صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 33

موضوع: طهارت و اسرار آن

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : طهارت و اسرار آن

    مى گويم :
    در تشويق به شانه كردن ، اخبار بسيارى از اهل بيت (ع ) وارد، و در كتابهاى كافى و الفقيه و جز اينها نقل شده است :
    در كافى (974) به سند خود از ابى الحسن موسى بن جعفر(ع ) روايت است كه درباره قول خداوند: (( خذوا زينتكم عند كل مسجد )) (975) فرموده است : ((از جمله اينهاست شانه كردن براى هر نمازى .))
    و نيز از آن حضرت روايت شده است : ((شانه كردن وبا را ميان مى برد، و امام صادق (ع ) شانه اى در مسجد داشت كه به هنگام فراغ در نماز با آن شانه مى كرد.)) (976)
    و نيز فرموده است : ((با عاج شانه كنيد كه آن وبا را برطرف مى كند.)) (977)
    و نيز: ((هنگامى كه سر و محاسنت را شانه كردى آن را بر سينه ات بكش ، زيرا اين كار غم و وبا را از ميان مى برد.)) (978)
    از امام صادق (ع ) نقل است : ((جامه پاكيزه دشمن را زبون مى كند، و ماليدن روغن فقر را از ميان مى برد، و شانه زدن سر وبا را برطرف مى كند.)) پرسيدند وبا چيست ؟ فرمود: ((تب است ، و شانه زدن محاسن دندانها را محكم مى كند.)) (979) در روايت ديگرى ((وبا)) (980) بانون ذكر شده كه به معناى ضعف است .
    از آن حضرت (ع ) درباره روغندان و شانه كه از استخوان فيل ساخته شده پرسيدند، فرمود: ((باكى نيست .)) (981)
    و شايسته است به هنگام شانه زدن بگويد: (( اللهم سرح عنى الهموم و الغموم و وحشه الصدور و وسوسه الشيطان )) چنان كه از امام صادق (ع ) روايت شده است . (982)
    و چون از آن فارغ شد بگويد: (( سبحان من زين الرجال باللحى و النساء بالذوائب . ))
    درباره تشويق بر خضاب كردن نيز اخبار بسيارى از اهل بيت (ع ) وارد شده است . در كتاب من لا يحضره الفقيه آمده است : حسن بن جهم بر ابى الحسن امام موسى بن جعفر(ع ) وارد شد، در حالى كه آن حضرت با رنگ سياه خضاب كرده بود، به او فرمود: ((خضاب كردن را پاداشى است و با خضاب و آمادگى خداوند بر عفت زنان مى افزايد، و زنان عفت را به سبب آن كه شوهرانشان آمادگى را ترك كردند رها ساختند.))؛ وى عرض كرد: به ما رسيده كه حنا انسان را مسن تر نشان مى دهد. فرمود: ((كدام چيز پيرى را مى فزايد؟ انسان روز بروز پيرتر مى شود.))
    محمد بن مسلم از ابى جعفر امام باقر(ع ) درباره خضاب كردن پرسيد، امام فرمود: ((پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خضاب مى كرد، و اين موى اوست كه نزد ماست .))
    روايت شده است كه در سر و محاسن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هفده موى سپيد بود.
    و نيز روايت است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و حسين بن على (ع ) و ابوجعفر محمد بن على (ع ) با وسمه خضاب مى كردند. و على بن الحسين (ع ) با حنا و وسمه خضاب مى فرمود.
    امام صادق (ع ) فرموده است : ((خضاب با رنگ سياه مايه انس زنان و ترس ‍ دشمنان است .))
    و نيز درباره قول خداوند متعال : (( و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة )) (983) فرمود: از جمله آنها خضاب كردن با رنگ سياه است . مردى بر پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وارد شد كه محاسنش را زرد كرده بود، به او فرمود: ((چه خوب است اين )) سپس بعد از مدتى بر آن حضرت وارد شد در حالى كه ريشش را با حنا قرمز كرده بود، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تبسمى كرد و فرمود: ((اين از آن بهتر است )) پس از مدت ديگر دوباره نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمد، و ريشش را رنگ سياه زده بود، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خنديد، و به او فرمود: ((اين از هر دو بهتر است .))
    گفته اند: ائمه (ع ) با وسمه خضاب مى كردند، و خضاب با رنگ زرد خضاب ايمان ، و با حنا (قرمز) رنگ اسلام ، و با رنگ سياه خضاب اسلام و ايمان و نور است .
    پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به على (ع ) فرمود: ((يك درهم براى خضاب خرج كردن بهتر از هزار درهم است كه در غير آن در راه خدا خرج شود. و در آن چهارده خصلت است : بادى را كه در گوشهاست دفع مى كند؛ چشم را جلا مى دهد؛ بيخ بينى را نرم مى كند؛ دهن را خوشبو مى سازد؛ لثه ها را محكم مى گرداند؛ بيمارى و ضعف را از ميان مى برد؛ وسوسه هاى شيطان را كم مى كند؛ فرشتگان بدان خوشحال ، مؤ منان شاد و كافران به سبب آن خشمگين مى شوند؛ خضاب زينت و آرايش است ؛ بوى خوش است ؛ نكير و منكر از آن شرم مى كنند، و در قبر مايه برائت و خلاصى است .)) (984)
    بيشتر اين اخبار با اسناد معتبر در كتاب كافى نيز روايت شده است . (985)
    در كتاب مذكور به سند صحيح از عمر بن يزيد روايت شده كه گفته است ابوعبدالله (ع ) فرمود: ((زنهار كه محاسنت از خضاب خالى باشد، چه اين فقر و بيچارگى است .)) (986)
    و به سند خود از حنص اعور نقل مى كند كه گفته است : از اباعبدالله (ع ) درباره خضاب ريش و سر پرسيدم كه آيا آن سنت است ، فرمود: ((آرى )) عرض كردم : امير مؤ منان (ع ) خضاب نمى كرد، فرمود: ((آنچه مانع آن حضرت شده بود گفتار پيامبر خدا بود كه : اين (محاسن ) را از آن خون (سر) خضاب خواهى كرد.)) (987)
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : طهارت و اسرار آن

    مى گويم :
    غزالى درباره منع از خضاب بويژه به رنگ سياه مبالغه بسيار كرده كه نبايد به سخنان او توجه كرد، زيرا اهل خانه به آنچه در خانه است داناترند.
    6. چرك بندهاى پشت انگشتان كه بايد زدوده شود، و عرب اينها را زياد نمى شست زيرا پس از خوراك عادت به شستن دست نداشت در نتيجه چرك در آنها جمع مى شد، و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به شستن آنها دستور داد.
    7. چرك سرانگشتان وزير ناخنها كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به زدودن و تنظيف آنها امر كرده است ، زيرا اعراب به ناخن گير دسترسى نداشتند و در هر موقع چرك زير ناخنهاى آنان را فرا گرفته بود، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى چيدن ناخنها و ستردن موهاى زير بازو و موهاى زهار در هر چهل روز يك بار تعيين وقت كرد، وليكن فرمود همواره زير ناخنها را پاك كنند.
    در اخبار آمده است : زمانى در نزول وحى تاءخير شد. چون جبرئيل (ع ) بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرود آمد به آن حضرت عرض كرد: چگونه وحى بر شما فرود آيد و حال آن كه بندهاى انگشتان را نمى شوييد، و زير ناخنهايتان را پاك نمى كنيد و زردى دندانهايتان را با مسواك نمى زداييد، امت خود را دستور ده تا آنها را به جا آورد.)) (988)
    مى گويم :
    اين خبر از طريق خاصه نيز در كتاب كافى (989) از امام صادق (ع ) روايت شده كه فرموده است : در نزول وحى بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تاءخير شد، به او عرض كردند، وحى از تو باز داشته شده است ، فرمود: ((چگونه باز داشته نشود و حال آن كه ناخنهايتان را نمى چينيد، وزير ناخنهايتان را پاك نمى كنيد.))
    8. چركى كه بر اثر ريزش عرق و گرد و غبار راه در تمام بدن به وجود مى آيد و گرمابه آن را زايل مى كند.)) (990)
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : طهارت و اسرار آن

    مى گويم :
    نون چگونگى ورود به گرمابه و سنتها و آداب آن را طبق طريقه بيت (ع ) شرح مى دهيم .
    چگونگى ورود به گرمابه و آداب آن
    در كافى به سند صحيح از امام صادق (ع ) روايت شده ، و الفقيه نيز آن را نقل كرده كه امام (ع ) گفته است : ((پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده : هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان دارد بى لنگ وارد حمام نشود.)) (991)
    در الفقيه آمده است كه يحيى بن سعيد اهوازى از احمد بن محمد بن ابى نصر از محمد بن حمران روايت كرده كه امام صادق (ع ) فرموده است : هر گاه وارد گرمابه شدى به هنگام لخت شدن بگو: (( اللهم انزع عنى ربقة النفاق و ثبتنى على الايمان ، )) و چون به قسمت مقدم آن رسيدى بگو: (( اللهم انى اعوذبك من شر نفسى و استعيذبك من اذاه ، )) و چون به قسمت مؤ خر آن وارد شدى بگو: (( اللهم اذهب عنى الرجس النجس و طهر جسدى و قلبى ، )) و مقدارى از آب گرم بر گير و بر سر و پاهايت بريز، و اگر ممكن باشد جرعه اى از آن بنوش ، زيرا مثانه را پاك مى كند. (992) و در قسمت دوم گرمابه ساعتى درنگ كن ، و چون وارد قسمت سوم شدى بگو: (( نعوذبالله من النار و نساله الجنه )) و اين را تكرار كن تا از خزانه آب گرم خارج شوى ، و زنهار از اين كه در گرمابه آب سرد يا فقاع بنوشى (993) زيرا معده ات را تباه مى كند، و آب سرد بر تو ريخته نشود، چه بدنت را ضعيف و سست مى كند، و زمانى كه از گرمابه بيرون مى آيى آب سرد بر پاهايت بريز، زيرا اين عمل درد را از بدنت بيرون مى كشد، و چون خواستى لباسهايت را بپوشى بگو: (( اللهم البسنى التقوى و جنبنى الردى ، )) چون اين كار را انجام دهى از هر دردى ايمن شوى ، و خواندن قرآن در حمام چنانچه لنگ بر تن داشته باشى و حمام صدا را منعكس نكند مانعى ندارد. (994)
    محمد بن مسلم از ابى جعفر امام باقر(ع ) پرسيده است : آيا امير مؤ منان (ع ) خواندن قرآن را در حمام نهى كرده است ؟ امام (ع ) به او پاسخ داده است : ((خير تنها آن حضرت از اين كه انسان لخت باشد و قرآن بخواند نهى فرموده است اما اگر لنگ بر تن داشته باشد مانعى ندارد.)) (995)
    على بن يقطين به امام موسى بن جعفر(ع ) عرض كرد: مى توانم در حمام قرآن بخوانم و نكاح كنم ؟ امام (ع ) فرمود: ((اشكالى ندارد.))(996)
    شيخ صدوق مى گويد: همچنين نهى وارد در خصوص سلام كردن در حمام منحصر به كسى است كه لنگ بر خود نبسته باشد. (997)
    و نيز آن حضرت فرمود: ((... واجب است بر مرد كه چشمانش را فرو گيرد، و عورتش را از اين كه به آن نگاه كنند مستور بدارد.)) (998)
    از امام صادق (ع ) درباره قول خداوند متعال پرسيدند كه فرموده است : (( قل للمؤ منين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك ازكى لهم (999) )) امام (ع ) فرمود: ((هر چه در كتاب خدا در حفظ فرج ذكر شده محافظت آن از زناست جز در اين جا كه مراد حفظ آن از ديد مردم است .))
    و نيز از امام صادق (ع ) روايت شده كه فرموده است : ((تنها نظر كردن بر عورت مسلمان مكروه مى باشد، اما نظر كردن بر عورت ذمى يا غير مسلمان مانند مشاهده عورت الاغ است .)) (1000)
    امام صادق (ع ) فرموده است : ((ران جزو عورت نيست .)) (1001)
    پايان گفتار صدوق .
    سزاوارتر اين است كه از ناف تا زانو را بپوشند، چنان كه ابوجعفر امام باقر(ع ) در هنگامى كه ديگرى چيزى بر بدن او مى ماليد به وى فرمود: ((بيرون شو)) و با دست خويش از ناف به پايين را ماليد، و سپس فرمود: ((به همين نحو رفتار كن .)) اين را كافى روايت كرده است (1002) و آن به خاطر اين است كه مواضع مذكور به منزله حريم عورت است ، و حتى برخى قائل به وجوب ستر آنها شده اند.
    صدوق مى گويد: امير مؤ منان (ع ) فرموده است : ((گرمابه نيكو خانه اى است ؛ آتش را به ياد مى آورد، و چركها را برطرف مى كند.)) (1003)
    و نيز آن حضرت فرموده است : ((گرمابه بد خانه اى است ؛ پرده ها را پاره مى كند، و شرم را از ميان مى برد.)) (1004)
    امام صادق (ع ) فرموده است : ((بد خانه اى است گرمابه ، پرده ها را پاره ، و عورت را آشكار مى كند، و نيز گرمابه خوب خانه اى است زيرا سوزش آتش ‍ را به ياد مى آورد.)) (1005)
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : طهارت و اسرار آن

    مى گويم :
    غزالى از جمله آدابى كه براى حمام ذكر كرده اين است كه ((انسان با احساس گرمى آن گرمى و سوزش آتش آخرت را به ياد آورد، و خود را ساعتى در فضاى گرم حمام زندانى انگارد، و آن را با محيط سوزان جهنم مقايسه كند، چه آن از هر خانه اى به جهنم شبيه تر است ، جايى كه زير آن آتش شعله ور است ، و بر بالاى آن تاريكى چيره است ، و از آن به خداوند پناه مى بريم ، بلكه خردمند كسى است كه حتى يك لحظه از ياد آخرت غافل نباشد، كه آن جاى باز گشت و قرارگاه اوست ، پس به هر چيزى بنگرد چه آب و چه آتش و جز آنها بايد در آن براى او پند و عبرتى باشد، و انسان بر حسب همت و به مقتضاى مصلحت خود به اشيا مى نگرد، مثلا اگر بزاز و بافنده و بنا و درودگرى وارد خانه اى آباد و مفروش شوند، چنانچه احوال آنها را بررسى كنيم مى بينيم بزاز به فرشهاى خانه مى نگرد، و به بهاى آنها مى انديشد، و جولاهى در جامه ها خيره مى شود و بافت آنها را مورد دقت قرار مى دهد، و نجار به سقف مى نگرد، و به كيفيت ساخت و تركيب آن فكر مى كند، (1006) و بنا به ديوارها توجه مى كند و استحكام و استقامت آنها را مورد ملاحظه قرار مى دهد. سالك راه آخرت نيز به همين گونه است ؛ به هر چيزى كه بنگرد براى او پند و موعظه اى را در باب آخرت در خود دارد، و حتى به هر چيزى كه نظر مى افكند خداوند راهى در آن به روى او مى گشايد تا از آن پند و عبرت اندوزد. اگر به سياهى بنگرد تيرگى و ظلمت گور را به ياد مى آورد، و اگر چشمش بر مار افتد، افعيهاى جهنم را از خاطر مى گذراند، و اگر بر چهره زشتى نظر افكند منكر و نكير و ماءموران دوزخ را ياد مى كند، و اگر آزار هولناكى به گوشش برسد نفخه صور در ذهن او تداعى مى شود، و اگر چيز خوبى به چشمش بخورد نعمتهاى بهشت را به ياد مى آورد، و اگر در بازار يا خانه واژه ((آرى )) يا ((نه )) را بشنود به ياد روزى مى افتد كه پس از پايان حساب به او پاسخ رد يا قبول خواهند داد. چقدر سزاوار است كه اين حالت بر قلب صاحبدلان غلبه داشته باشد، زيرا آنچه او را از اين حالت منصرف مى كند امور و مقاصد دنيوى است ، و اگر او از جمله كسانى نباشد كه دلشان قفل و ديده بصيرتشان كور شده است چنانچه مدت اقامت خود را در دنيا با مدت توقف خود در آخرت مقايسه كند، عمر خود را در دنيا بسيار حقير و ناچيز خواهد ديد)) پايان گفتار غزالى .
    در الفقيه آمده است : يكى از آداب حمام اين است كه انسان فرزندش را به همراه خود به گرمابه نبرد تا مبادا نظرش بر عورت او افتد.
    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است : ((هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان دارد زنش را به گرمابه نفرستد.)). همچنين فرموده است : ((هر كس از زنش اطاعت كند، خداوند او را به صورت در آتش ‍ مى اندازد.))؛ پرسيدند: اين اطاعت چيست ؟ فرمود: ((اين كه زنش از او بخواهد به تعزيه و عروسى و حمام رود، و جامه نازك بپوشد و شوهرش به او پاسخ مثبت دهد.))
    امام صادق (ع ) فرموده است : ((در گرمابه تكيه مده ، چه اين كار پيه كليه ها را آب مى كند، و در آن موها را شانه مزن كه مو سست مى شود، و سر را با گل مشوى زيرا چهره را زشت مى كند، و در حديث ديگر است كه غيرت را از ميان مى برد، و سفال را بر بدن خود نمال كه ايجاد برص مى كند، و لنگ را به صورت خود مكش كه آبرو را مى برد - روايت شده منظور گل مصر و سفال شام است - و مسواك كردن در گرمابه موجب وباى دندانهاست ، و با غساله آب حمام وضو و غسل جايز نيست .))
    ابوالحسن موسى بن جعفر(ع ) فرموده است : ((ناشتا وارد حمام نشويد مگر آن كه چيزى خورده باشيد.))
    و نيز فرموده است : ((يك روز در ميان به حمام رفتن موجب فربهى است ، و همه روز استحمام كردن گوشت كليه ها را آب مى كند.)) (1007)
    امام صادق (ع ) وارد حمام شد؛ صاحب حمام عرض كرد: گرمابه را برايت خلوت كنم ؟ امام (ع ) فرمود: ((نه مؤ من كم خرج است .)) (1008)
    آن حضرت فرموده است : ((شستن سر با خطمى فقر را از ميان مى برد، و روزى را زياد مى كند.)) (1009)
    و نيز: ((شستن سر با خطمى در هر جمعه ، موجب ايمنى از برص و ديوانگى است .))
    امير مؤ منان (ع ) فرموده است : ((شستن سر با خطمى چركها را از ميان مى برد، و بدن را از كثافات پاك مى سازد.))
    روايت است پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اندوهگين بود، جبرئيل به او عرض كرد: سر خود را با سدر بشويد، و آن سدرى بود كه از سدرة المنتهى آورده شده بود. (1010)
    ابوالحسن موسى بن جعفر(ع ) فرموده است : ((شستن سر با سدر مايه رسيدن روزى مى شود.))
    امام صادق (ع ) فرموده است : ((سرتان را با برگ سدر بشوييد، زيرا همه فرشتگان مقرب و پيامبران مرسل آن را تقديس كرده اند، و هر كس سر خود را با برگ سدر بشويد خداوند وسوسه شيطان را تا هفتاد روز از او دور مى كند، و كسى كه خداوند در هفتاد روز وسوسه شيطان را از او دور كرده گناه نمى كند، و كسى كه گناه نكند وارد بهشت مى شود.))
    امام حسن بن على بن ابى طالب (ع ) از گرمابه بيرون آمد، مردى به او عرض ‍ كرد: استحمام تو گوارا باد؛ امام (ع ) فرمود: ((اى نادان ، حرف طلب (است ...) در اين جا مناسبت ندارد.))، گفت : حمام تو گوارا باد، فرمود: ((هر گاه حمام گوارا باشد، راحتى بدن از حمام به چيست ؟ عرض كرد: آب گرمت گوارا باد، امام فرمود: ((واى بر تو آيا نمى دانى حميم (آب گرم ) به معناى عرق بدن است .))
    عرض كردم : پس چه بگويم ؟ فرمود: بگو: (( ((طاب ما مطهر منك و طهر ما طاب منك )))) (1011)
    امام صادق (ع ) فرموده است : هر گاه در هنگامى كه از گرمابه بيرون مى آيى برادر مسلمانت به تو بگويد: طاب حمامك (حمام گوارايت باد) بگو: انعم الله بالك (خداوند خوشحالت كناد). (1012)
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : طهارت و اسرار آن

    مى گويم :
    درباره غسل جمعه و آداب آن ضمن مباحث نماز جمعه سخن خواهيم گفت ، چنان كه غزالى همين كار را كرده است .
    غزالى مى گويد :
    نوع دوم : اجزايى است كه از بدن زايل مى شود، و آنها هشت چيز است :
    1. موى سر - تراشيدن موى سر براى كسى كه منظورش حفظ نظافت و پاكيزگى است مانعى ندارد؛ همچنين گذاشتن موها براى كسى كه آنها را روغن زند و شانه كند بى اشكال است ، مگر آن كه بخواهد موها را به شيوه راهزنان و آدمكشان بر گرداگرد سر، و يا تكه تكه باقى بگذارد، و يا به رسم اشراف گيسو براى خود قرار دهد كه اگر شريف نباشد نيرنگ به كار برده است .))
    مى گويم :
    ما پيش از اين ذكر كرديم كه تراشيدن سر از گذاشتن مو بهتر و بيشتر مايه زيبايى است . اما موها را بر گرداگرد سر باقى گذاشتن و به شكلى كه آن را زلف مى گويند در آوردن كراهت دارد كه اين مساءله از اهل بيت (ع ) نيز روايت شده است .
    در كافى روايت شده كه امام صادق (ع ) گفته است : ((امير مؤ منان (ع ) فرموده سر كودكان را به شكلى كه آن را قزع مى گويند نتراشيد، و قزع اين است كه قسمتى از سر را بتراشند و قسمتى را باقى بگذارند.)) (1013)
    از امام صادق (ع ) نقل كرده اند كه آن حضرت تراشيدن سر كودكان را به گونه اى كه آن را قزع مى گويند مكروه مى داشت .))، و فرمود: ((قزع آن است كه در وسط سر كودك دسته اى مو كه كاكل گفته مى شود بگذارند و بقيه سر را بتراشند.)) (1014)
    از آن حضرت روايت است كه فرمود: كودكى را كه كاكل داشت نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آوردند تا برايش دعا كند، آن حضرت از دعا براى او خوددارى كرد، و دستور فرمود سرش را بتراشند. (1015)
    2. كندن يا قيچى كردن موهاى بينى مستحب است . در كافى و الفقيه از امام صادق (ع ) روايت شده كه فرموده است : ((گرفتن موى بينى چهره را زيبا مى كند.))، (1016) و چنان كه در روايت آمده قيچى كردن آنها بهتر از كندن آنهاست . (1017) غزالى از موى بينى سخنى نگفته و به جاى آن زيادتى ناف را ذكر كرده و گفته است اين زيادتى در آغاز تولد بريده مى شود، و او به همين مقدار بسنده كرده است . همچنين زيادتى ريش را به خاطر مصلحتى كه تصور كرده در قسمت هشتم اين بحث آورده كه از نظر ما اين مصلحت ساقط است ، و لذا ما آن را در محل خود ذكر كرديم ، روشن است كه آنچه ما كرده ايم شايسته تر است .
    3. موى شارب - در اين باره پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است : قصوا الشوارب (1018)، و در الفاظ ديگرى است : جزوا الشوارب (1019) و در عبارت ديگر آمده :(( حفوا الشوارب ، و اعفوا اللحى )) (1020) يعنى شارب را كنار لب قرار دهيد، و حفاف به معناى پيرامون است . خداوند فرموده است : (( وترى الملائكه حافين من حول العرش ‍ )) (1021) و در الفاظ ديگرى فرموده است : احفوا الشوارب (1022) و اين دلالت بر قطع آنها از ته دارد، و عبارت حفوا مشعر بر قطع آنها در كمتر از اين حد است . خداوند متعال فرموده است : (( ان يسالكموها فيحفكم تبخلوا )) (1023)،... يعنى بر شما اصرار ورزد. اما تراشيدن شارب خواسته نشده ، و چنان كه از برخى صحابه نقل كرده اند احفاء نزديك به تراشيدن است . يكى از تابعين مردى را ديد كه شاربش را از ته زده است ، به او گفت : مرا به ياد اصحاب پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم انداختى . و در گذاشتن سبيل كه آن دو طرف موى لب است باكى نيست ، و بعضى از صحابه سبيل داشتند، زيرا آن دهان را نمى پوشاند، و چربى خوراك در آن باقى نمى ماند چون طعام با آن برخورد نمى كند، و معناى اعفوا اللحى اين است كه ريشها را انبوه كنيد. در خبر آمده است كه ((يهود شارب را مى گذاشتند و ريش را قيچى مى كردند پس شما با آنها مخالفت كنيد.)) (1024) و برخى از عالمان تراشيدن شارب را مكروه و بدعت دانسته اند.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : طهارت و اسرار آن

    مى گويم :
    از طريق خاصه (شيعه ) حديثى است كه در الفقيه (1025) از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده كه آن حضرت فرموده است : ((مجوس ريش ‍ خود را با قيچى و شارب را انبوه مى كردند، و ما شارب را قيچى و ريش را انبوه مى كنيم ، و اين مطابق فطرت است .))
    و نيز فرموده است : ((شاربها در حد لبهايتان و ريشهايتان انبوه باشد، و خود را همانند يهود نكنيد.)) (1026)
    كافى از امام صادق (ع ) روايت كرده كه : ((پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است : هيچ كس از شما شارب خود را بلند نكند، چه شيطان آن را مخفيگاهى براى خود قرار مى دهد و در آن پنهان مى شود.)) (1027)
    از امام باقر(ع ) روايت است كه : ((هر كس ناخنها و شاربش را در هر جمعه كوتاه كند، و در آن هنگام بگويد: (( بسم الله و بالله و على سنة محمد رسول الله و آل محمد صلوات الله عليهم )) هر خرده اى از ناخن و موى او كه بر زمين بيفتد خداوند ثواب آزاد كردن بنده اى را براى او مى نويسد، و هرگز به بيمارى جز بيماريى كه از آن مى ميرد دچار نخواهد شد.)) (1028)
    امام صادق (ع ) فرموده است : ((گرفتن شارب از جمعه اى تا جمعه ديگر موجب ايمنى از جذام است .)) (1029)
    عبدالله بن ابى يعفور به امام صادق (ع ) عرض كرد: فدايت شوم ، گفته مى شود هيچ چيزى مانند تعقيبات نماز از طلوع فجر تا بر آمدن آفتاب روزى را زياد نمى كند؛ امام (ع ) فرمود: ((آرى ، ليكن من چيزى را به تو خبر دهم كه بهتر از آن است و آن گرفتن شارب و كوتاه كردن در روز جمعه است .)) (1030)
    در كافى (1031) از عبدالله بن عثمان نقل شده است كه او اباعبدالله (ع ) را ديد كه شاربش را بقدرى كوتاه كرده كه چيزى از موبر پوست باقى نمانده است .
    و نيز در كافى از ابى عبدالله (ع ) روايت شده كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است : ((از سنت است كه شارب تا حد لب كوتاه شود.)) (1032)
    4. زيادتى ريش - در الفقيه آمده است كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به مردى كه ريش بلندى داشت نگريست و فرمود: ((اين را چه مى شد اگر محاسنش را مرتب مى كرد؟)) چون سخن آن حضرت به گوش ‍ آن مرد رسيد، ريشش را به گونه اى كه نه كوتاه بود و نه بلند اصلاح كرد سپس بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وارد شد هنگامى كه آن حضرت او را ديد فرمود: ((به همين نحو عمل كنيد.)) (1033)
    امام صادق (ع ) فرموده است : ((از ريش آنچه از يك قبضه زيادتر است در آتش است .)) (1034)
    محمد بن مسلم گفته است : ابوجعفر امام باقر(ع ) را ديدم در حالى كه حجام محاسن او را اصلاح مى كرد، امام (ع ) به او فرمود: ((آن را مدور كن .))(1035)
    امام صادق (ع ) فرموده است : ((يك قبضه از ريشت را نگه دار و زيادى آن را قيچى كن .)) (1036)
    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است : ((موى سفيد در جلوى سر ميمنت ، و در دو طرف پيشانى سخاوت ، و در گيسوها شجاعت ، و در پشت سر شوم است .)) (1037)
    امام صادق (ع ) فرموده است : نخستين كسى كه مويش سفيد شد ابراهيم خليل (ع ) بود، او هنگامى كه محاسنش را اصلاح مى كرد، دسته اى موى سپيد در محاسن خود ديد به جبرئيل گفت : اين چيست ؟ پاسخ داد: اين وقار است . ابراهيم (ع ) عرض كرد: پروردگارا وقار مرا زياد كن . (1038)
    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است : ((كسى كه در اسلام موى خود را سپيد كند، سپيدى موى او در روز بازپسين نورى براى او خواهد بود.)) (1039)
    و نيز فرموده است : ((موى سپيد نور است آن را نكنيد.)) (1040)
    على (ع ) فرموده است : ((قيچى كردن موى سپيد اشكالى ندارد، كندن آن مكروه است .)) (1041)
    نهى از كندن موى سپيد نهى كراهيت است نه نهى تحريم ، چه امام صادق (ع ) مى فرمايد:(1042) ((قيچى كردن و كندن موى سياه و سفيد اشكالى ندارد، و قيچى كردن آن نزد من از كندن آن محبوبتر است .)) بايد دانست كه احاديث معصومين (ع ) در حال واحد با هم مختلف نيست ، و اختلاف آنها بر حسب اختلاف احوال مى باشد، زيرا الهام كننده اين اخبار خداوند متعال است . (1043)
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : طهارت و اسرار آن

    مى گويم :
    اما در مورد تراشيدن ريش بعضى قائل به حرمت آن شده اند، و غزالى در اين كتاب متعرض اين مطلب نشده و از اصحاب ما كسانى كه مورد وثوق مى باشند سخنى در اين باره نگفته اند، شايد حرمت آن به اين دليل است كه مخالف سنت و قهرا بدعت است و نيز خلاف قول پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى باشد كه فرموده است : ((ريش بگذاريد)) و نيز به دليل قول خداوند متعال است كه در حكايت از شيطان ملعون فرموده است : (( و لامرنهم فليغيرن خلق الله )) (1044) زيرا ازاله موهاى ديگر جز ريش همه از سوى شارع اجازه داده شده است ، و نيز به دليل آنچه در كافى از حبابه والبيه روايت شده كه گفته است : امير مؤ منان (ع ) را در شرطة الخميس ديدم در حالى كه تازيانه اى كه داراى دو رشته بود به همراه داشت ، و با آن فروشندگان مار ماهى و ماهيهاى بى فلس را مى زد و به آنها خطاب مى كرد: اى فروشندگان مسوخات بنى اسرائيل و لشكر بنى مروان ؛ فرات بن احنف برخاست و عرض كرد: اى امير مؤ منان ! لشكريان بنى مروان كدامند، فرمود: ((گروهى هستند كه ريشها را تراشيدند و سبيلها را تاب دادند و در نتيجه مسخ شدند.)) (1045) اين حديثى طولانى است كه ما به مقدارى كه مورد نياز بود از آن اخذ و در اين جا ذكر كرديم .
    غزالى مى گويد :
    اما كندن موهاى ريش در آغاز بر آمدن براى تشبه جستن به جوانهاى ساده زنخ از كارهاى زشت و منكرات بزرگ است زيرا ريش ، زينت مردان است ، و خداوند را فرشتگانى است كه سوگند آنها اين است كه : قسم به آن كه بنى آدم را به محاسن زينت داد. و آن جزئى است كه خلقت مردان بدان كامل و موجب تميز آنان از زنان است ، و يكى از تاءويلات شگرف آيه (( ((يزيد فى الخلق ما يشاء)) )) (1046) اين است كه گفته اند: مقصود از آن ريش ‍ است .
    ياران احنف بن قيس مى گفتند: دوست داريم محاسنى براى احنف بخريم هر چند به بهاى بيست هزار دينار باشد. شريح قاضى مى گفت : دوست داشتم مرا محاسنى به بهاى ده هزار دينار مى بود. و چگونه ممكن است محاسن ناپسند باشد و حال آن كه مايه احترام مرد و باعث اين است كه مردم به ديده علم و وقار به او نظر كنند، و او را در مجالس برترى دهند، و روى خود را به او متوجه سازند، و در جماعت او را مقدم بدارند، و آبروى او محفوظ باشد، زيرا كسى كه به ديگرى دشنام مى دهد، اگر او داراى ريش ‍ باشد دشنام خود را به طور كنايه متوجه ريش او مى كند. گفته شده است بهشتيان ساده زنخند جز هارون برادر موسى (ع ) كه به داشتن ريشى تا ناف خود اختصاص و بدان فضيلت دارد.
    5 و 6 - موهاى زير بغل و زهار و ديگر موهاى بدن - ازاله اين موها با تراشيدن يا نوره مستحب است ، اما كندن آنها موجب درد و عذاب است ، و مقصود از ستردن آنها نظافت و حفظ پاكيزگى و جلوگيرى از گرد آمدن چرك و كثافت در لابلاى آنهاست ، و اين به طريق آسانتر ميسر است .
    در الفقيه آمده است پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: ((هيچ يك از شما نبايد موى زير بغلش را بلند بگذارد، چه شيطان آن را سپرى براى خود قرار مى دهد و در آن و نيز فرموده است : ((هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان دارد نبايد بيش از چهل روز موهاى زهارش را واگذارد، و براى زنى كه به خداوند و آخرت معتقد است جايز نيست بيش از بيست روز آن را ترك كند.)) (1047)
    امير مؤ منان (ع ) فرموده است : دوست دارم مؤ من در هر پانزده روز يك بار نوره بمالد.)) (1048)
    امام صادق (ع ) فرموده است : ((در هر پانزده روز يك بار نوره كشيدن سنت است ، و اگر بيست روز بگذرد و توان تهيه آن را نداشته باشى با اعتماد به خداوند آن را قرض كن .)) (1049)
    امام صادق (ع ) در حمام زير بغلش را نوره مى كشيد و مى فرمود: ((كندن موى زير بغل شانه را ضعيف و سست ، و بينايى را كم مى كند.)) (1050)
    و نيز فرموده است : ((تراشيدن آن بهتر از كندن ، و زدودن آن با نوره بهتر از تراشيدن آن است .)) (1051)
    على (ع ) فرموده است : ((كندن موى زير بغل بوى گند را از ميان مى برد، و آن پاك كننده و يكى از سنتهايى است كه پيامبر بدان دستور داده است ، درود خدا بر او و خاندانش باد.)) (1052)
    و نيز فرموده است : ((نوره پاك كننده است .)) (1053)
    امام صادق (ع ) فرموده است : كسى كه بخواهد نوره بمالد مقدارى از نوره بر گيرد و آن را نزديك بينى خود قرار دهد و بگويد: (( اللهم ارحم سليمان بن داود كما امر بالنوره فانه لا تحرقه ان شاء الله تعالى . )) (1054)
    روايت شده است ((آن كه بنشيند در حالى كه نوره كشيده است بيم فتق نسبت به او مى رود))،(1055) و شخص جنب اگر نوره كشد باكى نيست ، زيرا نوره بر پاكيزگى اش مى افزايد.)) (1056)
    از امام صادق (ع ) روايت شده كه : ((امير مؤ منان (ع ) فرموده است : شايسته است در روز چهارشنبه از نوره كشيدن پرهيز شود، زيرا آن روز نحس مستمر است ، و نوره كشيدن در ديگر روزها مانعى ندارد.)) (1057)
    روايت شده است : ((نوره كشيدن در روز جمعه موجب برص ‍ است .))(1058)
    ريان بن صلت از كسى كه به او خبر داده و او از امام موسى بن جعفر(ع ) روايت كرده كه فرموده است : ((اگر كسى در روز جمعه نوره كشد و دچار برص شود نبايد كسى جز خودش را سرزنش كند.)) (1059)
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : طهارت و اسرار آن

    مى گويم :
    در كافى از برقى مرفوعا از ابى عبدالله (ع ) روايت شده كه گفته است : به آن حضرت عرض شد: برخى از مردم گمان مى كنند نوره كشيدن در روز جمعه مكروه است ؛ فرمود: ((چنين نيست كدام پاك كننده از نوره كشيدن در روز جمعه پاك كننده تر است .)) (1060)
    و نيز در كافى است كه امام صادق (ع ) فرموده است : ((يك بار نوره كشيدن در تابستان بهتر از ده بار در زمستان است .)) (1061)
    نيز آن حضرت فرموده است كه : ((پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در هر جمعه زهار و زير رانها را نوره مى كشيد.)) (1062)
    سدير روايت كرده است از على بن الحسين (ع ) شنيده كه مى فرموده است : ((هر كس به هنگامى كه نوره مى كشد بگويد: (( اللهم طيب ما طهر منى ، و طهر ما طالب منى ، و ابدلنى شعرا طاهرا لا يعصيك ، اللهم انى تطهرت ابتغاء سنة المرسلين و ابتغاء رضوانك و مغفرتك فحرم شعرى و بشرى على النار و طهر خلقى ، و طيب خلقى ، و زك عملى ، و اجعلنى ممن يلقاك على الحنيفية السمحة ملة ابراهيم خليلك و دين محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حبيبك و رسولك ، عاملا بشرائعك ، تابعا لسنة نبيك ، آخذا به متادبا بحسن تاديبك و تاديب رسولك صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و تاديب اوليائك الذين غذوتهم بادبك و زرعت الحكمة فى صدورهم و جعلتهم معادن لعلمك لعلمك صلواتك عليهم )) (1063). خداوند او را در دنيا از پليديها و گناهها پاك مى كند، و موهايى بر بدن او مى روياند كه او را معصيت نكنند، و به هر مويى كه در بدن اوست فرشته اى مى آفريند كه از سوى او خداوند را تا روز بازپسين تسبيح و تنزيه مى كنند، و همانا تسبيح هر يك از آنها معادل هزار تسبيح مردم روى زمين است .)) (1064)
    حكم بن عتيبه گفته است : ابا جعفر امام باقر(ع ) را ديدم كه حنا بر گرفته و روى ناخنهايش گذاشته است ، به من فرمود: ((اى حكم ! در اين باره چه مى گويى ؟)) عرض كردم : در مورد كارى كه شما آن را به جا مى آورى چه مى توانم بگويم ، اما در ميان ما اين كار را جوانها انجام مى دهند، فرمود: ((اى حكم ! هنگامى كه نوره به ناخنها مى رسد رنگ آنها را تغيير مى دهد به طورى كه شبيه ناخن مردگان مى شوند، از اين رو بايد آنها را با حنا دگرگون كرد.)) (1065)
    احمد بن عبدوس گفته است : ابوجعفر امام باقر(ع ) را ديدم كه از گرمابه بيرون آمده و از سر تا پا بر اثر حنا مانند گل سرخ بود.(1066)
    در الفقيه آمده كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است : ((هر كس نوره كشد و با حنا خضاب كند، خداوند او را از سه آفت جذام ، برص و خوره تا كشيدن نوره مجدد ايمن مى دارد.)) (1067)
    امام صادق (ع ) فرموده است : ((حنا ماليدن پس از نوره كشيدن مايه ايمنى از جذام و برص است .)) (1068)
    روايت شده ((هر كس پس از نوره كشيدن از سر تا پايش را حنا بمالد خداوند نادارى را از او برطرف مى كند.)) (1069)
    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است : ((با حنا خضاب كنيد، زيرا نور چشم را زياد مى كند، مو را مى روياند، بو را خوش مى كند و زنان را آرامش مى دهد.))(1070)
    امام صادق (ع ) فرموده است : ((حنا بوى گند عرق را از ميان مى برد، آبرو را زياد مى كند، دهن را خوشبو مى سازد، و به فرزند زيبايى مى بخشد.)) (1071)
    امير مؤ منان (ع ) فرموده است : ((خضاب كردن شيوه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و از سنتهاى اوست . (1072)
    امام صادق (ع ) فرموده است : ((هر نوع خضاب كردن بلامانع است .))(1073)
    اشكالى ندارد كه انسان در حمام با سويق ، آرد، نخاله و آردى كه با روغن سرخ شده باشد بدنش را مالش دهد، و در آنچه به بدن سود مى رساند اسرافى نيست ، بلكه اسراف در چيزى است كه موجب اتلاف مال و زيان بدن باشد.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : طهارت و اسرار آن

    7 - ناخنها - كوتاه كردن ناخنها مستحب است زيرا بلند شدن آنها صورت زشتى دارد، و مايه گرد آمدن كثافت در زير آنهاست ، كافى از ابوحمزه و او از ابوجعفر امام باقر(ع ) روايت كرده كه آن حضرت فرموده است : ((چيدن ناخن به سبب اين است كه آنها خوابگاه شيطان و باعث سهو و نسيانند.)) (1074)
    حذيفة بن منصور از ابى عبدالله (ع ) روايت كرده كه آن حضرت فرموده است : ((مخفى ترين راههاى سلطه شيطان بر فرزند آدم اين است كه زير ناخنهاى او جا مى گيرد.)) (1075)
    حسن بن راشد روايت كرده كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است : ((چيدن ناخنها مانع بزرگترين دردها مى شود، و روزى را زياد مى كند.)) (1076)
    محمد بن طلحه نقل كرده كه ابى عبدالله (ع ) فرموده است : ((چيدن ناخن ، كوتاه كردن شارب ، شستن سر با خطمى در هر جمعه نادارى را از ميان مى برد و روزى را زياد مى كند.)) (1077)
    ابى بصير گفته است : به ابى عبدالله (ع ) عرض كردم : چه ثوابى براى كسى است كه در هر جمعه شاربش را كوتاه كند، و ناخنهايش را بچيند، فرمود، ((تا جمعه ديگر پيوسته پاكيزه خواهد بود.)) (1078)
    هشام بن سالم از ابى عبدالله (ع ) روايت كرده كه آن حضرت فرموده است : ((چيدن ناخنها در روز جمعه سبب ايمنى از ديوانگى ، جذام ، برص و كورى است ، و چنانچه نيازى به چيدن آنها نباشد اندكى آنها را بساى .)) (1079)
    در الفقيه ضمن حديث ديگرى آمده است : ((اگر نيازى نباشد چاقو يا مقراض را بر آنها بكش .)) (1080)
    فرموده است : ((و چيدن ناخنها در روز پنجشنبه چشم درد را برطرف مى كند.)) (1081)
    ابوجعفر امام باقر(ع ) فرموده است : ((هر كس در هر پنجشنبه ناخن بگيرد فرزندانش دچار چشم درد نخواهند شد.)) (1082)
    در كافى از ابوجعفر امام باقر(ع ) روايت شده كه فرموده است : ((هر كس در هر پنجشنبه به چيدن ناخنهايش بپردازد به درد چشم دچار نخواهد شد.))(1083)
    در الفقيه آمده كه امام صادق (ع ) فرموده است : ((كسى كه هر روز جمعه ناخنهايش را بچيند سرانگشتانش بى ريخت نخواهد شد.)) (1084)
    و فرموده است : ((كسى كه ناخنهايش را در روز پنجشنبه بچيند، و يكى از آنها را براى روز جمعه باقى بگذارد خداوند نادارى را از او برطرف مى كند.)) (1085)
    پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است : ((كسى كه ناخنهايش ‍ را در روز شنبه و پنجشنبه بچيند، و شاربش را كوتاه كند از درد دندان و درد چشم ايمن خواهد شد.)) (1086)
    موسى بن بكر به امام صادق (ع ) عرض كرد: ياران ما مى گويند كوتاه كردن شارب و چيدن ناخن بايد در روز جمعه انجام گيرد؛ امام (ع ) فرمود: ((سبحان الله آنها را بگير خواه در روز جمعه و خواه در ديگر روزها، و فرمود: هر زمان كه ناخنها بلند شدند، آنها را قيچى كن .)) (1087)
    پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به مردها فرمود: ((ناخنهايتان را بچينيد.))، و به زنان فرمود: ((آنها را واگذاريد كه برايتان زينت بيشترى است .)) (1088)
    امام صادق (ع ) فرمود: ((هر گاه ناخن و مو را بچينيد آنها را دفن كنيد كه اين سنت است .)) (1089)
    روايت شده كه : ((دفن مو، ناخن و خون از سنت است .)) (1090)
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : طهارت و اسرار آن

    مى گويم :
    ما دعايى را كه در هنگام چيدن ناخن و كوتاه كردن شارب وارد شده نقل كرديم اما ترتيب عمل بنا به روايتى كه در كتاب كافى و من لا يحضره الفقيه (1091) آمده اين است كه در گرفتن ناخنها از انگشت كوچك دست چپ شروع ، به انگشت كوچك دست راست ختم كنيد، عكس اين و غير از اينها نيز روايت شده است .
    غزالى مى گويد :
    من در كتابها نديده ام كه خبرى درباره ترتيب گرفتن ناخن روايت شده باشد، ليكن شنيده ام روايت شده كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دست راست را از انگشت سبابه شروع و به انگشت شست ختم مى كرد، و دست چپ را از انگشت كوچك شروع و به انگشت شست پايان مى داد. (1092)
    من هنگامى كه در اين خبر تاءمل كردم آنچه دليل صحت روايت است به ذهنم رسيد، چه امثال اين معانى در ابتداى امر روشن نمى شود مگر آن كه فروغى از انوار نبوت بر خاطر بتابد. اما دانشمند با بصيرت منتهاى همتش ‍ اين است كه مشكل را بر عقل عرضه مى كند و حل آن را از او مى خواهد، و آنچه در اين باره بر من آشكار شد - و علم نزد خداست - اين كه انسان ناگزير از چيدن ناخنهاى دست و پاست ، و دست از پا شريفتر است لذا در گرفتن ناخن از دست شروع مى شود، و چون دست راست اشرف از چپ است از آن آغاز مى كند، و سپس در دست راست پنج انگشت است كه شريفترين آنها سبابه است ، زيرا از ميان انگشتان تنها انگشت سبابه است كه در گرفتن شهادتين مورد استفاده قرار مى گيرد و به وسيله آن اشاره مى شود، و سزاوار است پس از انگشت سبابه به آنچه در سمت راست آن است ابتدا شود، چه در شرع مستحب است كه در طهارت و غير آن گردش عمل از راست باشد، و اگر پشت دست را بر زمين نهى انگشت شست سمت راست ، و اگر كف دست را بر زمين قرار دهى انگشت وسطى در سمت راست خواهد بود، و دست را اگر بر طبع خود رها كنى كف دست به سمت زمين مايل مى شود، زيرا جهت حركت دست راست به سوى دست چپ ، و ادامه اين حركت پشت دست را رو به بالا قرار مى دهد، و آنچه مقتضاى طبع مى باشد سزاوارتر است . سپس چون كف دستها را بر هم نهى انگشتان به صورت حلقه اى دايره وار در مى آيد، و ترتيب دوران در اين دايره مقتضى حركت از سمت راست سبابه و بازگشت به آن است ، و در دست چپ از انگشت كوچك آغاز و به انگشت شست ختم مى شود و انگشت شست دست راست باقى مى ماند، و اين كه ما فرض كنيم كه هر دو كف دست بر هم نهاده شود به گونه اى كه انگشتان مانند افراد در حلقه باشند براى اين است كه ترتيب آنها روشن شود، و اين فرض سزاوارتر است از نهادن كف بر پشت كف زيرا اين عمل بر مقتضاى طبع نيست .
    اما در مورد انگشتان پا بايد گفت اگر روايتى در اين باره وارد نشده باشد به نظر من بهتر اين است كه از انگشت كوچك پاى راست شروع و به انگشت كوچك پاى چپ ختم شود چنان كه در تخليل است (1093) زيرا آنچه ما در مورد ترتيب در دستها ذكر كرديم در اين جا درست نيست چه در ميان انگشتان پا سبابه وجود ندارد، و همه انگشتان در حكم يك صف بر روى زمين ثابت قرار مى گيرند، از اين رو بايد از سمت راست شروع كرد، و فرض ‍ اين كه كف پا را بر كف پا نهادن و در آمدن انگشتان به صورت حلقه اى دايره وار دور از طبع است در حالى كه در دستها چنين نيست .
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi