فصل ، در اشاره اجماليه به تفسير سوره مباركه توحيد
بـدان كـه تـفـسـيـر ايـن سـوره مـبـاركـه و آيـات اول سـوره حـديـد از حـوصـله امـثـال مـا خـارج و فـى الحـقـيـقـه دخـول در آن خـروج از وظـيـفـه اسـت . چـگـونـه بـراى مـثـل مـن در شـريـعـت انـصـاف جايز است ورود در تفسير چيزى كه حق تعالى فرو فرستاد بـراى اشـخـاص مـتـعـمق و علماى محقق . و حضرت باقر العلوم ، عليه السلام ، (در تفسير بـرهـان اسـت ) پـس از آنـكـه شـمـه اى از اسـرار حـروف كـلمـه مـبـاركـه الصـمد را بيان فـرمـودنـد، گفتند: اگر حمله اى براى علمى كه خداوند به من عطا فرموده مى يافتم ، نشر مى كردم توحيد و اسلام و ايمان و دين و شرايع را در الصمد.(1281)
و جـنـاب فـيلسوف كبير، صدرالمتاءلهين ، در خصوص آيات سوره حديد فرمايد: بدان كه اين شش آيه كه در حديث اشاره به آنها شده هر يك متضمن باب عظيمى است از علم توحيد و الهيت ، و مشتمل امر محكمى است از احكام صمديت و ربوبيت ، كه اگر زمان مهلت دهـد و دهـر مـسـاعـدت كند با عارفى ربانى يا حكيمى الهى كه علمش را اخذ كرده باشد از مـشـكـاة نـبـوت مـحـمـديـه ، عـلى الصـادع بـهـا و آله اءفـضـل السـلام و التحية ،(1282) و اقتباس كرده باشد حكمتش را از احاديث اصحاب عـصـمـت و طهارت ، سلام الله عليهم ، هر آينه حق او و حق آن آيات آن است كه براى تفسير هـر يـك جـلد كـبـيـرى ، بـلكه مجلدات كثيره اى ، مشحون گرداند. ـ انتهى .(1283) بـالجـمـله ، امـثـال نـويـسـنـده فـارس ايـن مـيـدان نـيـسـت ، ولى از آنـجـا كه ميسور، در سنت عقل ، به معسور ساقط نگردد، شمه اى از آنچه تلقى نموديم از مشايخ عظام و كتب ارباب مـعـرفـت و مـشـكـاة انـوار هـدايـت اهـل بـيـت عـصـمـت مـذكـور مـى داريـم بـه طـريـق اجمال و اشاره ، و من الله الهداية .
در اشاره به بسم الله است
بـايـد دانـسـت كـه بـسـم الله در هـر سـوره بـه حـسـب مـسـلك اهـل مـعـرفـت مـتـعـلق اسـت بـه خـود آن سـوره ، نـه بـه اءسـتـعـيـن يـا امـثـال آن . زيـرا كـه اسـم الله تـمـام مشيت است به حسب مقام ظهورى ، و مقام فيض اقدس است به حسب تجلى احدى ، و مقام جمع احدى اسماء است به حسب مقام واحديت ، و جميع عـالم اسـت بـه اعـتبار احديت جمع ، كه كون جامع است و مراتب وجود است در سلسله طوليه صـعـوديـه و نـزوليـه ، و هـر يـك از هويات عينيه است در سلسله عرضيه . و به حسب هر اعتبارى در اسم معناى الله فرق مى كند، زيرا كه آن مسماى آن اسماء است ، و به حـسـب هر سوره اى از سور قرآن شريف ، كه متعلق بسم الله در لفظ و مظهر آن در مـعـنـاسـت ، مـعـنـاى بـسـم الله مـخـتـلف شـود. بـلكـه بـه حـسـب هـر فـعـلى از افـعـال كـه مـبـدوبـه بـسـم الله اسـت معانى آن مختلف شود، و آن متعلق به همان فـعـل اسـت . و عـارف بـه مـظـاهـر و ظـهـورات اسـمـاء الهـيـه شـهـود كـنـد كـه جـمـيـع افـعـال و اعمال و اعيان و اعراض به اسم شريف اعظم و مقام مشيت مطلقه ظاهر و متحقق است ، پـس در مـقـام اتـيـان آن عـمل و ايجاد آن متذكر اين معنا شود در قلب ، و سريان دهد آن را تا مرتبه طبيعت و ملك خود و گويد: بسم الله . يعنى به مقام مشيت مطلقه صاحب مقام رحمانيت ، كـه بـسـط وجـود اسـت ، و مـقـام رحـيـمـيـت ، كـه بـسـط مـقـام كمال وجود است ، يا صاحب مقام رحمانيت ، كه مقام تجلى به ظهور و بسط وجود است ، و مقام رحـيـمـيـت ، كـه مـقـام تـجـلى بـه بـاطـنـيـت و قـبـض وجـود اسـت . آكل و اءشرب و اءكتب و اءفعل كذا و كذا.