من بد كنم و تو بد مكافات دهى *** پس فرق ميان من و تو چيست بگوى
خداوند متعال اين چنين برخورد و حلم و بردبارى را ناشى از مقام صبر مى داند كه بصورت حلم بروز كرده و اين گونه افراد را صاحبان بهره هاى عظيم شمرده است، بهره تقوى، ايمان، علم، حلم، استقامت و...
صاحب تفسير «اطيب البيان» در ذيل آيات فوق چنين مى گويد: «صبر قوه تحمّل عشّاق است، و در هر مورد اسمى دارد، مثلا در مقابل اعداء دين در امر جهاد شجاعت است، در باب ترك هواهاى نفسانى و لذائذ معاصى، تقوى است، در باب زخارف دنيوى زهد است، و در اجتناب از اموال شبهه ناك و حرام، ورع است، و در اين مورد (يعنى در مقام اهانت دشمنان) حلم است، كه هر چه ناملايم از دشمنان ببيند به زبان ما از ميدان در نرود، و از جا كنده نشود، و غيظ و غضب او را نگيرد، و با كمال ملايمت با آنها رفتار كند، چنان كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) با كفار قريش رفتار فرمود، كه در قرآن مى فرمايد: (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّن اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ)(10)
از اهميت خصلت حسنه حلم همين بس كه در حديثى در تفسير على بن ابراهيم در مورد آيات سوره فصلّت آمده: «اَدَّبَ اللّهُ نَبيَّه فَقالَ وَ لا تَسْتَوى الحَسَنَةُ و لا السَّيِئَة...» خداوند پيامبرش را به اين آداب مؤدّب ساخت يعنى روى برخورد صحيح را به او آموخت.
اين افتخار نيست كه بگوئى فلانى يك فحش داد، من 10 تا روى آن گذاشته و به او پس دادم. فلانى كه از او قرض مى خاستم و به من نداد، امروز كه بيچاره شده مقابله به مثل كردم. بسيار اشتباه كردى! اين كه هنر نيست! همه جا نمى توان قانون مقابله به مثل را جارى كرد، نمى توان به طور كلى گفت: «مردم را جز با زور نمى توان اصلاح كرد ـ خون را با خون بايد شست، ترحم بر پلنگ تيزدندان ستمكارى بود بر گوسفندان» و مانند اينها.
بايد منطق ما منطق قرآن باشد، قرآن مى فرمايد: (إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً) «وقتى جاهلان مؤمنين را مخاطب قرار مى دهند، در پاسخ مى گويند سلام».(11)
يعنى با آنها درگير نمى شوند، در مورد حضرت ابراهيم(عليه السلام) مى خوانيم وقتى مردى او را مورد اهانت و اذيت قرار داد، حضرت در جواب فرمودند: «خدا تو را هدايت كند»، و ديگر جوابى به او نفرمودند.(12) و بى جهت نيست كه خداوند حضرت ابراهيم(عليه السلام) را ستوده مى فرمايد: (إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ)(13)
در مناجاتهاى حضرت موسى(عليه السلام) نوشته اند، سؤال كرد: «اِلهى ما جَزاءُ مَنْ صَبَر عَلَى اَذَى النّاسِ وَ شَتْمِهِم فيك قال اَعينُه على اهوال يوم القيامة» «خدايا، جزاء كسى كه صبر مى كند بر اذيت و دشنام مردم در راه تو چيست؟ فرمود او را در وقت هراس و وحشت قيامت يارى مى كنم».(14)
اين برخورد با قشر دوم، يعنى جاهلان و ناآگاهان بود، اما برخورد با دسته اول كه تعمّداً قصد ضربه زدن دارند، و با برنامه ريزى پيش رفته، و جاى برگشتى براى خود باقى نگذارده اند، به گونه ديگر است. گاهى كار به جائى مى رسد كه بايد جواب مشت را با مشت داد، و اين در موقعى است كه ديگر قابليت اصلاح از بين رفته است، چنانكه در فتح مكه با اين كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) عفو عمومى دادند ولى چند نفرى را هم از عفو مستثنى كردند، كه نام آنها در تاريخ آمده است(15) در اين مورد است كه مى توان گفت:
ترحّم بر پلنگ تيز دندان *** ستمكارى بود بر گوسفندان
اظهار عجز پيش ستمگر روا مدار *** اشك كباب، باعث طغيان آتش است
* * **********************
1 . بحار الانوار، جلد 2، صفحه 46; ميزان الحكمه، جلد 2، صفحه 517.
2 . بحار الانوار، جلد 71، صفحه 414; ميزان الحكمه، جلد 2، صفحه 414.
3 . سوره النساء، آيه 12.
4 . سوره البقره، آيه 194.
5 . بحار الانوار، جلد 21، صفحه 109; به نقل از تفسيرنمونه، جلد 20، صفحه 282.
6 . بحار الانوار، جلد 21، صفحه 132; به نقل از تفسيرنمونه، جلد 20، صفحه 283.
7 . سوره النصر، آيه 2.
8 . سفينة البحار، ماده «شَتَر» به نقل از مجموعه ورّام ـ داستان راستان، جلد 1، صفحه 18.
9 . سوره فصلت، آيه 34 و 35.
10 . تفسير الطيب البيان، جلد 11، صفحه 435; معنى آيه آخر كلام اطيب البيان كه آيه 159 آل عمران است اين است كه (اى پيامبر رحمت خداوندى تو را با مردم خوش خلق و مهربان كرد و اگر تندخوى و سخت دل بودى از گرد تو متفرّق مى شدند).
11. سوره الفرقان، آيه 63.
12. سفينة البحار، جلد 1، صفحه 300، ماده حلم.
13. سوره هود، آيه 75.
14. سفينة البحار، جلد 1، صفحه 300، ماده حلم.
15. در كتب تاريخى نام آنها ذكر شده از جمله در كتاب «السيرة النبوية لابن هشام، جلد 4».