قسمتى از معجزه هاى پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم )
على (عليه السلام ) مى فرمايد يك روز قريش به حضرت پيامبرعرض كردند بر دعوى خود معجزه كنيد تا ما ايمان بياوريم فرمودند: چه معجزه اى مى خواهيد؟
گفتند اين درخت را فرمان بده تا نزد تو بيايد، حضرت درخت را طلب نمود، درخت ريشه هاى خود را از زمين بيرون آورد و به نزديك پيامبر آمد و بر سر رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) سايه انداخت و با بعضى از شاخه ها از طرف راست سايه بر سر على (عليه السلام ) افكند
بعد گفتند: اى محمد بگو يك نيمه اين درخت به جاى خود برگردد و نيمى ديگر باشد. پيامبر دستور داد عملى شد. باز گفتند: بفرما اين نيم ديگر برود، ملحق شود به آن ديگرى . حضرت دستور داد چنين شد.
على (عليه السلام ) فرمود: لااله الا الله ، محمد رسول الله . من اول كسى هستم كه با تو ايمان آوردم كه اين درخت به فرمان خداوند متعال به صدق نبوت تو فرمان تو را عمل كرد. مشركان گفتند محمد ساحر است كسى غير از على او را تصديق نخواهد كرد.
((ناسخ التواريخ ، ج 4 - 5، ص 117)).
دوازده هزار نفر از مردم يمن به مكه آمدند و بت خود را كه هبل نام داشت بالاى كوهى نصب كردند و به ديباج و حلى زينت كردند
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نزد ايشان رفت كه آنها را به اسلام دعوت كند. آنها طلب معجزه نمودند
آن حضرت به نزديك هبل آمد و ديباج آن را باز كردند و عصاى خود را بر سر هبل نهاد و فرمود: ((من انا))؛ من چه كسى هستم ؟ آن سنگ به سخن آمد و گفت : انت رسول الله ، رب السماوات ؛ تو رسول خداى آسمان ها هستيد
در اين هنگام كافران از اين معجزه مسرور شدند و همه به سجده افتادند و قبول كردند خدا و رسولش را و شهادتين در زبان جارى كردند.
((ناسخ التواريخ ، ج 4 - 5، ص 119)).
يكى از دستورات اسلام اين است كه انسان غذا را به دست راست تناول كند يك كسى با دست چپ غذا مى خورد، پيامبر گرمى (صلى الله عليه و آله و سلم ) ديد آن شخص با دست چپ غذا مى خورد،
فرمودند: بادست راست غذا بخوريد. او به حضرت از راه دروغ گفت : دست راستم به هم نمى رسد، نمى توانم با دست راست غذا بخورم تا گفت ديگر نتوانست با دست راست چيزى بخورد، دست راست او خشك شد.
((ناسخ التواريخ ، ج 4 - 5، ص 110)).