و حضرت صادق عليه السلام فرمود: اگر خدا خير بنده اى را مى خواهد و او گناهى مى كند، او را به بلايى مبتلا مى كند كه استغفار را ياد آورد و توبه كند، و كسى را كه خير در او نمى بيند، چون گناهى كرد استغفار را از خاطر او محو مى نمايد، و او را در نعمت مى دارد، چنان چه مى فرمايد: ما استدراج و آزمايش مى كنيم ايشان را از جهتى كه نمى دانند، يعنى در هنگام معاصى به ايشان نعمت مى دهيم .
و فرمود: خدا دوست مى دارد بنده اى را كه در گناهان عظيم رو به درگاه او آورد، و از او طلب آمرزش نمايد، و دشمن مى دارد بنده اى را كه اندك گناهى كرده باشد، و آن را حقير و خفيف شمارد.
و ايضا فرمود: بپرهيزيد از گناهان حقير شمرده شده كه آنها آمرزيده نمى شود، پرسيدند كدام گناهان است ؟ فرمود: كسى گناهى كند و گويد: خوشا حال من اگر غير اين گناه نداشته باشم .
و فرمود: حضرت رسول (ص) به صحراى خشك ساده اى رسيدند، به صحابه فرمودند: هيزم جمع كنيد، صحابه گفتند: يا رسول الله در اين زمين هيزم نيست ، فرمود: هر چه به دست آيد بياوريد، پس آوردند تا بسيار جمع شد، حضرت رسول (ص) فرمود: گناهان به اين نحو جمع مى شود، پس فرمود: زينهار سهل مشماريد گناهان را كه هر گناهى را طلب كننده اى هست ، و جميع گناهان را نوشته است و در نامه عمل ثبت كرده است .
و حضرت صادق عليه السلام فرمود: آدمى كه گناهى مى كند، در دل او نشان سياهى پيدا مى شود، اگر توبه كرد برطرف مى شود، و اگر ديگر گناه كرد زياده مى شود تا دلش را تمام فرا مى گيرد، بعد از آن هرگز رستگار نمى شود.
و حضرت باقر عليه السلام فرمود: گاه هست كه بنده اى از خدا سؤ الى
(27) مى نمايد، و نزديك مى شود حاجتش بر آورده شود، پس گناهى مى كند خدا وحى مى فرمايد به ملك كه حاجت او را بر نياوريد كه او متعرض غضب من شد، و مستوجب حرمان گرديد.
و در حديث ديگر فرمود: هيچ سالى باران از سال ديگر كم تر نمى آيد، وليكن خدا هر جا كه خواهد مى فرستد، به درستى كه هرگاه جماعتى معصيتها كردند، آنقدرى از باران كه بر ايشان مقدر شده است حق تعالى از ايشان باز مى گيرد، و در بيابانها و درياها و كوهها مى بارد.
و حضرت صادق عليه السلام فرمود: بسا مى شود شخصى گناهى مى كند و به سبب آن از نماز شب محروم مى گردد، و عمل بد تاءثيرش در صاحبش تندتر است او فرو رفتن كارد در گوشت .
(( يا اءباذر دع مالست منه فى شى ء، ولا تنطق فيما لايعنيك ، و اخزن لسانك كما تخزن ورقك
))
(( يا اءباذر ان الله جل ثناؤ ه ليدخل قوما الجة ، فيعطيهم حتى يملوا، وفوقهم قوم فى الدرجات العلى ، فاذا نظروا اليهم عروفهم ، فيقولون : ربنا اخواننا كنا معهم فى الدنيا، فلم فضلتهم علينا؟ فيقال : هيهات هيهات انهم كانوا يجوعون حين تشبعون ، و يظمئوون حين تروون ، و يقومون حين تنامون ، و يشخصون حين تحفظون .
))
اى ابوذر ترك كن كارى را كه از آن فايده به تو نمى رسد، و سخن مگو در امرى كه از آن منتفع نمى شوى ، و زبان خود را حفظ كن ، چنان چه زر خود را ضبط مى نمايى .
اى ابوذر حق سبحانه و تعالى جمعى را داخل بهشت خواهد كرد، و آنقدر نعمت به ايشان كرامت مى كند كه نزديك شود ايشان را از بسيار نعمت ملال حاصل شود، و بالاتر از ايشان جماعتى باشند در درجات عاليه بهشت ، پس چون ايشان نظر به آن جماعت كنند بشناسند ايشان را، و چون حال ايشان را از حال خود بهتر يابند گويند: پروردگارا ايشان برادر ما بودند، و ما در دنيا با ايشان بوديم ، به چه سبب ايشان را بر ما زيادتى داده اى ؟ جواب رسد: هيهات هيهات ! مرتبه شما كجا و مرتبه ايشان كجا، ايشان گرسنه مى بودند در هنگامى كه شما سير بوديد، و تشنه مى بودند وقتى كه شما سيراب بوديد، و به عبادت ايستاده بودند در اوقاتى كه شما در خواب بوديد. و از خانه ها بيرون مى رفتند از براى خدا در راه هاى خير در هنگامى كه شما در رفاهيت و عيش ساكن بوديد.