در سلسله مباحث اخلاق اهل علم نگاهى داريم به مساله زهد و ساده زيستى يا چگونگى نگرش انسان به دنيا و مقدار بهره مندى از آن .
ازاين گونه مطالب , برداشتها و تفسيرهاى گوناگونى شده است و هر كسى به تناسب انديشه و نگرش خوداز زاويه اى بر آن نگريسته است .
پس ازانقلاب اسلامى وطرح بازسازى و لزوم بهبود وضع اقتصادى ,اهميت وابعاداين مباحث بيشتر شده است ازاين روى , لازم است , پيش از آن كه به صورت اخلاق فردى و موعظ الهى به آن بپردازيم , جنبه هاى گوناگون اجتماعى , سياسى و مفهوم دينى آن را بررسى كنيم و دامنه بحث را به قدر توان , گسترش دهيم .
براى روشن شدن هر يك از عناوين و برداشتى كه از آنها داريم , نخستين بخش اين نوشتار را در ضمن چند يادآورى مطرح مى سازيم :
اهميت بحث
شايد برخى براين باور باشند كه موضوع زهد و ساده زيستى يا پرداختن به آفت تجملگرايى و رفاه زدگى ,از مسائل جزئى و غيرمبتلا به جامعه ماست لذا ضرورت ندارد كه بدين گستردگى بررسى شود.
به نظر ما, چنين نظرى , برخاسته از عواملى است بدين شرح :
1. عدم توجه به اين كه امروزه پديده تجملگرايى , رفاه زدگى و ديگر آفات مصرفى مانند:اسراف و تبذير, گريبانگير طبقاتى از جامعه شده است و بسان موريانه ,از درون , جامعه را مورد تهديد جدى قرار داده است .اين آفات در دائره زندگى فردى و يا گروهى از مردم جامعه ما محدود نمى شود, بلكه دائره وسيعى از جامعه را در بر مى گيرد,از جمله : سمينارها, پوسترهاى تبليغاتى , ساختن مراكز آموزشى , بدون بازدهى چشم گير و قانع كننده برگزار مى شوند و يا پوسترهاى رنگارنگ تبليغاتى غير لازم و معضلات عظيم اقتصادى مردم ما را زمين گير كرده است , آفت نيست ؟
واز مسائل درجه اول جامعه ما به شمار نمى آيد و نبايد به گونه اى جدى دراين جا و آن جا مطرح و بر حل آن انديشه شود؟امروز, زياده روى و تجمل گرايى حتى در ساختمانهاى علميه كه در طول تاريخ خاطره بى آلايشى اما ثمردهى آنها همگان را به تحسين وا مى داشته راه يافته است . برخى ازاين ساختمانها چنان پر هزينه و تجملى است كه هرگزم باانگيزه تاسيس و نام آنها سازگارى ندارد!
بله , هزينه هاى زندگى , عرضه كالاهاى لوكس و... علاوه بر زبانهاى اقتصادى پيامدهاى نگران كننده فرهنگى واخلاقى دارند. بر همه دست اندركاران تبليغات , برنامه ريزيها واداره كنندگان جامعه و خانواده ها فرض است كه دقيقا واز روى احساس مسؤوليت روى اين مقوله بينديشند و براى حل آن , برنامه ريزى كنند.
عدم دقت روى جوهر معارف دينى و غفلت از زاويه اى كه اسلام به زندگى و. 2 چگونگى نگرش انسان به دنيا, مى نگرد و ترسيمى كه دين از زندگى و فلسفه حيات انسانى دارد.
از نظراسلام , تجملگرايى به تشريفات , ه همراه با علاقه مندى به دنيا و شيفتگى به رفاه است , گذشته از مفاسد كمرشكن اقتصادى , چيزى جز غرق شدن در لجن زار زرق و برقهاى دنيوى نيست .اين شيفتگى در واقع غيراز خودزيبايى , خود فراموشى و بيگانگى از فلسفه زندگى نخواهد بود. نعمتهاى دنيا, تنها نقش وسيله را دارند براى رسيدن به هدفهاى انسانى از دنيا بايد بهره جست نه كه در آن ايستاد و بر آن بسنده كرد.
چگونگى ديدانسان نسبت به دنيا و كيفيت بهره مندى وى از آن , نه تنها مساله فرعى نيست , بلكه اساس شخصيت آدمى در پرتو همين نگرش سنجيده مى شود. براى همين است كه تقريبا, هيچ سوره اى از قرآن خالى از پند يا هشدار مستقيم , و غير مستقيم نسبت به دنيا وارتباط انسان با آن نيست . همچنين در جاى جاى نهج البلاغه و گفتار ديگر معصومان[ ع] از وابستگى و شيفتگى به دنيا مذمت شده است .
مخاطب اصلى دراين نوشتاراهل علم هستند كه امروزه به خاطر موقعيت خاصى كه دارند بايد به اين موضوع , به گونه اى جدى توجه كنند. چه در زندگى شخصى و چه در تبليغ و راهنماييهايشان , گرفتار كوچكترين مسامحه و سهل انگارى دراين مقوله نشوند. زندگيهاى پر هزينه , عاملى است كه مى تواند حيات واعتبار شكوهمند روحانيت شيعه را تهديد كند و سابقه درخشان وافتخارآفرين آن را لكه دار سازد و در نتيجه باعث به خطر افتادن انقلاب و باور دينى گردد.