حضرت نوح و شیطان
بعد از آنکه حضرت نوح(ع) از کشتى فرود آمد، شيطان به حضورش آمد و گفت: ترا بر من حق و نعمتى است مىخواهم شکر نعمت ترا بجا آورده و عوض حق ترا بدهم.
حضرت نوح(ع) فرمود: من اکراه دارم بر تو حقى داشته باشم و تو جزاى حق مرا بدهى. بگو آن چه حقي است که من بر تو دارم؟
گفت: من چقدر بايد زحمت بکشم تا يک نفر را گمراه کنم. تو نفرين کردى و همه به نفرين تو هلاک شدند. حال من فعلا در آسايشم تا خلق ديگر به دنيا آيند و به تکليف رسند تا آنها را به معاصى دعوت کنم!!!
حال به جهت أداى حق تو؛ به تو نصيحت مىکنم که از سه خصلت احتراز کن:
اول: «تکبر» نکن، که من به واسطه آن بر پدر تو آدم سجده نکردم و از درگاه ربوبى رانده شدم.
دوم: از «حرص» بپرهيز؛ که آدم به واسطه آن از گندم خورد و از بهشت محروم گرديد.
سوم: از «حسد» احتراز کن؛ که به واسطه آن قابيل برادر خود هابيل را کشت و به عذاب الهى هلاک شد.