همچنين فرمود:
«هر که همسرى ميگيرد بايد او را گرامى بدارد».(31)
همچنين فرمود:
«هر که ما را بسيار دوست ميدارد زنان را بسيار دوست بدارد».(32)
در نوادر راوندى آمده است که پيامبر فرمود:
«به ما اهل بيت هفت چيز داده شده که به هيچ کس پيش از ما داده نشده بود»
و از آن جمله دوست داشتن زنان را برشمرد. در همان کتاب است که پيامبر فرمود:
«هر چه ايمان بنده افزون شود محبت او نسبت به زنان افزون ميشود».(33)
منظور از محبت در اين گونه احاديث، دلسوزى و خوشرفتارى و مهرورزى و پاسداشت کرامت اوست در مرتبه والاى انسانى که دارد، و هرگز و هيچ گاه نظر به جانب شهوت نيست. زنى به نام «حولاء» نزد پيامبر(ص) آمد و از حق مرد بر زن و حق زن بر مرد پرسيد، تا آنجا که گفت: چه حقى زنان بر مردان دارند؟ پيامبر(ص) فرمود:
«برادرم جبرئيل مرا خبر داد، و پيوسته سفارش ميکرد درباره زنان، تا آنجا که گمان بردم مرد حق ندارد به همسرش أفّ بگويد، و گفت: اى محمد، بپرهيزيد خدا درباره زنان. ايشان اسير دست شما هستند. آنها را براساس پيمان و امانت خدا گرفتهايد. تا آنجا که گفت: پس بر آنان دلسوزى کنيد و دل ايشان را آرام بداريد تا با شما باشند، و اکراه و اجبارشان نکنيد و بر سر خشمشان مياوريد».(34)
شيخ صدوق در دو کتاب خود «علل الشرايع» و «امالي» از اميرمؤمنان(ع) نقل کرده که فرمود:
«در هر حال با ايشان مدارا کنيد و با آنان نيکو سخن بگوييد، باشد که ايشان نيکو عمل کنند».(35)
امام صادق(ع) از پدرش نقل کرد:
«هر که زنى ميگيرد بايد گرامى اش بدارد، پس همانا همسر هر کدام از شما لعبتى است،هر که گرفت نبايد او را ضايع گرداند».(36)
اينک برايند اين همه روايات فراوان چنين ميشود: زن ارزش انسانى والايى دارد که مرد بايد آن را پاس بدارد و خوار و رسوايش نسازد و نيکو با او رفتار کند و خود را با او دو شريک هماورد در اداره امور زندگى بداند، مسئوليت ها را عادلانه تقسيم کند، او را بر هيچ کارى مجبور نکند، از او خاطرخواهى و جانبدارى کند و با نرمى و مدارا با او همزيستى کند، چرا که او گل است و نه قهرمان. اگر از او لغزشى ديد بر آن چشم بپوشد و اگر ناسازگارى و ستيز از او احساس کرد با او نيکو مدارا کند تا خاطر نازک و زودرنج او را به دست آورد.
درشتى و تندى با او نکنيد که ايشان براى شما خاضعاند. پس بر ايشان دلسوز باشيد و دل هاشان را پاک بخواهيد، تا با شما و در کنار شما باشند، و مجبورشان نکنيد و بر سر خشمشان مياوريد. در هر حال با ايشان مدارا کنيد و با ايشان نيکو سخن بگوييد تا نيکو عمل کنند.
اما زدن به طور کلى منع شده مگر آن که موجب درد و عيب نباشد و بهتر آن است که اگر قصد تأديب دارد، با سختگيرى در نفقه باشد، نه زدن با دست و يا چوب دستي. سزاوارتر از اين نيز البته ترک زدن است، به پيروى از پيامبر اکرم و امامان معصوم
و بهترين شما، بهترين هستند براى همسرانشان. پيامبر بهترين مردم بود براى همسران خود. بدانيد هر که همسر خود را بزند يا سيلى بر او بنوازد، خود شايستهتر است براى سيلى خوردن و از نيکان امت نيست، بلکه چه بسا از بدان ايشان خواهد بود.
دليل اين مطلب آن است که اگر زن کارى انجام دهد، شايد احساس بر او غلبه کرده باشد، که او زود به هيجان ميآيد، اما مرد چرا عنان خود را با احساساتى زودگذر رها کند و تسليم خردورزى نباشد؟! پس او سزاوارتر است براى تنبيه و تأديب، به هر حال چنين کسى ديگر از امت که با روش والاى اسلامى تربيت يافتهاند نخواهد بود.
در نتيجه، ظاهر بى قيد و شرط آيه نسخ شده است و آنچه آن را نسخ کرده سفارش هاى اکيد درباره زن و جانبدارى و پاسدارى از کرامت اوست نيز ممنوعيت زدن او با همه شيوهها جز شيوهاى که در واقع زدن نيست، بلکه به توجه و علاقمندى شبيه تر است تا زدن دردآور، و پيامبر و بزرگان امت (که همواره به پيروى از ايشان دستور داده شدهايم) چنين کردهاند. نيز بايد توجه داشت که همين مقدار برخورد، بايد پس از دو مرحله اخلاقى و تربيتى انجام گيرد. اين دو مرحله در متن همين آيه تبيين گشته است:
1
. فعظوهن: به آنها پند دهيد. 2. واهجروهن فى المضاجع: از خوابگاهشان دورى کنيد.(37) ادامه دارد.