کاش که، کاش که، مرا با خود داشتی
کاش که، کاش که، تنهايم نگذاشتی
از تو زمانه دورم کرد
بر دوريت مجبورم کرد
در آرزوی وصل تو
گريه نموده کورم کرد
من هم ز غمت بيمارم
عشق تو را در دل دارم
با ياد رويت روز و شب
از ديده ام خون می بارم
❤ |
کاش که، کاش که، مرا با خود داشتی
کاش که، کاش که، تنهايم نگذاشتی
از تو زمانه دورم کرد
بر دوريت مجبورم کرد
در آرزوی وصل تو
گريه نموده کورم کرد
من هم ز غمت بيمارم
عشق تو را در دل دارم
با ياد رويت روز و شب
از ديده ام خون می بارم
❤ |
کامی نرانده ايم و دل از دست داده ايم
گمراه سر بر سينه صحرا نهاده ايم
چون گوهر رميده به درگاه ساحليم
در حسرت نوازش دستی فتاده ايم
محروم از نياز رفقيان شب نشين
چون شمع مرده يی به مزاری فتاده ايم
در انتظار گرمی اندام همدمی
آغوش را به عجز و تمنا گشاده ايم
❤ |
کجکی ابرويت نيش گژدم است
چه کنم افسوس مال مردم است
دو چشمان خمارت را که دارد
دو ابروی دمب مارت را که دارد
بگردم کوه بکوه صحرا بصحرا
بپرسم اختيارت را که دارد
دو ابروی ترا پيوسته گفتم
دهان دلکشت را پسته گفتم
چو سخت گرد آمدی شد غنچه ات وا
به آب گل دهن را شسته گفتم
کمان ابرو کمانت را ببوسم
سنان مژدگان سنانت را ببوسم
کباب از غم بگيرم گيسويت را
صدف دندان لبانت را ببوسم
❤ |
کرده ام ناله بسی، در پی همنفسی
بشنوم نيمه شبان، ناله های جرسی
چرا شور و فغان دارم
شکايت ز آسمان دارم
نه زين گريم، نه زان نالم
بُت نا مهربان دارم
گر چه بيمار دلم، خسته و زار دلم
ميکشد ياد تو شب، پنجه بر خواب دلم
بيا ای ماه کنعانم، بيا لعل بدخشانم
رها کی ميکند يک شب، تب عشقت گريبانم
❤ |
کيستم من؟ رهنورد آواره و ديوانه يی
داغ مجنونم ز دست بی کسی افسانه يی
نی قبول زاهدم من، نی ز پير می فروش
نی به مسجد راه دادند، نی در آن ميخانه يی
برگ خشکم از درخت آرزو افتاده ام
نی بگلشن راه دادند نی در آتشخانه يی
❤ |
کی باشد و کی؟
چنگ باشد و نی
من باشم و وی
وی باشد و می
کی باشد و کی؟
کی باشد و کی؟
شبی باشد که نور ماهتاب باشد به گلشن
می ناب باشد و تنها فقط او باشد و من
من و او دست به گردن تا سحرگاه
به هر سو شرشر آب باشد و گلها سوسن
کی باشد و کی؟
کی باشد و کی؟
چنگ باشد و نی
من باشم و وی
وی باشد و می
کی باشد و کی؟
کی باشد و کی؟
در آن شب من بر و دوش و لب نوشش ببوسم
گهي روی و گهی موی و بناگوشش ببوسم
چو چشمش همره ام صد راز گويد
گهی چشم و گهی لبهای خاموشش ببوسم
❤ |
کی رفته يی ز دل که تمنا کنم ترا؟
کی بوده يی نهفته که پيدا کنم ترا؟
غيبت نکرده ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته يی که هويدا کنم ترا
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار ديده تماشا کنم ترا
چشمم بصد مجاهده آينه ساز شد
تا من بيک مشاهده شيدا کنم ترا
بالای خود در آينه ی چشم من ببين
تا با خبر از عالم بالا کنم ترا
مستانه کاش در حرم و دير بگذری
تا قبله گاۀ مؤمن و ترسا کنم ترا
خواهم شبی نقاب ز رويت بر افگنم
خورشيد کعبه ماه کليسا کنم ترا
طوبی و سدره گر بقيامت به من دهند
يکجا فدای قامت رعنا کنم ترا
زيبا شود به کارگه عشق، کار من
هر گه نظر بصورت زيبا کنم ترا
رسوای عالمی شدم از شور عاشقی
ترسم خدا نخواسته رسوا کنم ترا
❤ |
گاه در آغوش اين، گاه در آغوش آن
دل شده از دست من، تنگ به بر ديگران
تو به بر ديگری، کور شوم ، کور به
از تو و بزم تو گر، دور شوم دور به
با همه اينها به من، لاف وفا ميزنی
وای که ای بيوفا، باز تو مال منی
اشک به چشمم نشست، دوش چو بر خواستی
رقص کنان با رقيب، جان مرا کاستی
با همه اينها به من، لاف وفا ميزنی
وای که ای بيوفا، باز تو مال منی
❤ |
گر زلف پُريشانت در دست صبا افتد
هر جا که دلی باشد در دام هوا افتد
هر کس به تمنايی فال از رخ او گيرد
بر تخته ی فيروزی تا قرعه که را افتد
آن باده که دلها را از غم دهد آزادی
پر خون جگر گردد چون دور به ما افتد
ما کشتی صبر خويش در بحر غم افگنديم
تا آخر از اين طوفان هر تخته کجا افتد
احوال دل حافظ از دست غم هجران
چون عاشق سرگردان کز دوست جدا افتد
❤ |
گر چه مستيم و خرابيم چو شب های دگر
باز کن ساقی مجلس سر مينای دگر
امشبی را که در آنيم غنيمت شمريم
شايد ای جان نرسيديم به فردای دگر
مست مستم مشکن قدر خود ای پنجه غم
من به ميخانه ام امشب تو برو جای دگر
چه به ميخانه چه محراب حرامم باشد
گر بجز عشق توام هست تمنای دگر
تا روم از پی يار دگری ميبايد
جز دل من دگری و جز تو دلارای دگر
شنيده است گلی بوی تو ای غنچه ناز
بوده ام ورنه بسی همدم گلهای دگر
تو سيه چشم چو آيی به تماشای چمن
نگذاری به کسی چشم تماشای دگر
باده پيش آر که رفتند از اين مکتب را
استادان فرزند معمای دگر
اين قفس را نبود روزنی ای مرغ پريش
آرزو ساخته بستان طرب زای دگر
گر بهشتی است رخ تست نگارا که در آن
ميتوان کرد به هر لحظه تماشای دگر
از تو زيبا صنم اين قدر جفا زيبا نيست
گيرم اين دل نتوان داد به زيبای دگر
می فروشان همه دانند عمادا که بود
عاشقان را حرم و دير و کليساي دگر
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)