صفحه 9 از 21 نخستنخست ... 567891011121319 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 201

موضوع: حكايتها و داستانها و نكته هاي عرفاني ناب

  1. Top | #81

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.

    بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت
    و تعداد کمتری از حضار خندیدند.


    او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.

    او لبخندی زد و گفت:
    وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،


    پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن
    در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟

    گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید ...




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #82

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    خدای گناهکاران




    روزی حضرت موسی ( علیه السلام ) در کوه طور ،
    به هنگام مناجات عرض کرد : ای پروردگار جهانیان !

    جواب آمد : لبیک!

    سپس عرض کرد : ای پروردگار اطاعت کنندگان!

    جواب آمد :‌لبیک!

    سپس عرض کرد :‌ای پروردگار گناه کاران !

    موسی علیه السلام شنید :

    لبیک، لبیک ، لبیک!

    حضرت گفت : خدایا به بهترین اسمی صدایت زدم ،
    یکبار جواب دادی اما تا گفتم :

    ای خدای گناهکاران ، سه مرتبه جواب دادی ؟
    خداوند فرمود :

    ای موسی ! عارفان به معرفت خود و نیکوکاران به کار خود

    و مطیعان به اطاعت خود اعتماد دارند ؛

    اما گناهکاران جز به فضل من پناهی ندارند .
    اگر من هم آنها را از درگاه خود ناامبد گردانم به
    درگاه چه کسی پناهنده شوند




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  4. Top | #83

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    با یزید بسطامی:

    اگر ولایت هر دو سرای را یکجا به بایزید دهند

    و اگر هشت در بهشت را از کلبه ی بایزید گشایند،

    با یک آه سحری عوض نخواهم کرد!



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  5. Top | #84

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    روزی کسی در راهی بسته ای یافت که در ان چیزهای گرانبها بود وایه الکرسی هم پیوست ان بود
    ان کس بسته را به صاحبش رد کرد
    او را گفتند :چرا این همه مال را از دست دادی؟
    گفت : صاحب مال عقیده داشت که این ایت مال او را از دزد نگاه میدارد و
    من دزد مال هستم نه دزد دین!
    اگر ان را پس نمیدادم در عقیده ی صاحبان ان خللی راجع به
    دین روی میداد انوقت من دزد دین هم بودم.



    امضاء


  6. Top | #85

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    October 2012
    شماره عضویت
    3916
    نوشته
    136
    تشکر
    2,914
    مورد تشکر
    1,121 در 185
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    روزی یک استاد دانشگاه تصمیم گرفت تا میزان ایمان دانشجویان اش را بسنجد .

    او پرسید: (( آیا خداوند , هرچیزی راکه وجود دارد , آفریده است؟ ))

    دانشجویی شجاعانه پاسخ داد : (( بله))

    استاد پرسید: (( هرچیزی را ؟!))

    پاسخ دانشجو این بود: (( بله ; هرچیزی را. ))

    استاد گفت: (( دراین حالت , خداوند شر را آفریده است . درست است ؟ زیرا شر وجود دارد .))

    برای این سوال , دانشجو پاسخی نداشت و ساکت ماند .

    ناگهان , دانشجوی دیگری دستش را بلند کرد و گفت:

    ((استاد ممکن است از شما یک سوال بپرسم؟ ))

    استاد پاسخ داد: (( البته ))

    دانشجو پرسید: (( آیا سرما وجود دارد؟))

    استاد پاسخ داد: (( البته, آیا شما هرگز احساس سرما نکرده اید؟ ))

    دانشجو پاسخ داد: (( البته آقا, اما سرماوجود ندارد. طبق مطالعات علوم فیزیک, سرما, نبودن تمام و کمال گرماست و شیء را تنها

    درصورتی می توان مطالعه کرد که انرژی داشته باشد

    و انرژی را انتقال دهد و این گرمای یک شیء است که انرژی آن را انتقال می دهد .

    بدون گرما اشیاء بی حرکت هستند, قابلیت واکنش ندارند ; پس سرما وجود ندارد . ما لفظ سرما را ساخته ایم تا فقدان گرما را توضیح دهیم ))

    دانشجو ادامه داد : (( وتاریکی ؟ ))

    استاد پاسخ دا د : (( تاریکی وجود دارد))

    دانشجو گفت: (( شما باز هم در اشتباه هستید آقا! تاریکی , فقدان کامل نور است. شما می توانید نور و روشنایی را مطالعه کنید اما تاریکی را نمی توانید مطالعه کنید.

    منشور نیکولز, تنوع رنگ های مختلف را نشان می دهد که در آن طبق طول امواج نور , نور می تواند تجزیه شود

    تاریکی , لفظی ست که ما ایجاد کرده ایم تا فقدان کامل نور را توضیح دهیم))

    و سرانجام دانشجو ادامه داد: (( خداوند, شر را نیافریده است . شر , فقدان خدا در قلب افراد است. شر فقدان عشق, انسانیت و ایمان

    است. عشق و ایمان مانند گرما و نور هستند . آنها وجود دارند و فقدانشان منجر به شر می شود.
    ))

    نام این دانشجو (( آلبرت انیشتین )) بود .




    امضاء
    اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

    وَ مَماتى‏ مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ



  7. Top | #86

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    روزی مردی داخل چاله ای افتاد و....



    روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسيار دردش آمد ...

    یک راهب او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!
    یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!
    یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!
    یک یوگيست به او گفت : این چاله و همچنين دردت فقط در ذهن تو هستند
    در واقعيت وجود ندارند!!!
    یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایين انداخت!
    یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!
    یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن
    به داخل چاله کرده بودند پيدا کند!
    یک تقویت کننده فکر او را نصيحت کرد که : خواستن توانستن است!
    یک فرد خوشبين به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!
    سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بيرون آورد




    امضاء

  8. تشكرها 7


  9. Top | #87

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض





    جوانی زیبا دست از دنیا بداشته بود . یاران او را گفتند چرا از دنیا نصیبی بر نداری ؟
    گفت : اگر کسی از شما بشنود که من با عجوزی فرتوت وصلت کرده ا م، چه می گویید ؟

    ناچار می گویید دریغا چنین جوانی که سر به چنین پیرزنی
    فرود آورده و جوانی خود را تباه و ضایع کرده !


    پس بدانید که این دنیا عجوز پیر است و تا امروز هزاران هزار شوهر کشته است .
    هنوز عدٌه ی یکی تمام به سر نبرده ، که با دیگری پیوسته و در حجله جلوۀ وی آمده .
    کسی که خرد دارد چگونه با وی عشقبازی کند و دل در وی بندد ؟!

    آن بیچارۀ بدبخت که با وی آرام دارد و او را به عروسی خود می پسندد ،
    از آن است که عروس دین نزد او جلوه نکرده و جمال او را هرگز ندیده .




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  10. تشكرها 5


  11. Top | #88

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض




    خدا و هوا



    روزی مرد جوانی نزد شری راما کریشنا رفت و گفت: می­خواهم خدا را همین الآن ببینم!!!
    کریشنا گفت: قبل از آنکه خدا را ببینی باید به رودخانه گنگ بروی و خود را شستشو بدهی...



    او آن مرد را به کنار رودخانه گنگ برد و گفت: بسیار خوب حالا برو توی آب.
    هنگامی که جوان در آب فرو رفت، کریشنا او را به زیر آب نگه داشت.


    عکس­ العمل فوری مرد این بود که برای بدست آوردن هوا مبارزه کند.
    وقتی کریشنا متوجه شد که آن شخص دیگر بیشتر از این نمی­تواند در زیر آب بماند به او اجازه داد از آب خارج شود.



    در حالی که آن مرد جوان در کنار رودخانه بریده بریده نفس می­کشید، کریشنا از او پرسید:
    وقتی در زیر آب بودی به چه فکر می­کردی؟ آیا به پول، زن، بچه یا اسم و مقام و حرفه؟!!



    مرد پاسخ داد: نه به تنها چیزی که فکر می­کردم هوا بود.
    کریشنا گفت: درست است. حالا هر وقت قادر بودی به خدا هم به همان طریق فکر کنی فوری او را خواهی دید...






    امضاء




  12. تشكرها 5


  13. Top | #89

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض








    پسر اوّل گفت: مادر جون برم جبهه؟

    گفت: برو عزيزم...



    رفت و
    والفجر مقدماتي *شهيد* شد.

    پسر دوم گفت: مادر، داداش که رفت من هم برم؟

    گفت: برو عزيزم...

    رفت و
    خيبر *شهيد* شد.

    همسر گفت: حاج خانم، بچه ها رفتند، ما هم بريم تفنگ بچه ها روي زمين نمونه.

    گفت: خدا به همرات همسرم.

    رفت و
    کربلاي ۵ *شهيد* شد.

    مادر به خدا گفت: همه دنيام رو قبول کردي، خودم هم قبول کن.

    رفت و
    حج خونين *شهيد* شد.





    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif



  14. Top | #90

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    کار بی حساب برای خدا

    حاج محمد اسماعیل دولا‌بی (ره: )

    انسان باید خودکار باشد.

    اگر نمازی می خواند، ذکری می گوید، همینطور بیحساب بگوید.

    نه این که مرتباً حساب کند که مثلا‌ً اگر این طور بگوید ثواب دارد، آن طور بگوید ثواب بیش تری دارد.-اگر بی حساب بگوید- خدا هم بی حساب رفتار می کند.

    طوبای محبت،ص۱۰۹




    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم



صفحه 9 از 21 نخستنخست ... 567891011121319 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

فاصله حق و باطل, قضیه شکر مرد دهاتی, لب بام آمدی فرشی تکاندی, لزوم دستگیری اولیای الهی, مقام رضا, ملاصدرا و گریه به حال خود, مذهب طایفه جن, مرید و مرشد, مراجعه به غنی مطلق, نفی اثر گذاری آرزوی منفی در صورت عدم فریفتگی, چه کنم با شرم؟, چهار پاسخ تکان دهنده, نکته های ناب عرفانی, نکته های عرفانی ناب, نتیجه استقامت در کار نیکو, نتیجه خشم برای خدا, نشانه وجود خیر در انسان, نشانه تقوی, هوالاول هوالاخر, هر مشکلی هدیه ای از جانب حضرت لطیف, کاش درک می کردیم, گناه نابخشودنی, گیاه یا خدا؟, پیشنهاد حکومت ایران به میرزاکوچک خان از طرف انگلیس, پا بر خویش گذاشتن, پاسخ سلام عزرائیل, پر و بال در سایه باور پرواز, پرسش عارف, آمادگی دل برای پذیرش موعظه, آثار گمان منفی, آثار سردی عاشق از معشوق, آثار شکایت از روزگار نزد مردم, اندوه هجران, ایحسب الانسان ان یترک سدی, اثر رحمت به اهل زمین, ارزش نماز بیشتر از طلا در نظر مقدس اردبیلی, اسم اعظم کدام است؟, استجابت دعا در شب قدر, اعتقاد مذهب تشیع راجع به پرسش شب اول قبر, بلوغ واقعی, بهلول و مرد طرار, بهای یک یا الله خالصانه, بدیهه سرایی اسدی طوسی, برکت پول امام حسین(ع) به دست سید مهدی قوام, بزرگترین عیب, توصیه به خشوع, تجربه بالاتر از علم است, تعصب مفتی های اهل سنت, جایگاه دوست خوب, حکایت فضیل عیار, حکایت ها و داستان ها, حکایت جوانمرد, حکایت سنگ تراش, خدا را کجا جوییم؟, دل بیمار, دلیل شبان بر وحدانیت خدا, داستان اویس قرنی, دعای مورچه, راز گل شقایق, رسیدن به آخرت بدون تلاش میسر است؟, رسیدن به غنا در سایه عدم سؤال, زحمت برای رسیدن به راه حل اساسی, سائل فرستاده خداست, شیوه عاقلان, صبر عن الله, عمر دوباره به برکت صدقه, عدم فضولی در کار خدا, عدم آمادگی برای مرگ با نا آگاهی از ماندن, عذاب معنوی

نمایش برچسب‌ها

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi