سياه و سفيد، سرد و گرم، زشت و زيبا...
به تضادها فكر كن. وقتي كه در طبيعت، وجود انسان، خلق و خوي بشر و به طور كل، در هستي كنكاش مي كنيم متوجه ميشيم كه دنيا مملو از ضد و نقيض هاست و تقريبا ميشه گفت كه هيچ چيز مطلقي روي زمين وجود نداره مگر در كنار متضادش و اون وقت ديگه مطلق نيست.
در دنياي رنگ ها، به رنگ هاي متضاد، مكمل نيز گفته مي شود. در واقع رنگ هايي كه در چرخه رنگ مقابل هم قرار مي گيرن، رنگ هاي متضاد يا مكمل هستن مثل زرد و بنفش، نارنجي و آبي، قرمز و سبز.
اين رنگ ها وقتي كنار هم قرار مي گيرن باعث كامل شدن درجه رنگي و در نتيجه درخشش و جلاي همديگه ميشن. انتخاب رنگ سفيد براي لباس عروس و سياه براي لباس داماد هم به همين علته. در اصل هر چيزي در كنار متضادش معنا پيدا مي كنه:
اگه تاريكي نباشه، نور بي معناست.
براي درك خوبي بايد بدي ها رو ديد و شناخت.
اگه زشتي وجود نداشت زيبايي ها به چشم نمي آمدن.
از شكست ميشه طعم خوش پيروزي رو چشيد.
با وجود بيماري، قدر سلامتي رو مي فهميم.
وقتي از انتقام صرف نظر مي كنيم متوجه ارزش بخشش ميشيم.
صبر و شتاب هر دو با هم و به موقع خودبراي زندگي ضروري هستن.
با غلبه بر ياس اميد به آينده خوب رشد مي كنه.
نگراني و اضطراب ها رو بايد پس زد تا به آرامش رسيد.
با سايه روشن ها ميشه تلاطم روح و هستي رو به تصوير كشيد.
اگه تلخي نبود مزه شيريني رو هيچكس نمي فهميد.
ميشه به عشق فكر كرد و تنفر رو در نطفه از بين برد.
با كم و زياد زندگي ميشه ساخت و از اون لذت برد.
هيچ تجملي زيباتر از سادگي نيست.
و در آخر هر اومدني يه رفتني داره، مهم رد پايي است كه بر جا گذاشتيم، كارهايي است كه كرديم، جاهايي است كه رفتيم، راهيه كه براي زندگيمون انتخاب كرديم...
پس حواسمون به تضادها باشه. نقص ها و بدي ها وجود دارن، همونطور كه خوبي ها. نمي توان منكر هيچكدوم شد. نبايد غصه نقص ها و بدي ها رو خورد بلكه بايد اونا رو شناخت، قبول كرد و پشت سر گذاشت تا به جنبه هاي خوب زندگي رسيد. در اون لحظه است كه ميشه مزه خوبي ها رو درك كرد و به سادگي ازشون نگذشت.
