نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

موضوع: مسيحيت صهيونيستي

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    تاریخ عضویت
    September 2010
    شماره عضویت
    697
    نوشته
    9
    تشکر
    3
    مورد تشکر
    18 در 7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض مسيحيت صهيونيستي

    به نام خدا


    نويسنده : پیشارا اواد
    ترجمه: فاطمه شفیعی سروستانی


    مقدمه:آن چه که من به عنوان یک سرسپرده به سیادت حضرت عیسی(ع) همیشه به دنبال آن بوده ام حقیقت است. بنابراین سرسپردگی من نسبت به عیسی مسیح(ع) بر احساس من به عنوان یک فلسطینی، به عنوان کسی که مورد ستم قرار گرفته، پناهنده شده و در میان مردمی که در رنجند زندگی می کند اولویت دارد. موضوع مورد نظر ما «مسیحیت صهیونیستی» است.


    به طور ساده، صهیونیسم به جنبشی ملی برای حضور یهودیان در فلسطین و حق حاکمیت یهود بر کل سرزمین اطلاق می شود. جنبش صهیونیستی رسما در سال 1897 م. سازماندهی شد و خواستار استقرار مجدد یهودیان در فلسطین بود. این حرکت در باطن خود دارای ماهیتی سکولار بود و رهبران آن ایدئولوژیهای خارجی را از جمله سوسیالیزم (جامعه گرایی) و ناسیونالیسم (ملیت گرایی) وارد یهودیت کردند. با این وجود، عاقبت جنبش صهیونیستی طرفدارانی در میان سنتهای یهودی و احزاب، خصوصا بعد از واقعه قتل عام یهودیان توسط هیتلر به دست آورد. این حمایت از جنبش صهیونیستی در میان بسیاری از مسیحیان، به خصوص پروتستانهای طرفدار وضع احکام دینی در هر عصر، نیز آشکار شد. مسیحیانی که فعالانه و جدی از ادعای یهودیان برای بازگشت به فلسطین حمایت می کنند، مسیحیان صهیونیست شناخته می شوند.



    مسیحیت صهیونیستی در اسرائیل

    مسیحیان صهیونیست خود را مدافع یهودیان و به خصوص اسرائیل می دانند. آنها از سیاستهای اسرائیل، چه خوب و چه بد حمایت می کنند. این حمایت، ضدیت با افراد منتقد و دشمن اسرائیل را هم شامل می شود . در نتیجه، اکثر آنها هیچگونه احساس غم خوارانه ای نسبت به فلسطینیان ندارند و مخالف هرگونه راه حل صلح طلبانه که ممکن است منجر به ملی شدن فلسطین شود هستند. از نظر آنها، خداوند این سرزمین را به یهودیان بخشیده. فلسطینیان محلی، متجاوز شناخته شده و هیچ حقی در سرزمین موعود ندارند. مسیحیان صهیونیست برای توجیه موقعیت خود، به کتاب مقدس استناد می کنند. دکتر استفان سایزر، در رساله خود به نام مسیحیت صهیونیستی و اثر شدید آن بر عدالت، دسته بندی متعددی از رفتارهایی که توسط مسیحیان صهیونیستی به عنوان دوستان حقیقی اسرائیل تعریف شده مشخص می کند:
    1ـ تشویق و دلگرمی در گفت وگوهای یهودیان و مسیحیان؛
    2ـ مقابله با افکار ضد یهودی؛
    3ـ آموزش با نگرش به ریشه های یهودی دین مسیح(ع)؛
    4ـ اقدامات بشردوستانه در میان پناهندگان یهودی؛
    5ـ مخالفت با مقامات یهودی میانه رو که تلاش می کنند، برای آرامش در سرزمین، مصالحه کنند؛
    6ـ سوء استفاده از مسیحیت برای توجیه اعمال ضد حقوق بشر؛
    7ـ طرح آخرالزمان کتاب مقدس به عنوان پیشگوییهایی که در معرض تبدیل شدن به واقعیت هستند.



    خداشناسی مسیحیت صهیونیستی

    الف) استقرار مجدد: خداشناسی مسیحیان صهیونیست بر اساس عقیده به بازگشت مجدد به سرزمین موعود است و این که وعده این سرزمین به ابراهیم، اسحاق، یعقوب و یوسف داده شده و ابدی می باشد. بنابراین آنها به دعا و تقویت یهودیان می پردازند تا به جایی که خدا به آنها عطا نموده بازگردند و آن را اشغال نمایند. از آن رو معتقدند:
    خداوندی که بنی اسرائیل را متفرق نمود دوباره آنها را جمع می کند (6 ـ 1 : 40 کتاب دوم تورات) (10 : 31 ارمیای نبی، 12 ـ 11 : 11 اشعیا)
    وظیفه کلیسا این است که راحتی و برکت اسرائیل را تأمین کند. اگر کلیسا در انجام این وظیفه درماند؛ برکت خداوند را از دست می دهد . «و برکت دهم به آنانی که تو را مبارک خوانند و لعنت کنم به آنکه تو را ملعون خواند.» 3 : 12 سفر پیدایش
    به عقیده مسیحیان صهیونیست وظیفه کلیسا این است که به عملیات بازگردانی و استقرار مجدد یهودیان کمک نموده از آنها حمایت کند، راحتی آنها را تأمین کند و بقای مردم منتخب خداوند را متعهد شود.
    ب) برگزیدگی: به عقیده مسیحیان صهیونیست، یهودیان مردم برگزیده خداوند باقی می مانند و ارتباطی منحصر به فرد و ناگسستنی با او دارند. با نگاه به تعلیمات کتاب عهد جدید درباره ملت خداوند ، خدا هیچ گاه مردم یهود را رد یا جایگزین نکرده است.
    «ولکن چنین نیست که کلام خدا ساقط شده باشد؛ زیرا همه کسانی که از اسرائیل اند، اسرائیلی نیستند و نه نسل ابراهیم تماما فرزند ابراهیم هستند.» 7 ـ 6 : 9 رومیان
    ج) دیدگاه مبتنی بر کتاب مکاشفات درباره آینده: اساس خداشناسی مسیحیت صهیونیستی عقیده به بخش گرایی و وضع احکام دینی در هر دوره و عصر است. بر اساس این عقیده، خداوند جهان را از آغاز تا پایان بر اساس جدولی تدبیر کرده که به هر دوره از آن یک بخش گفته می شود . اسرائیل نقش مهمی را در آخرین دوره بازی می کند. زمانی که می خواهد دوباره به کشوری مستقل تبدیل شود، معبد را بازسازی کند و مقام کشیشی و طریقه و روش فداکارانه را بنیاد نماید. معتقدان به بخش گرایی، اسرائیل و کلیسا را مجزا می دانند و بر این باورند که خداوند تا آغاز جنگ «آرماگدون» با هر دو به صورت جداگانه کار می کند. سپس عیسی مسیح(ع) به عنوان پادشاه یهودیان بازمی گردد و از تخت خود در معبد بازسازی شده در اورشلیم بر کل ملتها حکمرانی می کند. در آخرین جنگ اسرائیل نابود خواهد شد و صدها هزار یهودی خواهند مرد.
    بخشی گرایان سالها به دنبال علائم و اجرای پیشگوییها بوده اند. اعلامیه کشور اسرائیل در سال 1948 م. و جنگ 1967 م. هر دو به عنوان اجرای این پیشگوییها با نادیده گرفتن وضع اعراب فلسطینی و به خصوص مسیحیان عرب فلسطینی ملاحظه شده اند. تمام حوادث جاری به عنوان تابلوهای راهنمای بازگشت دوباره عیسی مسیح(ع) تعبیر می شوند. جداول پیشگویی سناریوی بازگشت دوباره عیسی مسیح(ع) را مجسم می کنند. حوادث ـ حتی حادثه همه سوزی توسط هیتلر ـ همه به عنوان وسایل تدبیر شده خداوند برای داوری مورد توجه واقع شده اند. بنابراین هیتلر هم که معتقد به کتاب مقدس نبود با فرستادن مردم حفظ شده به سرزمین حفظ شده به اجرای یک پیشگویی برجسته کمک کرد.
    این کاملاً بدیهی است که، بدون اسرائیل، برنامه های مبتنی بر پیشگویی مسیحیان صهیونیست، تمام تئوریهای جدایی طلبانه و اجزای آنها، همگی از بین خواهند رفت. به همین علت است که مسیحیان صهیونیست علاقه خاصی به کشور اسرائیل دارند. برای آنها، این موضوع، جنگ بین دو قوم برای رسیدن به صلح نیست بلکه به حقیقت پیوستن جدی پیگشوییها و بازگشت مسیح، با شکوه و افتخار و اجرای اراده کامل خداوند است. مسیحیان صهیونیست راغب نیستند به هیچ تفسیر دیگری از کتاب مقدس و هیچ تعلیم ساده ای از آن با توجه به عدالت و صلح، توجه کنند.
    مسیحیان صهیونیست چگونه از اسرائیل حمایت

    به عقیده مسیحیان صهیونیست و جدایی طلبان، حمایت نکردن از اسرائیل قرار گرفتن در صف مخالفان با اهداف خداست. حمایت از اسرائیل از طریق اشکال مختلفی صورت می گیرد:
    1. مالی؛
    2. نظامی؛
    3. تبلیغات؛
    4. خدمت در نیروی نظامی اسرائیل؛
    5. تکفل بازگرداندن جمعیت مهاجر یهود؛
    6. بشردوستی؛
    7. دعا برای اسرائیل؛
    8. اقدامات سیاسی؛
    9. حمایتهای متفرقه.
    این برای فلسطین چه معنایی دارد؟

    چون مجال صحبت درباره تمام نکات بالا نیست، باید مثالی را ذکر کنم. در سال 1982 م. اسرائیل به لبنان حمله کرد. یک سخنگوی مسیحی صهیونیست که با «اورشلیم پست» مصاحبه داشت توضیحات زیر را بیان کرد: «ما (مسیحیان صهیونیست) صهیونیستهای بهتری از شما اسرائیلیها هستیم. شما خیلی سازش پذیر هستید و بسیار راغب به مصالحه می باشد.» او اسرائیل را وادار کرد تا امنیت «حقوق خدادادی سرزمین» را با اعمال تجاوزگرانه بیشتر برای ساخت مسکنهای یهودی در کرانه غربی تأمین کند. هماگونه که می بینید، فلسطینیان فقط با کشور قدرتمند اسرائیل روبرو نیستند، آنها دشمن پنهان دیگری در میان مسیحیان صهیونیست دارند . این مسیحیان که در مواقعی بسیار خوش خیال اند، خود را نه تنها در حال کمک به کشور صهیونیستها می دانند، بلکه خود را تسریع کننده روند بازگشت مسیح(ع) به شمار می آورند.
    مسیحیان صهیونیست اساس خداشناسی شان را بر خودبینی بنا نهاده اند. پیام حقیقی کتاب مقدس چیست؟ آیا خدا نگران حقوق و رفاه اجتماعی جمعیت فلسطینی این سرزمین نیست؟ آیا مسیحیان صهیونیست با توجه به کتاب مقدس و با تفاسیر موردنظر خود عدالت را اجرا می کنند؟
    آیا فقط مسیحیان صهیونیست تفاسیر انجیلی دارند؟

    بگذارید به کتاب مقدس به صورت همه جانبه بنگریم؛ هم کتاب عهد قدیم و هم عهد جدید. من فکر می کنم که مسیحیان صهیونیست در رد ارتباط بین دو کتاب و این که آیا کتاب عهد جدید، کتاب دیگر را باطل می کند در اشتباهند. ما باید به کتاب مقدس با دید مسیحی بنگریم. رساله عبرانیان همه چیز آشکارا به ما می گوید: «زیرا که چون شریعت سایه نعمتهای آینده است، نه نفس صورت آن چیزها ، آن هرگز نمی تواند هر سال به همان قربانیهائی که پیوسته می گذرانند تقرّب جویندگان را کامل گرداند. (1 : 10 رساله عبرانیان) (همچنین 6 ـ 1 : 8 رساله عبرانیان ـ 17 ـ 16 : 2 کتاب عهد جدید)
    در کتاب عهد عتیق، وحیها از طرف خداوند در سایه پیشگویی و تصورات بیان شده است. ما در کتاب عهد جدید، واقعیت و مفاهیم را داریم. من می خواهم به چیزی که واقعیت دارد و به فرزند خداوند، عیسی مسیح(ع) الهام شده توجه کنم. «در گذشته خداوند با اجداد ما از طریق انبیا و یا روشهای گوناگونی صحبت کرد . اما در این روزها او از طریق فرزند خود با ما سخن گفته، کسی که او را وارث همه چیز کرد و کسی که از طریق او جهان را ساخت.» (2 ـ 1 : 1 رساله عبرانیان)
    همچنین آدمی تعجب می کند که یک قول چند بار باید اجرا شود. مردم بنی اسرائیل تحت رهبری یوشع(ع) به سرزمین موعود رفتند و آن را مالک شدند. ما در 23: 11 یوشع می خوانیم: «پس یوشع تمامی زمین را برحسب آنچه خداوند به موسی گفته بود و یوشع آن را به بنی اسرائیل برحسب فرقه ها و اسباط ایشان به ملکیّت بخشید و زمین از جنگ آرام گرفت.»
    هجوم به کنعان توسط یوشع بن نون

    بسیاری از مسیحیان علت اجازه خداوند به یوشع برای نابودی آموریان، Hivites: HiHites و غیره را نادیده می گیرند. این علت بت پرستی و فساد آنان بود . در کتاب دوم تورات و بعدها در کتاب یوشع روشن شده که اقوام اجازه دارند برای محک زدن ارتباط اسرائیل با خدا باقی بمانند. خدا به این قوم 400 سال مهلت داد تا توبه کنند و به ابراهیم(ع) گفت: «و در پشت چهارم به اینجا خواهند برگشت؛ زیرا گناه آموریان هنوز تمام نشده است.» 16 : 15 Gen
    بالاخره زمان بخشش پایان یافت و یوشع سرزمین را گرفت . گرچه بعدها که پادشاهان اسرائیل همان گناهان را مانند آموریان تکرار کردند، فتوای خداوند شامل حال اسرائیل شد، همانطور که شامل حال آموریان شده بود و آنها از سرزمین بیرون رانده شدند . بنابراین خداوند استثنا قائل نمی شود.
    فلسطینیان دشمن خداوند نیستند

    به یاد داشته باشیم که اعراب فلسطینی بت پرست نیستند. آنها خدای ابراهیم را عبادت می کنند. معیارهای اخلاقی فلسطینیان در کل، بیشتر آمریکاییها را به شرم وامی دارد. چیزی که امروز برای فلسطینیان در حال اتفاق است یقینا فتوایی از طرف خدا نیست، بلکه نتیجه طمع سیاسی و رفتار غیر سیاسی بشر بر ضد بشر است.
    نسل ابراهیم چه کسانی هستند؟

    کتاب مقدس نمی گوید که «خدا سرزمین را به یهودیان داده است»، چیزی که می گوید این است که خداوند سرزمین را به ثمره ابراهیم(ع) نوید داده است . دو کتاب عهد عتیق و جدید هر دو تصدیق می کنند که پیمان ابراهیم بر اساس ایمان و فرمانبرداری است ، نه نژاد و نسل جسمانی.
    بعضی از ریاکاران به عیسی(ع) گفتند : «ابراهیم پدر ماست» . عیسی(ع) به آنها جواب داد : «اگر شما فرزندان ابراهیم بودید ، اعمال ابراهیم را به جا می آوردید .»
    پل همین مطلب را به گونه ای زیبا بیان می کند : «اگر شما به مسیح(ع) تعلق دارید ، پس بر اساس پیمان، ثمره و وارث ابراهیم هستید.»
    ممکن است زمانی یهودیان، مردم منتخب خداوند بوده باشند ، اما بعد از آمدن عیسی(ع) «تمام کسانی که عیسی(ع) را پذیرفتند فرزندان خداوند شدند .» (12 : 1 یوحنا)
    کتاب عهد جدید و یهودیان

    کتاب عهد جدید اصلاً به این موضوع اشاره نمی کند که یهودیان حقی خدایی و بدون قید و شرط در برابر سرزمین دارند. کتاب رومیان 11 ـ 9 می گوید زمانی که سختگیریها در برابر انجیل توسط یهودیان پایان یابد آنها تقدیس می شوند و دعای خیر برای آنها از طریق فرزند خداوند، عیسی مسیح(ع) به دست می آید. این برکتها عبارتند از :
    «زیرا ای برادران نمی خواهم شما از این سرّ بی خبر باشید که مبادا خود را دانا انگارید ...؟»
    (25 : 11 رومیان)
    در سخن بالا و در سرتاسر کتاب عهد جدید هیچ گفته ای از این نیست که رستگاری یهودیان مشروط به مالکیت سرزمین است. «که امتها در میراث و در بدن و در بهره وعده او در مسیح به وساطت انجیل شریک هستند .» (6 ـ 4 : 3 افسیان)
    مهر خداوند

    در مجموع، تمام اینها بر اساس عشق خداوند به تمام مردم جهان است. وعده سرزمین تبدیل به وعده جهان شده است. این دسته از مسیحیان به نام مسیحیت صهیونیستی به خاطر تفاسیر غلط خود از کتب آسمانی، به خاطر این که وسیله جدایی و نفرت قرار گرفته اند، به دلیل طرفداری از قدرت شیطان، و به علت ممانعت از گواهی و شهادت عیسی(ع) در برابر مردم، نیازمند توبه به درگاه خداوندند. تفسیر و برداشت نادرست از کتاب آسمانی می تواند زندگیهایی را نابود سازد که عیسی مسیح(ع) برای حفظ آنها درگذشت. دولت اسرائیل در سال 2000 م. چندین مسیحی خارجی متعصب را به بیرون از اسرائیل تبعید کرد. سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) آنها را متهم به برافروختن آتش جنگ نمود . شور و شوق آنها برای بازگشت مجدد عیسی مسیح(ع) آنان را آرزومند جنگ آخرین نمود. «بر شما نیست که زمانها و فرصتها را بدانید، ... زمانی که روح مقدس بر شما پیدا گشت، به قدرت می رسید و شما در اورشلیم، یهودیه، سامریه تا پایان جهان گواه و شاهد خواهید بود.»
    ما، به عنوان مسیحیان فلسطینی، خداشناسی مسیحیان صهیونیست را مطابق کتاب مقدس و تعلیم عیسی مسیح(ع) نمی دانیم. این عقیده تأثیر منفی بر کتاب مقدس دارد و می تواند کلیسای آمریکا را در فهم وظیفه اش در خاورمیانه گمراه سازد . پیام ما به یهودیان و اعراب، پیام امید، زندگی، عشق و اخبار خوب است. مسیح(ع) برای رهایی یک سرزمین خود را فدا نکرد.1 او خود را فدا کرد تا بشر را رهایی بخشد. برای این که «ما را از قلمرو تاریکی نجات دهد و وارد قلمرو پادشاهی فرزندی سازد که عاشق اوست.» 13 : 1 Gel؟ عیسی(ع) جهان را دوست داشت و بنابراین آن را حفظ نمود.


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    تاریخ عضویت
    September 2010
    شماره عضویت
    697
    نوشته
    9
    تشکر
    3
    مورد تشکر
    18 در 7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : مسيحيت صهيونيستي

    به نام خدا

    نوشته اي ديگر درباره مسيحيت صهيونيستي و اهداف آن


    تاريخچه مسيحيت صهيونيستي
    با آغاز پروتستانيزم در اروپا يکي از بزرگترين انحرافات در دين مسيحيت ايجاد شد. مارتين لوتر در زمان زندگي خود بسيار تحت تاثير کتاب عهد قديم(تورات) بود. وي سعي ميکرد تا تفسيري از کتاب عهد جديد(انجيل) ارائه کند که مطابق با نظريات تورات باشد. اين در حالي است که انجيل بايد مفسر تورات ميبود نه بالعکس. اين مسأله در زمان خود لوتر نيز سر و صداي بسياري کرد. لوتر در کتاب خود تحت عنوان "مسيح يک يهودي، زاده شد" در سال 1523 م نوشت: "يهويان خويشاوندان خداوند ما (عيسي مسيح)هستند، برادران و پسر عموهاي اويند.روي سخنم با کاتوليک هاست. اگر از اينکه مرا کافر بناميد خسته شده ايد، بهتر است مرا يهودي بناميد."

    آثار يهوديت در پروتستانيزم بسيار است. به عنوان مثال در حوزه اقتصاد، حليت ربا و به وجود آمدن اقتصاد کاپيتاليستي را به دنبال داشت.

    پس از لوتر، پروتستانيزم به 3 دسته کلي تقسيم شد.
    1- پروتستانيزم سنتي(Mainline Protestans) اين دسته از پروتستان ها معتقد به رفتار مهربانانه با سايرين هستند و از بقيه پروتستان ها تعصب کمتري دارند. مهمترين دسته هاي ميان آنها مشيحايي ها، متدويست ها ( يا مکتبي ها)، لوتري ها، کليساي اصلاح طلب، اسقفي ها و ... مي باشد.

    2- انجيلي ها (Evangelicals) افرادي با احساس، از لحاظ مذهبي متعصب و متمايل به روش هاي نوين تفکر و انديشيدن هستند.

    3- بنيادگرايان(Fundamentalists) اين افراد نيز در اغتقادات خود متعصب اند و تفکراتي بسيار نزديک به يهوديان صهيونيست دارند. اين گروه را در اين مقاله مسيحيان صهيونيست مي ناميم.

    چهار رويكرد مهم مسيحيان صهيونيستي
    فعاليت عمده اين گروه پس از جنگ جهاني دوم مشهود شد. رويکرد کلي اين گروه در سياست هاي امريکا بسيار موثر است. 4 رويکرد مهم اين فرقه (که 3 تاي اولي در سياست هاي امريکا کاملا مشهود است.) عبارتند از:

    1- احساس برگزيدگي الهي:آنها معتقدند خداوند آنها را برگزيده تا همه انسان ها را نجات دهند و راه نجات آنها از بلاياي آخرالزمان پيروي از مسيحيت است. بوش در سخنان خود در اين باره ميگويد: "ايالات متحده فراخوانده شده تا آزادي را که يکي از مواهب الهي است، به تمام مخلوقات در سراسر جهان ارزاني کند."

    2- احساس عميق نسبت به اينکه اکنون در آستانه آخرالزمان هستيم: از سال 1916 روساي جمهور امريکا با اين مفهوم آشنا شدند و به آن ومعتقد شدند. اولين رئيس جمهور که به اين مفهوم ايمان آورد، ويلسون بود. روساي جمهور ديگر نيز به صورت جدي دنبال مي کردند. معروف است که مي گوين آرزوي ريگان آغاز جنگ آرماگدون به دست او بوده است. در اين باره بيشتر توضيح خواهم داد.

    3- اقليم گرايي جنوبي ميان مذهب محافظه کار و سياست محافظه کار

    4- تنها راه فهم و درک کامل و مطلق در بنيادگرايي است و سايرين در اين باره در اشتباه اند.


    اعتقاد به هفت مرحله در آخر الزمان
    مسيحيان صهيونيست معتقد به هفت مرحله يا هفت مشيت الهي هستند که در آخرالزمان به وقوع مي پيوندد. اين مراحل عبارتند از :

    1- بازگشت يهوديان به فلسطين
    2- ايجاد دولت يهود
    3- موعظه شدن بني اسرائيل و ديگر مردم دنيا به وسيله انجيل
    4- (حصول مرحله) وجد يا سرخوشی (Rapture) يعني به بهشت رفتن کليه کساني که به کليسا ايمان آورده اند.
    5- دوره 7 ساله حکومت دجال(آنتي کراست – ضد مسيح) و فلاکت يهوديان و ساير به اصطلاح آنان مومنان
    6- وقوع جنگ ارماگدون: در اين باره در ادامه توضيح خواهم داد.
    7- شکست لشکريان دجال و حکومت مسيح به پايتختي قدس(اورشليم).يهوديان در اين دوره به مسيح ايمان ميآورند.

    اهداف مسيحيان صهيونيست:
    1- تشويق و دلگرمي در گفتگوهاي يهوديان و مسيحيان
    2- مقابله با افکار ضد يهودي
    3- آموزش با نگرش به ريشه هاي يهودي دين مسيح: اين برنامه در 200 مدرسه با 100000 دانشجو اجرا مي شود.
    4- اقدامات بشر دوستانه در ميان پناهندگان يهودي
    5- مخالفت با مقامات يهودي ميانه رو که به دنبال روش هاي مصالحه جويانه براي صلح در فلسطين هستند.
    6- سوء استفاده از مسيحيت براي توجيه اعمال ضد حقوق بشر
    7- آخرالزمان شناسي از کتاب مقدس در معرض تبديل شدن به پيشگويي منجر به واقعيت براي اجراي بند هفتم با تبليغ تفکرات تدبير گرايي(يا مشيت گرايي- Dispensationalism ) درميان عموم تلاش ميکنند تا اين باور را به وجود آورند که مسائلي که رخ ميدهد همان است که در کتاب مقدس آمده و ما نبايد با آنها مبارزه کنيم.


    ادامه دارد...
    ویرایش توسط محب نرگس : 11-09-2010 در ساعت 21:52


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    تاریخ عضویت
    September 2010
    شماره عضویت
    697
    نوشته
    9
    تشکر
    3
    مورد تشکر
    18 در 7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : مسيحيت صهيونيستي

    آرماگدون(Armageddon) مرحله ششم از مراحل هفتگانه آخرالزمان، جنگي همه گير در جهان است که در آن همه زمين به سختي نابود خواهد شد. اصل اين کلمه هارمجيدو (يا هارمگيدو) است. مکان وقوع اين جنگ را صحراي مگيدو در شمال اسرائيل و کرانه غربي رود اردن است. در اين مکان در گذشته شهري استراتژيک بوده که در مسير عبور از شمال به جنوب و شرق به غرب بوده است. جنگ هاي زيادي در تاريخ در اين مکان رخ داده است. در اين بين جنگ ميان نيروهاي خير (يهوديان) و نيروهاي شر( مسلمانان از ايران و روسيه) رخ ميدهد و به همه دنيا کشيده مي شود. در صحيفه حزيقال نبي درباره آرماگدون آمده است: "باران هاي سيل آسا و تگرگ هاي سخت آتش و گوگرد، تکان هاي سختي در زمين پديد خواهد آورد. کوه ها سرنگون خواهند شد.صخره ها خواهند افتاد و جميع حصارهاي زمين منهدم خواهد شد."

    در صحيفه زکرياي نبي آمده است: "گوشت ايشان در حالي که بر پاهاي خويش ايستاده اند کاهيده خواهد شد و چشمان ايشان در جاي خود گداخته خواهد شد و زبان هايشان در دهانشان کاهيده خواهد شد." بنيادگرايان اين عبارات را حمل بر استفاده شدن بمب هاي اتمي و نوتروني دراين جنگ ميدانند. اعتقاد به اين جنگ تأثير زيادي بر سياست هاي داخلي و خارجي داشته است. جيمز وات وزير کشور اسبق ايالات متحده در کميته مجلس نمايندگان اظهار داشت:"به علت ظهور دوباره و قريب الوقوع مسيح، نمي توانم خيلي در بند نابودي منابع طبيعي خودمان باشم." ريگان رئيس جمهور اسبق امريکا نيز بسيار تحت تأثير تعليمات ديني که توسط مادرش نل ريگان ديده بود، قرار داشت. وي ميگويد:"اين نبي خشمگين حزيقال است که بهتر از هرکسي، قتل عامي را که عصر ما به ويراني خواهد کشاند را، پيشگويي کرده است... اين علامت آن است که فرا رسيدن آرماگدون، دور نيست."

    هزاره گرايي
    هزاره گرايي يکي از مسائل مهم در تاريخ و حوادث مربوط به ان بوده است. اين تفکر بر اين اساس استوار است که در ابتداي هر هزاره اتفاق مهمي رخ خواهد داد. "مجدد الف سنه" يکي از مهمتريت اين آثار مسلمانان در اين باره مي باشد. مسيحيان نيزبه اين تفکر معتقدند. آنها ميگويند که جنگ ارماگدون در ابتداي هزاره سوم رخ خواهد داد. يعني تا سال 2026 رسانه ها و جريان صهيونيزم مسيحي: براي تبلليغات تفکرات صهيونيستس(اعم از يهودي، مسيحي و مسلمان) ابزارهاي فراواني وجود دارد. 85% سرمايه هاليوود متعلق به صهيونيست هاست. از اين رو آنها به راحتي ميتوانند جهت رواج نظريات خود به فيلم هاي سينمايي متوسل شوند.(فيلم هاي آرماگدون، ماتريکس، شمارش معکوس تا آرماگدون، امگا کد(يا مگيدو)و...) بسياري از کارگردانان و بازيگران معروف سينما صهيونيست هستند و در خدمت منافع اسرائيل فعاليت مي کنند. از ميان 1400 راديوي مذهبي در دهه 90 در امريکا، 400 راديو در دست بنيادگرايان پروتستان است که در آن 8000 کشيش پيرامون نظريات صهيونيستي خود تبليغ ميکنند. برنامه هاي تلويزيوني عامه پسند بنيادگران مسيحي حدود 60000000 بيننده در امريکا دارد. آنها در فعاليت هاي خود تبليغ ميکنند که صلح نتيجه اي در بر ندارد و بايد به دنبال جنگ بود و با استناد به آيات انجيل اثبات ميکنند که اکنون در آخرالزمان حضور داريم.(نظريه جنگ تمدن ها) آثار اين تبليغات در امريکا به حدي است که 25% مردم عملا به اين فرقه پيوسته اند و اکثريت مردم امريکا معتقدند به برکت حمايت دولتشان از رژيم صهيونيستي است که خداوند به آنها روزي و نعمت ميدهد. ساير مردم جهان نيز از اين تفکرات بي بهره نيستند. سربازان اسپانيا شرکت کننده در جنگ عراق خود د را نمايندگان مسيح ميدانند و از علائم جنگ هاي صليبي استفاده مي کنند.

    در پايان: با اين تفاصيل به نظر ميرسد بسياري از سياست هاي امريکا در جهت تحقق آرمان هاي اي گروه از مسيحيان است و ميتوان بسياري از کارهاي امريکا و مسائل پشت پرده آن را دريافت. وظيفه ما اين است که اين مفهوم را عميق تر بشناسيم و در جهت مقابله با آن به خصوص مبارزه با صهيونيزم اسلامي تلاش کنيم. اللهم انا نرغب اليک في دوله کريم تعز به الاسلام و اهله و تذل به النفاق واهله


    نويسنده محمدصالح مفتاح


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مهمترين نبرد ها در آخر زمان( آرماگدون) - منتظران 90 (شيعيان ضد ماسون)
    نبرد آرماگدون
    مسيحيت به سه شاخه كاملاً جدا و مخالف يكديگر يعني كليساي كاتوليك روم، ارتدكس و پروتستان تقسيم شده است. اين سه كليسا در اعتقادات ديني و مراسم عبادي كاملاً از يكديگر جدايند و مانند سه دين مختلف عمل مي كنند و حتي انجيل كليساي پروتستان با انجيل كليساي كاتوليك تفاوت زيادي دارد. يكي از ويژگي هاي كليساي پروتستان رابطه بسيار نزديك آنها با دولت هاي اروپايي مي باشد و اين دولت ها براي ترويج مسيحيت پروتستان از مبلغان خود در كشورهاي جهان سوم حمايت هاي گسترده مالي، تبليغاتي و سياسي مي كنند؛ به عنوان مثال در انگليس دولت و كليساي پروتستان از هم جدا نيست و ملكه انگليس در رأس دولت و كليسا قرار دارد
    در يك قرن گذشته جريان جديدي كه در بين پروتستان ها فوق العاده قدرتمند شده است مكتب نوظهور «مبلغان انجيل» مي باشد . قبل از جنگ جهاني دوم اين مكتب نوظهور به بنيادگرايي معروف است در جامعه آمريكا نفوذ فراواني دارد.
    آنچه مشخص است اينكه اين نحله فكري، بنياد محكم الهي و آسماني ندارد و بر اساس يكسري شواهد و حدس و گمانها، پايه ريزي شده است

    اصول و مباني جريان مبلغان انجيل در آمريكا و انگليس حمايت همه جانبه عقيدتي و سياسي از صهيونيسم مي باشد و آنها اعتقاد دارند كه پيروان كليساي پروتستان براي ظهور دوباره مسيح بايد چند خواسته مسيح را كه در تفاسير انجيل در قرن بيستم به عنوان پيشگويي هاي انجيل بيان شده، عملي نمايند . پيروان اين مكتب خود را از مبلغان انجيل مي دانند و اعتقاد دارند پيروان اين مكتب، مسيحيان دوباره تولد يافته مي باشند كه فقط اينان اهل نجات خواهند بود و ديگران هلاك خواهند شد.
    از ويژگي هاي ممتاز پيروان اين مكتب اعتقاد راسخ و تعصب خاص به صهيونيسم مي باشد و تعصب اين مسيحيان به صهيونيسم بيش از صهيونيست هاي يهودي مقيم اسرائيل و آمريكا مي باشد. اما يك ايدئولوژي بسيار مهم و مقدسي كه پيروان صهيونيسم مسيحي، به آن اعتقاد دارند، واقعه آرماگدون است. اين ايدئولوژي در واقع يك نحله فكري خاص است كه داراي نگرشي آخرالزماني است و بنيادگرايان مسحي علاقه زيادي به اين موضوع داشته و به همين خاطر، به طرق مختلف به ارائه اطلاعات و تبليغات وسيعي در اين رابطه پرداخته اند.
    آنچه مشخص است اينكه اين نحله فكري، بنياد محكم الهي و آسماني ندارد و بر اساس يكسري شواهد و حدس و گمانها، پايه ريزي شده است.
    آرماگدون در تفك ر صهيونيسم مسيحي همان نبرد آخرالزمان است كه امروزه در دو منطقه اروپا و آمريكا، هفتاد ميليون هوادار سرسخت دارد كه براي استحكام بخشيدن به بنيانهاي فكري و نظري خود، هر تلاشي چه در عرصه ملي و بين المللي انجام مي دهند تا از ساحت عقيده خود دفاع كنند
    ویرایش توسط حسنعلی ابراهیمی سعید : 30-04-2019 در ساعت 22:58
    امضاء



  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    آرماگدون چيست؟
    آرماگدون به(كوه مجدو ) اطلاق مي‌شود كه در ۹۰ كيلومترياورشليم و ۳۱ كيلومتري جنوب غربي شهر كنونيحيفا واقع است. در اعتقادات مسيحي به پايان جهان آرماگدون گفته مي شود كه با كشته شدن ضد مسيح و پيامبر دروغين و با به زنجير كشيده شدن شيطان خاتمه مي يابد و در اسلام رد مي شود.



    با توجه به اعتقاد مسيحيان و يهوديان و بر اساس پيش بيني ها سال ۲۰۰۰ سال ظهور مسيح و نبرد آرماگدون و آخرالزمان بود، ولي به دليل نا امني‌هايي كه آمريكا در منطقه ايجاد كرد، اين كار به تعويق افتاد. كمي بيش از يك قرن پيش سايرس اسكوفيلد تحت تاثير نظرات جان داربي كتابي نوشت كه اكنون به نام انجيل پايان جهان مشهور است، و در حال حاضر مبناي تئوري پردازان صهيونيسم مسيحي در باب آخرالزمان است.

    بر همين اساس آرماگدون (نبرد پاياني)، پايان بدبختي هاست. و آمده است:



    ( مسيح و قديسيانش با نيروي شگرف از آسمان فرود مي آيند و Antichrist و
    پيامبر دروغين را در دريايي از آتش نابود مي كنند. دشمنان خدا تسليم مي شوند و بسياري از جمعيت جهان كشته مي شوند.



    پرندگان اجساد مردگان را مي خورند و آسمان مي بارد، و زمين از بدي ها پاك مي شود.)

    اين كوه شامل منطقه‌اي ست كه از نظر باستان شناسانه اهميت زيادي دارد. يك فيلم تحت همين عنوان در هاليوود توليد شده است.



    آرماگدون واژه اي عبري است به معناي تپه شريفان يا كوه. تپه اي كه در جنوب شرقي هيفا در قسمت شمالي كشور فلسطين قرار دارد و در محدوده كرانه هاي باختري رود اردن واقع شده است.


    گفته شده كه در گذشته مكاني استراتژيك در مسير و تقاطع شمال به جنوب و شرق به غرب بوده است.

    آنچه قابل توجه است اينكه اين منطقه بسيار محدود و كوچك است. به هر حال آنچه مهم است اينكه امروزه اين مكان به عنوان مكاني براي جنگ آخرالزمان بنيادگرايان انتخاب شده است. منطقه آرماگدون در غرب رود اردن و در ميان الجليل و السامره در دشت يزرعين قرار دارد.


    جاييكه حتي ناپلئون بناپارت نيز روزگاري درباره آن گفته كه در آن بزرگترين نبرد جهان رخ مي دهد.



    اما بنيادگرايان مسيحي معتقدند براي ظهور و بازگشت دوم مسيح، جنگي هسته اي و اتمي در محل آرماگدون به وقوع مي پيوندد كه داراي فجايع بسيار زيادي است و به واسطه اين نبرد عظيم، اكثر شهرهاي جهان دچار تخريب و نابودي خواهد شد.


    در كتاب مقدس تنها يك بار در مكاشفات يوحنا، فصل16، آيه 16، نسبت به اين مكان سخن گفته شده است. به اين صورت كه:



    (و آنها را در جايي گرد آورد كه به زبان عبراني آرماگدون مي نامند.)
    در عهد عتيق هيچ نشاني از اين صحرا و واقعه آرماگدون وجود ندارد. پس تنها در روياي مكاشفات انجيل در عهد جديد يك بار آمده و در منابع اسلامي همچون قرآن و روايات هيچ سخني از آرماگدون بيان نشده است. حال آنكه در ميان مجموعه عظيم رواياتي كه در دست داريم تنها شش هزار روايت مختص به موضوع آخرالزمان و مهدويت مي باشد اما همانطور كه گفته شد نامي از اين جنگ در اين ميان به چشم نمي خورد.



    در عهد عتيق هيچ نشاني از اين صحرا و واقعه آرماگدون وجود ندارد



    اين ادعا وجود دارد كه در نبرد مورد نظر دو نيرو با يكديگر وارد درگيري مي شوند كه يكي نيروهاي شر و بي ايمان مي باشند كه فرماندهي آنها را فردي به دجال بر عهده دارد كه ضد مسيح است و شريكان او عبارتد از اعراب، مسلمان و حاميان روسي كه ارتشي چهارصد ميليوني را تشكيل مي دهند.



    جري فالول، كه يكي از مبلغان سرسخت و جدي مسيحيت صهيونيستي مي باشد و در كاخ سفيد هم هواداران بسياري دارد، در اين رابطه چنين مي گويد:



    ( روسيه و هم پيمانان آنها مانند ايران، آفريقاي جنوبي(حبشه)، آفريقاي شمالي(ليبي)، اروپاي شرقي(جومر)و قفقازدر خيل سپاهيان شر قرار دارند و اين جنگ فراگير و اتمي است و عده زيادي از بين خواهند رفت.



    اما گروه مقابل نيروهاي خير مي باشند كه همان حاميان اسرائيل هستند كه به رهبري مسيح وارد جنگ مي شوند و اينان داراي خصوصيتي ويژه هستند و آن اينكه حامل نور و خير و خوبي هستند. اما نتيجه جنگ اين است كه مسيح، اولين ضربه را با سلاح هاي كشنده ي خود، بر نيروهاي شر وارد مي كند و اين ارتش را از بين خواهد برد به گونه اي كه گفته شده آنچنان حمام خوني به را افتد كه تا افسار اسبان در آن فرو خواهد رفت.)




    در جايي ديگر جري فالول به طرز موذيانه و با زيركي، با استفاده از برخي از روايات كتاب مقدس و البته با تفسيري شخصي با كمك ظن خود، از قول خداوند چنين عباراتي را بيان مي كند:




    (بياييد و قرباني كه را براي شما آماده كرده ام، بخوريد.


    به كوه هاي اسرائيل بياييد و گوشت بخوريد و خون بنوشيد!


    گوشت جنگاوران را بخوريد و خون رهبران جهان را بنوشيد كه مانند قوچ ها و بره ها و گاوهاي پرواري شده اند.



    نهايتا جنگ آرماگدون با ايمان آوردن يهود به مسيح، به عنوان منجي ايشان، به پايان خواهد رسيد، پس از آنكه دو سوم آنها در اين نبرد از بين مي روند.


    سپس مسيح، مومنان به خويشتن را همراه خود به آسمانها مي برد و اينان از بالاي آسمان در حاليكه در راحتي و خوشي هستند، نظاره گر نبرد آرماگدون خواهند بود و بعد از اتمام جنگ به همراه مسيح به زمين بازمي گردند تا براي مدتي طولاني زندگاني سرشار از سعادت و آسايش را سپري كنند.)



    به نظر مي رسد در توصيفاتي كه از جنگ هسته اي شده است، چاشني اوهام و خيالات نيز راه يافته است.




    امضاء



  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    قسمت هايي از كتاب آرماگدون : تدارك جنگ بزرگ


    از سال 1980، اين عادت در من پيدا شده است كه هر يكشنبه، برنامه ساعت بشارت انجيل كهن فال ول را در تلويزيون بگيرم.



    براى آنكه مطالب بيشترى درباره خداشناسى هار مجدون فال ول بدانم؛ و دريابم كه پيروانش تا چه اندازه مانند خودش فكر مى‏كنند، در سال 1983، در گشت مسافرتى به سرپرستى او به سرزمين قدس، نام نويسى كردم.




    من يكى از 630 نفر مسيحى‏اى بودم، كه از نيويورك به تل آويو پرواز كرديم. در آنجا ما را به گروههاى حدود 50 نفرى تقسيم كردند.


    به هر يك از گروهها يك اتوبوس و يك راهنماى اسراييلى اختصاص داده شده بود. ما پس از يك استراحت شبانه با اتوبوس هايمان به راه افتاديم.



    حالا در اين سفر كوتاه، شما هم با من همراه شويد:


    براى اين كه به دره مجدو برويم، از تل آويو حدود 55 مايل به طرف شمال سفر ‏مىكنيم. به محلى مى‏رسيم كه در 20 مايلى جنوب - جنوب شرقى حيفا، قرار دارد و فاصله آن از درياى مديترانه، حدود 15 مايل است پس از پياده شدن از اتوبوس، با كلايد، يك مدير اجرايى بازرگانى بازنشسته از مينياپوليس، كه سالهاى آخر دهه 60 سالگى خود را مى‏گذراند، همگام مى‏شوم. كلايد، فارغ التحصيل كالج است و در جنگ دوم جهانى، در ارتش آمريكا با درجه سروانى، در آفريقاى شمالى و اروپا، خدمت كرده و به خاطر فرماندهى هوشمندانه سربازانش و شجاعت شخصى اش در زير آتش دشمن به گرفتن نشان افتخار، مفتخر شده است.


    قدى دارد در حدود شش پا و هيكلى مناسب، كه آن را نتيجه خدمتش در ارتش مى‏داند.



    همسر كلايد دو سال پيش درگذشته است و به همين جهت در اين سفر تنهاست. سر و وضعش تميز و مرتب است. با شلوارى پشمى، پيراهنى سفيد، كراوات مناسب و كت كشمير؛ سرى دارد پرمو كه تنها بخشى از آن خاكسترى شده است.




    فاصله كوتاهى تا يك تل يا پشته كوچك، پياده طى مى‏كنيم. اين تپه‏اى است مصنوعى، كه از لايه‏هاى مختلف يا برجا مانده از گياهان و جانوران و يا جامعه‏هاى باستانى كهن پوشيده شده است.



    كلايد توضيح مى‏دهد:


    (زمانى در اينجا يك شهر قديمى كنعانى قرار داشته است و اضافه مى‏كند كه ما در لبه جنوبى فضاى بزرگ گسترده و هموار دشت اسدرالون قرار داريم، كه در كتاب مقدس «دره جزرال» هم گفته شده است. )

    در زمانهاى قديم مجدو شهر بسيار مهمى بود. اين شهر در محل تقاطع دو جاده مهم استراتژيك نظامى و كاروان رو قرار داشت.





    كلايد، اين كهنه سرباز از تاريخ دان مى‏گويد: (جاده ماريس، يعنى جاده باستانى ساحلى، كه مصر را از راه مجدو، به دمشق و مشرق مربوط مى‏ساخت، از اين دره مى‏گذشت.)



    مى‏گويم:


    پس با اين توصيف، اين محل هميشه ميدان جنگ بوده است؟




    كلايد پاسخ مى‏دهد: (بله، برخى از تاريخ نويسان اعتقاد دارند، كه در اينجا بيش از هر جاى ديگر در جهان، جنگ روى داده است. فاتحان كهن هميشه مى‏گفتند، هر فرماندهى كه مجدو را داشته باشد، در برابر همه مهاجمان پايدارى مى‏كند.)




    (شما در صحيفه يوشع بن نون (باب 12، آيه 21) مى‏خوانيد كه چگونه يوشع و اسراييليان، در اينجا كنعانيان را شكست دادند.


    و در «كتاب داوران» باب چهارم و پنجم مى‏خوانيد كه دو قرن پس از آن نيروهاى اسراييلى در زير فرماندهى دبوره و باراق، در نبردى بر سيسرا سردار كنعانيان چيره شدند. )




    (و بعد چنانكه مى‏دانيم، شاه سليمان اين شهر را مستحكم ساخت و به مركزى براى اسبها و ارابه هايش بدل كرد.




    حتى در طى سالهاى عمر من هم در اينجا نبردهاى مهمى داشته‏ايم. نزديك به پايان نخستين جنگ جهانى، در سال 1918، ژنرال انگليسى آلن بى، درست در همين جا در مجدّو، به پيروزى قاطعى بر تركها دست يافت.)





    همه عضوهاى گروه ما، به پياده روى خود تا يك نقطه مناسب ادامه مى‏دهيم و سپس در نقطه‏اى كه بر همه دره جزدال كه به سوى شمال غربى تا دوردست اشراف دارد، غرق تماشا مى‏شويم.



    كلايد با صداى هيجان زده‏اى مى‏گويد: (و سرانجام، حالا دارم ميدان آخرين نبرد بزرگ را تماشا مى‏كنم!)





    مى‏پرسم: اما آخر شما از كجا مى‏دانيد كه نبرد نهايى در اينجا روى خواهد داد؟




    (شما همين اسم - يعنى مجدّو - را بگيريد، كلمه عبرى هار، يعنى كوه را به آن اضافه كنيد. اين دو كلمه به شما هارمجدّو را مى‏دهد، كه ما هارمجدّون ترجمه مى‏كنيم.)





    در حالى كه او صحبت مى‏كند، من مى‏كوشم استدلال او را، با جستجوى هار يا كوه دنبال كنم؛ اما كوهى پيدا نمى‏كنم. با وجود اين، چون دره روبروى خودمان را مى‏توانيم ببينم، پس نقطه مناسبى كه روى آن ايستاده‏ايم، بآسانى مى‏تواند هار (كوه) تلقى بشود. اما با همه اينها، آيا هارمجدّو - كه كلمه كلمه به معنى كوه مجدو است - به يك محل دلالت مى‏كند يا يك رويداد؟






    كلايد، كمى با بى حوصلگى پاسخ مى‏دهد: (نه، نه، اين ميدان نبردى است كه همه ملتها در آن درگير مى‏شوند. اين آخرين نبرد ميان نيروهاى نيكى و نيكوكارى به رهبرى مسيح و نيروهاى شيطانى به رهبرى دجال خواهد بود.)






    من، مانند ميليونها مردم ديگر، سخن كلايد را باور مى‏كنم. من هميشه چيزهايى درباره هارمجدّون شنيده بودم، اما با همه شنيدن هاى اين واژه اشتقاق آن را نمى‏دانستم. پرسيدم كه آيا درباره اين واژه هارمجدّون مطالب زيادى خوانده‏ايد؟





    مى‏دانيد، واژه هارمجدّون تنها يك بار در انجيل آمده است؛ يعنى درست همان كه در كتاب مكاشفه يوحنا باب شانزدهم، آيه 16 آمده است؛ و سپس اين آيه مختصر را نقل مى‏كند:




    (و ايشان را به موضعى كه آن را در عبرانى هارمجدّون مى‏خوانند، فراهم آوردند.)




    از آن جا كه اين واژه در زندگى ما نقش چنين با اهميتى دارد، اميدوارم بتوانم اشتقاق آن را پيدا كنم، من آنچه را كه كلايد گفت تكرار مى‏كنم: در كتاب عهد عتيق، هيچ ذكرى از اين واژه نشده است. در كتاب عهد جديد هم تنها يك مورد، يعنى در باب مكاشفه كه گاهى مكاشفات، يا مكاشفه يوحناى قديس هم گفته مى‏شود، آمده است. اما من هنوز سردرگم هستم، در حالى كه در مكاشفه، از محلى به نام هارمجدّون صحبت مى‏كند، كلايد اصرار دارد كه هارمجدّون معنى يك نبرد را مى‏رساند.




    كلايد مى‏گويد: (يوحناى پيش گو كتاب مكاشفه را نوشته است؛ و چنانكه مى‏دانيم ما از همين اثر يوحنا است كه بيشترين اطلاعات خودمان را از آخرين روزهايى كه داريم مى‏گذرانيم، به دست مى‏آوريم. او تصوير كاملى از آخرين نبردى كه بايد درست در همين محل صورت بگيرد، به دست داده است. به ياد داريد كه او در پيشگويى خود از اين نبرد بزرگ، مى‏نويسد:




    و بلدان امتها خراب شد... و هر جزيره گريخت و كوهها ناياب گشت. و بعد مى‏افزايد:



    خداوند همه چيز را درباره آينده مى‏داند. هيچ چيز را از او گريزى نيست. خداوند از همان آغاز مى‏داند، چه كسى به هاويه خواهد رفت و چه كسى دقيقا نخواهد رفت. هنگامى كه خداوند قانون را نازل كرد، دقيقا مى‏دانست كدام انسان قادر به رعايت آن نخواهد بود.)




    من به خودم جرات داده مى‏پرسم: خداوند از پيش مى‏داند؟ و از پيش مقرر كرده است؟



    (شما بايد به خاطر داشته باشيد كه اين از پيش دانستن، تعيين كننده همه چيز نيست. اما آنچه كه خداوند مى‏داند، فراتر از هر حدس و گمانى است. آنچه خداوند مى‏داند، با يقين كامل صددرصد مى‏داند؛ و او همه چيز را مى‏داند.






    در كتاب مكاشفه، خداوند با بكار گرفتن يوحنا، توصيف كاملى از آنچه كه اين جنگ آخرالزمان خواهد بود، به ما مى‏دهد)




    و ادامه مى‏دهد:


    (يك ارتش 200 ميليونى شرقى در طى يك سال به سمت غرب به حركت درمى آيد. اين ارتش به حركت درمى آيد و در تغيير مكان خود پرجمعيت‏ترين ناحيه‏هاى جهان را پيش از رسيدن به رودخانه فرات، ويران خواهد ساخت)




    (باب 16 مكاشفه به ما مى‏گويد كه رودخانه فرات خشك خواهد شد، و اين به پادشاهان مشرق زمين، مشرقيان، اجازه خواهد داد كه سرزمين اسراييل را درنوردند.)




    تكرار كردم: پادشاه مشرق زمين؟ و ذهن من به سوى سرزمينهاى جهان كه در مشرق رود فرات قرار دارند، به پرواز درمى آيد. هيچ پادشاهى كه امروز در آن ناحيه حكمروايى داشته باشد به ذهنم خطور نمى‏كند. در زمان ما، شاه ايران آخرين پادشاه مشرق رود فرات بود. امروز ديگر هيچ شاهى در آنجا نيست، اما در زمان يوحنا چنين شاهانى وجود داشتند - پس گفتم آيا اين نمايانگر آن نيست كه يوحنا اين سخنان را درباره زمان خودش گفته است، و نه زمان ما؟




    كلايد گفت:(نه، نه، شما مى‏توانيد پادشاهان را به معنى رهبران يا سران دولتها بگيريد.)
    كلايد كه در همه جا طرفدار جدى تعبير كلمه به كلمه كتاب مقدس است، در اين مورد، خود كلمه كتاب مقدس را قبول ندارد.




    حرف او را قطع نمى‏كنم و او به نقل خود ادامه مى‏دهد: (اين پادشاهان يا رهبران تمامى ربع مسكون، بزرگترين ارتش تاريخ جهان را درست به اينجا، به مجدّو مى‏آورند.)



    با چشمان فراخ شده سخن مى‏گويد و چهره‏اش وقتى از فرشته‏اى حرف مى‏زند كه پياله خود را بر نهر
    عظيم فرات ريخت و آبش خشكيد تا راه ارتش بزرگ پادشاهانى كه از مشرق آفتاب مى‏آيند از بستر آن باز بشود، برق و درخشندگى ناشى از پيش بينى به خود مى‏گيرد.



    اما وقتى سازمان دادن يك ارتش خوب، ارتشى بسيار كوچكتر از همه ارتش هاى مشرق زمين، تا اين اندازه دشوار باشد، چگونه يك رهبر، يا گروهى از رهبران مى‏توانند موفق به بسيج كردن يك ارتش 200 ميليون نفرى بشوند؟
    كلايد مى‏گويد: (خوب، روشن است، اين رهبران هدف هاى ژئوپليتيك دارند، و ارواح شيطانى آنان را به پيش مى‏رانند)


    پرسيدم: ارواح شيطانى؟


    (در اين مورد، اينها همان ارواح شيطانى فرشتگان به خاك افتاده‏اى هستند، كه از شيطان در عصيانش در برابر خداوند، پشتيبانى كردند. پس از اينكه اين ارواح شيطانى بر ذهن رهبران جهان مسلط شدند، اين رهبران و ارتش هاى جهان، نادانسته به پيادگان آنها تبديل مى‏شوند.)
    به نظرم همه چيز دارد بخوبى جفت و جور مى‏شود. براى اينكه مطمئن شوم كه همه چيز را به درستى فهميده‏ام، گفتم: آيا اين دجال است كه اين ارواح شيطانى را در ذهن رهبران جهان جاى مى‏دهد؟ و كلايد تصديق كرد.
    كلايد علاوه بر ارواح شيطانى، از «وحش» مكاشفه يوحنا هم صحبت كرد و توضيح داد كه: (وحش، يعنى اينكه اتحاد نيرومندى از ملت هاى اروپايى و گروهى از ملت ها كه در آخرين روزها به پا خواهند خاست، به وجود خواهد آمد. حالا ما مى‏دانيم كه داريم در عهد آخرالزمان زندگى مى‏كنيم. زيرا پيدايش اتحاد نيرومند ملت هاى اروپايى را ديده‏ايم - و اين همان چيزى است كه ما جامعه اقتصادى اروپا يا بازار مشترك مى‏ناميم. با مطالعه اين پيش‏گويى، ما مى‏توانيم به چشم ببينيم كه خداوند همه اين رويدادها را از پيش خبر داده است.
    همه آنچه كه روي دادنش را در جهان امروز مى‏خوانيم، به روشنى نشانگر اين است كه اين پيشگويى به زودى روى خواهد داد.
    و در اين نبرد آخرالزمان - كه با مطالعه زكرياى نبى و همين مكاشفه از آن آگاه مى‏شويم - نيروهاى ملت هاى سرتاسر زمين در زير فرمان دجال، بر ضد خداوند ما عيسى مسيح و قديسان پرافتخارش خواهند جنگيد و چنان كه مى‏دانيم، مسيح، در اين خونين‏ترين نبرد تاريخ، آن ميليون ها را از ميان خواهند برد و دجال را به قتل خواهد رسانيد.)
    كلايد براى اينكه نكته‏اش را اثبات كند، آيه هشتم از باب دوم تسالونيكيان (كتاب عهد جديد) را از بر خواند:
    (آن گاه آن بى دين - كه كلايد اضافه مى‏كند، منظور از بى دين همان دجال است - ظاهر خواهد شد، كه عيسى خداوند، او را به نفس دهان خود هلاك خواهد كرد و به تجلى ظهور خويش او را نابود خواهد ساخت.)
    من براى كلايد تفسير كردم كه، احتمال ندارد مسيحيان، جز در مورد بهشت و جهنم، اين اندازه انديشه و كلام را به هارمجدّون اختصاص داده باشند.
    هنگامى كه كلايد و من، گرم گفتگو هستيم، ديگر كسان گروه ما، با نشستن بر روى سنگها يا علفها، غرق انديشه درباره اين دره داراى مزرعه‏هاى گندم و جو و باغهاى ميوه شده‏اند. در حالى كه اين دره تا اين اندازه ساكت و آرام تا اين اندازه صلح‏آميز به نظر مى‏رسد، رفتار و گفتار كلايد نشانگر آن است كه زير و رو شدن همه جهان در يك انفجار بزرگ، ناگزير به نظر مى‏رسد. او از جزئيات توصيف خودش درباره اين آتش سوزى بزرگ، سخت مطمئن به نظر مى‏رسد.
    با اين همه، اين جنگ قرار است كه در همين ميدان برابر ما روى دهد - دره‏اى كه چنان كوچك است، كه در يك مزرعه نيراسكا جاى مى‏گيرد؛ و اگر در يك ايلخى پرورش گاو تگزاس قرار داشته باشد، در آن گم مى‏شود. در حالى كه به سوى اين دره كوچك آرام پوشيده از مزرعه‏هاى با سنگچين از هم جدا شده اشاره مى‏كردم، به كلايد گفتم كه اينجا، براى يك چنين جنگ عظيمى، بيش از اندازه كوچك به نظر مى‏رسد.
    خيلى جدى گفت: (نه، تانكهاى خيلى زيادى را مى‏توان در اينجا جاى داد.)
    تكرار كردم، تانكها، و همه ارتشهاى روى زمين؟
    (بله، همه اين ها را. اما بايد به خاطر داشته باشيد كه اين بزرگترين نبردى خواهد بود كه تاكنون روى داده است. چندين ميليون نفر، همين جا خواهند مرد.)
    پرسيدم: و يك جنگ هسته‏اى همين جا، در مجدّو شروع خواهد شد و همه دنيا را ويران خواهد كرد؟
    پاسخ داد: (بله، شما اين را در باب سى و هشتم و سى و نهم صحيفه حزقيال نبى مى‏خوانيد. در اين دو باب يك جنگ هسته‏اى توصيف شده است. سپس مى‏گويد: «باران هاى سيل آسا و تگرگ سخت آتش و گوگرد، تكان هاى سختى در زمين پديد خواهند آورد، كوه ها سرنگون خواهد شد و صخره‏ها خواهد افتاد و جميع حصارهاى زمين منهدم خواهد گرديد، رويارو در برابر هر گونه وحشت. امكان ندارد كه حزقيال نبى، به چيز ديگرى جز مبادله سلاح هاى تاكتيكى هسته‏اى، اشاره كرده باشد.)
    اطمينان و يقين كلايد، احساس واقع بينى مرا متزلزل مى‏سازد. با اين حال مى‏دانم، او چيزى را مى‏گويد، كه ميليون ها آمريكايى، دقيقا به آن باور دارند.
    پرسيدم: آيا تصور كلايد از مسيح، شبيه يك ژنرال پنج ستاره‏اى است كه ارتش ها را رهبرى مى‏كند؟ و آيا كلام كتاب مقدس را چنان تعبير مى‏كند كه مسيح به عنوان سر فرمانده آن، نيروهايى را كه بر ضد او متحد شده‏اند، با به كار بردن سلاح هاى هسته اى، نابود خواهد كرد؟
    پاسخ داد: (بله، در واقع مى‏توانيم انتظار داشته باشيم كه مسيح، ضربه نخست را وارد كند. او، سلاح نوينى را براى نخستين بار، به كار خواهد برد. و اين سلاح، همان اثرهايى را خواهد داشت، كه بر اثر يك بمب نوترونى ايجاد مى‏شود. شما مى‏توانيد اين مطلب را در آيه دوازدهم باب چهاردهم كتاب زكرياى نبى بخوانيد، كه مى‏گويد:
    گوشت ايشان در حالتى كه بر پايهاى خود ايستاده‏اند، كاهيده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گرديد، و زبان ايشان در دهانشان كاهيده خواهد گشت.)
    مى‏پرسم، منظور حرف كلايد اين ست كه آيا خود مسيح ضربه نخست را خواهد زد؟ كلايد پيش از دادن پاسخ همه قد شش پايى خودش را روى پاهايش راست مى‏كند و با صداى قوى و سخت صميمى خود مى‏گويد:
    (بله، عيسى مسيح به اين زمين باز مى‏گردد، تا حكومت الهى را در آن برقرار سازد ؛ و اين كار را از ستاد خود در اورشليم، خواهدكرد.)
    و بر سر يهوديانى كه در اسراييل زندگى مى‏كنند، چه خواهد آمد؟
    كلايد گفت: (دو سوم يهوديانى كه در اينجا زندگى مى‏كنند، كشته خواهند شد. اين مطلب را مى‏توانيد در آيه‏هاى هشتم و نهم باب سيزدهم كتاب زكرياى نبى بخوانيد. امروز در حدود 13 ميليون و نيم يهودى در جهان هستند. به اين ترتيب، خداوند به ما مى‏گويد كه 9 ميليون يهودى در اين نبرد، كشته خواهند شد - يعنى بيش از همه يهوديانى كه توسط نازي ها كشته شدند. آن قدر خون جارى خواهد شد كه خداوند آن را به چرخشت شراب‏گيرى، كه خون آنان را مى‏گيرد، تشبيه مى‏كند. تا مسافت 200 مايل، خون تا به دهانه اسبان، بالا خواهد آمد.)
    پرسيدم، چرا كلايد تصور مى‏كند كه خداوند خواستار آن باشد، كه يك رشته از عقوبت ها را نازل گرداند تا بيشتر مردمان جهان را بكشد و بخش اعظم تمدن ما را نابود كند؟
    كلايد گفت: (خداوند، اين كار را بيشتر به خاطر امت قديمى‏اش، يهوديان مى‏كند، خداوند دوران هفت ساله آزمايش سخت را مقرر كرده است، تا يهوديان تصفيه شوند، تإ وادارشان سازد، روشنايى را ببينند و مسيح را به عنوان نجات دهنده خود بشناسند.)
    اعتراف مى‏كنم كه تعبيرهاى او، مرا سخت گرفتار شبهه كرده است. چرا خداوند بايد يهوديان را، يعنى برگزيده‏ترين در ميان همه امتها را برگزيده باشد، تنها براى اينكه ( بنا بر واژه همراه با حسن تعبير كلايد «آنان را تصفيه») كند؟
    (آيا نمى‏بينيد كه خداوند ميخواهد آنان در برابر تنها پسرش، خداوندگار ما عيسى مسيح به سجده درآيند؟)
    سپس كلايد توضيح مى‏دهد كه خداوند پس از نابود كردن دو سوم اين امت، سرزمين اسراييل را نجات خواهد داد. يعنى اينكه خود شخصا وارد نبرد هارمجدّون خواهد شد. و خداوند همه آن چيزهايى را كه براى نابودى كسانى كه مصمم به آزادي اسراييل هستند، نيازمند است؛ در اختيار دارد.»
    در ذهن من اين نكته شروع به جا افتادن مى‏كند كه كلايد اسراييل را دوست دارد، اما علاقه‏اى به يهوديان ندارد. به نظر مى‏رسد كه هيچ احساس تاسفى براى آن يهوديان يا ديگرانى كه مى‏گويد كشته مى‏شوند، در او نيست.
    (هفت ماه طول خواهد كشيد تا يهوديان زنده اسراييل بتوانند همه سربازان كشته شده را دفن كنند» و به عنوان دليل، آيه دوازدهم باب سى و نهم كتاب حزقيال نبى را نقل مى‏كند: «و خاندان اسراييل مدت هفت ماه ايشان را دفن خواهند كرد تا زمين از وجودشان پاك گردد.)
    با پذيرش احتمال خطر تكرار سخنم، دوباره پرسيدم، چرا خداوند رحمان بايد بخواهد كه ما سلاح هاى هسته‏اى به كار ببريم؟
    پاسخ داد: (به خاطر داشته باشيد، انسان دانش خود را و چگونگى ايجاد كردن اين قدرت ويرانگر را، از خداوند كسب كرده است. انرژى هسته‏اى، براى خداوند چيز تازه‏اى نيست؛ و تهديد يك همه سوزى هسته‏اى، قادر متعال را غافل گير نخواهد كرد. خداوند در همه اوقات مى‏داند چند ماهى در درياها و چند ستاره در آسمانها و چند دانه شن در ساحلهاى درياها وجود دارد. او خداوند عالم و قادر متعال است. آنچه كه او بخواهد، خواهد شد. هيچ انسان، يا امتى نمى‏تواند از تحقق اراده خداوندى جلوگيرى كند.)
    و كلايد با لبخندى مرموز با اين سخنان، حرف خود را به پايان برد: (هنگامى كه مسيح دوباره به زمين بازگردد، از آسمانها به ارض اورشليم نزول خواهد كرد. ملاحظه كنيد، همه تاريخ مربوط و متمركز است بر امت اسرائيل كه تخم چشم و برگزيده خداوند دوباره زمان تاريخ بشر را به دست خود مى‏گيرد.)

    امضاء



اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi