف اين رساله در جمادي الثاني 1088 ه ق . و درج آن در اربعينات درغره جمادي 1099 ه ق . صورت گرفته است . وي درباره عنوان و موضوع آنچنين گفته: «اشارة بشارة في حقيقة اختلاف الواقع في القرائات السبع» . روشناست كه موضوع رساله، بحث در اختلاف قرائت هاي هفت گانه قرآن كريم است ؛اما مؤلف از اين موضوع به بحث تحريف قرآن منتقل گرديده و نظريه دقيقي را در اين زمينه ارائه كرده است. استاد حائري در معرفي اين رساله ، به اين مطلب اشاره و اظهار داشته است:
    موضوع رساله اشارة و بشارة ، حل اختلاف اخبار است درباره تحريف و نقص قرآن و مصنف نظريه دقيق و مبتكري در اين باره مبتني بر چند مقدمه عرفاني ذكر كرده است .(6)
    سر آغاز: الحمد لله الذي نجم القرآن و سبّع ذلك التبيان.

    9 . اختلاف القرائات

    نام ديگر رساله «اشارة و بشارة» است.

    10 . الاشتراك اللفظي في معاني اسماء الله تعالي

    اين كتاب در الذريعه ، ج 11، ص 78 ، از آثار قاضي سعيد ، عنوان گرديده است . گويا مراد ، برهان قاطع است كه ترجمه پارسي رساله استادش ملا رجبعلي تبريزي است در اشتراك لفظي وجود .

    11 . الاصل الصيل (اصول آصفيه)

    اين رساله كه اصول آصفيه نيز ناميده مي شود، تأليف ملارجبعلي تبريزي است؛ ولي در برخي منابع ، به اشتباه ، به قاضي سعيد قمي نسبت داده شده است. اينرساله در كتابِ «منتخباتي از آثار حكماي الهي ايران» ، ج 1، ص 271 - 244 ، به چاپ رسيده است.

    12 . الانوار القدسيه

    اين رساله ، رساله هفتم از الاربعينات است . مؤلف آن را در غره محرم سال 1085 ه .ق در قم به پايان رسانده است . در آن سه مبحث با عنوان هاي «نور» و هر نور در چند بخش با عنوان هاي: فتوح، درباره هيولي ، نفس و عقل و ديگر فوايد، بحث شده است .
    سرآغاز: الحمد لله آتانا الحكمة لكي نتوصل بها الي ما لديه .

    13 . بت خانه سومنات

    مثنوي اي است كه درباره بت خانه سومنات سروده است . اين بت خانه در شهر گجرات هند بود و سلطان محمود غزنوي آن را خراب كرد. خاقاني در اين مورد مي گويد:
    سومنات ظلم را محمود وار برق زد تا ابرسان آمد به رزم (7)

    14 . البرهان القاطع و النور الساطع

    رساله نهم از الاربعينات است و قاضي سعيد در آن، رساله اي را كه استادش ملارجبعلي تبريزي دراشتراك لفظي وجود، به عربي نگاشته بود به پارسي برگردانده است. اين رساله حاوي يك مقدمه و پنج مطلب و يك خاتمه است و قاضي در آن از استادش ملا رجبعلي با عبارت «استاذنا حكيم الهي» ياد مي كند.

    15 . البوارق الملكوتيه

    عنوان ديگري از رساله «الطلايع و البوارق» است.

    16 . ترجمه منتخب مرآت الزمان

    تنها نسخه اين اثر در كتاب خانه ملك تهران موجود است. در فهرست آن كتاب خانه ، در معرفي آن چنين آمده:
    ترجمه منتخب مرآة الزمان: ترجمه محمد شريف قاضي قمي، و اصل كتابي است در جغرافيا و غرايب جهان ، در يك مقدمه و پنج باب ، مقدمه در بيان صورت عالم و شكل زمين، باب اول در ذكر درياها و جزيره ها و رودها (سه فصل) ، باب دوم در ذكر بناي شهرها و عمارت ها (يك فصل)، باب چهارم غرائب امور انبيا و عجايب احوال پادشاهان و هدايا و تحف ايشان و ذكر كاهنان (چهار فصل)، باب پنجم در ذكر عجائب متفرقه (سه فصل) .(8)
    آغاز: «شيرين ترين حكايتي كه چاشني بخش كام تلخ كامان سرگشته در صحاري معرفت باري...».

    17 . تشريح عظام الراسي و الفك الاعلي

    رساله اي است در طب كه قاضي آن را ، به نام شاه صفي ، در يك مقدمه و چند فصل و تحقيقات و خاتمه ، تأليف كرده است. نسخه يگانه اين رساله در ضمن مجموعه اي از آثار قاضي در دانشگاه تهران موجود است. (9)
    سرآغاز رساله چنين است:
    بسمله و به ثقتي. الحمدلله الذي تحير عن ادراك جلاله عقول العالمين.... امابعد فيقول... محمد سعيد بن محمد باقر الطبيب لما رايت تشريح العظام...امراً مشكلاً .

    18 . تعليقات اثولوجيا

    تعليقه هاي كوتاهي است بر كتاب «اثولوجيا» تأليف شيخ يوناني افلوطين . چهار ميمَر از اين تعليقات را استاد علامه سيد جلال الدين آشتياني در حاشيه اثولوجيا (چاپ انجمن حكمت و فلسفه، سال 1356) به چاپ رسانده است .(10)

    19 . التوحيد يا تفسير سوره توحيد

    از اين اثر تاكنون نسخه اي شناسايي نگرديده، ولي قاضي در كتابش «اسرار العبادات» به تأليف اين كتاب تصريح نموده است:
    الاولي ان نذكر اولاً تفسير سورة التوحيد، لكن لما كان ذلك قد وقع منّا في باب معقود في شرحنا لتوحيد الصدوق ثم جعلناه مجموعاً في رسالة منفردة لكثرة مباحثه و فنون ذوايره.
    شيخ آغا بزرگ نسخه اي از اين اثر را ملاحظه نموده و آغاز آن را چنين نقل كرده است:«الحمدلله رافع درجات العالمين و مرحج ميزانهم علي العالمين»(11)

    20 . جبر و اختيار

    مرحوم بامداد، مجموعه اي از آثار قاضي را، ملاحظه نموده كه اين رساله در ضمن آن بوده ؛ ولي پس از آن، تاكنون نسخه اي از آن شناسايي نشده است.

    21 . جنسية العرض

    ميرداماد معتقد است عَرَض ، جنس است براي مقولات نه گانه عرضي. قاضي در رساله حاضر، نظريه مذكور را رد نموده است. آغاز:
    استدل السيد الداماد تغمده الله بغفرانه... علي جنسية العرض بانه لو كان عرضياً للتسع لازماً لها .

    22 . حاشيه شرح اشارات

    قاضي، حاشيه اي بر شرح اشارات خواجه نصيرطوسي نگاشته كه ناتمام مانده است.(12)

    23 . حاشيه كافي كليني

    يكي از فضلا - بنا به اظهار خودش - نسخه اي از آن را در تملك دارد.

    24 . الحديقة الوردية في السوانح المعراجية

    رساله هشتم از «الاربعينات» است كه در آن حديثي را از علل الشرايع شيخصدوق درباره آفرينش گل سرخ از عرق حضرت پيامبر صلي الله عليه وآله و آفرينشِ گل زرداز عرق مركب آن حضرت در شب معراج ، شرح نموده است. اين شرح شامل سه حديقه است: آغاز:
    الحمد لله الذي تعرج الملائكة و الروح اليه في يوم كان مقداره خمسين الف سنة.

    25 . حقيقة الصلوة يا روح الصلوة

    رساله كوتاهي است در اسرار نماز كه قاضي سعيد قبل از رساله اسرار الصلوة، آن را تأليف نموده است. اين رساله ابتدا در حاشيه شرح هدايه اثيريه ملا صدرا، ص 357 به بعد، به صورت چاپ سنگي و پس از آن به ضميمه اسرار العبادات، از ص 270 تا 286 به صورت حروفچيني شده به چاپ رسيده است. آغاز:
    بعد الحمد و الصلوة علي رسول الله... محمد المد عو بسعيد الشريف القمي.
    تأليف اين رساله در سيزدهم شوال سال 1086 ه ق . به پايان رسيده و پس از آن قاضي سعيد، آن را به عنوان رساله اول اربعينات، قرار داده و در مقدمه، آن را به استادش، فيض كاشاني، تقديم نموده است.

    26 . خورشيد و مه پاره يا گل رعنا

    مثنويِ بزمي و عرفاني است از عشقِ خورشيد و مه پاره ، در حدود 3300 بيت . قاضي در اين مثنوي «حكيم» تخلص نموده و آن را به نام شاه عباس در دهه سوم زندگاني خود ؛ يعني بعد از سال 1069 ه ق . سروده است.
    او بنا داشت خمسه اي به نام پنج دسته گل بسرايد كه اين مثنوي، اولين مثنوي آن است ؛ ولي گويا موفق به سرودن بقيه مثنوي ها نگرديده است.
    موضوع اين مثنوي داستان عشق دو دلداده اي است به نام خورشيد و مه پاره و محل جغرفيايي آن شهر ري است.
    آغاز اين مثنوي چنين است:
    اي قبله نماي عشق بازي / معشوق حقيقي و مجازي/ياد تو بهشت اتش افروز / سوداي تو شمع انجمن سوز/
    وي به تخلص خود چنين اشاره مي كند:
    لطف كس بي كسان شيداست / بي چاره حكيم سخت تنهاست/
    و مثنوي را چنين به پايان مي برد:
    گويي كه حكيم خوب گفتي / چون گل ز بهار ما شكفتي/هم باد زمانه بر مرادش/ هم ساغر عيش نوش بادش/
    از اين مثنوي تاكنون شش نسخه شناسايي شده است .(13)

    27 . ديوان اشعار

    قاضي در ادب پارسي و سرودن شعر،مقام والايي داشت .افندي دراين زمينه مي نويسد:
    «و قد كان شاعراً منشئاً جيداً» (14)
    قاضي در دوران جواني بيش تر شعر سروده است. او در دوران جواني مكاتبه منظوم با استادش فياض لاهيجي داشته و همچنين مثنوي هاي بت خانه سومنات و خورشيد و مه پاره را سروده كه پيش از اين ذكرش گذشت.
    علاوه بر مثنوي هاي مذكور، قاضي براي خود ديوان شعري تنظيم كرده كه صائب تبريزي متوفاي (متوفاي 1080 ه ق) در تقريظي كه بر آن نوشته چنين سروده است:
    هر نسخه مناسبت به دردي دارد اين نسخه هزار درد را درمان است
    از اين تقريظ معلوم مي شود كه قاضي قبل از سال 1080 ه ق . ديوان خود را تنظيم كرده است. واله داغستاني كه گويا ديوان قاضي سعيد را رويت نموده، تعداد ابيات آن را 10000 بيت ذكر كرده است . طبعاً نسخه اي را كه واله ديده ، مثنويات بلند قاضي را شامل مي شده است. قاضي دراشعارش «تنها»، «حكيم» و «سعيد» تخلص مي كرد . و نسخه يگانه ديوان وي در كتاب خانه دانشگاه تهران به شماره 3445 نگهداري مي شود .(15) اين نسخه داراي 105 برگ 15 سطري و قريب 3000 بيت شعر است. در آن ابتدا ، چند رباعي و يك قصيده و پس از آن غزليات شاعر به ترتيب حروف تهجي تنظيم شده و پس از غزليات چند رباعي و يك مثنوي آمده است .
    همچنين اشعاري از ايشان در تذكره لطايف الخيال محمد نصير نصرت (16) (حدود دويست الي سيصد بيت) ، تذكره نصر آبادي (نه بيت) ، در تذكره روزِ روشن (5 بيت) و در تذكرهخوشگوي هندي (27 بيت) و مجله نامه قم ، شماره 9 ، مقاله فاضل گرامي جناب آقاي محمد علي مجاهدي ، (64 بيت) درج شده است.

    28 . روح الصلوة

    عنوان ديگري از «رساله حقيقة الصلوة» است.

    29 . شرح اصطلاحات المتكلمين

    شرح «اصطلاحات المتكلمين» شيخ طوسي (متوفاي 460 ه ق) (17) است .نسخه اي از اين كتاب در كتاب خانه راجه محمد مهدي فيض آبادي در هند ، بهشماره 3 موجود است. (18)

    30 . شرح توحيد صدوق

    مفصل ترين اثر قاضي سعيد قمي، شرح توحيد صدوق است كه چكيده افكار خود را در اين شرح درج نموده است. اين شرح در چهار جلد است، بدين ترتيب:
    جلد اول: شرح باب اول و دوم از كتاب توحيد .
    جلد دوم: از باب سوم «في الواحد و التوحيد و الموحد» تا باب بيست و پنجم معني آيه «و نفخت فيه من روحي» . تأليف اين جلد در پنجم محرم سال 1099 در اصفهان پايان يافته است .
    جلد سوم: از باب بيست و ششم «نفي المكانوالزمان و السكون»شروع و به باب « في انه عزو جل لا يعرف الا به» ختم مي شود .مؤلف اين جلد را در 18 رمضان 1107 در دومين سال شيخ الاسلامي خود در شهر قم به پايان رسانيده است .
    جلد چهارم: بقيه كتاب را شامل است. اين كه جلد چهارم از اين شرح، تأليف گرديده يا نه، مورد ترديد است ؛ ولي گويا مرحوم شيخ آغا بزرگ تهراني در كرمانشاه جلد چهارم آن را رؤيت كرده است:
    رايت منذ اكثر من نسخة، احداها أربع مجلدات كلها موجودة في كرمانشاه اثنان منها عند العلامة حيدرقلي خان الشهير بالسردار الكابلي و آخر ان عند بعض السادة هناك . (19)
    سه جلد موجود اين شرح با تحقيق و تصحيح دكتر نجفقلي حبيبي ، در سه جلد از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، (جلد اول در سال 1415 ه ق. در 876 ص با تعليقات ملاعلي نوري و جلد دوم در سال 1416 ه ق. در 920 ص و جلد سوم در سال 1419 ه ق . در 712 ص) منتشر شده است.

    31 . شرح حديث

    قاضي سعيد علاقه و اهتمام زيادي به تفسير و رمزگشايي احاديث مشكله داشته و شروح متعددي بر آن ها نگاشته كه برخي از اين شروح به اندازه يك صفحه و برخي به اندازه چند جلد است . وي برخي از آن ها را با عنوان مستقل نامگذاري نموده و برخي نيز با عنوان شرح حديث معروفند. يكي از اين شروح به نام «شرح حديث»(20) در سه برگ و بدون هيچ توصيفي ثبت شده است.

    32 . شرح حديث «بساط»

    عنوان ديگري از شرح «حديث الغمامة» است.

    33 . شرح حديث «رأس الجالوت»

    عنوان ديگري از «الفوائد الرضويه» است.

    34 . شرح حديث «ان الرحم معلقة بالعرش»

    35 . شرح حديث «الريا شرك و تركه كفر»

    36 . شرح حديث «في الرضا عن كتاب مصباح الشريعه»

    37 . شرح حديث «نملة يا النميله»

    آغاز: بمسله روي الصدوق شيخنا القمي في كتاب علل الشرايع با سناده...

    38 . شرح حديث «مسح يا مسحيه»

    آغاز: الحمد لله هو للحمد اهل و الصلوة علي بعثيه الذي احبري من كوثر الحيوة

    39 . شرح حديث «الصوم لي يا صوميه»

    آغاز: لله الماحامد الخالصات و للرسول الصلوات الزاكيات.
    نسخه يگانه اين شش شرح، در مجموعه اي كه عكسي از آن به عنايت دوست گرامي شيخ علي فاضلي در اختيار نگارنده قرار گرفته، موجود است .

    40 . شرح حديث «عمران صابي»

    شرحي است بر حديثي كه شيخ صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا عليه السلام روايت نموده و حاوي پرسش هاي عمران صابي و جواب هاي امام رضا عليه السلام در مجلس مأمون الرشيد است.
    سرآغاز: بسمله روي الشيخ الاجل صدوق في كتابه عيون اخبار الرضاعليه السلام

    41 . شرح حديث «الغمامه» (شرح «حديث البساط»)

    شرح حديثي كه سلمان فارسي درباره معجزات حضرت علي عليه السلام نقل نموده كه به مضمون آن ، ابري از آسمان به امر علي عليه السلام نازل و بر زمين گسترده شده و تعدادي از ياران امام بر روي آن نشسته و ابر بلند مي شود و... . اين شرح را مؤلف در اصفهان در 50 سالگي خود در سال 1099 ه ق . تأليف نموده و در برخي مآخذ به عنوان رساله يازدهم اربعينات معرفي شده است.

    42 . شرح حديث من كتاب الاحتجاج

    شرح حديثي است از كتاب احتجاج طبرسي، مشتمل بر چند بارقه در 6 برگ. آغاز:
    روي شيخنا الطبرسي في كتاب الاحتجاج باسناد عن ثوبان، انه قال اين يهودياً جاء الي رسول الله ....

    43 . شرح حديث «من اخلص لله اربعين صباحاً»

    در فهرست نسخ خطي كتاب خانه ملك (ج 6 ، ص 143) رساله اي با اين نام به قاضي سعيد نسبت داده شده كه بعد از تفحص روشن گرديد كه رساله سير و سلوك منسوب به سيد مهدي بحر العلوم است.

    44 . شرح رسالة العلم

    شرح مختصري است با عنوان هاي «قوله - قوله» بر «رسالة العلم» افلوطين (فيلسوف يوناني). آغاز:
    نحمدك يا من مغيب النفوس أغننا و نشكرك يا مبدع العقول و خالق المحسوس فنحن نسبحك كثيراً في حظيرة القدس.

    45 . الصوميّة

    عنوان ديگري از شرح حديث صوم است.

    46 . الطلايع و البوارق يا البوارق الملكوتية

    در باره تحقيق حقايق امكانيه و اين كه صورت انسانيت بهترين آن هاست. اين رساله را قاضي سعيد در سال 1095 ه ق . در اصفهان در بازگشت از سفر خراسان تأليف كرده و در سوم صفر سال 1103 ه ق . به عنوان دهمين رساله ، به اربعينات ملحق نموده است. آغاز: الحمد لله واهب العلم و الصور...

    47 . علم الهي و تحقيق

    در موضوع مسائل و مقصد علم الهي . مرحوم بامداد در نسخه اي كه در تهران رويت نموده، از اين رساله خبر داده است . پس از آن ، از سرنوشت اين رساله خبري در دست نيست.

    48 . الفرد الكامل

    در اين كه حقايق داراي فردي است كه كامل ترين افراد آن حقيقت است در يك شجره و داراي چند فاكهه.
    آغاز: يا من منه المحامد ثم يرجع عواقب الثناء اليك....

    49 . «الفوائد الرضويه» (شرح حديث «رأس الجالوت»)

    شرح حديث مشهوري به نام رأس الجالوت . در اين رساله ، رأس الجالوت پرسشي از امام رضا عليه السلام درباره توحيد نموده و امام رضابه آن پاسخ داده است. امام خميني (ره) تعليقات مفصلي براين شرح نگاشته ، كه از سوي موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني ، همراه اصل شرح ، به چاپ رسيده است. قاضي سعيد اين رساله رادر سال 1084 ه ق . به پايان رسانيده و در روز سه شنبه چهاردهم ربيع الاول سال 1099 ه ق . به عنوان سومين رساله به اربعيناتش ملحق نموده است.
    آغاز: الحمد لله الواحد الاحد و الفرد المتفرد الذي توحيد بالتوحيد في توحده...

    50 . الكشف عن القرائات السبع

    عنوان ديگري است از «رساله اشارة و بشارة» .

    51 . كليد بهشت يا مفتاح الجنان

    به فارسي و در موضوع مبدأ و معاد ، كه براي عموم مردم نگاشته است. در برخي مصادر ، اين رساله را از تأليفات ملارجبعلي تبريزي دانسته اند و در برخي اظهار نظر شده كه رساله ملا رجبعلي «مفاتيح الجنان» نام داشته و به عربي بوده و در رساله حاضر به فارسي برگردانده شده است. اين كتاب با تصحيح مرحوم سيد محمد مشكوة، از روي نسخه دانشگاه تهرانمنتشر شده است .(21) هم اكنون با توجه به شناسايي نسخ جديد، تصحيح مجدد اين رساله ضروري است. اين اثر تا آن جا كه ما اطلاع داريم، تنها اثر پارسي قاضي سعيد به نثر است. آغاز:
    بسمله . لا اله الا الله له الكبيرياء و الاسماء الحسني. خداوندا! زبان را از لاف و بيان را از گزاف و دل را از زنگ خلاف پاك و صاف گردان.

    52 . مرآت العارفين في ملتمس زين العابدين

    در فهرست نسخ خطي كتاب خانه ملك (ج 5 ، ص 469) اين رساله به قاضي نسبت داده كه صحيح نيست ؛ زيرا از تأليفات محيي الدين ابن عربي است.

    53 . مرقاة الاسرار

    رساله چهارم از اربعينات، در بيان قدم و حدوث و مسأله «ربط حادث به قديم» ، در دو درجه و يك خاتمه كه تأليف آن در دهم ذي قعده 1084 ه ق . مطابق با جمله «مرقاة سرّ دليل» پايان يافته است.
    آغاز: الحمد لله العالم بكل الاشياء رب العالمين الارواح و النفوس...

    54 . مسحيّه

    عنوان ديگري از رساله شرح حديث «مسح» است.

    55 . المقصد الاسني

    ششمين رساله از اربعينات، در باره حركت و حقيقت آن ، در دو مقصد ، كه در سال 1088 ه ق . تأليف و در اربعين 1099 ه ق . به اربعينات ملحق شده است.
    آغاز: الحمد لله رب العالمين، هذه عجالة في تحقيق الحركة و وجودها...

    56 . النفحات الالهية و الخواهر الالهامية

    رساله پنجم اربعينات كه در محرم سال 1084 ه ق . تأليف گرديده و در هفتم ربيع الثاني 1099 - هنگام توقف مؤلف در اصفهان - به اربعينات ملحق شده است.
    آغاز: بعد الحمد لله واهب العلم و العقل و الصلوة علي خاتم الرسل و آله و خير آل و اهل...

    57 . نمليه

    عنوان ديگري از شرح حديث «نمليه» است.

    پي نوشت:

    1) فهرست نسخ خطي كتاب خانه ملي ملك ، ج 1 (چاپ دوم) ، ص 19.
    2) مقدمه شرح الاربعين، ص 34.
    3) تاكنون 25 نسخه از اربعين قاضي سعيد شناسايي گرديده كه تفصيل آن در فهرستگان نسخ خطي علوم حديث كه از سوي موسسه دارالحديث در دست انتشار است، قابل دسترسي است.
    4) اساس تصحيح آقاي نجفقلي حبيبي ، نسخه چاپ سنگي و نسخه هاي خطي كتاب خانه آيت الله مرعشي نجفي، شماره 7351 و كتاب خانه ملي، شماره 1522 و كتاب خانه مجلس، شماره 4896 (كه اين شماره نسخه كه در مقدمه محقق ذكر شده صحيح نيست ؛ زيرا در فهرست نسخه هاي خطي كتاب خانه مجلس شوراي اسلامي ، ج 14، ص 43 اين شماره روضة الصفا معرفي شده است) بوده است.
    5) شرح توحيد صدوق، قاضي سعيد قمي، ص 575 - 745.
    6) فهرست نسخه هاي خطي كتاب خانه مجلس شوراي ملي، ج 4، ص 3.
    7) لغت نامه دهخدا، واژه «سومنات».
    8) فهرست نسخه هاي خطي كتاب خانه مركزي دانشگاه تهران ، ج 17 ، ص 209 ، نسخه شماره 8742.
    9) فهرست كتاب هاي خطي كتاب خانه ملي ملك ، ج 2 ، ص 144 ، نسخه شماره 534 . گويا منظور از كتاب مرآة الزمان، همان كتاب مرآة الزمان في تاريخ الاعيان تأليف سبط ابن جوزي است كه چندين نفر آن را تخليص كرده اند. ر ك: كشف الظنون ج 2 ، ص 1647.
    10) چند نسخه موجود از اين تعليقات عبارتند از: نسخه كتاب خانه دانشگاه تهران 3/209 و ش 3662 ،كتاب خانه ملك 1/157.
    11) الذريعه، 4/479.
    12) رياض العلما، 2/285.
    13) فهرست نسخه هاي خطي فارسي ، منزوي ، ج 4 ، 4028 و 3124 . همچنين ر ك: منظومه هاي فارسي ، ص 251 و فهرست مشترك نسخه هاي خطي فارسي پاكستان ، ج 7 ، ص 852.
    14) رياض العلما، 2/284.
    15) فهرست نسخه هاي خطي كتاب خانه دانشگاه تهران ، ج 1 ، ص 2456 .
    16) نسخه اي از اين تذكره در كتاب خانه مجلس شوراي اسلامي موجود است (ر. ك: فهرست نسخه هاي خطي كتاب خانه مجلس 3/450).
    17) الذريعه، 2/495.
    18) همان، 13/93.
    19) الذريعه، 13/153.
    20) فهرست نسخه هاي خطي كتاب خانه ملي ملك، ج 9 ، ص 343.
    21) فهرست نسخه هاي خطي كتاب خانه دانشگاه تهران ، ج 3 ، ص 321 .
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  4. Top | #113

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : فاطمه معصومه (ص) و تاریخ و فرهنگ قم

    بخش ششم: مكاتبات واجازات

    الف) مكاتبات

    قاضي سعيد نامه هايي است براي معاصران خود نگاشته است كه از تعداد و مخاطبان آن ها اطلاعي در دست نيست. آنچه از نامه هاي قاضي در دست ما است ، مكاتبه منظومي است كه خطاب به استادش فياض لاهيجي نوشته و دو نامه به نثر است كه به فيض كاشاني - يكي را در تقاضاي دستوري از وي و ديگري را در پاسخ نامه وي - نگاشته است.
    نامه منظوم قاضي به فياض در ديوان فياض لاهيجي و دو نامه قاضي به فيض در مجله وحيد ، سال يازدهم ، 1352 ش ، شماره 6 ص ، 667-678 ، به تصحيح آقاي مدرسي طباطبائي از روي نسخه شماره 4602 دانشگاه تهران (1)و پس از آن از روي تصحيح وي ، در مقدمه شرح الاربعين (تصحيح آقاي حبيبي) به چاپ رسيده است.
    در مجموعه خطي شماره 9407 كتاب خانه حضرت آية الله مرعشي - كه به خط علم الهدي فرزند فيض تحرير گرديده - برخي از مكاتبات فيض و قاضي سعيد موجود است.

    ب) اجازات

    قاضي از چند تن از استادان خود ، از جمله فيض كاشاني و شاه فتح الله شيرازي و پدرش محمد مفيد ، اجازه نقل روايت دريافت نموده كه متأسفانه نسخه اي از اين اجازات به دست ما نرسيده است و تنها اطلاعي كه ما از آن ها داريم تصريحي است كه خود قاضي سعيد در اجازه به يكي از شاگردانش ، نموده است:
    أجلهم و أفضلهم الأستاد العارف المتأله مولانا محسن الكاشاني، ثم الفاضل الألمعي شاه فتح الله بن هبة الله الجعفري، ثم والدي عن الأستاد الفاضل العلامة مولانا حاج سيد اليزدي. (2)
    قاضي سعيد به چند تن از شاگردان خود، اجازه نوشته كه برخي از آن ها تصديق شركت در درس و برخي ، اجازه نقل روايت است. از جمله آن ها ، اين اجازات در دست است:
    1 . اجازه به مولي محمد كريم شريف فرزند شفيع
    قاضي سه بار براي وي اجازه نوشته است: بار اول در آخر شوال سال 1095 ه ق . بار دوم در يازدم رمضان 1096 ه ق . كه در هر دو تصديق قرائت جلد اول شرحتوحيد صدوق را نموده ،(3)بار سوم در سال 1099 ه ق . كه براي وي اجازه نقل روايت داده است . (4)
    2 . اجازه به محمد مهدي
    قاضي تصديق شركت وي را در درسِ جلد اول شرح توحيد صدوق در حاشيه نسخه اي از اين شرح نگاشته است. (5)
    3 . اجازه به فرزندش صدرالدين بن قاضي سعيدقمي (متوفاي 1148 ه ق) (6)

    پي نوشت:

    1) فهرست نسخه هاي خطي دانشگاه تهران 14/3533
    2) طبقات اعلام الشيعه (الكواكب المنتشره في القرن الثاني بعد العشره)، ص 310.
    3) اين اجازه در پايان نسخه اي از جلد اول شرح توحيد صدوق در كتاب خانه حضرت آية الله مرعشي به شماره 293 موجود است. و اجازه اولي از روي همين نسخه در مقدمه شرح توحيد صدوق 1/8 به چاپ رسيده است.
    4) شيخ آقا بزرگ نسخه اي از اين اجازه را رويت نموده است. الذريعه 1/196.
    5) اين نسخه در كتاب خانه مجلس شوراي به شماره 4871 نگهداري مي شود و از روي آن در مقدمه شرح توحيد صدوق 1/8 چاپ شده است.
    6) الاجازه الكبيرة، سيد عبدالله جزايري، ص 142.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  5. Top | #114

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : فاطمه معصومه (ص) و تاریخ و فرهنگ قم

    بخش ششم: مكاتبات واجازات

    الف) مكاتبات

    قاضي سعيد نامه هايي است براي معاصران خود نگاشته است كه از تعداد و مخاطبان آن ها اطلاعي در دست نيست. آنچه از نامه هاي قاضي در دست ما است ، مكاتبه منظومي است كه خطاب به استادش فياض لاهيجي نوشته و دو نامه به نثر است كه به فيض كاشاني - يكي را در تقاضاي دستوري از وي و ديگري را در پاسخ نامه وي - نگاشته است.
    نامه منظوم قاضي به فياض در ديوان فياض لاهيجي و دو نامه قاضي به فيض در مجله وحيد ، سال يازدهم ، 1352 ش ، شماره 6 ص ، 667-678 ، به تصحيح آقاي مدرسي طباطبائي از روي نسخه شماره 4602 دانشگاه تهران (1)و پس از آن از روي تصحيح وي ، در مقدمه شرح الاربعين (تصحيح آقاي حبيبي) به چاپ رسيده است.
    در مجموعه خطي شماره 9407 كتاب خانه حضرت آية الله مرعشي - كه به خط علم الهدي فرزند فيض تحرير گرديده - برخي از مكاتبات فيض و قاضي سعيد موجود است.

    ب) اجازات

    قاضي از چند تن از استادان خود ، از جمله فيض كاشاني و شاه فتح الله شيرازي و پدرش محمد مفيد ، اجازه نقل روايت دريافت نموده كه متأسفانه نسخه اي از اين اجازات به دست ما نرسيده است و تنها اطلاعي كه ما از آن ها داريم تصريحي است كه خود قاضي سعيد در اجازه به يكي از شاگردانش ، نموده است:
    أجلهم و أفضلهم الأستاد العارف المتأله مولانا محسن الكاشاني، ثم الفاضل الألمعي شاه فتح الله بن هبة الله الجعفري، ثم والدي عن الأستاد الفاضل العلامة مولانا حاج سيد اليزدي. (2)
    قاضي سعيد به چند تن از شاگردان خود، اجازه نوشته كه برخي از آن ها تصديق شركت در درس و برخي ، اجازه نقل روايت است. از جمله آن ها ، اين اجازات در دست است:
    1 . اجازه به مولي محمد كريم شريف فرزند شفيع
    قاضي سه بار براي وي اجازه نوشته است: بار اول در آخر شوال سال 1095 ه ق . بار دوم در يازدم رمضان 1096 ه ق . كه در هر دو تصديق قرائت جلد اول شرحتوحيد صدوق را نموده ،(3)بار سوم در سال 1099 ه ق . كه براي وي اجازه نقل روايت داده است . (4)
    2 . اجازه به محمد مهدي
    قاضي تصديق شركت وي را در درسِ جلد اول شرح توحيد صدوق در حاشيه نسخه اي از اين شرح نگاشته است. (5)
    3 . اجازه به فرزندش صدرالدين بن قاضي سعيدقمي (متوفاي 1148 ه ق) (6)

    پي نوشت:

    1) فهرست نسخه هاي خطي دانشگاه تهران 14/3533
    2) طبقات اعلام الشيعه (الكواكب المنتشره في القرن الثاني بعد العشره)، ص 310.
    3) اين اجازه در پايان نسخه اي از جلد اول شرح توحيد صدوق در كتاب خانه حضرت آية الله مرعشي به شماره 293 موجود است. و اجازه اولي از روي همين نسخه در مقدمه شرح توحيد صدوق 1/8 به چاپ رسيده است.
    4) شيخ آقا بزرگ نسخه اي از اين اجازه را رويت نموده است. الذريعه 1/196.
    5) اين نسخه در كتاب خانه مجلس شوراي به شماره 4871 نگهداري مي شود و از روي آن در مقدمه شرح توحيد صدوق 1/8 چاپ شده است.
    6) الاجازه الكبيرة، سيد عبدالله جزايري، ص 142.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  6. Top | #115

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : فاطمه معصومه (ص) و تاریخ و فرهنگ قم

    5 . حكيم ميرزا حسن لاهيجي قمي

    يكي از عالمان متعبد و حكيمان متشرع عصر صفوي، ميرزا حسن لاهيجي گيلاني قمي فرزند ملا عبدالرزاق لاهيجي است .

    پدر

    او خلف صالح حكيم عارف، متكلم محقق، مولي عبدالرزاق بن علي بن حسين لاهيجي مشهور به فياض است كه قبل از اين شرح حالش بيان گرديد .

    مادر

    بدريه (متوفاي 1090 ه ق) ، مادر ميرزا حسن لاهيجي ، دختر ملاصدراي شيرازي است و در هيجدهم رمضان سال 1019 ه ق . چشم به جهان گشود .
    وي ملقب به «ام كلثوم» بود و از زنان عالم و فاضل عصر خود به شمار مي رفت. تحصيلاتش را نزد پدرش انجام داد و در حدود سال 1034 ه ق . به ازدواج فياض لاهيجي درآمد و نزد وي به تكميل تحصيلات پرداخت و در اغلب علوم ، استاد شد. مي گويند وي با علما جلسات علمي برگزار و با فصاحت و بلاغت با آن ها بحث مي كرد. او خواهر «صدريه» و «زبيده» است.(1)

    تاريخ و محل تولد

    تاريخ دقيق تولد وي در دست نيست. شيخ آقا بزرگ تهراني احتمال داده كه وي در سال 1045 ه ق . به دنيا آمده است . محل تولدش نيز معلوم نيست . پدرش ساكن قم بود و در همين شهر با دختر ملا صدرا ازدواج كرد . به گمان قريب به يقين، ميرزا حسن در شهر قم بدنيا آمده است. در رياض العلماء به اين مطلب تأكيد شده است .(2)

    تحصيلات و استادان

    ميرزا حسن تحصيلات خود را نزد پدر آغاز و چندين سال از محضر وي استفاده كرد ، اما از ساير استادان وي در كتاب هاي تذكره و شرح، چيزي ذكر نشده است از آثار وي نيز مطلبي در اين زمينه به دست نمي آيد.
    اين كه قزويني در «تتميم امل الآمل» عنوان نموده كه ميرزا حسن هنگام فوت پدرش در سال 1072 ه ق. عاري از فضل و كمال بوده، و بعد از آن توسط شاگردان پدرش تربيت شد ،(3) مطلبي است كه چندان علمي و تحقيقي به نظر نمي رسد ؛ زيرا چند اثر علمي و تحقيقي از ميرزا حسن در دست است كه قبل از فوت پدرش (سال 1072 ه ق) تأليف نموده است ، مانند مجمع البحرين و حاشيه وافي فيض كاشاني و ديگر آثار، كه در بخش آثار بدان ها اشاره خواهد شد.
    ميرزا حسن مدتي بعد از فوت پدر ، از شاگردان پدرش كسب فيض و به ظن قوي نزد حكيم قاضي سعيد قمي و شوهر خاله خود، فيض كاشاني ، تحصيل نموده است.
    او مدتي براي تحصيل به عتبات عاليات (نجف اشرف ، كربلا و سامرا) سفر نموده و در فقه و اصول نزد استادان عصر، شاگرد كرد ، اما تاريخ اين سفر و استادان وي در اين ديار معلوم نيست.(4)

    شاگردان

    ميرزا حسن لاهيجي پس از آن كه مدتي را در عتبات عاليات به سر برد و نزد استادان بزرگ حوزه هاي علميه نجف و كربلا استفاده شايان نمود و به مراحل والايي از علم و حكمت دست يافت، به شهر مقدس قم بازگشت و به مطالعه، تحقيق، تأليف و تصنيف كتب ارزشمند پرداخت و با تكيه بر كرسي تدريس همانند پدر، در مدرسه معصوميه قم، شاگردان فاضلي را تربيت نمود. دراين جا تنها به ذكر چند تن از اين شاگردان كه در كتب تراجم نامي از آن ها برده شده، بسنده مي گردد:
    1 . مير عبدالرحمن فرزند سيد كمال الدين
    نصر آبادي در كتاب خود وي را از شاگردان ميرزا حسن لاهيجي به شمار آورده و نوشته است كه وي از سادات نجيب قم است. و هم اكنون نيز در نزد ميرزا حسن مشغول تحصيل علم است.(5)
    2 . سيد مرتضي فرزند امير روح الامين مختاري حسيني
    به احتمال قوي ، او از شاگردان ميرزا حسن لاهيجي است؛ چنان كه در سال 1115 ه ق . بر كتاب استادش ، مصابيح الهدي و مفاتيح المني حاشيه زده است .
    3 . محمد فرزند صفي الدين سيد محمد حسيني
    وي رساله «مجمع البحرين في تطبيق العالمين» ميرزا حسن لاهيجي را تحرير نموده و در آخر محرم سال 1104 آن را به اتمام رسانده و در آخر آن ميرزا حسن لاهيجي به عنوان استاد خويش نام برده و از وي تجليل نموده است.(6)
    4 . ميرزا محمد تقي شريف رضوي قمي
    وي نوه پسري ملاصدرا، و پسرداييِ ميرزا حسن لاهيجي است و در شهرقم نزد پسر عمه خويش، علم حكمت و حديث آموخته است و از او ، اجازه نقل روايت نيز دارد.

    آثار علمي

    ميرزا حسن مانند پدر خود در كلام، فلسفه، حديث و فقه و عرفان صاحب نظر بوده و در هر كدام از اين علوم آثار گرانقدري از خود به يادگار گذاشته است. فهرست آثار لاهيجي چنين است:
    1 . شمع يقين يا آينه دين
    شامل اصول پنج گانه اعتقادي به صورت مفصل در پنج باب، كه باب امامت شرح و بسط بيش تري نسبت به ساير باب ها دارد. اين اثر در سال 1303 ش در تهران به چاپ رسيده و نسخه هاي خطي آن فراوان است.(7) اين اثر مهم ترين اثر كلامي و اعتقادي لاهيجي به شمار مي رود.
    2 . اصول دين يا اصول خمسه
    اين كتاب در حقيقت ، تلخيصي از شمع يقين مؤلف است و لاهيجي در آن، اصول پنج گانه اعتقادي را توضيح داده است.
    3 . سرّمخزون يا اثبات الرجعة
    بحث مفصلي است در باره رجعت بر مبناي عقيده شيعه و با استفاده از آيات و روايات ، آن را اثبات كرده است.
    4 . دُرّ مكنون يا جواب الاعتراض
    لاهيجي در اين اثر، اعتراض اهل سنت را بر شيعيان، مبني بر اين كه چرا حضرت علي عليه السلام به جهت نداشتن انصار قيام نكرد، لكن امام حسين عليه السلام با اين كه يار نداشت، قيام نمود؟ پاسخ داده است. (8)
    5 . حاشيه بر شوارق الالهام پدرش
    اين حواشي به همراه شوارق الالهام به چاپ رسيده است.
    6 . رسالة الزكية الزكاتية
    درباره احكام زكات و مسايل آن.
    7 . هدية المسافر
    فتواهايي درباره احكام مسافر . از اين رساله معلوم مي شود كه او قوه اجتهاد و استنباط احكام فقهي را داشته است.(9)
    8 . رسالة في الغيبة
    درموضوع غيبت و احكام و مسايل آن.
    9 . تزكية الصحبة يا تأليف المحبة
    ترجمه «كشف الربية في احكام الغيبة» شهيد ثاني ، همراه مطالبي از لاهيجي.(10)
    10 . جمال الصالحين
    در دعا و زيارت ، نظير زاد المعاد ملا محمد باقر مجلسي، شامل ديباچه و 12 باب و هر باب شامل در چند فصل و در مجموع داراي 132 فصل است . لاهيجي اين اثر را در سال 1073 ه ق. تأليف نموده و در ماده تاريخ تأليف آن، اين مصرع را سروده است:
    جمال الصالحين مجموعه شد آداب ايمان را
    اين اثر به طبع رسيده و نسخ خطي آن فراوان است.
    11 . شرح صحيفه سجاديه
    شرح مفصلي است بر صحيفه سجاديه در سه جلد بزرگ(11) كه جلد سوم آن در كتاب خانه آستان قدس رضوي موجود است.(12)
    12 . تحفة المسافر
    گزيده جمال الصالحين و در بر دارنده دعاهايي كه به سفر و مسافرت مربوط است .
    13 . زواهر الحكم
    درباره مسائل فلسفه به صورت استدلالي ، در يك مقدمه ، سه مقصد و سه باب هر كدام در چند مطلب. اين رساله در ضمن جلد سوم منتخباتي از آثار حكماي ايران ، به چاپ رسيده است.
    14 . روايع الكلم و بدايع الحكم
    در سه باب است . هر باب در چند مقصد و هر مقصد در چند مشكوة است . شاگرد لاهيجي، سيد مرتضي بن امير روح الامين حسيني مختاري، تعليقاتي بر اين اثر نگاشته است.(13)
    15 . مصابيح الهدي و مفاتيح المني
    در اين رساله ، مسائل فلسفه در يك مقدمه و سه باب ، با عناوين «مصباح - مصباح» ، به صورت استدلالي بيان شده است.
    16 . مصباح الدرايه
    ميرزا حسن در كتاب مصابيح الهدي از اين كتاب ياد نموده ، لكن تاكنون نسخه اي از آن شناسايي نشده است.
    17 . مجمع البحرين
    رساله كوتاهي است در بيان مسائل فلسفه به طرز بديع و با عناوين ظريف. نگارش آن در سال 1070 ه ق . به پايان رسيده است.
    18 . الشجرة المنهية
    رساله كوتاهي است در اثبات واجب الوجود . سبك اين رساله شبيه مجمع البحرين و عناوين آن «حبة، فاكهة» است.
    19 . ابطال التناسخ بثلاثة براهين
    رساله مختصري است كه مؤلف در آن با سه برهان ، تناسخ را رد نموده است. شيخ آقا بزرگ تهراني نسخه اي از اين رساله در ضمن كتاب هاي شيخ جعفر سلطان العلماء در تهران گزارش و رويت نموده است.(14)
    20 . حقيقة النفس يا رساله در تجرد نفس ناطقه
    در ردّ گفتار كساني كه تجرد نفس انسان را نفي مي كنند و اثبات تجرد نفس.
    21 . آينه حكمت
    به فارسي، در سه باب هر باب در چند فصل ، با اين عنوان ها:
    باب اول: تعريف و حقيقت حكمت و بيان فضيلت آن، در سه فصل.
    باب دوم: در ذكر مسائلي كه بر سر آن ها نزاع كنند، در ده فصل.
    باب سوم: در ذكر بعضي اخبار و ذكر اقوال و احوال جمعي از علماء كه صريح يا مشعر است به فضل و مدح حكمت و حكما در دو فصل.(15)
    22 . الفة الفرقة
    به عربي ، در دوازده فصل كه به منزله ترجمه عربي آينه حكمت است.(16)
    23 . حاشية الوافي
    ميرزاحسن، كتاب وافي فيض كاشاني را استنساخ نموده و حاشيه هايي بر آن نگاشته است. نسخه اي از آن - شامل كتاب الصوم تا كفاره يمين - در كتاب خانه حسينيه شوشتريها ، در نجف ، موجود است.(17)
    24 . فهرس ابواب قطعة من الوافي
    فهرستي است كه لاهيجي بر ابواب كتاب وافي فيض كاشاني نگاشته است.(18)

    آثار منسوب

    علاوه بر اين آثار، رساله هاي ديگري در فهارس ، به نام ميرزاحسن لاهيجي معرفي شده كه اغلب يا نام ديگري از همين رساله ها يا قطعه اي از آن ها مي باشند. اين رساله عبارتند از:
    25 . تقيه
    حزين لاهيجي در سوانح خود در ضمن تأليفات ميرزا حسن آن را نام برده، ولي نسخه اي از آن را سراغ نداريم . گويا منظور وي كتاب «درّ مكنون» است كه درباره تقيه حضرت علي عليه السلام نگاشته است.(19)
    26 . الخوف و الرجاء
    همان رساله اصول دين است كه در فهرست دانشگاه با اين نام معرفي شده است.(20)
    27 . ربط الحكمة بالتصوف
    شيخ آقا بزرگ آن را ذكر نموده(21) ؛ ولي به اعتقاد نگارنده نام ديگري از الفة الفرقه مؤلف است .
    28 . سؤالات يورد لبطلان الحكمة و جوابات شافية اوردها اهل الحكمة
    به فارسي، در فهرست دانشگاه(22) از آن ياد شده، ولي به نظر مي رسد كه بخشي از كتاب آينه حكمت باشد.
    29 . قدم و حدوث عالم
    در فهرست دانشكده الهيات(23) از آن ياد شده و شيخ آقا بزرگ نيز به نقل از آن ، در الذريعه(24) آن را كتاب مستقلي براي ميرزا حسن معرفي كرده است، ولي اين بخش موجود در آن كتاب خانه، فصل پنجم كتاب آينه حكمت است.

    از نگاه ديگران

    شخصيت هاي برجسته تاريخ كه در كتاب هاي خود به شرح حال ميرزا حسن لاهيجي پرداخته اند از وي تجليل و تكريم كرده اند. در اين بخش براي اين كه جايگاه والاي اين عالم توانا در ميان علماي شعيه براي خوانندگان بيش از پيش روشن گردد، او را از نگاه چند تن از اين شخصيت ها معرفي مي كنيم:
    1 . حزين لاهيجي
    محمد علي حزين لاهيجي ، فرزند ابوطالب (1103 - 1180 ه ق) معروف به «حزين لاهيجي» ، كه از همشهريان ميرزا حسن لاهيجي و از شخصيت هاي مشهور شعر و ادب به شمار مي آيد . وي در كودكي همراه پدر به شهر قم آمد و از نزديك با ميرزا حسن لاهيجي ديدار كرد . او در سفرنامه خود به اين خاطره اشاره داشته و از ميرزا حسن چنين توصيف كرده است:
    ... يكي از افاضل و اعلامي كه در اين سفر با وي ديدار شد، فاضل محقق ميرزا حسن فرزند مرحوم مولانا عبدالرزاق لاهيجي بود و اين سعادت در حالي نصيب ما شد كه وي دوران سالخوردگي و اواخر عمر خويش را در شهر دارالمؤمنين قم پشت سر مي گذاشت. او در علم و تقوا يكي از آيات بود. تأليفاتي دارد مانند: «شمع يقين» در عقايد، «جمال الصالحين» در اعمال و «رساله تقيه» و...(25)
    2 . ميرزا عبدالله افندي
    مولي عبدالله افندي كه از دانشمندان معاصر ميرزا حسن لاهيجي است، در كتاب ارزشمند خود از وي چنين ياد مي كند:
    مولي حسن فرزند عبدالرزاق علي فرزند حسين كه اصلش لاهيجي است وليدر شهر قم تولد يافته و در اين شهر ساكن شده است، يكي از شخصيتهايفاضل، عالم، حكيم و صوفي دوران معاصر مي باشد. من در شهر قم از محضر پدرش تلمذ نموده ام.(26)
    3 . عبدالخالق دماوندي
    عبد الخالق دماوندي فرزند محمود كه رساله موسوم به «آينه حكمت» ميرزا حسن لاهيجي را در سال 1070 ه ق. تحرير نموده ، در پايان كتاب ، آن را آينه تمام نماي جهان هستي و حقيقت آن قلمداد نموده ، و مؤلف آن را چنين ستوده:
    ... اين رساله به اشاره يك شخصيت تأليف يافته است كه... قطب فلك سعادت، احاطه كننده اكوان فضايل... و سير كننده در فضاي لاهوتي است. او پناهگاه اهل دقت و تأمل، تكيه گاه اصحاب نقل و ارباب تعقل بوده و افضل اولين و آخرين در ميان حكماي اشراق مي باشد...(27)
    اين عبارت با توجه به تاريخ نگارش آن ، در ايام كمتر از 30 سالگي ميرزا حسن صورت گرفته ، به خوبي از ميزان فضل و شهرت علمي وي حكايت مي كند.
    4 . عبدالنبي قزويني
    شيخ عبد النبي قزويني ، از علماي برجسته قرن دوازدهم هجري ، در تتميم امل الآمل ، از اين شخصيت به طور مفصل ياد مي كند كه چكيده آن چنين است:
    ميرزا حسن فرزند مولانا عبدالرزاق لاهيجي يكي از عالمان كم نظير زمان ها ونادر دهرهاست ؛ شخصيت فاضلي كه از قدرت قلمش در ارائه مطالب محكم، همه به تعجب افتاده و تسليم او شده اند. او در اعماق اقيانوس هاي علم و حكمت فرو رفته و از آنجا اشياء نافع به ارمغان آورده است... وقتي براي تعليم معارف جلوس مي كند، به خاطر طرح مسائل دقيق همه را نسبت به خود نرم و خاشع مي سازد... كلام دقيق و ظريف وي را نمي فهمد مگر كسي كه خداوند او را از جهالت و گمراهي نجات داده باشد. او فروع احكام و حكمت را از اعماق اصول اسلامي در مي آورد، همانند شيري كه از پستان ها دوشيده مي شود... اعتقاد من اين است كه وي از پدرش نيز افضل بود...(28)
    5 . محمد حسن زنوزي خويي
    ميرزا محمدحسن زنوزي خويي در رياض الجنة او را با عناويني مانند: عالم، فاضل، محقق، مدقق، عارف، حكيم، و متبحر مي ستايد و داستان جالبي را از وي نقل مي كند:
    الميرزاحسن بن عبدالرزاق ، كان عالماً فاضلاً محققاً، مدققاً، عارفاً، حكيماً، متبحراً، نحريراً. له تأليفات لطيفة و كتب شريفة: منها كتاب الروايع، مشتمل علي ذكر اكثر العلوم علي نحو كتاب الشفاء لابن سينا. مبسوط جيّد متين. سمعته من بعض من رآه من الأفاضل. و منها: كتاب زواهر الحكم في المطالب العالية، صغير جيّد. و كتاب شمع اليقين في اصول الدين، فارسي و كتاب جمال الصالحين في الأدعيه، فارسي مبسوط و غيره. و هذا النحرير و والده كانا قاطنين ببلدة قم حيّاً و ميّتاً.
    و از ثقات استماع رفت كه مولينا ميرزاحسن مزبور در ميان مردم مطعون به تصوف بود و مولينا ملامحمد طاهر قمي آن جناب را تكفير مي نمود. و جناب مولينا ميرزاحسن در تيراندازي و نشانه زدن با تفنگ كمال شهرت و مهارت داشت. روزي ملاطاهر قمي، عامه اهل قم را مأمور كردند كه رفته و مولينا را با خانه و كوچ از شهر قم اخراج و خود مولينا اگر اطاعت نكند بكشند. اهل قم بأجمعهم به جانب خانه مولينا رو نهادند مولينا حصار خود را بسته و تفنگي در دست گرفته بودند ...(29)
    6 . مدرس تبريزي
    ميرزا محمد علي مدرس تبريزي در كتاب خود، در ذيل شرح حال ملا عبدالرزاق لاهيجي چنين مي نويسد:
    ... فياض پسري داشت ميرزا حسن نام، فاضلي بوده صالح كه در سال يكهزار و يكصد و بيست و يكم هجرت در قم وفات و قبرش در سمت شرقي قبرستان بزرگ قم نزديك به شيخان مي باشد و اين نگارنده در ماه رجب هزار و سيصد و پنجاه و دوم هجرت، موقع تشرف بدان بلده طيّبه به سر قبر شريفش رفتم و اخيراً در موقع تسطيع طرق و شوارع، ملحق به جاده شده است... (30)

    ميرزا حسن در انزوا

    دوران زندگي ميرزا حسن لاهيجي (1042 - 1121 ه ق) با حكومت سه تناز پادشاهان صفوي: شاه عباس دوم (1052 - 1077 ه ق) شاه سليمان اول (1077-1105 ه ق) و شاه سلطان حسين (1105 - 1135 ه ق) مصادف شد. در اين ايام، ايران آبستن رخدادهاي زيادي بود، ولي آنچه كه در شرح حال ميرزا حسن لاهيجي اهميت دارد، وجود روحانيوني است كه تحت عنوان شيخ الاسلام در حكومت صفوي حضور نافذ و چشمگير داشتند و نقش به سزايي را در اجراي احكام و امور مذهبي در سطح كشور ايفا مي كردند و به سبب همين نفوذ و مقام علمي در ميان رجال سياسي و توده مردم، حكومت در بسياري از موارد مجبور مي شد به توصيه هاي آنان توجه نمايد.
    يكي از پر نفوذترين و مشهورترين آن ها، مرحوم مولي محمد طاهر شيرازي قمي است. او مسلك ضد فلسفه و ضد عرفان داشت و با علماي بزرگ و فيلسوفان عصر خود همچون: ملا محمد تقي مجلسي، ملا عبد الرزاق لاهيجي و ملا محسن فيض كاشاني به شدت درگير بود و رساله هايي را در نفي افكار و انديشه هاي عرفاني و فلسفي آنان نوشت.(31) اما با توجه به موقعيت والايي كه اين سه شخصيت بزرگ در ميان مردم داشتند، مخالفت وي نتوانست چندان مؤثر واقع شود. پس از رحلت ملا محمد تقي مجلسي در سال 1070 ه ق . و عبدالرزاق در سال 1072ه ق . عرصه بر فرزندان و پيروان فكري آن دو، تنگ گرديد ، چنان كه علامه محمد باقر مجلسي مجبور شد در ظاهر با ملا محمد طاهر قمي كنار بيايد و ارتباط پدرش را با عرفان و فلسفه تكذيب نمايد. ميرزا حسن لاهيجي كه جانشين افكار و انديشه هاي پدرش ملا عبدالرزاق به شمار مي رفت، به سبب مخالفتهاي مستمر مخالفان حكمت، در تنگنا قرار گرفت و در گوشه اي انزوا برگزيد.
    او در زمان حيات پدر و با تكيه بر موقعيت اجتماعي وي چند رساله فلسفي مانند: مصباح الداريه، مصابيح الهدي و روايع الكلم و زواهر الحكم ، تأليف نمود . و در دو كتاب ديگرش به نامهاي: آينه حكمت و الفة الفرقة ، تلاش كرد تا با منطق و اقامه استدلال و برهان ، به اشكالات مخالفانِ فلسفه و عرفان پاسخ گويد . پس از رحلت پدرش ، دراثر مخالفت شديد مخالفان فلسفه و عرفان شرايط كاملاً دگرگون شد و ميرزا حسن لاهيجي از اهتمام به مسائل فلسفي دست برداشت وبه سوي مسائل كلامي، اخلاقي، ادعيه و تأليف فقه روي آورد.
    از برخي كتاب هاي تاريخي استفاده مي شود كه مخالفان وي، حكم تكفير و اخراج او را از شهر قم صادر كردند و او براي حفظ جان و دفاع از خويش ، با خود سلاح حمل مي كرد، چنان كه به همين مناسبت اشاره كرده اند كه وي در كار تيراندازي و نشانه گيري هدف با تفنگ هم كمال شهرت و مهارت را داشت.(32) از بخشي نوشته هاي ميرزا حسن لاهيجي نيز چنين بر مي آيد كه وي در اين دوران در تنگناي شديد قرار داشت و تهمت ها و افتراهاي زيادي در باره اش شايع شده بود. او در آغاز كتاب الفة الفرقة چنين مي نگارد:
    ... عجيب تر از همه، با اين كه من انزوا برگزيده ام و هيچ نام و نشاني در ميان مردم ندارم و از قدر و منزلت افتاده ام، باز يك عده صحبت از من مي كنند و يك حرفهايي را به من استناد مي دهند كه آن را با گوش خود از من نشنيده اند و يك چيزهايي را به من نسبت مي دهند كه با چشمانشان نديده اند... هر طور كه دلشان مي خواهد، مرا مي خوانند و افتراهايي را به من مي بندند كه هرگز من آن را به زبان نياوردم... پس اي خدايي كه پاك و منزه هستي ، من در اين مصيبت به تو پناه مي برم و در اين امر به تو توكل مي كنم و تو را شاهد مي گيرم كه تو در شهادت كفايت مي كني و...(33)
    ميرزا حسن لاهيجي در فصل دوم از باب سوم از كتاب آينه حكمت ، در دفاع از حيثيت و حقانيت علماي فيلسوف و عارف، مي نويسد:
    هر كس را اندك معرفت به احوال علما باشد، داند كه علماي اسلام هميشه در علم حكمت مختلف بوده اند و در هر زماني جمعي كثير از علماي معروف كه شك و قدح در دانش و ايمان ايشان نيست و تشنيع ايشان كمتر از شك در روشني آفتاب و ماه نيست، اهل حكمت و معروف به آن بوده اند، چون: خواجه نصير الدين الطوسي، علامه حلي، امير محمد باقر داماد و غير ايشان از علما - قدّس الله ارواحهم - كه تفصيل اسامي ايشان مؤدي به اطناب مي شود. اين جماعت و جماعت ديگر از متقدمين و متأخرين و معاصرين و متقاربين زمان ما كه همه معروف و مشهورند به فضل و ايمان و مدارست حكمت و رعايت آن، و از جمله علماي عظيم الشأن، سيد علي بن طاووس (ره) در كتاب فرج المهموم كه در تحقيق علم نجوم نوشته، گفته كه: «ابرخس و بطلميوس و اكثر حكما انبيا بوده اند، اما چون نام هاي ايشان به زبان يوناني بوده، بر مردم مشتبه گشته و ايشان را نشناخته اند».
    و شيخ بهاء الملة و الدين در كتاب «حدائق الصالحين» بعد از نقل اين كلام، گفته كه: «كلام سيّد استبعادي ندارد چه هر كس تأمل و تعمق در اين علم شريف كند، تواند دانست كه اصول مطالب آن، مستفاد از انبياعليهم السلام است و حكم جزم به اين معني كند به حيثيتي كه هيچ شك و ريب در آن نداشته باشد» .(34)

    مبارزه با ظلم ظالم

    ميرزا حسن لاهيجي در مقابل عملكردهاي خلاف و ظلم دست اندركاران حكومت صفوي ، هرگز سكوت نكرد . او در كتاب فقهي خود هدية المسافر ، وقتي احكام مسافر را ذكر مي كند، در لابه لاي بيان احكام ، به ظلم هاي جاري در جامعه آن دوران، اشاره كرده و چنين مي نويسد:
    و ايضاً بايد دانست كه هر سفري كه مشتمل است بر ظلم و جور بر مسلمانان و گرفتن اموال ايشان، همه داخل سفر باطل است و بسا باشد كه اين معني متضمّن گشتنها و نشستنهاي حرام باشد. و گاه باشد كه اين جماعت گمان كنند كه حفظ اهل اسلام و سرحدها و دفع دشمنان از ايشان مي كنند و از اين جهت سفرشان حقّ است. و جواب اين شبيه اين است كه هرگاه دشمني حركت كند يا بيم ضرري از ايشان باشد نهايتش اين است كه به قدر آنچه در دفع آن دشمن و رفع ضرر ضروري باشد از اموال جماعت مسلمين به قدر نسبت احوال ايشان توان گرفت. امّا اين همه اموال زياد كه صرف زينتها و تجمّلات و تنعّمات، بلكه صرف فسق و معاصي مي شود و به ضرب چوب و به انواع سياسات اكثر از فقرا و عَجَزه و بيوه زنان و يتيمان و امثال ايشان مي گيرند، معلوم است كه هيچ كدام حقّ نيست و نسبت و دخلي در حفظ اسلام مسلمين ندارد، بلكه اكثر اينها سبب خرابي بلاد و آبادانيها مي شود و به اين سبب بسياري از مسلمين مضطرّ به جلاء وطن و گدايي مي شوند.
    و همچنين نويسندگان كه اعانت اين كارها و ضبط دخل و خروج اين مال ها مي كنند و همچنين ارباب مناصب شرعي و وقفي، همه مثل ايشانند، اگر چه گمان كنند كه تحصيل معيشت مي كنند، چنان چه دانسته شد. و نيز ظاهر است كه اين مناصب به نحوي كه در اين زمان متعارف است، هيچ يك موافق شرع نيست.
    امّا مناصب شرعي به كسي نسبت دارد كه عالم به احكام شرع مقدّس باشد و استنباط احكام حلال و حرام از قرآن مجيد و اخبار اهل بيت - عليهم السلام - تواند كرد. و معلوم است كه اكثر اين افراد علم به واجبات و ضروريات خود هم ندارند، چه جاي آنكه متكفّل رتق و فتق امور ديگران توانند شد.
    وامّا مناصب وقفي به جهت آنكه در اكثر موقوفات به شروطي كه واقفان آن مقرّر نموده اند عمل نمي شود، بلكه اكثر اين است كه در مصرفهاي باطل و صرف زيادتي هاي لاطائل مي شود و مستحقّان و جماعتي كه وقف براي ايشان شده، محروم مي باشند.
    امّا حال جماعتي كه براي تحصيل وظيفه و سيورغال و مناصب شرعي و عرفي سفر مي كنند از آنچه مذكور شد معلوم است. زيرا اگر تحصيل براي تكلّفات و تجمّلات عرف است، هر چند حلال باشد، باطل است واگر براي معيشت ضروري يا قدري است كه مستحب است، اصل تحصيل اين قدر معيشت حقّ است. امّا مناصب اكثر اينها - چنان كه دانسته شد - صورتي ندارد.(35)

    شعر و ادب لاهيجي

    ميرزاحسن لاهيجي همانند اكثر دانشمندان عصر صفوي، توجه ويژه اي به زبان فارسي و فارسي نويسي داشت ؛چنان كه بيش تر آثار مكتوب اين عالم پر تلاش كه به اين زبان تأليف يافته است، نشانگر اين واقعيت مي باشد. نوشته هاي فارسي اين شخصيت علمي بسيار روان و شيوا به رشته تحرير در آمده است. او در آثار فارسي خود ، سعي داشت تا نوشته هايش براي همه مردم قابل فهم باشد، به همين سبب از معلق نويسي و آوردن اصطلاحات و واژه هاي سنگين علمي و نامأنوس كه شيوه منشيان آن دوران بود، پرهيز داشت. اين موضوع مهم كه مورد توجه پژوهشگران واقع شده، وي را از ساير دانشمندان اين عصر متمايز مي سازد ونثر اين شخصيت بزرگ را در جايگاه والايي قرار مي دهد.
    ميرزا حسن همه موضوعاتي را كه با مردم ارتباط تنگاتنگ دارد مانند: فقه، اخلاق، عقايد و دعا را به زبان فارسي نگاشته و اين نشانه آن است كه اين شخصيت واقع نگر ، به هدايت و ارشاد مردم با زبان خودشان ، به مشكلات اعتقادي و فقهي و... آنان توجه عميقي از خويش مبذول مي داشت. تأليفات عربي او نيز كه براي خواص و در رشته هاي خاص ، به طور تخصصي نوشته شده، در عين سنگيني و استحكام مطالب و محتواي آن، از يك نوع رواني و ساده نويسي شيوايي برخوردار است.
    در برخي كتاب ها و نسخ خطي، اشعاري با نام، «حسن گيلاني» آمده است كه احتمال دارد منظور همين دانشمند باشد. اين موارد عبارتند از:
    1 . رباعي است كه در نسخه خطي شماره 12188 مجلس شوراي اسلامي، به نام «حسن جيلاني» درج شده است:
    ممكن بود كه هستي واجب فناشود وين ممتنع كه مهر تو از دل رها شوددر تنگناي عكس نقيض خيال تو ترسم كه صورتم ز هيولي جدا شود
    2 . در تذكره نصر آبادي، ضمن شرح حال «حسن گيلاني» اين اشعار را از وي نقل شده است:
    نه در طلب سمور و نه اطلس باش در ديده اعتبار خار و خس باش خواهي كه سري برون كني از منزل چون جاده، تو پامال كس و ناكس باش از كثرت داغ توام، افلاكم وز زور لگد كوب حوادث، خاكم باران نشاط اگر ببارد، سنگم ور آتش غم شعله كشد، خاشاكم
    شيخ آقا بزرگ تهراني در الذريعه يك بار اين اشعار را به طور صريح به ميرزا حسن لاهيجي و بار ديگر به «ميرزا حسن گيلاني ديلماني » نسبت داده است.(36)

    وفات

    وفات ميرزا حسن بنا به نقل افندي در رياض العلماء در سال 1121 ه ق. در قم صورت گرفته است. بنابر اين، او 49 سال بعد از فوت پدرش ، ملا عبدالرزاق لاهيجي ، و 31 سال بعد از فوت مادرش زندگي ، نموده است.
    اما درباره مدت عمر وي چيزي نقل نشده است . طبق احتمالي كه شيخ آقابزرگ در تولد ويداده (1045 ه ق)، ميرزا حسن نزديك به 76 سال عمر كردهاست . حزين لاهيجي كه در اواخر عمر، وي رادر قم ملاقات نموده، از عمر زياد وي سخن گفته است:
    و از افاضل و اعلام كه در آن سفر ملاقات شده، فاضل محقق ميرزا حسن خلف مرحوم عبدالرزاق لاهيجي است، در دار المؤمنين قم كه موطنش بود، در سن كهولت و اواخر حيات، سعادت خدمت ايشان يافته ام.(37)

    مدفن

    ميرزا حسن لاهيجي تقريباً تمام عمر خود را در شهر قم گذرانيد . و در اين شهر فوت كرد و مدفون گرديد. قبر وي كه قبلاً در قبرستان بزرگ اطراف حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام واقع شده بود ، اكنون در خيابان ارم ، در تقاطع اين خيابان با خيابان چهارمردان واقع گرديده است.
    آية الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي قدس سره قبر وي را تعمير و سنگ قبري برايش تعبيه نمود . متأسفانه در نوشته سنگ قبر دقت كافي نشده و اشتباهات فاحشي در آن روي داده است. نوشته سنگ قبر وي چنين است:
    هو الباقي .هذا مضجع العلامة الحكيم المتكلم المحدّث الفقيه الميرزا حسن الكاشفي ابن أسوة الحكماء المولي عبد الرزاق اللاهيجي صاحب الشوارق و أمّه بنت صدر المتألهين. توفّي سنة 1043.
    دو اشتباه واضح در اين نوشته وجود دارد:
    1 . لقب ميرزا حسن در هيچ كتابي ، كاشفي ذكر نشده است. و فقط در اينجا بدون هيچ دليلي بعد از اسم وي لقب كاشفي ذكر شده است.
    2 . تاريخ وفات ميرزا حسن سال 1121 ه ق . مي باشد كه آن را افندي در رياض العلماء ذكر كرده است ، ولي در سنگ قبر وي سال 1043 ه ق . ذكر شده كه دو سال قبل از تولد وي مي باشد.

    پي نوشت:

    1) مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي از آغاز تا مشروطه، محمد حسن رجبي، ص 28.
    2) ر ك: رياض العلماء، مولي عبدالله افندي، ج 3، ص 207.
    3) تتميم امل الآمل، ص 108.
    4) همان .
    5) تذكره نصر آبادي، ص 365 و همچنين ر ك: طبقات اعلام الشيعه (الكواكب المنتشره)، آقا بزرگ تهراني، ص 180 و الذريعه الي تصانيف الشيعه، آقا بزرگ تهراني، ج 9، ص 686، رقم 478.
    6) فهرست كتاب هاي خطي كتاب خانه مجلس سنا ، ج 1 ، ص 144 .
    7) براي آشنايي بيش تر با اين كتاب ارزشمند ، به مقاله «ميرزا حسن لاهيجي و شمع يقين او» ، چاپ شده در مجله وقف ميراث جاويدان، سال دوم (1373 ش)، شماره پنجم، ص 88 - 93 و فهرست نسخه هاي خطي فارسي، منزوي ج 2 ، ص 967، فهرست نسخه هاي خطي كتاب خانه آيت الله مرعشي ، ج 27 ، ص 189 و فهرست كتاب خانه تربيت تبريز، ص 93 و فهرست كتاب هاي ادبي و عرفاني خطي كاخ گلستان، بدري آتاباي، ص 511 - 513 و الذريعه ، ج 14 ، ص 233، مراجعه شود.
    8) اين سه اثر (رديف 2 و 3 و 4) در ضمن رسايل فارسي حسن بن عبد الرزاق لاهيجي، در سال 1375 ه ق . منتشر شده است.
    9) اين اثر نيز در ضمن رسايل فارسي لاهيجي چاپ شده است.
    10) اين اثر نيز در ضمن رسايل فارسي لاهيجي چاپ شده است.
    11) الذريعه الي تصانيف الشيعه، 13/349.
    12) فهرست نسخه هاي خطي آستان قدس رضوي، 15/324.
    13) الذريعه 4/153 و 6/90 :نسخه هاي خطي موجود از روايع الكلم در مقدمه رسائل فارسي لاهيجي ص 29 معرفي گرديد. در اينجا بايد متذكر شد كه نسخه ديگري از آن در كتاب خانه مركزي دانشگاه تهران به شماره 883 موجود است و در فهرست نسخ خطي آن كتاب خانه ج 3، ص 298 معرفي شده است.
    14) الذريعه 1/67 .
    15) اين رساله در ضمن رسايل فارسي لاهيجي منتشر شده است.
    16) نسخه هاي خطي اين رساله در مقدمه رسايل فارسي لاهيجي ، ص 25 بعد از سطر چهاردهم معرفي شده ولي نام كتاب ، در حروف چيني اشتباهاً حذف شده است.
    17) الذريعه ج 6 ، ص 229.
    18) همان 16/399، رقم 1879.
    19) سوانح حزين، چاپ شده در اول ديوان حزين ، ص 16، نجوم السماء ص 184، الذريعه 4/404.
    20) فهرست نسخه هاي خطي دانشگاه تهران 10/1511.
    21) الذريعه ، ج 10 ، ص/242 .
    22) همان 16/675، مجموعه شماره 7698 برگهاي 81 و 82.
    23) فهرست نسخ خطي كتاب خانه دانشكده الهيات، ص 110.
    24) الذريعه، 17/51.
    25) تاريخ و سفرنامه حزين، ص 16 چاپ شده در مقدمه ديوان حزين لاهيجي، تصحيح: بيژن ترقي، تهران، 1350.
    26) رياض العلماء، عبدالله افندي، ج 3، ص 207.
    27) فهرست نسخه هاي خطي كتاب خانه دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران، ص 193 ، نسخه شماره (256 ج) .
    28) تتميم امل الآمل، عبدالنبي قزويني، ص 108.
    29) رياض الجنة، ميرزا محمد حسن زنوزي خوئي، روضه رابعه نسخه خطي شماره 7772، كتاب خانه حضرت آيت الله مرعشي نجفي .
    30) ريحانة الادب، ميرزا محمد علي مدرس تبريزي، ج 4، ص 363.
    31) روضات الجنات، خوانساري، ج 4، ص 143 و دين و سياست در دوره صفوي، ص 241 - 267.
    32) رياض الجنة، نسخه خطي شماره 7772، كتاب خانه آيت الله مرعشي نجفي، روضه رابعه.
    33) با تصرّف و نقل به معنا.
    34) رسايل فارسي ميرزا حسن لاهيجي ، ص 121 .
    35) رسايل فارسي ميرزا حسن لاهيجي ، ص 308 .
    36) ر ك: الذريعه الي تصانيف الشيعه، ج 1، ص 184 و ج 9، ص 242.
    37) سوانح حزين، ص 16.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  7. Top | #116

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : فاطمه معصومه (ص) و تاریخ و فرهنگ قم

    بخش پنجم

    آثار ناقدان فلسفه و عرفان در سده 11 و 12

    درآمد

    در مقابل حركت فكري فلسفي در قم ، جريان فكري ديگري فعاليت داشت كه قشري از علماي متشرع را تشكيل مي داد . از سران اين حركت فكري ، ملامحمد طاهر شيرازي قمي ، شيخ الاسلام شهر قم بود كه درگيري فكري سختي را با فيلسوف مشربان آغاز كرد . پس از وي ، همفكرانش راه او را ادامه دادند هر چند در اشتهار علمي به پاي وي نمي رسيدند .

    ملا محمد طاهر شيرازي قمي

    ملا محمد طاهر ، اصلاً شيرازي است و در قم ، سمت شيخ الاسلامي و امامت جمعه را به عهده داشت . او استاد علامه مجلسي و شيخ حر عاملي بود . وي در سال 1098 ه ق . چهره در نقاب خاك كشيد و در مزار شيخان قم ، در جوار زكريا بن آدم مدفون گشت .
    او سردسته مخالفان با عرفان و فلسفه بود و نهضت عظيمي را عليه علوم عقلي آغاز كرد كه پس از وي شاگردانش ادامه دهنده آن بودند . وي كتاب حكمة العارفين را در ردّ انديشه هاي شيخ بهايي ، ملا صدرا و فيض كاشاني نوشت و در كتاب فرحة الدارين بر ابن عربي تعرض نمود . (1)
    علاوه بر آن ، كتاب هاي تحفة الاخيار و مونس الابرار ، الرد علي الصوفية ، فوائد الدينية في الرد علي الحكماء و الصوفية و اصول فصول التوضيح را در اين زمينه نوشت . شدت حمله وي به اندازه اي بود كه عالماني چون ملا محمد تقي مجلسي نيز از آن در امان نماندند .
    ميرزامحمد حسن زنوزي خوئي در رياض الجنة نمونه اي از اين سخت گيريها را از جانب ملا محمد طاهر در باره ميرزا حسن فرزند عبدالرزاق لاهيجي نقل كرده ، كه در شرح حال وي ذكر گرديد .
    اكنون به معرفي 4 اثر مخالفان فلسفه - غير از آثار ملا محمد طاهر قمي كه در جاهاي متعدد معرفي شده است - كه تاكنون معرفي نشده اند، مي پردازيم .

    پي نوشت:

    1) الذريعه ، 8/58 .
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  8. Top | #117

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : فاطمه معصومه (ص) و تاریخ و فرهنگ قم

    1 . توحيدنامه يا تحفه توحيد خانه

    مؤلف

    مؤلف اين اثر دانشمندي به نام حسن حسيني است . او در نيمه دوم قرن يازدهم و اوايل قرن دوازدهم مي زيسته است .
    از حالات و زندگاني او به جز دو كتاب در نقد فلسفه ، هيچ گونه اطلاعي در دست نيست و كتاب هاي شرح حال متعرض حالات وي نشده اند. دو كتاب او كه مورد نظر ماست و حالات فكري و روحي مؤلف از مطالب آن ها نمايان است ، توحيد نامه و جلاء القلوب است .

    سبب تأليف كتاب

    مؤلف ، كتابش رابراي فرزندش ، يحيي و جهت هدايت و ارشاد وي تأليف نموده: «هذا ما اوصي به مصنف كتاب توحيدنامه ولده الرشيد يحيي بن الحسن الحسيني»
    و آن را به سلطان عصر خويش ، شاه سلطان حسين صفوي (1105 - 1135 ه ق) تقديم نموده است .

    نام كتاب

    نسخه منحصر اين كتاب در كتاب خانه حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام در قم نگهداري مي شود. (1) مؤلف نام كتابش را «توحيد نامه» و «تحفه توحيدنامه» نهاده است و در وجه تسميه آن گفته است:
    و قد سميته بتوحيدنامه و تحفه توحيدخانه ليكون اسمه كاشفاً عن معناه و مشيراً الي غايته و منتهاه، فاني اريدان اخدم به ان شاء الله مجلس سلطان حسين الصفوي و الملك كما علم و اتضح نشاء في بيت التوحيد، اما بالنظر الي اجداده الاولين المعصومين عليهم السلام فقد صهر التوحيد و ابتدأ بما اوحي الله اليهم. و امّا بالنظر الي آبائه الكرام الاقربين الذين حازوا قصب السبق فالدين من بيت هذا ناله الامم فما ارفع البيت واجدر ان ينعت بتوحيد خانه.
    بنابر اين، برداشت استاد دانش پژوه از وجه تسميه كتاب (تأليف دستور و آييني براي توحيد خانه(2) مرسوم در عصر صفوي(3)) صحيح نيست .

    محتواي كتاب

    مؤلف بعد از ايراد خطبه اي، خطاب به فرزندش يحيي ، عهدنامه اي را به عربي ايراد كرده و در آن توصيه هايي به فرزندش مي نمايد و هدف كتابش را ارائه طريقي براي خداشناسي ذكر مي كند . وي بعد از پايان عهدنامه ، شروع به بيان مطالب كتاب در چند مقصد و هر مقصد در چند فصل مي نمايد.
    مؤلف در پي آن است كه تفكر در صنع الهي و ذكر خدا را بهترين راه خداشناسي كه خودش نيز تجربه نموده، معرفي كند و از نقل قولها و استدلالهايش روشن مي گردد كه او طريقه فلاسفه را قبول نداشته و در جاي جاي كلمات خود تصريحاً و تلويحاً آن را نقد مي كند. استناد و استدلال مؤلف در اغلب موارد به آيات و روايات است و از نقل مطالب ديگر جز در موارد اندك خودداري مي كند. او در كتابش از شرح رباعيات ملا جلال دواني و اثولوجيا (منسوب به ارسطو)(4) و بعضي از عرفا، مطالبي را نقل مي كند.
    مؤلف از گرايشات عقلي دوري مي جويد و سعي دارد راهي براي خداشناسي ارائه دهد كه مبتني بر استدلال هاي فلسفي نباشد. او معتقد است راه صحيح خداشناسي، تدبر در صنع و آيات الهي و تفكر در آفاق و انفس مي باشد و علاوه بر آن ، ذكر را نيز پيشنهاد مي كند. او مدعي است خود اين راه را طي نموده و به حقايقي دست يافته است. وي طعنه هايي به فيلسوفان يوناني و تابعان آن ها مي زند ، اما از بردن نام آن ها خودداري مي كند.

    نمونه هايي از متن كتاب

    جهت روشن شدن عقيده مولف و مشي او، قسمت هايي از كتاب درج مي كنيم.
    نسخه موجود ، خطبه آغازين و قسمت هايي از اواخر كتاب را فاقد است و از اوّل عهدنامه مؤلف به فرزندش شروع مي شود.
    آغاز نسخه:
    ... و آن عهدنامه اين است:
    هذا مااوصي به مصنّف كتاب توحيد نامه ولده الرشيد يحيي بن الحسن الحسيني و حثّه عليه من كثرة النظر في ذلك الكتاب و قوة التمسك به و حسن رعايته و صونه عن غير اهله مع ذكر فوايد جليلة و وقايق لطيفة.
    ايها الولد الاعز البار الراشد اللبيب الفطن، ايدك الله بروح منه، استمع لوصية الوالد...(5)في آيات الله، السالك سبيل توحيده البالغ منه ما... من يعظم في عينك سمته و يعجبك علمه و منطقه.
    يا بني:... من الله حبل اوثق من التوحيد... و اوّل وصيتي لك اني اقول يا بني: لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم.
    و اعلم ان التوحيد، توحيدان: توحيد عامي و توحيد خاصي. و كل واحد منها ذو عرض وسيع و مراتب متفاوته.
    ثم اعلم ان آخر مراتب التوحيد العامي ان تعلم ان العالم ممكن يحتاج الي واجب او متحرك... و اوّل درجة التوحيد الخاصي ان تنظر الي جودة نظام العالم و حسن تأليف اجزائه.
    يا بني: احفظ ما اقول لك و اياك و ان يزلّك عما وصفت لك من التوحيد الخاصي بعض الاوهام العاميه او العقايد الفلسفية فتضل و تهلك.
    و اعلم انه لا ينفعك في هذا الطريق مثل كتابي الذي وضعته في امر المعرفة والتوحيد، فاني ذكرت فيه من دلايل المعرفة و شواهد التوحيد ما هو عصمة لمن تمسك و نجاة لمن اعصتم. فالحق اقول: يا يحيي خذالكتاب.
    ثم اوصيك بحفظه و صونه عن غير اهله فان الناس قد اصطلحوا علي حب الدنيا و اطمأنوا بها و لم يطمحوا بابصارهم للنظر في ايات الملك و الملكوت و المرء عدو ما جهله.
    و قد سميته ب«توحيد نامه» و «تحفه توحيد خانه» ليكون اسمه كاشفاً عن معناه و مشيراً الي غايته و منتهاه فاني اريدان اخدم به ان شاء الله مجلس مولانا المعظم الملك الاجل سلطان حسين الصفوي الحسيني الموسوي.
    و الملك - دام ظله - كما علم و اتضح وضوح الشمس في رابعة النهار نشاء في بيت التوحيد، اما بالنظر الي اجداده الاوّلين المعصومين صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين فقد ظهرالتوحيد و ابتدأبما اوحي الله اليهم. و اما بالنظر الي ابائه الكرام الاقربين الذين حازوا قصب السبق في حلية اولياء الله المقربين اعلي الله مقاماتهم و رفع درجاتهم و زاد في قرباتهم و كراماتهم فقد تأكد و تربي و بلغ غايته القصوي بارشادهم فالدين من بيت هذا ناله الامم.
    ثم ان الملكوت من اهل هذا البيت المنيع قد حفظوا الموحدين علي ما دعاهم اليه الاسلاف الا كرمون بجمع شملهم و لم شعثهم و اصلاح امر هم فما ارفع ذلك البيت في بيوت اذن الله ان ترفع و اجد ره ان ينعت بتوحيد خانه، لا زال محطاً لرحال افاضل الرجال و ملتجأ لا عاظم الملكوت ذو الشوكة و الاقبال فالاسم اذن و افق المعني بكلا شطريه كما لا يخفي علي البيت.
    و اعلم اني لم ابلغ ما بلغت من علم التوحيد الابدوام النظر في خلق السموات و الارض و دوام ذكر الله تعالي. ثم اني لم انهض لسلوك هذه الطريقة اعني طريقة الذكر و الفكر في آيات الله الا بما دعاني رسول الله صلي الله عليه و آله مبلغاً عن الله تعالي حيث قال: انظروا ماذا في السموات و الارض.
    و قال: ان في خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لايات لاولي الاباب الذين يذكرون الله قياماً وقعوداً و علي جنوبهم و يتفكرون في خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلاً.
    و قال: لو كان فيهما الهة الا الله لفسدتا
    مشيراً الي ان النظر في حسن نظام العالم وجودة القيام اجزائه يدل العاقل البصير علي ان الصانع واحد لا شريك له في الخلق و التدبير، فانتدبت الي دعوته و تمسكت بعروته عليه السلام.
    و مما حثني علي السيرفي تلك الطريقة و التشمر لسلوكها، اني كلما از ددت فيها امعانا زاد لي ايات السموات و الارض وضوحاً فازددت علي الداعي وثوقاً و الي ادراك الغاية شوقاً فيالها من دعوة ما اجل قدرها و اعظم غناوها في الوصول الي ما هو غاية الخلقه من معرفة الله تعالي و توحيده و الاخلاص له و الشكر لالائه جز الله عنا الداعي خير الجزاء و صلواته و سلامه عليه واهل بيته الطاهرين.
    فلك يا بني اذا نظرت في هذا الكتاب و علمت ما انكشف للمتفكر من حسن نظام العالم و جودة خلقة السموات و الارض و صحة تدبير الليل و النهار بما وفقه الله له من المداومة علي الفكر و الذكران تستدل بقوله تعالي «ان في خلق السموات و الارض» الي آخر الاية، علي صحة دعوي النبوة ان كنت صافي الذهن جيد القريحه و لم تكن غبيّاً غليظ الطبع لا تذعن الالحكم الحسن، و ذلك لما رايته عليه السلام يقول: ان العاقل الفطن اذا دوام علي ذكر الله و ادام النظر في خلق السموات و الارض و ما بينهماتنبه لحسن نظام العالم و جودة اليتام اجزائه و اشتماله علي حكم و مصالح جليلة عظيمة...»
    بعداز آن مؤلف درآثار تفكر در صنع الهي گفتگو مي كند و عهدنامه را به پايان مي برد .

    مطالب كتاب

    فهرست مقاصد و فصول كتاب كه مؤلف در آغاز آن ذكر كرده ، چنين است:
    مقصد اول: در بيان آن كه راه شناخت خدا كدام است؟
    مقصد دوم: در بيان اين كه كارهاي الله تعالي چگونه سبب شناختن خدا مي شود.
    مقصد سوم: در بيان فضيلت تفكر .
    مؤلف بعد از مقدمه اي، به عنوان مثال براي تفكر ، كيفيت تكلم انسان را ذكر مي كند و در چند فصل ، در باره آن بحث مي كند ، بدين ترتيب:
    فصل: و از جمله اسباب و آلاتي كه آدمي در تكلم احتياج به آن ها دارد ، عضوهاي چند است مانند: شش و ني شش و حنجره و زبان و لب و غير اينها.
    فصل: و از جمله اسبابي كه انسان در تكلم احتياج دارد اراده است.
    فصل: و از جمله اسباب تكلم احتياج انسان است به تكلم.
    فصل:از جمله اسباب تكلم هوا است .
    فصل: از جمله اسباب تكلم اين است كه الله تعالي اعصاب بدن را مسخّر انسان كرده است.
    فصل: و از جمله اسباب تكلم ميل و اراده است.
    فصل: و از جمله حكمت هايي كه متعلق است به شرور عالم، يكي اين است كه به شروري كه به آدمي مي رسد متفطن مي شود كه خيرات و نعمتهايي كه دارد، به سبب او و از جانب او نيست، از جانب الله تعالي است.
    فصل: و از جمله اسباب تكلم ، اين امر لطيف دقيق است كه مشاعر و حواس انسان مساعده نمي كند به اين كه ما في الضمير ديگري را بداند و حاسه اي به ازاي اين مخلوق نشده است كه ناس بر ضماير يكديگر اطلاع بيابند ، با آن كه محتاجند در صلاح معاش و معاد به اين كه استعانت كنند به علوم آباء و اعوان و ساير ابناي نوع خود ، و اگر قوت مدركه مي داشتند كه خيالات و علوم يكديگر را ادراك مي كردند البته الله تعالي قوت تكلم را در انسان خلق نمي كرد.
    مقصد چهارم: در ذكر كلماتي كه مأثور شده است از ائمه اطهارعليهم السلام در بيان صنع و حكمت الله تعالي ، شامل چند فصل:
    فصل: و از جمله كلمات ائمه اطهارعليهم السلام در ذكر صنع و حكمت الله تعالي، حديث لطيف شريفي است كه مفضل بن عمر از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است و طول تمام و بسط عظيمي دارد و در نظر اهل عرفان ، بحري است مشحون به غرر و درر حكم و مملو از لألي لطائف معارف، و در امر ملايمت تمام دارد ، و چون اين حديث شريف طولي دارد بعضي از فرايد فوايد آن با ترجمه واضح در اين مقصد مذكور مي شود ، به انضمام بعضي زوايد مناسب.
    مقصد پنجم: در بيان اين مطلب شريفكه ذوات اشياي عالم و حقايق اشيا به جعل و صنع الله تعالي است ؛ آن چنان كه نظام و ترتيب اشيا به جعل و صنع الله تعالي است و از اين مرتبه ترقي كردن به مقام رفيع توحيد خالص، شامل چند فصل:
    فصل: توحيد ، اصل دين است و بي توحيد شكر خدا و تعظيم خدا نمي توان كردن.
    فصل: طريق دانستن اين كه ذوات و خواص اشيا از جانب الله تعالي است.
    فصل: بياني ديگر بر اين كه ذوات و خواص اشيا از جانب الله تعالي است ؛ به نقل از بعضي از عرفاي محققين.
    فصل: در نفي توهم فاسد اشتراك افعال انسان با خدا.
    فصل: اشياء از خود چيزي نيستند و چيزي ندارند. همه از جانب خدا هستند.
    فصل: عارف شدن به اين كه ذوات اشيا به جعل و صنع الله تعالي به هم رسيده است و به فضل و موهبت الله تعالي است و غايت مرتبه معرفت مي باشد.
    فصل: كيفيت تقديس الله تعالي از صفات.
    فصل: نفي توهم اين كه: اثبات صفات براي حق موجب كثرت است.
    فصل: نصوصي كه دلالت دارند بر اين كه ذوات اشيا و خواص و آثار آن ها به جعل و صنع الله تعالي است.
    فصل: نفي تو هم فاسد اشتراك.
    فصل: نفي تو هم انقطاع عذاب.
    فصل: راهزنان توحيد
    فصل: از جمله راهزنان توحيد اين كه انسان خود را فاعل افعال خود مي داند و رد جبر و تفويض .
    فصل: و از جمله راهزنان توحيد شبهه شروري عالم است.
    وي چند فصل در بيان راهزان توحيد بيان مي كند ، با اين عناوين: در شبهات: تصور معدومات و متنعات، عدم انفكاك صفات و خصوصيات اشياء، اتصاف اشياءبه صفت امكان، جهل عوام و به توحيد حق، جهل اغلب علما به توحيد خالص، توهم خيال انحصار راه خداشناسي و راه توحيد در طريقه اثبات واجب، توهم اين كه اگر توحيد خالص حق مي بود بايد در قرآن مجيد و احاديث اهل بيت مذكور باشد، اشياء را اجناس مختلفه و انواع متباينه مي دانند و شبهه توهم اين كه اشياي عالمكثير است و... .
    نسخه موجود به اين شبهه ختم مي گردد و باقي كتاب از اين نسخه افتاده است.

    نسخه كتاب

    نسخه منحصر اين كتاب در كتاب خانه حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام در قم نگهداري مي شود. اين نسخه در عصر مؤلف و به خط نسخ تحرير شده و مشتمل بر 70 برگ در اندازه 22*13 سانتي متر مي باشد.(6)

    پي نوشت:

    1) فهرست نسخه هاي خطي كتاب خانه آستانه مقدسه حضرت معصومه عليها السلام، محمد تقي دانش پژوه، ص 95 - 97، اين نسخه درعصر مؤلف و به خط نسخ تحرير شده و مشتمل بر 70 برگ به اندازه 22*13 سانتي متر مي باشد.
    2) توحيد خانه در عصر صفويه محلي بود كه درويشان و صوفيان در شبهاي جمعه در آن جمع شده و به ذكر كلمه لااله الاالله مي پرداختند. و بعد از آن نان و حلوا و طعام صرف مي نمودند. شخصي كه رياست توحيد خانه از طرف دولت بعهده وي بود، خليفة الخلفا لقب داشت. تذكرة الملوك، ص 18 .
    3) فهرست نسخ خطي كتاب خانه آستانه مقدسه حضرت معصومه عليها السلام، ص 27 و 95.
    4) امروزه ثابت شده كه نسبت اين كتاب به ارسطو، درست نيست. و اين كتاب تأليف افلوطين ملقب به شيخ يوناني مي باشد. ر.ك: مقدمه اثولوجيا، چاپ مصر .
    5) جاي نقطه چين هانشانه از بين رفتن مطالبي از كتاب است .
    6) فهرست نسخه هاي خطي كتاب خانه آستانه مقدسه حضرت معصومه عليها السلام، محمد تقي دانش پژوه، ص 95 - 97، اين نسخه درعصر مؤلف و به خط نسخ تحرير شده و مشتمل بر 70 برگ به اندازه 22*13 سانتي متر مي باشد.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  9. Top | #118

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : فاطمه معصومه (ص) و تاریخ و فرهنگ قم

    2 . جلاء القلوب

    اثر ديگري كه از مؤلف توحيد نامه به جاي مانده ، كتاب «جلاء القلوب» مي باشد. وي آن را بعد از كتاب اوّل خود نگاشته و در مقدمه اين كتاب از «توحيد نامه» خود ياد كرده است .
    نسخه منحصر آن در كتاب خانه دانشگاه تهران ، ضمن مجموعه شماره 6846 (1) موجود است و صفحات «3 پ - 78 ر » آن به اين كتاب اختصاص دارد و به وسيله محمد جعفر بن ملاعلي محمد رشتي تحرير شده كه تاريخ تحرير را ذكر ننموده است ، اما با توجه به اين كه نسخه ، حاشيه هايي با امضاي «منه سلمه الله تعالي» دارد و به سلطان حسين صفوي تقديم شده، مي توان تخمين زد كه تأليف و تحرير آن در عصر مؤلف و بين سال هاي 1105 - 1135 ه ق . صورت گرفته است.
    مؤلف در اين كتاب نيز به روش خود در كتاب سابق، در پي معرفي راه مطلوب خداشناسي است و بر فلاسفه خورده مي گيرد و به ابن سينا با اين عبارت مي تازد:
    فَجُلّ كتاب الشفا بل كله تهافت عند اللبيب البصير و قد صنف بعض الفضلاء المتدينين كتاباً في تهافت الفلاسفة.(2)
    اين كتاب نيز مانند رساله سابق ، به فارسي نگاشته شده و شامل يك مقدمه و چند فصل و يك خاتمه مي باشد.
    كتاب بعد از خطبه چنين ادامه مي يابد:
    ... و بعد فاني بينت الامر في معرفة الله تعالي و توحيده بالهام الله و توفيقه علي النظر الي حسن نظام العالم و التفكر في خلق السموات و بينهما من عجائب الصنع.... و عملت ذلك في كتابي المبارك المسمي بتوحيد نامه و تحفه توحيد خانه... فوضعت هذه الرسالة الشريفة لابطال ما تمسك به المحجوبون من القاسية قلوبهم عن ذكر الله تعالي اعني فلاسفة يونان و من يحذو حذوهم... و سميناها جلاء القلوب في معرفة الله تعالي بالنظر في العالم و التفكر في خلق السموات و الارض و بيان بطلان طريقة الفلاسفة في معرفته تعالي.... و بيناها علي مقدمة و عدة فصول و خاتمة».

    مقدمه

    در ذكر شرف معرفت و وجوب به تحصيل معرفت صحيح معتدبها ، و بياناين كه معرفت الله تعالي به حسب وضوح و خفاء و به اعتبار اختلاف مراتبتوحيد و اخلاص مختلف مي شود و تفاوت عظيم دارد ، و اين كه اصل معرفت ، فطري است و كمال معرفت احتياج دارد به اكتساب ، و اين كه مسلك ناس و تحصيل معرفت مختلف است و معرفت صحيح به نظر در آيات سموات و ارض و آثار بههم مي رسد ، چنان چه طريقه انبيا و ائمه طاهرين عليهم السلام است و طريقه محجوبينعن الله تعالي مودي به معرفت صحيح نمي شود و در اشاره اجمالي به مرتبهاعلاي معرفت.
    فصل: در اثبات صانع به روش فلاسفه و اثبات توحيد به شرع.
    فصل: در تزييف طريقه معرفت فلاسفه به نحوه ديگر.
    تبصره: از براي فصل اين اصل و اين كه پرده از روي اشراك فلاسفه بر خيزد و فاش و آشكار شود كه فلاسفه قائلند به مهيات في نفسهاي بالذات و اثبات اقتضاها و تاثيرهاي بالذات مي كنند از براي مهيات في نفسهاي بالذات، تا مجال نمويه و تخليط مقلدين متعصب نماند.
    خاتمه: در اشاره طريقه حقه به ذكر حديث بيضه از امام جعفر صادق عليه السلام كه ابو شاكر ديصاني گفت گو داشته است.
    از اين دو كتاب و همچنين كتاب هاي مشابه آن ها كه در همين عصر و همچنين به فارسي پرداخته شده، (كه در پاورقي از آن ها ياد شد) مي توان دريافت كه يك جريان فكري قوي در دوره سلطنت شاه سلطان حسين عليه فلاسفه جريان داشته است. از اين كه شرح حال اين مؤلفان در هيچ يك از كتب تراجم آن عصر و عصرهاي بعد ياد نشده ، مي توان دريافت كه اينعده در اصفهان سكونت داشته و با تسلط افغان ها احتمالاً از بين رفته اند . بعد از افغان ها شاهد رشد و نضج فلسفه ، به ويژه روش فلسفي ملاصدرا - موسوم به حكمت متعاليه - توسط آقا محمد بيدآبادي و شاگردش ملا علي نوري، در اصفهان هستيم.

    پي نوشت:

    1) فهرست نسخه هاي خطي كتاب خانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران 16/380 - 381.
    2) مقصود مؤلف از بعض الفضلاء المتدينين ابوحامد غزالي است كه كتاب تهافت الفلاسفه را در رد فلسفه نوشته و ابن رشد اندلسي نيز تهافت التهافت را در رد آن نوشته است .
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

صفحه 12 از 12 نخستنخست ... 289101112

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi