داستان افسانة غرانیق ـ كه به آیات شیطانی معروف گشته است ـ یكی از داستانهایی است كه دستآویز بیگانهگان قرار گرفته و سند نبوّت را زیر سؤال بردهاند.
داستان سرایان آوردهاند: پیامبر اسلام(ص)پیوسته در این آرزو بود كه میان او و قریش هم بستگی صورت گیرد;زیرا ایشان ازجدایی قوم خویش نگران بود. در یكی از روزها كه در كنار كعبه نشسته و در این اندیشه فرو رفته بود و گروهی از قریش در نزدیكی او بودند، در آن هنگام سورة "نجم" بر ایشان نازل گردید.
پیامبر همان گونه كه سوره نازل میشد، آن را تلاوت میفرمود: "وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَیَ # مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَ مَا غَوَیَ...تا رسید به آیة "أَفَرَءَیْتُمُ اللَّـَتَ وَ الْعُزَّیَ # وَمَنَاتَ الثَّالِثَةَ الاْخْرَیََّ ; در این هنگام شیطان دخالت نمود و بی آن كه پیامبر پی ببرد، به او القا كرد: "تلك الغرانیق العلی و انّ شفاعتهنّ لترجی; این پرندگان زیبا (لات، عزّیَ و منات، بزرگترین بتهای عرب) كه بلند پروازند از آنها امید شفاعت میرود." مشركان با شنیدن این عبارتها ـ كه وصف بتها بود و شفاعت آنان را نوید میداد ـ خرسند شدند و موضعشان را نسبت به مسلمانان تغییر داده، دست برادری به سوی آنان دراز كردند. شب كه پیامبر به خانه بازگشت، جبرئیل فرود آمد و از او خواست تا سوره را بخواند. پیامبر خواند تا به عبارتهای یاد شده رسید. ناگهان جبرئیل نهیب زد: ساكت باش! این چه گفتاری است كه بر زبان میرانی. این جا بود كه پیامبر به اشتباه خود پی برد و دانست فریبی در كار بوده و ابلیس دست كاری كرده است، لذا به شدت ناراحت گردید و گفت: عجبا! بر خدا دروغ بستهام، چیزی گفتهام كه خدا نگفته است، آه چه بدبختی بزرگی.
نقد وبررسی:
گر چه جمعى از مخالفان اسلام براى تضعیف برنامه هاى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سـلّم ) بـه گـمـان ایـنـکـه دسـتـاویـز خـوبى پیدا کرده اند این قضیه را با آب و تاب فـراوان نـقـل کـرده و شاخ و برگهاى زیادى به آن داده اند ولى قرائن فراوان نشان مى دهـد کـه ایـن یـک حدیث مجعول و ساختگى است که براى بى اعتبار جلوه دادن قرآن و کلمات پـیـامـبـر اسـلام (صـلى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم ) وسـیـله شـیـطـان صـفـتـان جعل شده است زیرا:
اولاً:
بـه گـفـتـه مـحققان، راویان این حدیث افراد ضعیف و غیر موثقند، و صدور آن از ابن عـبـاس نـیـز بـه هـیـچـوجـه معلوم نیست ، و به گفته محمد بن اسحاق این حدیث از مجعولات زنادقه مى باشد و او کتابى در این باره نگاشته است{تفسیركبیرفخررازی،ج23،ص5 0}.
ثـانـیـاً:
احـادیث متعددى در مورد نزول سوره نجم و سپس سجده کردن پیامبر و مسلمانان در کـتـب مـختلف نقل شده ، و در هیچیک از این احادیث سخنى از افسانه غرانیق نیست ، و این نشان مى دهد که این جمله بعدا به آن افزوده شده است{همان مدرك}.
ثـالثـاً:
آیـات آغـاز سـوره نـجـم صـریـحـا ایـن خـرافـات را ابطال مى کند آنجا که مى گوید «و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى : پیامبر از روى هواى نفس سخن نمى گوید آنچه مى گوید تنها وحى الهى است»؛ حال این آیه با افسانه فوق چگونه سازگار است ؟
رابعاً:
آیاتى که بعد از ذکر نام بتها در این سوره آمده ، همه بیان مذمت
بـتـهـا و زشـتـى و پـسـتـى آنها است و با صراحت مى گوید:«اینها اوهامى است که شما با پندارهاى بى اساس خود ساخته اید و هیچگونه کارى از آنها ساخته نیست: ان هى الا اسماء سـمیتموها انتم و آبائکم ما انزل الله بها من سلطان ان یتبعون الا الظن و ما تهوى الانفس و لقد جائهم من ربهم الهدى» .
بـا ایـن مـذمـتـهـاى شـدیـد چـگـونـه مـمـکـن اسـت چـنـد جـمـله قـبـل از آن ، مدح بتها شده باشد بعلاوه قرآن صریحا یادآور شده که خدا تمامى آن را از هر گونه تحریف و انحراف و تضییع حفظ مى کند چنانکه در آیه 9 سوره حجر مى خوانیم :«انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون».