بغض تو شکست بر لب ها...
نوشته شده توسط دانشجو آنلاين
ای آسمان ببار ، ای چشم گریه کن و ای دل بسوز ؛
باز دوباره تکرار شد تاریخ ! دوباره بغض علی برای یتیمان شکست . و به دل مهربان امامم اشک چنگ انداخت. آقا جان ، بیست و دو سال است که در غیبت آفتاب برای ما نماز عید فطر می خوانی ، بیست و دو سال است که چهره ی تو ای یار خراسانی ما ، التیام بخش دلهای تنگ از دوری نگار جمکرانی ست . یست و دو سال است که گل لبخند تو در فطر ، می شود عیدی ما از سوی مادر . اما رصد کردم تمام این بیست و دو سال را …. اولین بار است که نم نم اشک در قنوت مهمان غمزه ی نگاهت می شود
آه یا ماه ، چه شده است ؟ آیا ظهور نزدیک است ؟!
امروز آدینه بود و چه خوب می شد فهمید که فقط برای دل ما آمدی نماز عید ، تا ما بی مولا نباشیم و الا دلت نزد خیمه مهدی بود . هوای آسمان چشمانت گواهی می داد این را
آقا جان ما بی قرار بی قراریم ، جان عالمی به فدات ، چرا بی تابمان کردی ؟
بغض تو تا شكست بر لبها
ذكر يا صاحب الزمان (عج) گل كرد
ما صورتمان سرخ است از سیلی غروب غربت غیبت . دلمان هوای کوچه کرده …. می خواهم سر بر دیواری بگذارم که رد خون سینه ای مجروح از مسمار در هنوز بر آن باقی ست ، می خواهم به پهنای صورت اشک بریزم ، کنج کوچه ی دلم خاکی است و این خاک حاکی از آن است که پهلوی دلم شکسته ، مسمار غم به سینه ی دلم نشسته و صورت دلم نیلی شده از سیلی غم فراق مهدی .
رهبرم ای ولی محبوبم قربان دل رئوفت که در باغ سینه ات پر است از مهر ، محبت ، رحمت ، کوفی نیستیم ما ، ما از اهالی عشقستان پر رونق خامنه هستیم و چینی نازک دلمان بند است به لبخند تو . کار هر صبح ما اول سر زدن به ” خامنه ای دات ای آر” است تا جدیدترین لبخند تو را ای نایب صاحب الزمان ببینیم و امیدی داشته باشیم برای زنده ماندن.
در نگاهت آرامش است از جنس ” الذی انزل السکینه ” و من می دانیم ریشه ی اشک امروز تو در کجاست .
یابن فاطمه ... ای پسر زهرا تو سلاله ی مادر دلشکسته ای که اول برای همسایه ها دعا می کرد .
آری صورت مطهر و گُر گرفته ی تو امروز شهادت داد که تو خلف صالح حیدری که صورتش سرخ بود از برای غم یتیمان همسایه . امـــا ای ماه به آه دلت قسم اینبار نمیگذاریم نمک نشناسی کنند کوفیان ، ایران که کوفه نیست مگر مرده ایم ما .
مادرم ، پدرم ، جانم ، و اموالم فدای یک لبخند تو یا خامنه ای . ما پر از احساسیم و مست بوی گل یاسیم و از نسل عباسیم . به دستت که می دهد بوی یک بغل گل یاس و دارد نشانی از عمویت عباس قسم ، خواهیم شکست با یک یا رقیه ، گردن کسی را که دل تو را بخواهد بشکند !
ما بسیجیان تو هستیم و از تو به یک اشاره ، مال چه قابل است جان می دهیم به فرمانت نه یک بار ، هزاران بار. به تعداد نفسهایمان مدیون توهستیم و از عمق جان فریاد می زنیم
ناگهان در نماز عید شهر ، عطر محراب جمکران گل کرد
بغض تو شکست بر لب ها ، ذکر یا صاحب الزمان گل کرد …
.