ويژه نامه ضربت خوردن وشهادت مظلومانه
غريب كوفه،مولي الموحدين ، اول شهيد محراب
حضرت علي عليه السلام
❤ |
ويژه نامه ضربت خوردن وشهادت مظلومانه
غريب كوفه،مولي الموحدين ، اول شهيد محراب
حضرت علي عليه السلام
ویرایش توسط ناظرسایت : 12-05-2019 در ساعت 18:53
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
موضوعات تصادفی این انجمن:
- ویژه نامه وفات حضرت فاطمه معصومه(س){غروب...
- llı. ۩✿۩.ıll در سوگ چشمه خورشید{ویژه نامه...
- سفير عشق ۩ ۞ ۩ ويژه نامه شهادت مسلم بن عقيل۩...
- ویژه نامه وفات جانسوز ام المومنین حضرت خدیجه...
- ۩۞۩ ويژه نامه وفات جانگداز فاطمه معصومه (س)...
- llı. ۩✿۩.ıll خزان گلشن امامت {ویژه نامه...
- ویژه نامه شهادت امام حسن محبتی {تنها ترین...
- llı. ۩✿۩.ıll کوچ غریبانه {ویژه نامه شهادت...
- ۩۞۩ ويژه نامه وفات جانسوز ام المومنين٬ حضرت...
- ۩`✾` ۩ قبله اهل سجود{ویژه نامه شهادت...
❤ |
امشب مگر فرو افتاده ماه
اين جزر و مد چيست که تا ماه مي روددرياي درد کيست که در چاه مي رود؟
اينان که چرخ مي گذرد بر مدار شوم
بيم خسوف و تيرگي ماه مي رود
گويي که چرخ بوي خطر را شنيده است
يک لحظه مکث کرده به اکراه مي رود
آبستن عزاي عظيمي است کاين چنين
آسيمه سر نسيم سحرگاه مي رود؟
امشب فرو فتاده مگر ماه از آسمان
يا آفتاب روي زمين راه مي رود؟
در کوچه ها کوفه صداي عبور کيست؟
گويا دلي به مقصد دلخواه مي رود
دارد سر شکافتن فرق آفتاب
آن سايه اي که در دل شب مي رود
ویرایش توسط مدير محتوايي : 22-07-2013 در ساعت 09:04
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
اي علي....
اي علي! اي نمايندهي غم، اي درياي درد،
اين رحمت بزرگ خدا بر تو گوارا باد...
من اعتقاد دارم كه در جه شخصيت انسانها
به اندازه غم و درد آنهاست،
و ميدانم كه خداي بزرگ بربندگان مخلص و دلباخته خود
رحمت ميكند و دريايي از درد
و كوهي از غم به آنها ارزاني ميدارد.
اي علي! من زير كوهي از غم كوبيده،
و دريايي از درد غرق شده بودم
و تحملم به پايان رسيده بود،
ولي تو غم و درد مرا با غم و درد علي بزرگ متصل كردي،
و آنچنان كه به بينهايت متصل شدهباشم، آرامش يافتم.
اي علي ! من علي را بيش از حد دوست ميداشتم،
و حتي اگر پرستش غير ذات خدا مجاز بود، تو را ميپرستيدم ،
ولي اين دوستي گنگ و مبهم بود،
از تار و پود وجودم سر چشمه ميگرفت.
ولي خوددليلش را نميدانستم،
ولي تو علي به من شناساندي نه فقط باشمشير ذوالفقارش ،
و كلام آتشينش... بلكه عشق سوزانش،
و غمها و دردهايش و تنهايي و صبرش...
من ديروز از برّش شمشير علي لذّت ميبردم
و عظمت او را در قدرتش و كلامش ميدانستم،
ولي امروز عظمت او را در عشق و ايمانش،
در عرفانش، در تنهائيش، در كوههاي غمش،
در درياهاي دردش مشاهده ميكنم،
هنگاميكه دل دردمندش ميجوشد و ميخروشد
و سر به چاه كرده ميگريد،
من بيش از اندازه به او احساس نزديكي ميكنم،
هر چه بيشتر به او تهمت ميزنند،
و هر چه زيادتر سّب علي ميكنند،
و هر چه شديدتر شيعيانش را زجر و شكنجه ميدهند،
عشق و احترام من به علي شديدتر
و سوزانتر و عميقتر ميشود...
تو اي علي، حيات جاويد يافتهاي،
و ما مردگان متحرك آمدهايم
تا از فيض وجود تو، حيات بيابيم.
ویرایش توسط مدير محتوايي : 22-07-2013 در ساعت 09:06
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
نقل است كه پس از شهادت امیرمومنان، حضرت علی علیه السلام، یكی از اصحاب آن حضرت به نام «ضرار» با معاویه روبرو شد. معاویه گفت: «میخواهم علی علیه السلام را برایم توصیف كنی!» ضرار - كه حالتی غمبار بر وجودش مستولی شده بود-
درنمازم خم ابروي تو درياد آمد
حالتي رفت كه محراب به فرياد آمد
در نماز علی علیه السلام سخنها رفته و كلامها گفته و كتابها نوشته شده است؛ «نمازی كه در آن، چنان غرق در مناجات و خضوع و بندگی میشد كه گوشش نمیشنید، چشمش نمیدید و زمین و آسمان و مافیها از خاطرش محو میشد! نمازی كه در آن از خوف خدا بر خود میلرزید و رنگ از رخسار مباركش میپرید. اصولاً معنای نماز را باید در نماز علی علیه السلام جست و معنای خوف را باید از چهره رنگ پریده او دریافت و خدا را باید از چشم او دید.
لب به سخن گشود: «شبی علی علیه السلام را در محراب عبادتش دیدم كه از خوف خدا چون مارگزیدگان به خود میپیچید و به سان غمزدگان میگریست و میگفت:«آه! آه! از آتش دوزخ...»، و كلام ضرار كه بدین جا رسید، معاویه گریان شد! (3)
علی علیه السلام كه اولین نمازگزار پس از پیامبر صلی الله علیه و آله است و ركعت به ركعت نمازش و تكبیر به تكبیرش دیدنی و شنیدنی است، آخرین نمازش نیز شنیدنی است، هر چند كه قلم از توصیف عاجز باشد و بیان از تعریف، وامانده:
آن شب - شب نوزدهم ماه رمضان - مكرر از اتاق بیرون میآمد و به آسمان مینگریست؛ باز میگشت و با خود میگفت: «به خدا قسم این همان شبی است كه مرا وعده شهادت در آن دادهاند.» پس موعد عزیمت كه رسید، آهنگ رفتن كرد. ام كلثوم (سلام الله علیها) كه میزبان حضرتش بود و از این رفتار پدر، مضطرب و نگران، مانع از رفتن علی علیه السلام شد و از ایشان درخواست كرد تا شخص دیگری را به جای خود برای اقامه نماز به مسجد بفرستد، اما آن حضرت امتناع كرد و فرمود: «از قضای الهی نمیتوان گریخت.» پس گام در ركاب قضای الهی نهاد و به راه افتاد.
زمین بر آن بود كه آهنگ حركت خود را به گامهای علی علیه السلام متصل كند. چشمهای ناسوتیان در تمنای ماندن، تند آب اشك ساز كردند و لاهوتیان، دست تمنا بر كنگره عرش ساییدند و ام كلثوم (س)، درمانده از همه چیز و همه جا، خون جگر بدرقه راه علی علیه السلام كرد.
در بین راه چند مرغابی به حضرت نزدیك و گویی مانع از رفتن ایشان شدند، اما شهادت علی علیه السلام، گویی بی بازگشتترین قضای الهی در آن لیلة القدر خدایی بود. این رفتن دیگر بازگشتی نداشت و علی علیه السلام دیگر طاقت ماندن! چون خواست از در خانه خارج شود، قلاب در، چنگ در كمربند او انداخت و این آخرین حربه زمینیان برای بازداشتن علی علیه السلام از رفتن بود. علی علیه السلام از در كه گذشت، زمینیان دیگر از او دست شستند. و علی علیه السلام كسی نبود كه از شهادت بگذرد كه سالیان سال است به انتظار چنین شبی نشسته... كمربند خود را محكم بست و خطاب به خویش فرمود: «ای علی! كمربندت را محكم ببند و برای مرگ آماده شو.»
كوچهها را یكی پس از دیگری جا میگذاشت تا این كه به مسجد رسید. ابتدا چند ركعت نماز گزارد و چون فجر دمید، بر بام مسجد رفت و آخرین اذان خود را در آن شهر پر از حیله و نیرنگ، ارزانی زمینیان نمود و این آخرین اذانی بود كه علی علیه السلام بر ماذنه مسجد كوفه فریاد زد!
آن شب تمام اهالی كوفه نوای دلنشین اذان علی علیه السلام را شنیدند. یتیمان در خواب فرو رفته كه خواب پدر میدیدند، با شنیدن صدای علی علیه السلام ، از خواب برخاستند و چون دریافتند علی علیهالسلام بیدار است، احساس آرامش و امنیت كردند و غم بیپدری از چشمان خواب آلودشان رخت بر بست.
آری این بانگ اذان علی علیه السلام است؛ پدر یتیمان كوفه همو كه تمام یتیمان كوفه، لذت نشستن بر زانویش را تجربه كرده و از دست پر كرمش نان و خرما خوردهاند و در آغوش پدرانهاش جا خوش كردهاند....
و علی علیه السلام برای اقامه نماز به داخل مسجد آمد ... خفتگان را بیدار كرد؛ آن ملعون، ابن ملجم، بیدار بود ولی به روی شكم دراز كشیده و خود را به خواب زده بود و شمشیری در زیر جامهاش پنهان داشت، حضرت به او فرمود: «برخیز كه وقت نماز است و این چنین (به روی شكم) نخواب كه خواب شیطان است؛ بر دست راست بخواب كه خواب مومنان است و یا به طرف چپ بخواب كه خواب حكیمان است و یا به پشت بخواب كه خواب پیامبران (ع) است... قصدی در خاطر داری كه نزدیك است آسمانها از سنگینی آن فرو ریزند و اگر بخواهم میتوانم خبر دهم كه در زیر جامهات چه پنهان كردهای... .» پس به جانب محراب رفت؛ در محراب ایستاد و به نماز مشغول شد. ابن ملجم مضطرب و نگران بود ... علی علیه السلام به آرامی تكبیر گفت و به ركوع رفت... ابن ملجم كه در كنار ستونی به كمین ایستاده بود، چون بید به خود میلرزید ... علی علیه السلام سر از ركوع برداشت و به سجده رفت ... قلب كثیف ابن ملجم به شدت میتپید ... علی علیه السلام سر از سجده برداشت ... ابن ملجم دوید ... شمشیرش را بالا برد تا فرود آورد، ولی شمشیرش به سقف محراب گیر كرد. باز قصد فرود آوردن شمشیر را نمود، شمشیر را فرود آورد و فرق علی علیه السلام تا سجدهگاه شكافته شد و فریاد علی علیه السلام، فریاد در گلو مانده علی (علیه السلام) برخاست: «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله، فزت و رب الكعبه.» و جبرییل، عزادار و مویه كنان در میان زمین و آسمان بانگ برداشت:
سوگند به خدا پایههای هدایت ویران شد و نشانههای تقوا از بین رفت و ریسمان محكم از هم گسست. پسر عموی پیامبر كشته شد، جانشین برگزیده كشته شد، علی مرتضی توسط نگون بختترین انسانها كشته شد.
پاورقی:
. 1- نهج البلاغه، خ131 .
. 2- الغدیر / 3/221 .
. 3- گفتارهای معنوی شهید مطهری/ 63 .
ویرایش توسط مدير محتوايي : 22-07-2013 در ساعت 11:55
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
آخرين نماز اولين نماز گزار
فرو ریزد به دامن از سپهر دیده کوکبها
علی این مظهر عدل الهی چون دگر شبها
چه در پیش است کز باغ فلک بوی خزان خیزد
ز دشت شب چو نرگسها نمیرویند کوکبها
مگر رنگین ز خون پاک او محراب خواهد شد
که میروید به ناکامی گل افسوس بر لبها
تب و تابی به جانش شعله افکنده است و میداند
که در خون سحر بیتاب میگردد از این تبها
چه افتاده است در کرّوبیان عالم بالا
که میگریند و مینالند با فریاد یاربها
علی کو دین احمد را علم بر بام گردون زد
ز پا افکند با تیغ دو سر رایات مرحبها
چو مهر خاوری غلتید در خون سحرگاهان
به هنگامی که با معبود در دل داشت مطلبها
علی شد کشته با شمشیر کین کز دیدگان، «مشفق»
فرو ریزد به دامن از سپهر دیده کوکبها
ویرایش توسط مدير محتوايي : 22-07-2013 در ساعت 09:09
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
شب رهايي .......
سیاهی شب،
گستره آسمان خاموش کوفه را در نوردیده
به انتظار سپیدهای
که تاریخ را تا قیامت غصه دار میکرد،
ناباورانه کتاب زمان را ورق میزد.
از خانه های نیرنگ، تنها فریاد سکوت
به گوش زمان میرسید.
گویی همه کوفیان
سر بر بالین غفلت ابدی نهاده بودند
و خواب هزار رنگیشان را نظاره میکردند.
چشمان او همچون صاعقهای
در دل یلدای شب میدرخشید.
آن شب در برق چشمان پر رمز و رازش،
وصال معنا میشد.
سالهای سال، غریبی، همنشین روزش بود.
شهید سکوت شده بود
و مُهر خاموشی بر لبانش نقش بسته بود.
تنها رازدار لحظه های غُربتش،
سینه تاریک چاه بود
و خلوت نیمه شبهای مبهوت نخلستان.
آن شب، سرنوشت حیات صبر رقم میخورد.
دستان در، با التماس او را از رفتن بازداشتند،
امّا او درنگ نکرد و پای بر خلوت کوچه گذارد.
مرغان انتظار به سویش رفتند
و همچون پروانه، گرد شمع وجودش چرخیدند
و با بالهای سرشار از خواهش و تمناشان،
راه خدایی را بستند، ولی باز او درنگ نکرد.
از قدمهای باصلابتش، آوای رفتن به گوش میرسید
و از چشمان پر رمز و رازش،
میشد فهمید که منتظر زیارت خداست.
در هیاهوی آن لحظه های آسمانی،
مسجد کوفه، مشتاق و بیقرار وصالش بود
و محراب، تشنه چشمهای بارانی
و زمزمه های ربانیاش.
علی آمد و از حنجر سکوت،
آخرین اذان سرخ را تا اوج عروج پرواز داد
و در محراب محبوب، به نماز با معشوق قیام کرد.
لحظهای بعد، سر بر آستان دوست گذاشت
تا خویش را تا ابد، رستگار سازد و
زمانه را داغدار.
فرق عدالت با خنجر کین شکافت.
لباس احرام خورشید، رنگ خون گرفت
و زمین و زمان، فریاد بیکسی سر داد
و اشک ماتم فرشتگان
از سینه آسمان بر زمین فرو چکید.
مرغ جان او که غایت آفرینش بود،
از ورای مظلومیتی سرد و سنگین،
رها شد و عالم و آدم را
در غمگنانه ترین مصیبت فرو بُرد.
ویرایش توسط مدير محتوايي : 22-07-2013 در ساعت 11:56
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
با من سرشک از دیده جاری کن
گذردارد زمان از جاده سوگوار امشب
مه از غم کرده روی خویش پنهان در غبار امشب
نسیم مویه در گوش نخلستان ها چه می گوید
دوتا شد پشت چرخ از سوگ آن یکتا سوارامشب
چه افتادست یا رب درحریم گردون
که میریزند اشک حسرت در کنارامشب
بنال ای همنوا با من سرشک از دیده جاری کن
که خون می گریداز این غصه چاه دراز امشب
علی در چاه غم فریاد می زد تنهایی خود را
شنو پژواک آن را از سرای شام امشب
ویرایش توسط مدير محتوايي : 22-07-2013 در ساعت 09:17
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
خورشید فروزان حیات امام علی علیه السلام ،در افق روز نوزدهم
رمضان سال چهلم هجری در آسمان شهر کوفه به خون نشست
و شمشیر مسموم نفاق و کین،فرق انسان عدالت گستری را شکافت که
برترین خلق پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.
آنان که می خواستند نور خدا را خاموش کنند،
نمی دانستند که اراده الهی، بر مانایی علی علیه السلام استوار است
و می بینیم که همچنان، ردار و گفتار امام مؤمنان، چراغ راه مردان
خدا و حق جویان و یکتاپرستان جهان است.
باور نمی كنیم كه شمشیری پركینه، اقیانوسی را توان شكافتن داشته باشد.
باور نمی كنیم كه ضربتی نفاق آمیز،خورشید را از نورانیّت اندارد.
و امشب سرخ ترین پرواز نماز،
از رواق خون گرفته محراب بندگی است.
شب جان سوزترین ناله های نخلستان!
ویرایش توسط مدير محتوايي : 22-07-2013 در ساعت 09:20
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
علي مظهرفضائل
جمیع خلق در جمیع علوم، عیال علی (علیهالسلام ) باشند، زیرا که او در غایت ذکا و زیرکی و فهم بود و حرص یاد گرفتن داشت، و او را همچو رسول خدا صلیاللهعلیهوآله معلّمی و استادی بود و شب و روز در خدمت آن حضرت به سر میبرد و یک ساعت و یک لحظه از آن حضرت جدا نبود و میل تمام به یاد گرفتن او داشت و نهایت سعی و جِدّ به جای میآورد تا آنکه به مرتبهای رسید که آن حضرت فرمود: اَنَا مَدِینَهُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بابُها.
داناترین امت
در کتاب مناقب خوارزمی آمده که پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: حکمت و معرفت و علم و عرفان را قسمت نمودند به ده قسم، پس عطا کرده شد به علی (علیهالسلام )نُه جزء، و یک جزء را به جمیع مردمان دادند و نیز فرمود: داناترین امت من بعد از من، علی بن ابی طالب (علیهالسلام )است.
زهد علی (علیهالسلام )
از عبداللّه رافع نقل میکنند که: نعلین علی (علیهالسلام )از لیف خرما بود و جامه را گاهی به پوست و گاهی به لیف خرما پینه میزد و دو جامه را به چهارده درهم میخرید، یکی را به قنبر میداد و یکی را خود میپوشید. نان خورش آن حضرت سرکه بود یا نمک و اگر بر اینها زیاده نمودی از سبزیها و گیاههای زمین، خورش ساختی، و از گوشت مکرّر نخوردی و اگر هم خوردی بسیار کم خوردی و فرمودی که شکم خود را مقبره حیوانات مسازید، غلاف شمشیرش از لیف بود و جامه را کوتاه پوشیدی و درشت.
ویرایش توسط مدير محتوايي : 22-07-2013 در ساعت 09:11
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
عبادت علی (علیهالسلام )
علی (علیهالسلام )عابدترین مردم و عباد بود و عبادت هیچ کس به عبادت آن حضرت نمیرسید، صائِم النهار و قائِم اللیل بود و روزها روزه داشتی و شبها عبادت پروردگار به روز آوردی و شبانه روز هزار رکعت نماز کردی، پیشانی آن حضرت از بسیاری سجود همچو زانوی شتر پینه کرده بود. از جمله عبادتهای آن حضرت یکی آن است که از کسب دست مبارک هزار بنده خرید و آزاد کرد.
جود و کرم علی (علیهالسلام )
علی (علیهالسلام )در مدینه باغی داشت که همه کس را آرزوی آن بود، و آن را به ده هزار دینار فروخت و جمیع [پول [آن را در مسجد به فقرا و مساکین بخش نموده به خانه آمد، در حالتی که وجه وعدهای غذا از آن نمانده بود. حضرت فاطمه سلام الله علیها گفت: تو میدانی که حَسَنین دو روز است که چیزی نخوردهاند، و من و تو نیز همان حال داریم، از این باغ مرا یک رَطْلْ آرد جو نصیب نبود؟ گفت: جماعتی که ذِلّ سؤال در چهره ایشان مشاهده نتوانست کرد مانع آمدند که از آن چیزی به خانه آورم.
شجاعت علی (علیهالسلام )
امیرالمؤمنین (علیهالسلام )شجاعترین خلق اللّه بود، ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه (ج ۱، صص ۲۹ و ۲۸) میگوید: پادشاهان فرنگ و رومْ صورت آن حضرت را در عبادتخانههای خود کشیدهاند و میکشند و به شمشیری که حمایل میکنند، نام او را نقش مینمایند و ملوک دیلم صورت او را در سینههای خود به جهت و واسطه فتح و نصرت و تیمن و تبرک میکشیده اند و در شمشیر پادشاهانْ صورت آن حضرت بوده است و کفار به هر مذهبی که باشند از نام او استمداد میجویند.
ویرایش توسط مدير محتوايي : 22-07-2013 در ساعت 09:13
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)