هنگام سپیده دم خـروس سحریدانی که چرا همی کند نوحـه گرییعنی که نمودند در آیـینه صبحکز عمر شبی گذشت و تو بی خبری
❤ |
هنگام سپیده دم خـروس سحریدانی که چرا همی کند نوحـه گرییعنی که نمودند در آیـینه صبحکز عمر شبی گذشت و تو بی خبری
❤ |
هنگام صبوح ای صنم فرخ پیبر ساز ترانه ای و پیش آور میکافکند به خاک صد هزاران جم و کیايــن آمــدن تیر مه و رفتـن دی
❤ |
هر چند که رنگ و روی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا
❤ |
برخیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزهها کنند از گل ما
❤ |
اکنون که ز خوشدلی بجز نام نماند
یک همدم پخته جز می خام نماند
دست طرب از ساغر می باز مگیر
امروز که در دست بجز جام نماند.
حسنعلی ابراهیمی سعید (09-03-2020)
❤ |
❤ |
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)