صفحه 3 از 9 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 85

موضوع: زندگانى سفير حسين عليه السلام مسلم بن عقيل عليه السلام (نويسنده : محمد على حامدين)

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : زندگانى سفير حسين عليه السلام مسلم بن عقيل عليه السلام (نويسنده : محمد على حامدين)

    تنوع قبيله اى
    كوفه از آغاز برنامه ريزى براى سكونت ، شكل متمايزى به خود گرفته بود.
    قبايل در اين شهر طبق برنامه و نقشه خاصى مستقر گشتند. اسكان قبايل طبق تقسيم هفتگانه شهر صورت گرفته بود؛ نخست شهر را به هفت حوزه تقسيم كرده و سپس يك هفتم از هر قبيله - يا بيشتر - را با هم پيمانان آن در يك حوزه جا داده بودند به ترتيب ذيل :
    1 - قبيله كنانه و هم پيمانانش ازاحابيش و ديگران كه هواداران حكومت بودند.
    2 - قبيله قضاعه ، غسان ، بجيله ، خثعم ، كندة ، حضرموت ، وازدى ها.
    3 - قبيله : مذحج حمير، همدان و هم پيمانان آنان كه مخالف حكومت و با آن درگير بودند.
    4 - قبيله : تميم ، رباب و هم پيمانان آنها.
    5 - قبيله : اسد غطفان ، ضبيعة ، تغلب ، نمر و معارب .
    6 - قبيله : اياد، عبد شمس ، و عك ، اهل هجر و حمراء
    7 - قبيله : طى از يمن كه بخش هفتم شهر را به خود اختصاص داده بود اين تركيب قبيله اى داراى اثر ملموسى در انجام عمل سياسى و تنظيم آن داشت . مخصوصا اين قبايل در قبال حكومت محلى و مركزى ، ديدگاههاى متغاير و گاه متعارضى داشتند.
    علاوه بر آن نفوذ حكمرانان بر شيوخ و رهبران قبايل در اين ميان نقش ‍ بسزايى داشت و گاه به شهادت تاريخ مى بينيم كه برخى از بزرگان و رهبران قبايل براى حل مشكل دنياى ناپايدار خود؛ به اسم دين و مسلمانى در خدمت حكام در مى آمدند و خود را به حكومت نزديك مى ساختند.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : زندگانى سفير حسين عليه السلام مسلم بن عقيل عليه السلام (نويسنده : محمد على حامدين)

    تفاوت طبقاتى
    ذيلا به مهمترين طبقات جامعه كوفه كه طى تاريخ ، در تاءثير بر اين شهر - بيش از طبقات ديگر اقاليم و شهرها - سهيم بودند اشاره مى كنيم :
    1 - طبقه اشراف ، اعيان و صاحبان وجهه . اينان جز اندكى - با والى يا نيرويى كه احتمال داشت در مسابقه قدرت برنده گردد و بر كوفه حاكم شود، همدست بودند؛ مثلا كسانى مانند ابن اشعث و همپالكيهايش به امام حسين - عليه السلام - نامه مى نويسند؛ زيرا به گمان خود تغيير مورد نظر را حتمى مى دانند(72)
    بيشتر اين افراد، رهبران و بزرگان عشاير و قبايل بودند و از قبيله خود نيرو مى گرفتند و به قدرت قبيله اى متكى بودند.
    2 - طبقه كارمندان و خدمتگزاران كه در خدمت كاخ امير قرار داشتند مانند: نيروى پليس و افسران ، ماءموران جمع آورى ماليات ، سركردگان و ماءموران شهر و به هر حال مجموعه لشكرى و كشورى .
    اين طبقه ، آمار افراد و محل زندگى آنان را در محلات مختلف شهر در اختيار داشتند، مراقب مردم بودند و در صورت لزوم ، مظنون را دستگير مى كردند.
    اين طبقه ، براى خدمت به حكومت و حاكم به كار گرفته شده بودند و شب و روز بيدار و هوشيار بودند تا امنيت سلطان و سلطنت وى را تضمين كنند. اينان حركات و دم زدنهاى مردم را براى خوش خدمتى مى شمردند و كنترل مى كردند.
    3 - طبقه زحمتكش و كاسبان خرده پا مانند: صاحبان شغل آزاد و حرفه هاى مستقل و دكانداران در بازار كه پيوسته از فساد ماءموران مختص به بازار در رنج بودند. لذا يك نفر از خودشان را به نمايندگى از ديگران نزد والى مى فرستادند تا شكايت آنان را برساند؛ براى مجاهد بزرگوارشهيد ميثم تمار اين موقعيت پيش آمد تا نمايندگى آنان را براى تحقق اين غرض ‍ به عهده بگيرند.
    4 - بندگان و موالى ؛ طبقه زير دست وله شده اى كه بر اساس شيوه بنى اميه و روش معاويه پيوسته مورد تحقير و استثمار قرار داشتند.
    5 - روزى خواران و صاحبان جيره و مواجب طبقه سپاهى و عامه لشكريان كه عطاياى بيت المال در اختيار آنان قرار مى گرفت ؛ زيرا آنان طبق دستورات و اوامر حكام براى جنگ و سركوب به حركت در مى آمدند و در اين كار كوچكترين تمرد و نافرمانى از خود نشان نمى دادند اگر چه به آنان دستور جنگ با مسلمانان و حلال دانستن محرمات را مى دادند يا آن كه آنان را با امر با كشتار فرزندان پيامبر - صلى الله عليه و آله - به جنگ آن حضرت مى فرستادند و رو در روى رسول اكرم - صلى الله عليه و آله - قرار مى دادند. گرسنگى ، مرگ و اباحه خانواده سپاهيان ، اهرمهايى بودند در دست حكام ، تا آنان را بهتر زير سلطه و تحت امر و فرمان خود نگاه دارند.
    البته ، علاوه بر طبقات بالا، در اين شهر قضات ، شريعتمداران دنيادار و زرپرست مانند: طبقه مسرف و متنعم نيز بودند. اگر بتوان اين قشر را طبقه ناميد زيرا تعداد آنان كم بود - معروفترين اين گروه شريح قاضى است .
    اينان فتواهاى خود را به ، ثمن بخس و درمهايى كم ارزش مى فروختند و مجوزهاى شرعى براى اعمال پليد آل ابى سفيان صادر مى كردند، اعمالى كه اسلام از آنها بيزار بود.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : زندگانى سفير حسين عليه السلام مسلم بن عقيل عليه السلام (نويسنده : محمد على حامدين)

    واقعيت پيچيده سياسى و ماهيت آن
    كوفه از معدود شهرهايى بود كه آگاهى انقلابى آن از شور انقلابى ساده فراتر مى رفت و اهميت نقش خود را در كشاكش آن روز درك كرده بود. اين ادراك در ديگر شهرهاى آن زمان ضعيف بود و همين ويژگى كوفه بود كه دشمنان بيدارى و درك صحيح را، بر آن داشت تا با اتخاذ تدابيرى پست ، خود را از فعاليتهاى راديكالى كه خواسته هاى جاهلى با بنيادهاى اموى ، آنان را به خاطر انداخته بود، رهايى بخشند.
    اين تدابير پنهان و آشكار در شكل شايعات ، گسترش شبهه ها و پخش ‍ عناصر منافق صفت براى ايجاد شك و ترديد هدفشان شق عصاى مردم كوفه و مردد ساختن آنان در انجام تكاليف خود بود. با توجه به اينكه شيعيان آن روز گروه اندكى را از هواداران امام على تشكيل مى دادند و همه كوفه يا نصف آن ، هنگام ورود امام - عليه السلام - بدان شهر ياشهادت ايشان پرواز به ملكوت اعلاء شيعه نبودند.
    بتدريج جامعه كوفه خاصيت روحى ، امتياز معنوى و ارزش انقلابى خود را كه اساس وجود اين جامعه بود و ميدان تحرك فتوحات ، استراحتگاه لشكريان ، پايگاه استوار آنان ، و منبع كمك رسانى غذايى و تسليحاتى محسوب مى گشت ، از دست داد.
    از ميان تمام شهرهاى مسلمان نشين ، تنها كوفه بود كه زير بار معاويه نرفت و حكام وى را نپذيرفت .
    معاويه نيز با كشتارهاى پى در پى و شبيخون هاى ناگهانى بر اطراف كوفه ، نتوانست كينه خود را فرونشاند و همچنان كه در ميدان جنگ نتوانسته بود كوفيان را در هم بشكند، با نيرنگها و شيوه هاى منافقانه خود نيز از اين كار ماءيوس گشت تا آن كه كار به آتش بس و صلح معروف كشيد.
    او كه آرزومند سركوب اهل كوفه و مترصد برترى و سلطه بر آنان بود و اسير عقده هاى روحى ناشى از موضعگيريهاى آنان گشته بود و اين عقده ها در روان وى متبلور شده بود - يعنى منطق غرور و كفر اين چنين است - هنگامى كه در مقابل كوفيان قرار گرفت اعلان كرد كه شرايط صلح را زير پا مى گذارد و هدف از جنگ با اهل كوفه اقامه فرايض نبوده است بلكه :
    ... تنها به اين دليل با شما به پيكار برخاستم كه بر شما امارت كنم . و خدا نيز اين خواسته را با وجود كراهت شما به من عطا كرد!
    اين اظهارات ، عمق ناراحتى وى را از مردم كوفه نشان مى دهد و حقارت پنهان وى را نسبت به اميرالمؤمنين - عليه السلام - آشكار مى سازد. معاويه با اين فتح و اظهار ما فى الضمير خشمش فروكش نمى كند و آرام نمى گيرد، بلكه سنگدل ترين حكام را بر كوفه مى گمارد و به آنان دستور مى دهد با سياست شمشير و تازيانه ، از كوفيان انتقام بگيرند و آنان را سركوب كنند.
    علاوه بر سياست صريح خشن فوق ، سياستهاى پنهان ديگرى در اين شهر استمرار دارد و آن بازى آشكار با خرد مردم عوام و ساده لوح است و گرايش ‍ آگاهانه و عامدانه در جهت تحليل محرمات و شكستن چهار چوبهاى اعتقادى و عملى . مثلا:
    وليد شراب مى نوشيد و آنگاه امامت مردم را در مسجد كوفه به عهده مى گيرد، و در اثناى نماز استفراغ مى كند. يا نماز صبح را چهار ركعت مى خواند و بعد متوجه مردم گشته مى گويد: آيا مى خواهيد بيشتر برايتان بخوانم ؟!
    و هنگامى كه گروهى از نمايندگان شهر و برگزيدگان كوفه براى نجات كرامت دين خود به نزد عثمان مى روند، او بخاطر محبت برادرانه نسبت به وليد! از اتخاذ موضع قاطع خوددارى مى كند.
    و ياابوموسى اشعرى آراى مردم را به بازى مى گيرد و در گرفتن بيعت براى امام اميرالمؤمنين - كه امت با وى بيعت كرده اند - سستى مى ورزد و عدالت امام را مخدوش جلوه مى دهد و در حقانيت حضرت براى خلافت ، كوفيان ، را دچار شك و ترديد مى سازد.
    و هنگامى كه اصحاب جمل بر امام خروج مى كنند، امام نصايح و اوامرى براى ابوموسى فرستاده ، خواستار اعزام نيرو مى گردد، ليكن اين قاضى دين فروش ، مردم كوفه را از يارى امام باز مى دارد و آنان را از اجابت خواسته امام منصرف مى كند!
    باند و لشكر امويان همچنان درخت نفاق را در زمان امام على و امام حسن - عليهماالسلام - بارور مى سازد - در حالى كه محبت و ولاى على و خاندان نبوت نيز در اعماق جان اهل كوفه ريشه مى دواند.
    و هنگامى كه قدرت منحصرا در دست معاويه قرار مى گيرد، عاجزتر از آن به نظر مى آيد كه كوفه را به طور عام ، و شيعه را خصوصا ببيند ليكن بين آنها در جهت تهى كردن شهر از شيعيان و گشودن راه براى محبت امويان گامى برندارد. لذا بيش از پنجاه هزارتن از شيعيان كوفه را به خراسان گسيل مى دارد به اميد آنكه شعله هاى سركشى شورش كوفه را خاموش كند. ليكن اخراج محبان و دوستان قلبى و اهل ولاى امام على - عليه السلام - از كوه ، و پراكنده ساختن آنان ، خاطر معاويه را آسوده نمى سازد و پس از آن دست هب تصفيه هاى فيزيكى مى زند و مردان برجسته حق و جهاد - مانند صحابى بزرگ ، حجربن عدى كندى و دوستانش - را به شهادت مى رساند.
    امام مهمترين دست آورد سياست اموى در كوفه ايجاد خوف و ملكه هراس ‍ در مردم آن خطه از لشكريان شام بود. اين لشكر وحشى و جرار به نام اسلام ، مسلمانان را لگدمال مى كرد، به كرامت انسانى تجاوز كرده ، خونها ريخته و اموال را به يغما مى برد و كمترين بويى از اصول جنگ و پيكار و ميدان رزم - كه كوفه پيوسته در جنگهاى انقلابى و آزادى بخش خود به كار مى گرفت - نبرده بود.
    كوفه دريافت كه توسط لشكرى مورد يورش قرار مى گيرد كه هيچ پيوندى با اخلاق نظامى و ارزشهاى پيكارى ندرد. اين همان راز ترس و وحشت از لشكريان شام است كه پيوسته سر سر اهالى ، سايه افكن بود.
    معاويه در روزهاى آخر خلافت خود پس از ساليان دراز سركوب و ديكتاتورى ، كسانى مانند: ابن شعبه و ابن ابيه ، اميرى نرمخو و معروف به آسانگير را به كوفه گماشت ، تا شايد مردم آن ديار، آن سالهاى سياه ظلم و قتل و غارت و ناامنى را فراموش كنند و زمينه اى باشد براى آمدن خليفه جديد(يزيد) كه معاويه بر مسلمانان منت نهاده و او را جانشين خود ساخته بود!
    على رغم اين كار، معاويه همواره از خطرات كوفه و اهل آن و چند نفر شيعه باقى مانده آن ، در انديشه بود و ديگران را برحذر مى داشت . او گوش به زنگ بود كه مبادا اين شعيان پاك باخته عموم كوفيان را با آن كه از ترس و اضطراب دست ساخته سياسيت اموى در رنج و تابع سياست خضوع گشته بودند تحرك كنند و آنان را به تمرد و عصيان وادار سازند و تبعيت بى چون و چرا را در برابر احكام و قوانين ويژه كوفه كه توسط معاويه و عمال وى طى ساليان گذشته وضع شده بود، به شورشى عليه اين قوانين ناحق تبديل كنند.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : زندگانى سفير حسين عليه السلام مسلم بن عقيل عليه السلام (نويسنده : محمد على حامدين)

    بخش دوم : آغاز جنبش كوفه ماهيت عكس العمل امام (ع )
    بيست سال تمام مسلمانان زير سلطه و مخالفين تحت مراقبتهاى دهشتناكى بسر بردند، كه تا آن روز در عرصه سياست سابقه نداشت ؛ اين سياست ارعاب و ترور را معاويه بدون كمترين مانعى از قدرت دينى و يا كنترلى از جانب قوه قضائى به وجود آورده بود.
    وى تا بدانجا در ستمگرى پيش رفت كه برگزيدگان ديانت واشداء على الكفاررا به شهادت رساند.
    اين ارعاب و وحشت فراگير، ديگران را بر آن داشت تا منتظر مرگ معاويه باشند و در موقعيتى ريحانه رسول خدا - صلى الله عليه و آله - به برخى از اين افراد گوش به زنگ گفته بود:هر يك از شما فرشى از فرشهاى خانه خود باشيد با صبر نماييد تا اين طاغوت به هلاكت برسد .
    معاويه پس از دو دهه زورگويى و پژمردن روح و روان افراد، هلاك گشت . وى در اين مدت نسل برزگى را از عامه مسلمانان از پا درآورده بود. با هلاكت او امام نيز رهسپار مكه گشت و نامه هاى اهل كوفه - از خاصه و عامه - به طرف حضرت سرازير گشت .
    اين موضوع ، فصل اول اين بخش را تشكيل مى دهد.
    امام - عليه السلام - از پاسخ خوددارى كرد و به سوى كوفيان نرفت ليكن بايستى اين موقعيت دشوار و معضل پيش آمده را با دورانديشى حل كرد. اگر امام از رفتن به كوفه سرباز زند نوع عكس العملى وى چه بايد باشد؟ و چه پاسخى زيبنده اين مرحله حساس است ،فصل دوم را تشكيل مى دهد.
    امافصل سوم در برگيرنده توقفى كوتاه ليكن ضرورى براى روشن كردن برخى جوانب تاريك مربوط به اثناى سفر سفير امام به كوفه مى باشد.
    فصل اول : انبوه نامه هاى مصرانه
    اقليت شيعه - كه آغازگران - نامه نوشتن بودند- ميدان تحرك را در اين زمينه گشودند و اكثريت اهل كوفه را بدين كار ترغيب كرده با روشن كردن آتش التهاب آنان ، مرحله خاصى را در سطح دعوت از امام توسط نامه ، آغاز كردند.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : زندگانى سفير حسين عليه السلام مسلم بن عقيل عليه السلام (نويسنده : محمد على حامدين)

    نخستين انجمن براى قيام
    بدرستى كه معاويه هلاك گشت و حسين - عليه السلام - از بيعت با بنى اميه سرباز زده و به سوى مكه حركت كرده است و شما شيعيان او و شيعيان پدرش مى باشيد. اگر براستى مى دانيد كه او را يارى كرده با دشمن وى ستيز مى كنيد و فكر مى كنيد كه : ما جانهايمان را در راه دفاع از او فدا خواهيم كرد، به او نامه بنويسد و از تصميم خود حسين را آگاه سازيد. ليكن اگر از سستى و پراكندگى خود بيمناكيد، او را فريب ندهيد و جانش را به خطر نيندازيد... مخاطبين گفتند: نه ، بلكه با دشمن امام پيكار مى كنيم و جان خود را در راه او فدا خواهيم كرد... سليمان گفت : پس به امام نامه بنويسيد(73)
    اين گوشه اى از اين انجمن و بخشى از بيانات سخنگوى آن ، استاد سخن ، مجاهد بزرگ سليمان بن صرد خزاعى است كه اين انجمن را در خانه اش ‍ در شهر كوفه تشكيل داد.
    وى در راءس افراد انجمن قرار داشت كه از شيعيان برجسته و محبان اهل بيت نبوت بودند و از شمشير جلادان معاويه ، مغيره و زياد بن ابيه - طى تصفيه هاى فيزيكى مخالفين امويان - جان بدر برده بودند.
    افراد انجمن ، هواداران نبوت محلى در اهل بيت عصمت بودند. و از باقى ماندگان عمليات اخراج شيعيان كوفه به خراسان به دستور معاويه و به دست عامل وى در كوفه زياد بن ابيه ، به شمار مى رفتند.
    سخنگوى انجمن از هلاكت معاويه خبر داد كه پيش از آن به زور سرنيزه و شمشير براى فرزندان خود يزيد به نام خليفه رسول الله !بيعت گرفته بود و نيز ديگر اعضاى انجمن را از امتناع امام حسين - عليه السلام - از بيعت با يزيد با خبر نمود - همچنان كه در زمان معاويه و زير سرنيزه و شمشير از بيعت امتناع كرده بود. و اضافه مى كند كه امام مدينه را به قصد مكه ترك كرده است . و با اين كه حركت خود از رد بيعت با يزيد، مخالفت با وى و آغاز مقاومت آشتى ناپذيرى خبر مى دهد.
    سليمان با گزارش رويدادها، افراد انجمن را در برابر واقعيت امر قرار مى دهد. او مى داند كه آنان با سبط و ريحانه رسول خدا پيوند استوارى دارند و از برگزيدگان پيرو اهل بيت نبوت مى باشند. او به ياد دارد كه همين ها بودند كه از امام خواستند تا با معاويه ، جنگى سرنوشت ساز و دشمن شكن آغاز كنند. ليكن امام از دست نيافتن به نتايج مطلوب اين جنگ - به فرض شروع آن - آنان را خبر مى داد. و از آنان مى خواست ، تا مرگ اين طاغوت ستمگر صبر پيشه كنند.
    اگر چه معاويه پيمان شكن است و عهدنامه ها را زير پا مى گذارد ليكن امام ، ميثاق و پيمان خود را در هر صورت محترم مى شمارد لذا به ياران خود - اعضاى امروزى انجمن - دستور مى دهد تا مترصد فرصت مناسبى باشند. و بدينسان بود كه مسلمانان نزديك بيست سال حكومت جور و ستم را زير چكمه هاى معاويه تجربه كردند. و انحراف آشكار سياستهاى وى را از اسلام راستين ديدند.
    طى اين ساليان دراز امام در برابر اين سياست استبدادى و سركوبگرانه و تلخى هاى آن ، دردمندانه سكوت كرده بود و استخوان در گلو و زهر در كام ، حوادث را نظاره مى كرد. پاسخ امام به اين سياستها، صبر جميل و سكوت خردمندانه بود.
    سليمان بن صرد از حضور امام در مكه پرده برمى دارد، همتهاى آنان را بر مى انگيزد و عزمشان را استوار مى كند. وى از آنان مى خواهد از فرصت پيش آمده بهترين استفاده را بكنند و صريحا نظرات خود را بيان كرده و موضعى بدون ابهام اتخاذ كنند.
    آنان باقى مانده پيروان و شيعيان اهل بيت نبوت هستند و بيشتر كوفيان كه تلخى حكومت اموى را چشيده اند در كنار اين نخبگان قرار دارند. و هرگونه تغييرات جديدى را تاءييد مى كنند.
    مضافا آن كه گروه نخبه از شيعيان تا اين زمان از در دوستى با حاكم كوفه و عامل حكومت مركزى شام درنيامده اند و مترصد فرصتى هستند تا از دست او نجات پيدا كنند. با توجه با اين مسائل است كه انجمن فوق تصميم مى گيرد با امام در مكه مكاتبه كند و هياءت نمايندگى به نزد آن حضرت بفرستد. در اينجا متن كامل نامه نوشته شده در اين جلسه را نقل مى كنيم :
    بسم الله الرحمن الرحيم ، به حسين بن على - عليه السلام - از: سليمان بن صرد، مسيب بن نجبة ، رفافة بن شداد، حبيب بن مظاهر و ديگر شيعيان از مؤمنان و مسلمانان اهل كوفه ... سلام بر تو بدرستى كه ما خداوند يكتا را به داشتن تو سپاس مى گذاريم .
    اما بعد: سپاس خدا را دشمن تو و پدرت - از قبل را در هم شكست - ستمگر عناد پيشه و سياهكار ظالمى كه براى حكومت بر امت شتاب كرده ، شر را پيشه خود ساخت . او امر امت را به قهر گرفته ، دارايى او را غصب كرد و بدون رضايت مسلمانان بر آنان حكومت كرد. پس از قبضه كردن قدرت ، نيكان امت را به قتل رساند و بدكاران را بر جاى گذاشت و اموال الهى را بازيچه دست جباران و ثروتمند قوم ساخت . از رحمت خداوند دور باشد چنانكه قوم ثمود دور گشتند...
    ما را امامى نيست ، پس به سمت ما بيا، شايد خداوند به وسيله تو ما را بر حق ، گردآورد. اما نعمان بن بشير در دارالاماره كوفه بسر مى برد و ما نه در نماز جمعه با او شركت مى كنيم و نه در نماز عيد و اگر خبردار شويم كه به سمت ما روآورده اى ، او را از شهر بيرون كرده ، به شام گسيل مى داريم - ان شاءالله تعالى ...
    سلام ، رحمت و بركات خداوند بر تو اى فرزند رسول خدا و بر پدرت باد ولاحول و لاقوة الا بالله العلى العظيم
    (74)
    با پايان گرفتن دستور كار نخستين انجمن آغاز جنبش ، تحركات عموم مردم كوفه آغاز گشت ؛ زيرا نامه هاى شيعيان ، پى در پى به مكه سرازير گشت و كوفيان به تبع آنان نامه نگارى را با امام شروع كردند...
    اقليت شيعه در اين ميان نقش پيشاهنگ قافله و طلايه دار لشكر را ايفا كرد و ميدان تحرك سياسى را گشوده ، با برانگيختن اكثريت اهل كوفه ، در آتش ‍ التهاب آنان دميدند و مرحله خاصى را در مكاتبه و امضاى نامه ، آغاز كردند.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : زندگانى سفير حسين عليه السلام مسلم بن عقيل عليه السلام (نويسنده : محمد على حامدين)

    افزايش نامه ها
    خصوصيات شخصى يزيد بن معاويه ، عامل مؤثر و فعالى بود در برانگيختن مردم عليه وى ؛ زيرا او بدنام و بى اعتبار بود و همين مردم را بر آن مى داشت تا او را به شديدترين وجهى خوار دارند و تحقير كنند و بدون كمترين ترس يا ترديدى ، جراءت كرده ، خواستار خلع وى گردند.
    و به تعبير طبرى :اهل عراق بر يزيد شوريدند؛ زيرا مى دانستند او آدم بى لياقتى است و توان سرپرستى امور را ندارد و خودش محتاج به سرپرستى مى باشد و به دست گرفتن حكومت پس از پدرش ، تنها تحت زورگويى و طغيانگرى او بوده است و به كمك همين اهرمهاى فشار است كه زمام امت را به دست گرفته ، بر آنان فرمان مى راند و اين كار به معنى مسخره گرفتن خلافت و بازيچه انگاشتن شريعت است .
    روشن ترين گواه ، خريد افراد و به دست آوردن دلهاى آنان براى استوار كردن پايه هاى حكومت اموى با زر و سيمهايى است كه در آستانه انتخاب يزيد، به عنوان ولى عهد معاويه ، به اين و آن پرداخت گرديد و به ضرب دينار و درهم براى وى بيعت گرفته شد (75) معاويه تمام نيرنگ و فريب هاى خود را به كار برد تا براى يزيد بيعت بگيرد و او را پس از مرگ خود بر منبر خلافت بنشاند. وى دروغ و تقلب را تا آنجا پيش برد كه در محضر اهل مدينه و در برابر صحابه و در حضور امام حسين - عليه السلام - از بلوغ عقلى و كمال خرد يزيد سخن گفت !
    اين ياوه گويى ، امام را برانگيخت و حضرت نقاب دروغ و نعل وارونه زدن را از چهره و سخنان معاويه كنار زد. و سخنان مسخره و تقلب آشكار او را به حاضرين نشان داد. امام روبه حاضرين كرده ، حقيقت را بيان كرد و در سخنانى برنده و طولانى معاويه را مخاطب قرار داده ، حقايق را عيان ساخت . در اينجا ما بخشى از اين بيانات را نقل مى كنيم :
    ... تريد اءن توهم الناس فى يزيد، كانك تصف محجوبا، او تنعت غائبا، او تخبر عما كان مما احتويته بعلم خاص ، وقد دل يزيد من نفسه على موقع راءيه ... (76)
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : زندگانى سفير حسين عليه السلام مسلم بن عقيل عليه السلام (نويسنده : محمد على حامدين)

    پايان كار در روز چهارشنبه
    ... مى خواهى مردم را درباره يزيد دچار توهم كنى ، گويا كسى را توصيف مى كنى كه از ديگران پوشيده است . يا اينكه صفات شخص غايبى را برمى شمارى ، يا آنكه از اطلاعات انحصارى خود درباره يزيد، ديگران را آگاه مى كنى ، در حالى كه خود يزيد گواه درجه عقلش است ...
    آرى ، ولايت يزيد مانند خلافت پدرش ، مخالف طبيعت اشيا است و همين مساءله است كه اتفاق نظر مردم و اجماع ملى كوفه را براى خلع وى تفسير مى كند.
    در اين هنگام يك موج خودجوش براى مكاتبه با امام به وجود آمده است و شهر كوفه را موجى فراگرفته از مردمى كه خود نامه مى نويسد، يا از ديگران مى خواهند برايشان اين كار را انجام مى دهند و سپس نامه را به سوى امام - عليه السلام - گسيل مى دارند.
    شرايط به گونه اى است كه هم وغم هر كس آن است كه خود يا به تنهايى نامه نوشته و يا با ديگرى در نگارش نامه اى شريك گردد و يا حداقل پاى نامه اى را امضا كند و همگام ديگران گردد. اين نامه ها توسط پيك براى امام فرستاده مى شود.
    نامه پراكنى در كوفه اختصاصى به جماعت شيعه آن ديار ندارد بلكه شامل عامه افراد همدل شيعه در كوفه مى گردد. حجم اين نامه ها را از زبان پيك دوم بشنويم :
    پس از ارسال اولين نامه به دست عبدالله بن سبع همدانى و عبدالله بن وائل كه آنچنانكه روايت نقل مى كند - دهم شوال به مكه رسيدند، مجاهد بزرگ قيس بن مسهر صيداوى ، عبدالرحمن بن عبدالله ارحبى بو عمارة بن عبدالله سلولى ، دومين نامه شيعيان را به مكه بردند، ليكن آنان همراه خود، حدود پنجاه و سه نامه از طرف يك تن ، دو تن ، و چهار تن برده بودند...
    (77)
    و در روايت ديگرى است كه :حدود يكصد و پنجاه نامه همراه خود بردند(78)
    اين گزارش وسعت فعاليت كوفه را در سطح مكاتبه ، تنها طى دو روز نشان مى دهد و بعد از دو روز ديگر، هانى بن هانى سبيعى يو سعيد نب عبدالله حنفى با نامه ذيل به راه مى افتند:
    بسم الله الرحمن الرحيم ... به تو حسين بن على ، از شيعيان وى و مسلمانان . اما بعد: به سوى ما شتاب كن . مردم انتظار تو را مى كشند و راءى آنان جز تو را نمى پذيرد .پس عجله كن عجله كن والسلام عليك (79)
    ابن جوزى از نامه يا ديگر با مطالب ذيل ياد مى كند:
    ما جانهاى خود را براى فداكارى در راه تو نگهداشته ايم و در نماز جماعت والى شهر، شركت نمى كنيم . پس به سوى ما روى بيار كه ما در گروهى متشكل از يكصد هزار تن منتظر تو هستيم . جور و ستم در ميان ما شايع شده و بر خلاف كتاب خدا و سنت پيامبر با ما رفتار كرده اند. اميدواريم كه خداوند به كمك تو ما بر گرد محور حق جمع كند به كمك تو ستم را از ما دور گرداند. بدرستى كه تو از يزيد و پدرش ، به خلافت سزاوارتر هستى ؛ يزيدى كه خلافت را غصب كرده است و شراب مى نوشد و با بوزينگان بازى مى كند و چنگ و طنبور مى نوازد و دين را بازيچه خود ساخته است (80)
    خيزاب حماسى عامه مردم چنان تند است و خس و خاشاك را جارو مى كند كه افراد متردد و حتى غير محب و دوستدار خاندان پيامبر - صلى الله عليه و آله - به حركت درآمده ، به ريحانه رسول خدا نامه مى نويسند، بلكه جو حاكم برخاسته از انديشه هاى مردم و مشاعر آنان ، تنها يك راه را باز مى گذارد و تمام راههاى انحرافى را مى بندد.
    اين سيل خروشان مردمى ، منافقين را نيز با خود از جا مى كند و آنان را همسو با اين حركت و جنبش مردمى قرار مى دهد.
    مشهورترين منافقين كوفه از سستى بنياد حكومت جديد وكندى شمشير آن و ناپايدارى خلافت يزيد و شخصيت وى آگاهند، به امام نامه مى نويسند.
    آنان نگران از دست رفتن فرصت هستند، لذا براى تثبيت موقعيت فرصت طلبانه خود در آينده ، همگام با شرايط موجود شده ، مكاتبه با امام را بهترين حركت در اين وضعيت مى دانند. به همين جهت كسانى مانند: شبث بن ربعى يربوعى ، حجار بن ابجر على ، يزيد بن حارث ، يزيد بن رويم ، عزرة بن قيس ، محمد بن عمير، عمروبن حجاج زبيدى و همپالكى هاى فرصت طلب آنان ، حساسيت مرحله پيش رو را در تغييرات قاطع بزرگى براى دنياى خود و دنياى مردم ، درك كرده به شتاب ، نظر خود را همراه با محرومين اعلام مى دارند. آنان نيز به امام نامه مى نويسند و از جمله آنچه كه نوشته اند مى توان فراز ذيل را نقل كرد:
    اما بعد: نواهى سبز گشته و درختان به بار نشسته اند و چاهها پرآب شده اند. پس اگر خواهان اقدامى ، به سوى سپاهى سلاح برگرفته در راه يارى تو، روى آور والسلام عليك (81)
    امام - عليه السلام - اين دنياپيشگان و همانندان آنها را مى شناسد لذا خود را بى نياز از پاسخگويى به چنين اظهاراتى مى بيند. در عين حال حضرت از شدت ظلم و ستمى كه عموم كوفه را از پا درآورده و فرزندان امت را تحت كابوس استبداد و زورگويى بنى اميه از رمق انداخته است ، بخوبى آگاه است .
    محرومين كوفه از آن هراس دارند كه مبادا امام دعوت آنان را پاسخ نگويد و از اين دعوت پر از اصرار روى گرداند لذا لحن دعوت را تند كرده چنين احتجاج مى كنند:
    سپس نامه هاى كوفيان به حضرت افزايش يافت و نمايندگان پى در پى آمده مى گفتند: اگر به سوى ما نيايى گناهكارى !(82)
    اين لحن ، نشانه شدت رنجى است كه بينوايان از بنى اميه كشيده اند و آن را با گسترده ترين صورتى بازگو مى كنند؛ آنان شب و روز با منطق خواهش و استغاثه به امام نامه مى نويسند مثلا: در يك روز به امام ششصد نامه مى رسد(83) و طى سه هفته ، حدود دوازده هزار نامه توسط پيك ، نزد امام گرد مى آيد.(84)
    حجم بى سابقه نامه نشان مى دهد كه خواهشهاى تلخ آنان در جهت اصرار بر نجات يافتن از سلطه امويان است ... كميت نامه ها از حد طبيعى معهود مكاتبه خارج است و در نوع خود بى نظير مى باشد.
    در طى تاريخ ، اين نخستين بار است كه پست چنين آمار وسيعى از نامه هاى عاطفى را گزارش مى كند؛ نامه هايى برخاسته از سيل بنيان كنى ، براى رهايى و آزادى كه در آن مؤمنان ، منافقين ، افراد پشه صفت وزش جريانات سياسى ، شركت دارند.
    منافقين و اشخاص همج الراعاع بر اساس ديدگاههاى مختلف و عقده هاى درونى ناشى از حوادث زيانبار سياسى گذشته ، در اين پويش همگانى شركت مى كنند.
    نقل كرده اند كه آخرين نامه اى كه پس از دو ماه يا بيشتر از آغاز جنبش كوفه به امام رسيد بدين مضمون بود:
    اى فرزند رسول خدا! براى آمدن شتاب كن ، كه تو را در كوفه يكصدهزار شمشير است ، پس ديگر درنگ و تاءخير مكن (85)
    ليكن امام درنگ مى كند و تعجيل را روا نمى دارد.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : زندگانى سفير حسين عليه السلام مسلم بن عقيل عليه السلام (نويسنده : محمد على حامدين)

    موضع امام (ع )در قبال فشار پيك
    امام را نيازى به تشويق يا تحريكى نبود تا به مسؤ وليت خود بپردازد. همچنانكه وى منتظر اشاره از كسى نبود تا به مهمات خود قيام كند؛ زيرا امام از همان روزى جنبش خود را آغاز كرد كه از بيعت نمودن ، خوددارى كرد و مدينه ؛ حرم جدش مصطفى - صلى الله عليه و آله - را مخفيانهخ به سوى مكه ترك كرد، تا در آن خطه بماند و با اين كار، خشم آسمانى را نشان دهد و منتظر بيدارى ديگر ملتها و تحرك شهرها باشد، و عكس العمل هاى امت مسلمان را بنگرد...
    سبط پيامبر از اينكه كسى براى انجام رسالت رهبرى ، بر او پيشى گيرد ابا دارد، لذا بيش از ديگران امتناع خود را از بيعت ، اعلان كرده و مكه را اقامتگاه موقت خود قرار مى دهد.
    اين حركت راز سرعت گرفتن به سوى مكه را نشان مى دهد. با اين كار امام خود را حجت بر تمام مسلمانان قرار داده ، را ه هر نوع عذرتراشى را برآنان مى بندد.
    پس از اين حركت است كه عامه اهل كوفه و بخصوص شيعيان با اشتياق و حماسه ، نامه هاى پى در پى براى امام مى فرستند و امام با تاءمل درباره اين دعوت مى انديشد و در بحر تفكر مسائل مربوط به پيشنهاد كوفيان ، فرو مى رود.
    بعضى از مورخين و مؤلفين گفته اند:امام به مجرد دريافت نامه هاى كوفيان ، به سوى آنان حركت كرد. اين اشتباه آشكارى است كه از مرور سريع آنان بر حوادث قيام حسينى ، برخاسته است و نتيجه چشم پوشى آنان از بعضى وقايع حساس اين نهضت مى باشد... (86)
    حقيقت امر آن است كه امام در پاسخ دادن ، درنگ مى كند و اهل كوفه اين درنگ را از امام ، احساس كرده از او مى خواهند تا به جاى درنگ و صبر، به آنان پاسخ مثبت دهد و اين است راز انبوهى نامه ها و گسيل پى درپى پيك ها ولى :
    با اين همه امام ، خوددارى مى كند و پاسخى نمى دهد(87)
    و با اين حال ، امام درنگ كرده ، پاسخى نمى دهد(88)
    وانگهى آمار بالاى نامه ها و تعداد زياد آنها مانع از پذيرش اين ادعا مى شود كه امام فورا دعوت اهل كوفه را اجابت كرده باشد؛ زيرا مدت زمانى كه اين نامه ها فرا مى گيرند با قبول سريع امام واجبات دعوت كوفيان سازگارى ندارد لذا بايستى اين خطاى واقع شده از طرف عده اى را، تصحيح كرد.
    مضافا بر آن كه امام حسين - عليه السلام - بر اين نظر است كه گامى مقدماتى بردارد؛ امام براى دريافت واقع قضيه در راستاى كمك به محرومين بينوا كه پس از مرگ معاويه احساس آزادى موقت مى كنند، ونفس ‍ راحتى كشيده از تن دادن به حكومت والى جديد اموى خوددارى مى كنند، از طرف خود نماينده اى را بدان ديار گسيل مى دارد.اين مطلب را در فصل آينده بررسى خواهيم كرد.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : زندگانى سفير حسين عليه السلام مسلم بن عقيل عليه السلام (نويسنده : محمد على حامدين)

    فصل دوم : ارسال سفير از جانب امام (ع )
    مسلم داراى اختيارات تام در امور دينى و دنيوى بود، با صلاحيتى گسترده و مسؤ ليتى چندگانه طبق اقتضاى شرايط اين مرحله و ماجرا.
    فرزانگى و حكمت امام و ريحانه رسول خدا- صلى الله عليه و آله - در اين مرحله دشوار در اين نكته تجلى پيدا كرد كه براى حل مشكلات اين موقعيت ، خود شخصا به كوفه نرود و از پاسخ دادن نهايى به كوفيان اجتناب ورزد.بينش سياسى امام ، او را به تاءنى و آرامش و بدون شتاب و تندروى در گام نهادن در اين راه طولانى فرا خواند.
    تصميم امام بر آن قرار مى گيرد تا يكى از مردان خود را به عنوان نماينده براى تحقق مقدماتى اهداف و خواسته هاى مظلومين ، به سوى آنان روانه سازد.
    اما اين كه امام - عليه السلام - نماينده اى از خود كوفيان تعيين كند خلاف غرض و هدف مى باشد؛ زيرا اين دو موقعيت و شخصيت ، با يكديگر بسيار تفاوت خواهند داشت ؛ مخصوصا كه اهل كوفه رسولانى فضيلت دارد در جهاد و اعتماد و راست كردار فرستاده بودند و آنان نسبتا تصوير واضحى را از اهل كوفه و آمادگى آنان نشان مى دادند؛ جز آنكه نماينده شخص امام حسين - عليه السلام - اهليت انجام كارهاى مهمى را دارد كه غير او را يارى انجام آنها نيست ؛ مثلا برخى از كارهاى مربوط به جنبش و قيام ، تنها از يكى از افراد خاندان سبط رسول ساخته است مانند بيعت گرفتن از مردم براى امام و ديگر امور مربوط به نهضت كه نيازمند فردى است تحرك بخشنده ، با آگاهى كامل از مبانى و خواسته هاى امام - عليه السلام .
    اين نوع آگاهى نسبت به ديد رهبر، كمتر در افرادى خارج از جو رهبر يا افراد غير خواص تحقق پيدا مى كند؛ زيرا نزديكان امام داراى ويژگيهايى هستند كه آنان را از افراد مخلص و مورد تاءييد ديگر نيز متمايز مى سازد.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : زندگانى سفير حسين عليه السلام مسلم بن عقيل عليه السلام (نويسنده : محمد على حامدين)

    ويژگيهاى نماينده عادى
    پيش از پرداختن به شخص نماينده سبط رسول خدا - صلى الله عليه و آله - و قبل از آنكه ويژگيهاى والاى اين سفير فوق العاده و ويژه را درك كنيم ، لازم مى دانم مهمترين شرايط فرستادن يك نماينده معمولى و ويژگيهاى موجود در او را براى ايفاى كامل نقش خود بيان داريم .
    ما اين نكته را براى احاطه به عظمت شخص سفير حسينى ، سودمند مى دانيم ملل ، اقوام و پادشاهان عرب و عجم ، برداشتن ويژگيهايى در نماينده عادى كه به سوى پادشاهان ، اقوام و شهرهاى ديگر، براى امور مهم نظامى و سياسى فرستاده مى شود؛ اتفاق نظر دارند؛ مثلا مى گويند:
    نماينده و فرستاده ، نيازمند بردبارى و فروبردن خشم خود است ، تا آنجا كه بتواند دير به دست آمدن فرصت و موقعيت را تحمل كند و درمقام ركود امور، صبر پيشه سازد؛ چه بسا كه نماينده به پيش شخص سبك عقلى فرستاده مى شود و از او حرف ناهنجارى مى شنود، آتش خشم او را تباه مى سازد و او را از استيفاى حجت ها و ايفاى وظايف خود(و همه آنچه كه بخاطر آن به عنوان پيك آمده است ) باز دارد. در صورتى كه او با بردبارى و فرو بردن خشم خود به پيروزى و به دست آوردن مراد خود، تواناتر مى باشد.
    فرستاده اگر اهل درنگ ، صبر و خرد سنجيده نباشد و اختياردار عقل خود نگردد، حزم راپيشه نسازد و در امور، به خرد خود مراجعه نكند و تنها آراى صائب و مورد تاءييد عقل را دنبال نكند، اين چنين فرستاده اى را عجله و پيچيدگى شرايط تنها به دو نتيجه مى رساند و او امكان انتخاب راه سومى را نخواهد داشت ؛ يا آن كه وى بخاطر عجله و تندى نقص غرض كرده ، آنان را كه او را فرستاده اند مغبون ساخته با سران كشور ميزبان خود هم آوا شده و سود آنان را مد نظر قرار مى دهد؛ و يا آنكه وظايف خود را انجام نداده ، بدون حصول به مقصود و حل مشكل - همانطور كه آمده باز خواهد گشت و موفق به انجام كارى نخواهد شد
    (89)
    ديگرى نيز درباره كارهاى سياسى و نامه هاى ديپلماتيك مى گويد: در زمينه صلح و آتس بس و كارهاى مهم و گفتگوهاى سياسى از طرف خود، مردى را انتخاب كن كه داراى خصوصيات ذيل باشد:
    فرزانه ، سخنور، آبديده ، سرد و گرم چشيده ، هوشيار، آماده استفاده از فرصت ، داراى راءى استوار و سخن قاطع ، زبانى توانا و قلبى آهنين ، زيرك در استفاده از تدبيرهاى ظريف و حساس ، پذيرنده دورانديشى و راءى صائب تو، و آنچه از وى در اين مورد خواسته باشى ، و آنچه درباره هوشيارى و تفكيك امور به او گفته باشى ؛ اگر خواستار جلب خوبى به سوى تو باشد، به بهترين شيوه از عهده كار برآيد و در هنگام دفع شرى از تو، اين كار را به خوبى انجام دهد.
    براى سفارت مردى رابرگزين با فصاحتى آماده استفاده حاضر جواب ، خوش سيما، دست يابنده بر حجت ها، كه بافته هاى دشمنت را پنبه كند، و آنچه را كه دشمن خراب كرده است ، استوار سازد.
    فرستاده تو بايستى از خانواده هاى محترم و دودمانى با همت والا باشد، زيرا چنين كسى ناگزير گام در راه بزرگان خاندان خود گذاشته ، ارزشهاى مقبول دودمان خود را حفظ خواهد كرد و خود را همطراز بزرگان خاندان خود قرار خواهد داد.
    اگر كسى را با اين خصوصيات به دست آوردى ، او را از نزديكان خود قرار ده و هر چه را كه در انديشه ات مى شكفد - چه كوچك و چه بزرگ - با او در ميان بگذارد و در آراء و نظرات خرد وكلان خو با وى به مشورت بپرداز...
    (90).
    اهميت مساءله انتخاب نماينده و پيك ، تا جايى مى رسد كه يكى از موضوعات شعر قرار گرفته و شعرا در قصايد متعددى به اهميت اين ويژگيها در عرصه سياست مى پردازند مثلا:
    رسول و فرستاده ، محل اسرار و نظرات تو مى باشد، پس براى استوارى راءى خود امين ترين و ناصحترين فردى را كه به دست مى آورى انتخاب كن
    كارها بر كودن ، دشوار مى گردد ليكن اگر شخص تيزهوشى به همان امور بپردازد آن كارها را شايسته تر به سامان خواهد رساند.
    اگر فرستاده اى را بر مى گزينى در انتخاب وى مسامحه و ظاهربينى را روا مدار.
    در انتخاب نام نيك و خوش منظرى رسول ، سخن پيامبر را براى تيمن و پيروزى در كارت ، مد نظر قرار ده .
    رسولى را انتخاب كن كه يا پى گيريا با نفوذيا قدرت ريسك را داشته باشد و يا در كارهاى خود رستگار و پيروز گردد(91)
    و شاعر ديگرى مى گويد:
    اگر رسولى و پيكى را به جايى فرستادى ، وظايف او را مشخص كرده به اوبفهمان و آگاه و بينا كن .
    از گفتن هيچ نكته و پندى به وى كوتاهى نكن ، اگر چه خردمند و فرزانه باشد
    اگر از گفتن مساءله اى خوددارى كردى ، وى را بخاطر نداشتن علم غيب به اسرارت ملامت مكن (92)
    شاعر، بيان جزئيات وظايف سفير را اساس كار مى داند، هرچند شاعر ديگرى با اين اصل مخالفت كرده مى گويد:
    اذا كنت فى حاجة مرسلا
    فارسل حكيما ولاتوصه
    اگر رسولى را به سفارت فرستادى ،فرزانه اى را بدين كار گسيل دار و ديگر كارها را به او سپرده به وى دستور نده .
    فرستاده ات را خوب انتخاب كن ،چرا كه فرستاده ،نشانه خرد و درجه فرزانگى فرستنده است .
    اگر اين فرستاده حكيم باشد ،رسالت خود را به بهترين وجه انجام مى دهد و كارهاى سست را استوار كرده ،درهاى بسته و قفل زده را با خرد خود مى گشايد.
    و اگر فرستاده ات مغرور و فريب خورده باشد ،آنچه را كه به نفع خودش ‍ است عليه خود ،مبدل خواهد كرد(93)
    و بالاءخره ابيات ذيل نيز تراويده ذهن شاعرى ديگر است :
    من تو را به نمايندگى از جانب خودم ، پس از انديشه هاى مكرر انتخاب كردم

    بدان كه اگر خلاف دستورات من عمل كنى و در عين حال به مطلوب برسى و مقصود مرا برآورده سازى ، بخاطر اين كار تو را ستايش نخواهم كرد
    و اگر طبق دستورات من عملى كنى ، ليكن موانعى در برابر تو پيدا شوند و تو را از وصول به مطلوب باز دارند، عذرت را خواهم پذيرفت .
    اگر فرستاده نظرات خود را مستقلا و بدون نظرخواهى از فرستنده خود به كار گيرد و با مافوق ، مخالفت كند، در حقيقت او دشمن است (94)
    در بيت دوم از ابيات فوق ، بر اطاعت و رعايت دستورات ، آنچنان تاءكيد شده است كه اگر به فرض فرستاده از راه ديگرى - عاجز رعايت دستورات صادره ، موفق به انجام وظايف خود گردد و مقصود مافوق را برآورد، باز كارش قابل ستايش و تمجيد نيست ؛بلكه حتى بخاطر زيرپا نهادن دستورات مافوق ، توبيخ خواهد شد.
    نمونه هاى بالا گوشه هايى بود از تجربيات ملتها و دستورات عقل و رسوم متعارف ، تعيين شده باشد، آن هنگام مى توان ويژگيهاى سفير شخصى سبط گرامى پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله - را تصور كرد. سفير امام نه به سوى سلطانى يا براى ماءموريتى محدود- كه به سوى ملتى محروم ، گرد آمده با انگيزه هاى متضاد، در شهرى كه پايتختى است در بردارنده انواع تناقضات و مشكلات ، اين سفير بايستى آيينه تمام نماى امام باشد، و تبلور انديشه آن حضرت ؛چرا كه مام اميرالمؤمنين على - عليه السلام - در اين مورد مى فرمايد:
    رسولك ترجمان عقلك ، و كتابك ابلغ ما ينطق عنك (95)
    سفير تو بازگو كننده خردت مى باشد و نامه ات گوياترين سخنورى است كه از تو سخن مى گويد.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

صفحه 3 از 9 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi