بخش پنجم : رويارويى نهايى زودرس ، ليكن اجتناب ناپذير
رويارويى نهايى زودرس ليكن اجتناب ناپذير
هيچ يك از دو طرف ، خواستار ورود به ميدان مبارزه نهايى نبودند؛ زيرا حكومت امكان سركوب مسلحانه و برخورد نهايى با تشكل كوفيان را نداشت مگر آنكه لشكر شام برسد، تا از پيروزى خود در اين نبرد مطمئن گردد. ما معتقديم كمك گرفتن از لشكر شام براى مبارزه با نهضت كوفه ، امرى اجتناب ناپذير و مسلم بود. و در محاسبات والى جاى داشت . حال چه تا آن هنگام ابن زياد براى نيرو گرفتن ، پيكى به شام فرستاده بود و چه هنوز در اين زمينه اقدامى نكرده بود، از آن طرف پادشاه شام خود را آماده هجومى نيرومند كرده بودند. و يا آنكه منتظر رسيده سبط رسول خدا صلى الله عليه و آله بود. و يا مى ديد كه كوفه از چنگال امويان رها مى شود.
به هر حال حكومت محلى آماده رويارويى نظامى سرنوشت ساز و نهايى نبود.
اما نهضت نيز همانطور كه در مقدمه بخش سوم گفتيم هدف عمده خود را متوجه آماده ساختن نيرو و بسيج براى نبرد ميدانى كرده بود. و چنين كارى طبيعتا به زمان كافى ؛ مثلا حداقل چند ماه پى درپى نياز داشت در حالى كه ربودن مجاهد، هانى در عصر روز ششم يا هفتم ماه ذى الحجه همان سال 59 هجرى اتفاق افتاد.
لذا مى بينم نهضت كمترين مدت زمانى را نزديك به دو ماه پشت سرگذاشته بود. يعنى درست همان مدتى كه سفير حسينى در كوفه بسر مى برد. و اين مدت براى تغيير روحيات عامه مردم فرصت بسيار كوتاهى بود.
در عصر همان روز بود كه شرايط دشوار و پيامدهاى ناگهانى ، رهبران نهضت را به تصميم گيرى سريعى واداشت . و آنان بنا گذاشتند تا مرحله علنى نهضت را بخاطر وضعيت استثنايى آغاز كنند. اين تحرك نوين ، معلول برنامه ريزى هاى قبلى نبود. و زمان آن نيز مطلوبى نمى توانست باشد ليكن چاره اى از انجام آن به نظر نمى رسيد.
آرى ، اين رويارويى ، زاده قرارى پيشين و برنامه اى قبلى نبود.