قلب و ايمان
در اين مقاله تلاش شده است كه موضوع پراهميت قلب از ديدگاه امام على عليه السلام تبيين و بررسى شود.مؤلف در ابتدا معناى لغوى قلب مورد بحث قرار مىگيرد و نتيجه گرفته مىشود كه ماهيت قلب از نظر قرآن و امام على عليه السلام همان نفس و روح آدمى است و قلب دردست خداست. از اينرو عضو حياتى انسان، قلب و امور باطنى است كه اگر درون انسان اصلاح گردد، ظاهر پيرو است اما عكس آن صادق نيست آدمى مىتواند به قلب خود از طريق قرآن و وحى الهى شكوفايى و حيات ببخشد، و آن را با معارف الهى عجين كند. محل ايمان قلب است و چون ايمان امر تشكيكى است، بنا براين قلب نيز توسعهپذير خواهد بود و جامعهاى از آرامش عمومى برخوردار است كه قلبهاى آنها از آرامش برخوردار باشد و قلب نيز جز با ياد خدا آرام نمىگيرد.
قلب به معناى دگرگون ساختن و نيز ظاهر و باطن آمده است: «اقلبه نزع قلبها». قلب گاهى به معناى وجه خالص يك شى مىآيد، چنانكه بر فؤاد و عقل نيز دلالت دارد. [1]
تاج العروس هم تقريبا معانى سابق را متذكر مىشود، افزون بر آنكه مىگويد: «قلبه اصاب قلبها»، [2] روش زبيدى آن است كه معناى لغات را از ديگر منابع لغوى معروف به عاريت مىگيرد، و گاه چيزى به آن مىافزايد.
مفردات كه بيشتر به معانى قرآنى واژهها نظر دارد با تنوع بيشترى به توضيح معناى اين واژه پرداخته است. اولين معنايى كه براى اين واژه بيان كرده، دگرگون ساختن و چيزى را از يك رو به روى ديگر كردن است؛ مثلا قلب لباس به معناى آن است كه لباس را از يك رو به روى ديگر كنيم. معناى انقلاب، انصراف است . از اين جهتبه قلب انسان قلب گفته مىشود كه تقلب و دگرگونى آن بسيار است. قلب گاهى بر عقل و فهم دلالت دارد. چنانكه فرمود: «و طبع على قلوبهم فهم لايفقهون» توبه/87 يا در آيه ديگر فرمود: «و جعلنا على قلوبهم اكنة ان يفقهوه». اسراء/46.
دلالت ديگر قلب، روح است. مثل «و لكن تعمى القلوب التى فى الصدور» حج/46.
تقلب، تصرف است و «رجل قلب» بهمعناى مردمى است كه تغيير راس و دگرگونى نظر زياد دارد.
قليب هم بهمعناى چاه مىآيد و بالاخره «تقليب الامور» بهمعناى تدبير و تامل در عاقبت آن است. [3]