صفحه 3 از 40 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 399

موضوع: *^*شرح چهل حديث امام خميني رحمت الله عليه *^*

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : *^*شرح چهل حديث امام خميني رحمت الله عليه *^*


    فصل ، در تذكر است
    و از امـورى كـه انـسـان را معاونت كامل مى نمايد در مجاهده با نفس و شيطان ، و بايد انسان سـالك مـجاهد خيلى مواظب آن باشد، تذكر است . و ما اين مقام را به ذكر آن ختم مى كـنيم با اينكه خيلى از مطالب باقى است . و آن در اين مقام عبارت است از ياد خداى تعالى و نعمتهايى كه به انسان مرحمت فرموده .
    بـدان كه از امور فطريه ، كه هر انسان جبلة و فطرة بدان حكم مى كند، احترام منعم است . و هر كس در كتاب ذات خود اگر تاءملى كند، مى بيند كه مسطور است كه بايد از كسى كه به انسان نعمتى داد احترام كند. و معلوم است هر چه نعمت بزرگتر باشد و منعم در آن انعام بـى غـرضـتر باشد، احترامش در نظر فطرت لازمتر و بيشتر است . مثلا فرق واضح است در احترام بين كسى كه به شما يك اسب مى دهد و آن منظور نظرش هست ، با كسى كه يك ده شـشـدانگى بدهد و در اين دادن منتى هم نگذارد. مثلا اگر دكترى شما را از كورى نجات داد فطرتا او را احترام مى كنيد، و اگر از مرگ نجات داد بيشتر احترام مى كنيد. اكنون ملاحظه كن نعمتهاى ظاهره و باطنه كه مالك الملوك جل شاءنه به ما مرحمت كرده كه اگر جن و انس بخواهند يكى از آنها را به ما بدهند نمى توانند و ما از آن غفلت داريم . مثلا اين هوايى كه ما شب و روز از آن استفاده مى كنيم و حيات ما و همه موجودات محيط بسته به وجود آن است ، كـه اگـر يـك ربـع سـاعت نباشد هيچ حيوانى زنده نمى ماند، چه نعمت بزرگى است ، كه اگر تمام جن و انس بخواهند شبيه آن را به ما بدهند عاجزند. و همين طور قدرى متذكر شو سـايـر نـعـيـم الهـى را از قـبـيـل صـحـت بـدن (و) قـواى ظـاهـره از قـبـيـل چـشـم و گـوش و ذوق و لمـس ، و قـواى بـاطـنـه از قـبـيـل خـيـال و وهـم و عقل و غير آن ، كه هر يك منافعى دارد كه حد ندارد. تمام اينها را مالك المـلوك بـه مـا عـنـايـت فـرمـوده بـدون ايـنـكـه از او بـخـواهيم ، و بدون اينكه به ما منتى تـحـمـيـل فـرمـايد. و به اينها نيز اكتفا نفرموده و انبيا و پيغمبران فرستاده و كتبى فرو فـرسـتـاده و راه سـعـادت و شـقـاوت و بهشت و جهنم را به ما نموده ، و هر چه محتاج به او بـوديـم در دنـيـا و آخـرت بـه مـا عنايت فرموده ، بدون اينكه به طاعت و عبادت ما احتياجى داشـتـه بـاشـد، يا به حال او طاعت و معصيت ما فرقى كند. فقط از براى نفع خود ما امر و نـهـى فـرمـوده . بـعـد از تـذكـر ايـن نـعمتها و هزاران نعمتهاى ديگر، كه حقيقتا از شمردن كليات آن تمام بشر عاجز است چه برسد به جزئيات آن ، آيا در فطرت شما احترام همچو مـنـعـمـى لازم اسـت ؟ و آيـا خـيـانـت نـمـودن بـه هـمـچـو ولى نـعـمـتـى در نـظـر عقل چه حالى دارد؟



    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : *^*شرح چهل حديث امام خميني رحمت الله عليه *^*


    و نيز از امورى كه در فطرت ثبت و مسطور است احترام شخص بزرگ و عظيم است . اين همه احتراماتى كه مردم از اهل دنيا و ثروت مى كنند و از سلاطين و بزرگان مى نمايند، براى ايـن اسـت كه آنها را بزرگ و عظيم تشخيص ‍ داده اند. آيا چه عظمتى به عظمت و بزرگى مـالك الملوك است كه دنياى پست و مخلوق ناقابل آن ، كه كوچكترين عوالم است و تنگترين نـشـآت اسـت ، تـاكـنـون عـقـل هيچ موجودى به آن ، نرسيده ؟ بلكه به همين منظومه شمسى خـودمان ، كه از منظومات شمسى ديگر كوچكتر و در پيش شموس ديگر قدر محسوس ندارد، مـسـتكشفين بزرگ دنيا اطلاع پيدا نكرده اند. آيا اين عظيم كه با يك اشاره اين همه عوالم و هـزاران هـزار عـوالم غـيـبـه را خـلق فـرمـوده لازم الاحـتـرام نـيـسـت در فـطـرت عقل ؟
    و نـيـز، حـاضر در كتاب فطرت لازم الاحترام است . مى بينيد كه اگر انسان از كسى خداى نـكـرده بـدگـويى كند در غيابش ‍ ، اگر حاضر شد فطرتا سكوت مى كند و از او احترام مى نمايد. و معلوم است خداى تبارك و تعالى در همه جا حاضر و تمام ممالك وجود در تحت نظر او اداره مى شود، بلكه همه نفس حضور و همه عالم محضر ربوبيت است .
    اكـنـون مـتـذكـر شـو اى نفس خبيث نويسنده كه چه ظلمى است بزرگ و چه گناهى است عظيم اگـر مـعـصـيـت هـمـچـو عـظـيمى را به نعمت خودش كه قواى تو است در محضر مقدس خودش بـنـمايى . آيا اگر داراى يك خردله حيا باشى ، نبايد از خجلت آب شوى و به زمين فرو بروى ؟
    پـس ، اى عزيز متذكر عظمت خداى خودت باش ، و متذكر نعمتها و مرحمتهاى او شو، و متذكر حـضور باش ، و ترك كن نافرمانى او را، و در اين جنگ بزرگ بر جنود شيطان غلبه كن ، و مـمـلكـت خـود را مـمـلكـت رحـمـانـى و حـقـانـى كـن ، و بـه جـاى جـنـود شـيـطـان مـحـل اقـامـت لشـكـر حـق تـعالى نما، تا آنكه خداوند تبارك و تعالى تو را توفيق دهد در مـجـاهـده مـقـام ديـگـر و در مـيدان جنگ بزرگتر كه در پيش است ، و آن جهاد نفس است در عالم باطن و مقام دوم نفس ‍ كه ان شاءالله به آن اشاره مى كنيم .
    و بـاز تـذكـر دهـم كـه در هـر حـال به خود اميدى نداشته باش كه از غير خداى تعالى از كـسـى كارى برنمى آيد. و از خود حق تعالى با تضرع و زارى توفيق بخواه كه تو را در اين مجاهده اعانت فرمايد تا بلكه ان شاءالله غالب آيى .

    انه ولى التوفيق .


    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : *^*شرح چهل حديث امام خميني رحمت الله عليه *^*


    مقام دوم : نشئه باطن و ملكوت
    بـدان كـه از بـراى نـفـس انـسـانـى يـك مـمـلكـت و مقام ديگر است كه آن مملكت باطن و نشئه مـلكـوت اوسـت كـه جـنود نفس در آنجا بيشتر و مهمتر از مملكت ظاهر است . و نزاع و جـدال بـيـن جـنـود رحـمـانـى و شـيـطانى در آنجا عظيمتر و مغالبه در آن نشئه بيشتر و با اهـمـيـتـتـر اسـت . بـلكـه هـر چـه در مـمـلكـت ظـاهـر اسـت از آنـجـا تنزل كرده و ظهور در ملك نموده ، و اگر هر يك از جنود رحمانى و شيطانى در آن مـملكت غالب آيند، در اين مملكت نيز غالب شوند. و جهاد نفس در اين مقام پيش مشايخ عظام از اهـل سـلوك و اخـلاق خـيـلى اهـمـيـت دارد، بلكه مى توان سرچشمه تمام سعادات و شقاوات و درجات و دركات را آن مقام دانست . انسان بايد خيلى ملتفت خود در اين جهاد باشد.
    ممكن است خداى نخواسته به واسطه مغلوبيت جنود رحمانى در آن مملكت و خالى گذاشتن آن را بـراى غـاصـبـيـن و نـااهلها از جنود شيطان ، هلاكت هميشگى از براى انسان پيدا شود كه قـابـل جـبـران نباشد، و شفاعت شافعين شامل حال او نگردد، و ارحم الراحمين ، نعوذبالله ، نـيـز بـه نـظـر سـخـط و غـضب به او نگاه كند، بلكه شفعاء او خصماء او شوند. واى بر كـسـى كـه شـفـيـع او خـصـمـش شـود. خـدا مى داند جه عذابهايى و ظلمهايى و سختيهايى و بـدبـخـتـيهايى دنبال اين غضب الهى و دشمنى اولياى حق است كه تمام آتشهاى جهنم تمام زقـومـهـا مـارهـا و عـقـربـهـا پـيـش آن هـيـچ اسـت . خـدا نـكـنـد آنـچـه حـكـمـا و عـرفـا و اهل رياضت و سلوك خبر مى دهند راجع به اين عذابها به سر ما ضعفا و بيچارگان بيايد، كـه تـمام عذابها كه تصور مى كنيد پيش آن سهل و آسان است ، و تمام جهنمها كه شنيديد پيش آن رحمت و بهشت است .
    غـالبـا وصـف جـهـنـم و بـهـشـت كـه در كـتـاب خـدا و اخـبـار انـبيا و اوليا شده جهنم و بهشت اعمال است كه از براى جزاى عملهاى خوب و بد تهيه شده است . گاهى اشاره خفيه اى نيز بـه بـهـشـت و جـهـنم اخلاق كه اهميتش بيشتر است شده ، و گاهى هم به بهشت لقاء و جهنم فراق ، كه از همه مهمتر است ، گرديده ، ولى همه در پرده و از براى اهلش . من و تو اهلش نيستيم . ولى خوب است منكر هم نشويم و ايمان داشته باشيم به هر چه خداوند و اوليايش فـرمـوده انـد، شـايد اين ايمان اجمالى هم براى ما فايده داشته باشد. گاهى هم ممكن است كـه انـكـار بـيـجـا و رد بـى موقع و بدون علم و فهم براى ما ضررهاى خيلى زياد داشته بـاشـد، و ايـن دنيا عالم التفات به آن ضررها نيست . مثلا تا شنيدى فلان حكيم يا فلان عـارف يا فلان مرتاض چيزى گفت كه به سليقه شما درست در نمى آيد و با ذائقه شما گوارا نيست ، حمل به باطل و خيال مكن . شايد آن مطلب منشاء داشته باشد از كتاب و سنت و عقل و شما به آن برنخورده باشيد. چه فرق مى كند كه يك نفر فقيه يك فتوى بدهد، از بـاب ديـات مثلا، كه شما كمتر ديده ايد. و شما بدون مراجعه به مدركش رد كنيد او را، يا آنـكـه يـك نـفر سالك الى الله يا عارف بالله يك حرف بزند راجع به معارف الهيه يا راجـع بـه احـوال بـهـشـت و جـهـنـم ، و شـمـا بـدون مـراجـعـه بـه مـدركـش او را رد كـنـيـد، سـهـل اسـت . تـوهـيـن كـنـيـد يـا جـسـارت نـمـائيـد. مـمـكـن اسـت آن شـخـصـى كـه اهـل آن وادى اسـت و صاحب آن فن است يك مدركى از كتاب خدا داشته باشد، يا از اخبار ائمه هـدى داشـتـه بـاشـد، و شـمـا بـه آن بـرنـخـورده بـاشـيـد، آن وقـت شـمـا رد خـدا و رسول كرديد بدون عذر موجه . و معلوم است به سليقه من درست نبود يا علم من به اين جا نرسيده بود يا از اهل منبر برخلاف آن شنيدم عذر نيست .
    در هـر حـال ، از مـقـصـود نـگـذرم . آنچه آنها راجع به بهشت اخلاق و ملكات و جهنم اخلاق و دركات گفته اند مصيبتى است كه طاقت شنيدنش را هم نداريم .
    پـس اى عـزيـز فـكـرى كـن و چاره جويى نما و راه نجاتى و وسيله خلاصى از براى خود پيدا كن . و به خداى ارحم الراحمين پناه ببر، و در شبهاى تاريك با تضرع و زارى از آن ذات مـقـدس تـمـنـا كـن كـه تو را اعانت كند در اين جهاد نفس ، تا ان شاءالله غالب شوى و مـمـلكـت (وجودت ) را رحمانى گردانى و جنود شيطان را از آن بيرون كنى ، و خانه را به دسـت صـاحـبـش دهـى تـا سـعادتها و بهجتها و رحمتهايى خداوند به تو عنايت فرمايد كه تـمـام چـيـزهـايـى كـه شـنـيدى از وصف بهشت و حور و قصور پيش آنها چيزى نباشد، و آن سلطنت كليه الهيه است كه خبر دادند اولياى خدا از اين ملت بيضاى حنيف ، و بالاتر از آن چيزهايى است كه نه گوش احدى شنيده و نه چشمى ديده و نه به قلب بشرى خطور كرده .
    (50)

    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : *^*شرح چهل حديث امام خميني رحمت الله عليه *^*


    فصل ، در اشاره به بعضى قواى باطنيه است
    بـدان كـه خـداونـد تبارك و تعالى به يد قدرت و حكمتش در عالم غيب و باطن نفس قوايى خلق فرموده داراى منافع بيشمار به آنچه مورد بحث ما است در اين مورد سه قوه است و آن واهـمه و غضبيه و شهويه است . و هر يك از اين قوا منافع كثيره دارنـد از بـراى حفظ نوع و شخص و تعبير دنيا و آخرت ، كه علما ذكر كرده اند و اكنون ما را بـه آن احـتـيـاجـى نـيـسـت . و آنـچه لازم است در اين مقام تنبه دهم آن است كه اين سه قوه سرچشمه تمام ملكات حسنه و سيئه و منشاء تمام صور غيبيه ملكوتيه است .
    و تـفـصيل اين اجمال آنكه انسان همين طور كه در اين دنيا يك صورت ملكى دنيا وى دارد كه خـداونـد تـبـارك و تـعـالى آن را در كـمال حسن و نيكويى و تركيب بديع خلق فرموده كه عـقـول تمام فلاسفه و بزرگان در آن متحير است و علم معرفة الاعضاء و تشريح تاكنون نتوانسته است معرفت درستى به حال آن پيدا كند و خداوند انسان را از بين مخلوقات امتياز داده بـه حـسـن تـركـيـب و جـمـال نـيـكـو مـنـظـر، كـذلك از بـراى او يـك صـورت و شكل ملكوتى غيبى است ، كه آن صورت تابع ملكات نفس و خلق باطن است در عالم بعد از مـوت ، چـه بـرزخ بـاشـد يـا قـيـامت . انسان اگر خلق باطن و ملكه و سريره اش انسانى بـاشـد، صـورت مـلكـوتـى او نـيـز صـورت انـسانى است . ولى اگر ملكاتش غير ملكات انـسـانـى بـاشـد، صورتش انسانى نيست و تابع آن سريره و ملكه است . مثلا اگر ملكه شـهوت و بهيميت بر باطن او غلبه كند و حكم مملكت باطن حكم بهيمه شود، انسان صورت مـلكـوتـيـش صـورت يـكى از بهائم است مناسب با آن خلق . و اگر ملكه غضب و سبعيت بر بـاطـن و سـريـره اش غلبه كند و حكم مملكت باطن و سريره حكم سبع شود، صورت غيبيه مـلكوتيه صورت يكى از اسباع است . و اگر وهم و شيطنت ملكه شد و باطن و سريره اش داراى مـلكـات شـيـطـانـيه شد، از قبيل خدعه ، تقلب ، نميمه ، غيبت ، صورت غيب و ملكوتش صورت يكى از شياطين است به مناسبت آن . و گاهى ممكن است به طريق تركيب دو ملكه يا چـنـد مـلكـه مـنـشـاء صـورت مـلكـوتـى شـود. آن وقـت بـه شـكل هيچ يك از حيوانات نمى شود، بلكه صورت غريبى پيدا مى كند كه هيچ آن صورت مـدهـش و موحش بدتركيب در اين عالم سابقه ندارد. از پيغمبر خدا، صلى الله عليه و آله ، نـقـل شـده كـه بـعضى مردم قيامت محشور مى شوند به صورتهايى كه نيكوست پيش آنها ميمون (ها) و انترها.
    (51)

    بـلكـه مـمـكـن اسـت از بـراى يـك نـفـر در آن عـالم چـنـد صـورت بـاشـد زيـرا كه آن عالم مـثـل ايـن عـالم نـيـسـت كـه يـك چـيـز بـيـش ‍ از يـك صـورت قـبـول نـكـنـد. و ايـن مـطـلب مـطـابـق بـا بـرهـان نـيـز هـسـت و در محل خود مقرر است .



    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : *^*شرح چهل حديث امام خميني رحمت الله عليه *^*


    و بـدان كـه مـيـزان در ايـن صـور مـخـتلفه ، كه يكى از آنها انسان است ، و باقى چيزهاى ديـگر، وقت خروج نفس است از اين بدن و پيدا شدن مملكت برزخ و غلبه سلطان آخرت كه اولش در بـرزخ اسـت . در وقـت خـروج از بـدن بـا هـر مـلكـه اى از دنـيـا رفـت با آن ملكه صورت آخرتى مى گيرد، و چشم ملكوتى برزخى او را مى بيند، و خود او هم وقت گشودن چـشـم بـرزخـى خـود را بـه هـر صورتى هست مى بيند، اگر چشم داشته باشد. لازم نيست كـسى كه در اين دنيا به صورتى هست آن جا هم به همان صورت باشد. خداى تعالى مى فرمايد (به ) نقل از بعضى كه در وقت حشر مى گويند: خدايا چرا مرا كور محشور كردى بـا آنكه در دنيا چشم داشتم ؟ جواب مى فرمايد: چون تو آيات ما را فراموش كردى امروز فـرامـوش شـدى .(52) اى بـيـچـاره ، تـو چـشـم مـلكـى ظاهر بين داشتى ، ولى باطن و مـلكـوتـت كـور بـود. كـورى خـودت را حـالا ادراك كـردى ، و الا از اول كـور بـودى ، چـشـم بـصـيـرت بـاطـنى كه آيات خدا را به آن مى بينند نداشتى . اى بيچاره ، تو قامت مستقيم و صورت خوش تركيب ملكى دارى ، ميزان ملكوت و باطن ، غير از ايـن اسـت ، بـايـد اسـتـقامت باطنى پيدا كنى تا مستقيم القامة در قيامت باشى . بايد روحت روح انـسانى باشد تا صورت عالم برزخ و آخرتت صورت انسان باشد. تو گمان مى كـنـى كـه عـالم غـيـب و بـاطـن ، كـه عـالم كـشـف سـرايـر و ظـهـور مـلكـات اسـت ، مـثـل عـالم ظـاهـر و دنـيـا است كه اختلاط و اشتباه در كار باشد: چشم و گوش و دست و پا و سـايـر اعـضـايـت ـ هـمـه بـا زبـانـهـاى مـلكـوتـى ، بـلكـه بـه قول بعضى با صورتهاى ملكوتى ، شهادت به هر چه كردى مى دهند.
    هـان اى عـزيـز گـوش دل بـاز كـن و دامـن هـمـت بـه كـمـر زن و بـه حـال بـدبـخـتى خود رحم كن ، شايد از اين عالم به صورت انسان گردانى و از اين عالم بـه صـورت آدمـى بـيـرون روى كه آن وقت از اهل نجات و سعادتى . مبادا گمان كنى اينها موعظه و خطابه است ، اينها همه نتيجه برهان حكمى حكماى عظام و كشف اصحاب رياضت و اخـبـار صـادقـيـن و مـعـصـومـيـن اسـت ، در ايـن اوراق بـنـاى اقـامـه بـرهـان و نقل اخبار و آثار زياد نيست .



    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : *^*شرح چهل حديث امام خميني رحمت الله عليه *^*


    فصل ، در بيان جلوگيرى انبيا از اطلاق طبيعت
    بـدان كه وهم و غضب و شهوت ممكن است از جنود رحمانى باشد و موجب سعادت و خوشبختى انسان گردند، اگر آنها را تسليم عقل سليم و انبياء عظيم الشاءن نمايى . و ممكن است از جـنـود شـيـطـانـى بـاشـند، اگر آنها را سر خودگردانى و وهم بر آن دو قوه با اطـلاق عنان حكومت دهى . و اين نيز پوشيده نماند كه هيچ يك از انبياء عظام ، عليهم السلام ، جـلوى شـهـوت و غضب و وهم را به طور كلى نگرفته اند، و هيچ داعى الى الله تاكنون نگفته است بايد شهوت را بكلى كشت و نائره غضب را بكلى خاموش كرد و تدبير وهم را از دسـت داد، بـلكـه فـرموده اند بايد جلو آنها را گرفت كه در تحت ميزان عقلى و قـانـون الهـى انجام وظيفه دهند، زيرا اين قوا هر يك مى خواهند كار خود را انجام دهند و به مـقـصـود خـويـش نـايـل شـونـد اگر چه مستلزم فساد و هرج و مرج هم شود. مثلا نفس بهيمى مـسـتـغرق شهوت خود سر عنان گسيخته مى خواهد مقصد و مقصود خود را انجام دهد، اگر چه بـه زنـاى با محصنات در خانه كعبه باشد. و نفس غضوب خودسر مى خواهد انجام مطلوب خـود دهـد، اگـر چـه مـستلزم قتل انبياء و اوليا گردد. و نفس داراى واهمه شيطانيه مى خواهد كار خود را انجام دهد، اگر چه مستلزم فساد در ارض ‍ باشد و عالم درهم و برهم گردد.
    انـبـيـاء، عـليـهـم السـلام ، آمـدنـد، قـانـونـهـا آوردنـد و كـتـابـهـاى آسـمـانـى بـر آنـهـا نـازل شـد كه جلوگيرى از اطلاق و زياده روى طبيعت كنند و نفس انسانى را در تحت قانون عـقـل و شـرع درآورنـد و آن را مـرتـاض و مـؤ دب كـنـنـد كـه خـارج از مـيـزان عـقـل و شـرع رفـتـار نكند. پس هر نفسى كه با قوانين الهيه و موازين عقليه ملكات خود را تـطبيق كرد، سعيد است و از اهل نجات مى باشد، و الا پناه ببرد به خداى تبارك و تعالى از آن شقاوتها و بدبختيها و ظلمتها و سختيها كه در پيش ‍ دارد و از آن صورتهاى موحشه و مـدهـشـه كـه در بـرزخ و قـبـر و در قـيـامـت و جهنم مصاحب اوست ، و از نتيجه ملكات و اخلاق فاسده كه پايبند اوست .



    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : *^*شرح چهل حديث امام خميني رحمت الله عليه *^*


    فصل ، در بيان ضبط خيال است
    بـدان كـه اول شرط از براى مجاهد در اين مقام و مقامات ديگر، كه مى توا(ند) منشاء غلبه بـر شـيـطـان و جـنـودش شـود، حـفـظ طـائر خـيـال اسـت . چـون كـه ايـن خيال مرغى است بس پرواز كن كه در هر آنى به شاخى خود را مى آويزد، و اين موجب بسى از بـدبـخـتـيـهـاسـت . و خـيـال يـكـى از دستاويزهاى شيطان است كه انسان را بواسطه آن بيچاره كرده به شقاوت دعوت مى كند.
    انـسـان مـجـاهـد كـه در صـدد اصلاح خود برآمده و مى خواهد باطن را صفايى دهد و از جنود ابـليـس آن را خـالى كند، بايد زمام خيال را در دست گيرد و نگذارد هر جا مى خواهد پرواز كـنـد، و مـانـع شـود از ايـنـكـه خـيـالهـاى فـاسـد بـاطـل بـراى او پـيـش آيـد، از قـبـيل خيال معاصى و شيطنت ، هميشه خيال خود را متوجه امور شريفه كند. و اين اگر چه در اول امـر قـدرى مـشـكـل به نظر مى رسد و شيطان و جنودش آن را به نظر بزرگ جلوه مى دهـنـد، ولى بـا قدرى مراقبت و مواظبت امر سهل مى شود. ممكن است ، براى تجربه تو نيز چندى در صدد جمع خيال باشى و مواظبت كامل از آن كنى : هر وقت مى خواهد متوجه امر پستى و خـسـيـسـى شـود، آن را مـنـصـرف كـنـى و مـتـوجـه كـنـى بـه امـور ديـگـر، از قـبـيـل مـبـاحات يا امور راجحه شريفه . اگر ديدى نتيجه گرفتى ، شكر خداى تعالى كن بـر ايـن تـوفـيـق ، و ايـن مطلب را تعقيب كن شايد خداى تو به رحمت خود راهى براى تو باز كند از ملكوت كه هدايت شوى به صراط مستقيم انسانيت و كار سلوك الى الله تعالى براى تو آسان شود.
    و مـلتـفت باش كه خيالات فاسده قبيحه و تصورات باطله از القائات شيطان است كه مى خواهد جنود خود را در ممكلت باطن تو برقرار كند، و تو كه مجاهدى با شيطان و جنودش و مى خواهى صفحه نفس را مملكت الهى و رحمانى كنى ، بايد مواظب كيد آن لعين باشى و اين اوهام برخلاف رضاى حق تعالى را از خود دور نمايى تا ان شاءالله در اين جنگ داخلى اين سنگر را كه خيلى مهم است از دست شيطان و جنودش بگيرى ، كه اين سنگر به منزله سر حد است ، اگر اينجا غالب شدى اميدوار باش .
    و اى عـزيـز، از خـداى تـبـارك و تـعـالى در هر آن استعانت بجوى و استعانه كن در درگاه معبود خود، و با عجز و الحاح عرض كن : بارالها، شيطان دشمن بزرگى است كه طمع بر انـبـيـا و اوليـاء بـزرگ تو داشته و دارد، تو خودت با اين بنده ضعيف گرفتار امانى و اوهـام باطله و خيالات و خرافات عاطله همراهى كن كه بتواند از عهده اين دشمن قوى برآيد و در اين ميدان جنگ با اين دشمن قوى كه سعادت و انسانيت مرا تهديد مى كند تو خودت با مـن هـمـراهى فرما كه بتوانم جنود او را از مملكت خاص تو خارج كنم و دست اين غاصب را از خانه مختص به تو كوتاه نمايم .


    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : *^*شرح چهل حديث امام خميني رحمت الله عليه *^*


    فصل ، در موازنه است
    و از چـيـزهـايـى كـه انـسـان را در ايـن سـلوك مـعاونت مى كند و انسان بايد مواظب آن باشد مـوازنـه اسـت . و آن چـنـان اسـت كـه انـسـان عاقل منافع و مضار هر يك از اخلاق فاسده و ملكات رذيله را كه زاييده شده شهوت و غضب و واهمه است ، كه سر خودند و در تحت تصرف شيطان ، مقايسه كند با منافع و مضار هر يـك از اخـلاق حـسـنـه و فـضـايل نفسانيه و ملكات فاضله كه زاييده شده اينهاست كه تحت تـصـرف عقل و شرع اند. و ملاحظه كند آيا كدام يك را خوب است اقدام كند. مثلا منافعى كه از براى نفسى كه داراى شهوت مطلق العنان است و آن در او رسوخ پيدا كرده و ملكه مستقر شـده و از آن مـلكـات بـسـيـارى پـيـدا شده و رذايل بيشمارى فراهم آمده اين است كه به هر فجورى دسترسى پيدا كند مضايقه نكند، و هر مالى از هر راهى به دستش مى آيد از آن رو بـرگـردان نـبـاشـد، و هـر چـه مـطابق با ميل او است مرتكب شود، و اگر چه مستلزم هر امر فاسدى گردد.
    و مـنـافـع غـضـب كـه مـلكـه نـفـس شـد و از آن مـلكـات و رذايل ديگر پيدا شد آن است كه به هر كس دستش رسيد با قهر و غلبه ظلم كند، و هر كس بـا او مـخـتصر مقاومتى كند هر چه بتواند با او بكند، و با اندك ناملايمى جنگ و غوغا به پـا كـنـد، و بـه هـر وسـيـله شـده مـضار ناملايمات خود را از خود دور كند ولو منجر به هر فسادى در عالم هم بشود.
    و هـمـيـنطور منافع نفس صاحب واهمه شيطانيه كه در آن اين ملكه رسوخ پيدا كرده اين است كـه با هر شيطنت و خدعه شده كار غضب و شهوت را راه بيندازد، و با هر نقشه باطله شده بـر بـنـدگـان خـدا ريـاسـت كـند، گرچه به بيچاره نمودن يك عائله باشد يا به بينوا نمودن يك شهر يا مملكت .
    ايـنـهـا منافعى است كه اين قوا دارند در صورتى كه در تحت تصرف شيطان باشند. در صـورتـى كـه وقـتـى درسـت فـكـر كـنـيـد و مـلاحـظـه حـال ايـن اشـخـاص را بـنـمـايـيـد، هـر كـس هـر چـه قـوى هـم بـاشـد و هـر قـدر بـه آمـال و آرزويش هم برسد، باز هزار يك آمالش را به دست نياورده ، بلكه در اين عالم ممكن نـيـست آمال انسان اداره شود و هر كس به آرزويش ‍ برسد، براى اينكه اين عالم دار مزاحمت اسـت و مـواد ايـن عـالم از اجـراى اراده مـا تـعـصـى دارنـد، و ميل و آرزوى ما نيز محدود به حدى نيست .
    مـثـلا قـوه شـهـويـه در انـسـان طـورى اسـت كـه اگـر زنـهـاى يـك شـهـر، بـه فـرض مـحـال ، بـه دست او بيايد، باز متوجه زنهاى شهر ديگر است . و اگر از يك مملكت نصيبش شـد، مـتـوجه مملكت ديگر است . و هميشه آنچه ندارد مى خواهد. با اينكه اينها كه گفته شد فرضى است محال و خيالى است خام ، با وجود اين تنور شهوت باز فروزان است و انسان به آرزوى خود نرسيده .


    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : *^*شرح چهل حديث امام خميني رحمت الله عليه *^*


    و هـمـيـن طـور قـوه غـضـب در انـسان طورى مخلوق است كه اگر مالك الرقاب مطلق يك مملكت شود، متوجه مملكت ديگر مى شود كه آن را به دست نياورده . بلكه هرچه به دستش بيايد، در او ايـن قـوه زيـادتـر مـى شـود. هـر كـس مـنـكـر اسـت مـراجـعـه بـه حـال خود كند و به حال اهل اين عالم از قبيل سلاطين و متمولين و صاحبان قدرت و حشمت ، آن وقت خود تصديق ما را مى كند.
    پـس انـسـان هـمـيشه عاشق چيزى است كه ندارد و به دست او نيست . و اين فطرتى است كه مشايخ عظام و حكماى بزرگ اسلام ، خصوصا استاد و شيخ ما در معارف الهيه ، جناب عارف كـامـل ، آقـاى آقـا مـيـرزا مـحـمـد على شاه آبادى
    (53) روحى له الفدا، به آن كثيرى از معارف الهيه را ثابت مى فرمايند(54) كه آنها به مقصد ما مربوط نيست .
    در هر حال وقتى كه انسان فرضا به مقاصد خود برسد، آيا استفاده او چند وقت است ؟ آيا قـواى جـوانـى تا چند وقت برقرار است ؟ وقتى بهار عمر رو به خزان گذاشت ، نشاط از دل و قـوه از اعـضـا مـى رود: ذائقـه از كـار مـى افـتـد، طعمها درست ادراك نمى شود، چشم و گـوش و قـوه لمس و قواى ديگر بيكاره مى شوند ـ لذات بكلى ناقص يا نابود مى شود. امراض مختلفه هجوم مى آورد: جهاز هضم و جذب و دفع و جهاز تنفس كار خود را نمى تواند انـجـام دهـد، جـز آه سـرد و دل پر درد و حسرت و ندامت چيزى براى انسان باقى نمى ماند. پـس مـدت اسـتفاده انسان از اين قواى جسمانى ، از بعد از تميز و فهم خوب و بد تا زمان افـتـادن قـوا از كـار يـا نـاقـص شـدن آنـهـا، بـيـش از سـى چـهـل سـال بـراى مـردم قـوى البـنـيـه و صحيح و سالم نيست ، آن هم در صورتى كه به امـراض و گـرفـتـاريـهـاى ديـگـر كـه هـمـه روزه مـى بـيـنـيـم و غافل هستيم برنخورد.
    مـن عـجـالتـا بـراى جـنـابـعـالى فـرض مـى كـنـم در عـالم خيال ـ كه مايه ندارد! ـ صد و پنجاه سال عمر و فراهم بودن تمام بساط شهوت و غضب و شـيـطـنـت ، و فـرض مـى كـنم كه هيچ ناملايمى هم براى شما پيش آمد نكند، و هيچ چيز بر خـلاف مـقـصـد شـمـا نـشـود، آيـا از ايـن مـدت كـم ، كـه مـثـل بـاد مـى گـذرد، عاقبت شما چيست ؟ آيا از اين لذات چه ذخيره اى كرديد براى زندگى هميشگى خود، براى روز بيچارگى و روز فقر و تنهايى خود، براى برزخ و قيامت خود، بـراى مـلاقـات مـلائكـه خـدا و اوليـاء خـدا و انـبـيـاء او؟ جـز يـك اعـمـال قـبـيـحـه مـنـكـره كـه صـورت آنـهـا را در بـرزخ و قـيـامـت بـه شـمـا تحويل مى دهند، كه صورت آنها را جز خداوند تبارك و تعالى كس ديگر نمى داند چيست .
    تمام آتش دوزخ و عذاب قبر و قيامت و غير آنها را كه شنيدى و قياس كردى به آتش دنيا و عـذاب دنـيـا، اشـتـبـاه فـهميدى ، و قياس كردى . آتش اين عالم يك امر عرضى سردى است . عـذاب ايـن عـالم خـيـلى سـهل و آسان است ، ادراك تو در اين عالم ناقص و كوتاه است . همه آتـشـهـاى ايـن عالم را جمع كنند روح انسان را نمى تواند بسوزاند، آنجا آتشش علاوه بر ايـنـكـه جـسـم را مـى سوزاند روح را مى سوزاند، قلب را ذوب مى كند، فؤ اد را محترق مى نـمـايـد. تـمـام ايـنـهـا را كـه شـنـيـدى و آنـچـه تـاكـنـون از هـر كـه شـنـيـدى جـهـنـم اعـمـال تـو است كه در آنجا حاضر مى بينى كه خداى تعالى مى فرمايد: و وجدوا ما عملوا حـاضـرا.
    (55) يـعـنـى يـافـتـنـد آنـچـه كـرده بـودنـد حـاضـر. ايـنـجـا مـال يـتـيـم خـوردى لذت بـردى ، خدا مى داند آن صورتى كه در آن عالم از آن در جهنم مى بينى و آن لذتى كه در آنجا نصيب تو است چيست ؟ اينجا بد گفتى به مردم ، قلب مردم را سـوزانـيدى ، اين سوزش قلب عباد خدا را خدا مى داند چه عذابى دارد در آن دنيا، وقتى كه ديـدى مـى فـهـمى چه عذابى خودت براى خودت تهيه كردى . وقتى غيبت كردى ، صورت مـلكـوتى او براى تو تهيه شد، به تو رد مى شود، با او محشورى و خواهى عذاب آن را چـشـيـد. ايـنـهـا جـهـنـم اعـمـال كـه جـهـنـم سـهـل و آسـان و سـرد و گـوارا و مـال كـسـانى است كه اهل معصيت هستند ولى براى اشخاصى كه ملكه فاسده و رذيله باطله پـيـدا كـردنـد. از قـبـيـل مـلكـه طـمـع ، حـرص ، جـحـود، جـدال و شـره ، حـب مـال و جاه و دنيا و ساير ملكات پست ، جهنمى است كه نمى شود تصور كـرد، صـورتـهاى است كه در قلب من و تو خطور نمى كند كه از باطن خود نفس ظهور مى كند كه اهل جهنم از عذاب آنها گريزان و به وحشت هستند. در بعضى از روايات موثقه است كـه در جـهـنـم يك وادى است از براى متكبرها كه او را سقر مى گويند، شكايت كرد بـه خـداى تعالى از شدت گرمى و حرارت و خواست از خداى تعالى كه اذن دهد او را نفس بكشد، پس از اذن نفسى كشيد كه جهنم محترق گرديد.(56)


    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : *^*شرح چهل حديث امام خميني رحمت الله عليه *^*


    گـاهـى ايـن مـلكات اسباب مى شود كه انسان را مخلد در جهنم مى كند، زيرا كه ايمان را از انـسـان مـى گـيـرنـد، مـثـل حـسـد كـه در روايـات صحيحه ماست كه ايمان را حسد مى خورد، هـمـانـطـور كـه آتـش هـيـزم را مـى خـورد.(57) و مثل حب دنيا و شرف و مال كه در روايات صحيحه است كه دو گرگ اگر در گله بى شبان رهـا شـود، يـكـى از آنـها در اول گله و يكى در آخرش ، زودتر آنها را هلاك نمى كنند از حب شرف و حب دنيا كه دين مؤ من را از او مى گيرد.(58) خدا نكند عاقبت معاصى منتهى بشود بـه مـلكـات و اخـلاق ظـلمـانـى زشـت ، و آنـهـا منتهى شود به رفتن ايمان و مردن انسان با حال كفر، كه جهنم كافر و جهنم عقايد باطله از آن دو جهنم بمراتب سخت تر و سوزانتر و ظلمانيتر است .
    اى عزيز، در علوم عاليه ثابت شده است
    (59) كه مراتب اشتداد غير متناهى است . هر چه تـو تـصـور كـنـى و تـمام عقول تصور كنند شدت عذاب را، از آن شديدتر هم ممكن است . اگر برهان حكما را نديدى يا كشف اهل رياضت را باور ندارى ، تو كه بحمدالله مؤ منى ، انبياء، صلوات الله عليهم ، را صادق مى دانى ، تو كه اخبار وارده در كتب معتبره ما را، كه همه علماى اماميه قبول دارند، درست مى دانى ، تو كه ادعيه و مناجات وارده از ائمه معصومين ، سـلام الله عـليـهـم ، را صحيح مى دانى ، تو كه مولاى متقيان ، اميرالمؤ منين ، سلام الله عليه ، را ديدى ، تو كه مناجات سيدالساجدين ، عليه السلام ، را در دعاى ابوحمزه ديدى ، قـدرى تـاءمـل كـن در مـضـمـون آنـهـا، قـدرى تفكر نما در فقرات آنها. لازم نيست يك دعاى طـولانـى را يـك دفـعـه بـا عـجـله و شـتـاب بخوانى و تفكر در معانيش نكنى ، بنده و شما حـال سـيـد سـجـاد، عـليـه السـلام ، را نـداريـم كـه آن دعـاى مـفـصـل را بـا حـال بـخـوانـيـم ، شـبـى يـك ربـع آن را، يـك ثـلث آن را، بـا حـال بـخـوان و تـفـكـر كـن در فـقـراتـش شـايـد صـاحـب حـال شـوى . از هـمـه گـذشـته ، قدرى تفكر در قرآن كن ببين چه عذابى را وعده كرده كه اهـل جـهـنـم از مـالك مـى خـواهند كه آنها را بكشد، هيهات ! كه مرگ در كار نيست . ببين خداى تـعـالى مى فرمايد: يا حسرتى على ما فرطت فى جنب الله .(60) آيا اين چه حسرتى اسـت ؟ كـه خـداى تـعـالى بـا آن عـظـمـت به اين تعبير ذكر مى فرمايد. تدبر كن در آيه شـريـفـه قـرآن ، بـى تـاءمـل و تـدبـر از آن مـگـذر: يـوم تـرونـهـا تـذهـل كـل مـرضـعـة عـمـا ارضـعـت و تـضـع كل ذات حمل حملها و ترى الناس سكارى و ما هم بـسـكـارى ولكـن عـذاب الله شـديـد.(61) وصـف روز قـيـامـت را مـى كـنـد مـى فـرمـايـد:روزى كـه فـراموش مى كند هر شيردهى از آنچه شير مى دهد، و مى اندازد هر آبـسـتـنـى بـچه خود را، و مى بينى مردم را مست ، با اينكه آنها مست نيستند و لكن عذاب خدا سخت است .
    درسـت تـفـكـر كـن عـزيزم ، قرآن نعوذبالله كتاب قصه نيست ، شوخى با شما نمى كند، بـبـيـن چه مى فرمايد؟ اين چه عذابى است كه عزيزها را از ياد مى برد، حامله را بى بار مى كند. آيا چه عذابى است كه خداوند تبارك و تعالى با آن عظمت او را وصف مى كند به شـدت و جـاى ديـگـر بـه عـظـمت . چيزى را كه خداى تبارك و تعالى كه عظمت او حد و حصر ندارد و عزت و سلطنت او منتهى ندارد توصيف به شدت و عظمت كند آيا چـه خـواهـد بـود؟ خـدا مـى دانـد عقل من و تو و فكر همه بشر از تصورش عاجز است . اگر مـراجـعـه بـه اخـبـار و آثـار اهـل بـيـت عـصـمـت و طـهـارت كـنـى و تـاءمـل در آنـهـا نـمـايى ، مى فهمى كه قضيه عذاب آن عالم غير از اين عذابهايى است كه فـكـر كـردى . قـيـاس ‍ بـه عـذاب ايـن عـالم كـردن قـيـاس باطل غلطى است .
    مـن بـراى تـو يـك حـديـث شـريـف از شـيـخ جـليـل القـدر، صـدوق طـايـفـه ، نـقـل مـى كـنـم كـه بدانى مطلب چيست ، مصيبت چقدر است ، با اينكه اين حديث راجع به جهنم اعمال است كه سردتر از همه جهنم هاست . اولا بايد بدانى كه شيخ صدوق ، كه اين حديث از اوسـت ، كـسـى است كه تمام علماء اعلام از او كوچكى مى كنند و او را به جلالت قدر مى شـنـاسـند. آن بزرگوار كسى است كه به دعاى امام ، عليه السلام ، متولد شده . آن كسى اسـت كـه مـورد لطـف امام زمان ، عليه السلام و عجل الله تعالى فرجه ، بوده ، و نويسنده بـه طـريـقـهـاى عـديـده از بـزرگـان عـلمـاء امـامـيـه ، عـليـهـم رضـوان الله ، مـتـصـل بـه شـيـخ صدوق حديث را نقل مى كند، و مشايخ بين ما و صدوق همه از بزرگان و ثقاب اصحابند. پس اگر از اهل ايمانى بايد به اين حديث عقيده مند باشى .

    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


صفحه 3 از 40 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

فـــطـــرت كـــمـــال طـــلبـــى, فـقـر و غـنـا و اصـلاح حال مؤ منين, فـرشتگان بالهاى خويش را براى طالب علم فرش كنند, فـضـل عـالم بـر عـابـد, فوايد قوه غضبيه, فرق بين منزل تفكر و تذكر, فرق بين تفويض و توكل و ثقه, فرق بين توكل و رضاست, فرق بين رجا و غرور, فراغت وقت و قلب در عبادت, فضيلت مسواك, فضيلت نماز شب, فضيلت گريه, فضيلت بيدارى شب, فضيلت تفكر, فضيلت شكر از طريق نقل, فضيلت صدقه, قـــرب فـــرايـــض, قلب منافق و فرق آن با قلب مؤ من, قلب مؤ من ازهر است, قرب نـوافـل و نـتـيـجـه آن, قصور ممكن از قيام به عبادت حق, كلام معتزله و اشاعره و مذهب حق, كلام شهيد ثانى رحمه الله در باب غیبت, كيفيت وقوع شر در قضاى الهى, كيفيت اجراى حق خيرات و شرور را به دست بندگان, كيفيت تعلق علم حق بر معلومات, لقاء الله و كيفيت آن, لميت موازنه خوف و رجا, مـعـنـاى صـبـر, مـعنى امتحان و نتيجه آن, مفاسد كبر, مفاسد حسد, مفاسد حظوظ دنیوی در قلب, مفاسد خيانت, مفاسد دروغ, مفاسد عصبيت, مقام اول نفس, مقسوم بودن رزق, مكايد شيطان از روى ميزان است, منشاء عجب, ميزان صفات ثبوتيه و سلبيه, مؤ من بر طريق مستقيم است, مبادى محاسن اخلاق و مساوى آن, محاسبه, مذمت افراط (در) غضب, مراتب نفاق, مراتب حضور قلب, مراتب عجب, مراد از اءعرفوا الله بالله, مراد از عدم توصيف حق, مسئله جبر و تفويض, مشارطه مراقبه, معنى فطرت, معنى ترتيل, معنى حب و بغض حق تعالى, معنى سمع و بصر حق, معناى ابتلاء و امتحان حقتعالى, معالجه مفاسد اخلاقيه, معانى توكل و درجات آن, معاد از فطريات است, مغرور ساختن شيطان انسان را به رحمت واسعه حق, نقل كلام حكما در تقسيم اوصاف حق, چگونگى نسبت آن به ذات مقدس حق تعالى, چگونگى شكر, نتيجه استغفار, نتايج صبر, نشئه باطن و ملكوت, نشانه هاى فريبكار جاه طلب, نشانه هاى صاحبان عقل و فقه, نشانه تام بودن ذكـر, نشاءت وجودى انسان, هر يك از خير و شر متعلق ايجاد و خلقت گردند و كيفيت آن, وجه حصر قلوب, وخامت امر ريا, يـاد خـدااز طرف بـنـده سـبـب یاد کردن خداست بنده را, پيروى شهوات مانع تحصيل مقدمات معنوى, آدم مـــظـــهـــر تـــام الهـــى, آداب قرائت, انـــســـان در ابـــتـــداء امـــر حـيـوابالفعل است, اندراج بسيارى از علوم ذل علوم سه گانه, انسان عارف را دو نظر است, اهل فساد نيز گاهى عجب به فساد مى كنند, اهميت عزم در ترك معاصى و انجام تكاليف, اولی بودن ترك غيبت در موارد جايز, ايمان به وصف نيايد, ابتلاى انبياء به امراض جسمانى, ابطال جبر, احاديث در باب عبادت پيامبر(ص ), احاديث در ذكر مفاسد مراء, احاطه قيومى حق تعالى, اخلاص بعد از عمل, اخلاص در قرائت, اختلاف مردم در حفظ حضور حق, اركان توبه, اسارت شهوت منشاء همه اسارتهاست, استحباب سه روز روزه در هر ماه, استغفار سكنه آسمان و زمين براى طالب علم, اسرار صدقه, اشاره اجماليه به احكام فطريات, بيان شاه آبادى ره در معناى آيه محكمه, بيان صلاة وسطى, براى اسماء حق دو مقام است, بزرگى گناه غيبت و تبعات آن, بعضى قواى باطنيه, تفكر, تفكر ممنوع و مرغوب در ذات حق, تفكر در مصنوع, تفكر در احوال نفس, تفرغ براى عبادت موجب غناى قلب شود, تفسير آيات سوره حديد تا عليمبذات الصدور, تفسير توبه نصوح, تفسير سوره مباركه توحيد, تقوى, تقواى عامه, تقسيم قلوب راجع به چه چيز است, تمام موجودات را علم و حيات است, تنبيه علمى براى قلع ماده ريا, توجيه نسبت ابتلا به حق تعالى, توجيه ديگر از حديث تردید, توجيهاتى است كه از نسبت ترديد به حق شده, توحيد حق و ديگر صفات او فطرى است, تاءثير حظوظ دنيويه در قلب, تحقيق خير و شر, تذکر, ترغيب به اصلاح قلب, تشخيص احكام فطرت, تطبيق حديث نبوى با علوم سه گانه, تعداد هواهاى نفسانيه, تعريف اخلاص, تعريف غيبت, جلوگيرى انبيا از اطلاق طبيعت, حـــق تـــعـــالى ســـؤ ال نـشـود از آنـچـه بـكـنـد, حـزن و شـك و سـخـط،, حقيقت ورع و مراتب آن, حقيقت امانت, حقيقت بهشت و جهنم, حقيقت توبه, حقيقت شكر, حالات قلوب, حث بر عبادات و ترك معاصى, حديث رفع, حرام بودن استماع غيبت, خـشـيـت و نـيـت صـادقـه لازمه صـواب عمل, خوف از حق تعالى, دقت امر ريا, دنيا دار ثواب و عقاب حق تعالى نيست, در بيان بعض اقسام نفاق است, در بيان بعضى از موجبات كبر, در بيان درجات كبر, در بيان علاج تكبر, در بعض مكايد شيطان, در توجيه عرفانى از آيه شريفه 2 فتح, در حقيقت دنيا ی مذمومه, در حقيقت ريا, در سبب اصلى تكبر, درجات صبر, دشوارى توبه و جبران معاصى, دعوت به اخلاص, ذكر بعض احاديث در فضيلت ذكر خدا, ذم اتـــبـــاع هـــواى نـــفـــس, ذم اتباع هوى, ذم طـــول امـــل, رفع يد در نماز و تقليب آن, روح و راحت در يقين و رضا ست, ريا و درجات آن, ريا در اخلاق و ملكات باطنى, ريا در اعمال, ريا در عقايد, ريشه فسادهاى اخلاقی, راه تحصيل حضور قلب, رابطه حسد و تكبر, رجحان طلب رزق, سفر پر خطر و ضرورت زاد و راحله, سلوك طريق علم وسلوك طريق جنت, سِرّ رفع يدين, سبب زياد شدن حب دنيا, سر اختلاف انبيا در نبوت, شدت ابتلاء انبياء و اوصياء و مؤ منين, شدت بليات روحيه تابع شدت ادراك است, شرايط توبه, صـبر نتيجه حريت از قيد نفس, صورت ملكوتى نفاق, صورت ملكوتيه عصبيت, صبر اهل معرفت, ضبط خيال موازنه, ضررهاى اجتماعى غيبت, طول امل موجب نسيان آخرت است, عـــشـــق جـــبـــلّى بـه جميل مطلق, علم قبل از ايجاد, علم به حقيقت اسماء و صفات ممكن نيست, علم غير از ايمان است, علما ورثه انبيا, علوم مناسب با نشئات وجودی, علوم مناسب با اين نشاءت, علامتهاى صحت يقين, علاج مفاسد اخلاقى, علاج موبقه غیبت, علاج نفاق, علاج وسوسه, علاج عملى حسد, علاج غضب به قلع اسباب آن, علاج غضب در حال اشتعال آن, عينيت صفات حق با ذات است, عبادت در جوان تاءثير كند, عدد نوافل, عزم, عصبيت هاى اهل علم, غفلت از حق انتكاس قلب است

نمایش برچسب‌ها

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi